تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,463 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
نگرشى بر نظام حمایتى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 156، آذر 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نگرشى بر نظام حمایتى قسمت اول محمد رضا مالک
سوبسیدها، که در قالب نظامهاى حمایتى پرداخت مىشوند و جزو مخارج دولت محسوب مىگردند، نوعى مالیات منفىاند که افزایش آنها - در صورتى که بر درآمدهاى دولت اضافه نگردد - باعث کسرى بودجه خواهد شد. برخلاف مالیاتها که بر بودجه، اثرى مثبت دارند. از آن جا که اقتصاددانان دریافتهاند که مکانیزم بازار آزاد به تنهایى نمىتواند موجب کارایى اقتصادى گردد و دولت مىبایست براى تخصیص بهینه منابع اقتصادى، در اقتصاد دخالت نماید، نیاز به ابزارهایى احساس مىشود که دولت با یارى جستن از آنها، در سیاستگذاریهاى خویش به منظور ایجاد کارایى بیشتر در تهیه کالاها و خدمات، بتواند وضعیت کارکرد بازار و مکانیزم قیمتها را بهبود بخشیده و به تصحیح آن همت گمارد. مالیاتها و سوبسیدها که بر خلاف یکدیگر عمل مىکنند از مهمترین ابزارهایىاند که هر دولتى براى رسیدن به این مهم به کار مىگیرد.
اهداف یک سیستم حمایتى گذشته از “تخصیص کارایى منابع” و ایجاد “کارایى اقتصادى” که در میان دولتهایى که به اقتصاد، نگاهى یکسونگرانه دارند (کشورهاى صنعتى) هدفى والا شمرده مىشود. در تمامى کشورها و بویژه کشورهاى در حال توسعه که با مشکلات بسیارى دست به گریبانند، اهداف دیگرى نیز، در برقرارى یک سیستم حمایتى و پرداخت سوبسید، دنبال مىشود که نیل به این اهداف از رسیدن به “کارایى اقتصادى” چه بسا از اولویت بیشترى برخوردار باشد. باید توجه داشت که دولتها بر حسب تفاوتهایى که در دیدگاههاى خویش نسبت به مردم و نیز برداشتى که از ساختار اقتصادى و اجتماعى کشور خود دارند به افراد یا گروههاى خاص اجتماعى، یا مصرف کنندگان یک کالاى ویژه، سوبسید پرداخت مىکنند و در این راستا هدفهایى را مدّ نظر دارند، مانند: برقرارى عدالت اقتصادى و مسأله توزیع درآمدها، اهمیت دادن به معیارهاى ارزشى، بهبود اخلاق اجتماعى و ایجاد حسّ برابرى و برادرى در اقشار مختلف اجتماعى، حمایت از گروههاى کم درآمد و آسیب پذیر، تحقق شعارها و آرمانهاى انقلابى. گهگاه نیز براى کاهش ناآرامیها و عصیانهاى اجتماعى و کاستن از جوّ روانى و التهابات ناشى از عدم اطمینان اقتصادى مردم، نیاز به یک سیستم حمایتى احساس مىگردد. ممکن است در برخى از کشورهاى جهانسوم، برقرارى یک سیستم حمایتى به دلایلى نه چندان منطقى انجام گیرد. این گونه کشورها معمولاً ثروتهایى باد آورده دارند، نظیر کشورهاى صادرکننده نفت حاشیه خلیج فارس. جناحهاى حاکم در این سرزمینها که بیشتر ثروت و درآمد عمومى را به خود اختصاص دادهاند و مردم را نانخور خود به حساب مىآورند، گاهى اوقات تلاش مىکنند تا کالاهاى مصرفى با قیمتى بسیار کمتر از قیمت تمام شده، در اختیار تودههاى فقیر قرار داده شود چون این کار را نوعى اظهار سخاوتمندى مىدانند و تظاهر به ثروتمندى و غنا را از وجوه اقتدار حاکمیت خویش به شمار مىآورند. در این که آیا پرداخت سوبسیدها، از لحاظ تحقق بخشیدن به “کارایى اقتصادى” و یا از جهت بهبود “توزیع درآمد” و “رفاه اجتماعى” و حتى از دیدگاه اخلاقى، صحیح است یا خیر؟ جاى سخن بسیار است. در مقاله حاضر کوشیدهایم با اشارهاى گذرا به نظام حمایتى در ایران، منافع و مضارّى را که این امر، از جهات متفاوتى، باعث گردیده است، مختصراً بیان نموده و سپس مشکل حذف سوبسیدها را بررسى کنیم. در پایان هم پیشنهادهایى را ارائه نمودهایم تا شاید گامى در جهت حل مشکل برداشته باشیم. سیستم حمایتى در ایران گرچه پیش از افروخته شدن آتش جنگ تحمیلى و همچنین قبل از انقلاب، پرداخت سوبسید براى برخى از کالاها مرسوم بوده است، لیکن در زمان جنگ عراق علیه جمهورى اسلامى ایران دولت با توجه به کمبود شدید بودجه ارزى و کاهش واردات و کم شدن کالاهاى ضرورى و بالا رفتن قیمتها، جهت کمک به اقشار مستضعف و توده مردم، نظام حمایتى جدیدى را پایه گذارى کرد. این نظام حمایتى، با عنایت به اهدافى که از آن دنبال مىشد و نیز با توجه به این که در سالهاى بعد بر گستره آن افزوده گشت و بسیارى از کالاها را در برگرفت، حایز اهمیّت است. پرداخت سوبسید به کالاها که جز چند قلم خاص مانند نان، بقیه به علت کمبود همراه با سهمیهبندى انجام گرفت، در آغاز امرى موقتى و زودگذر به حساب مىآمد. در این زمان، هدف دولت این بود که با سهمیهبندى کالاهاى اساسى و پرداخت سوبسید آنها، توده مردم مسلمان را یارى نماید که همانند پیش از جنگ بتوانند نیازهاى اساسى خود را به آسانى برآورده سازند. آن روزها غیر از اقشار متوسط به بالاى جامعه و نیز برخى از خواص، کمتر کسى بود که پرداخت سوبسید و اصل نظام حمایتى را مورد اشکال قرار دهد. این که چرا هیچ کس به مسأله پرداخت سوبسیدها با نگاهى نقادانه نمىنگریست، شاید بدین علت باشد که دهههاى اخیر و پس از آن که دولت ایران به درآمدهاى سرشار نفتى دست یافت، پیوسته این باور عمومى تقویت یافته است که دولت کارآمد و توانا دولتى است که سهم بیشترى از مخارج زندگى مردم را به عهده گیرد. حتى وقوع انقلاب اسلامى و شعارهاى عدالت گرایانهاى که از طرف رهبران انقلاب ابراز مىشد به مقدار زیادى بر توقّعات و انتظارات مردم از دولت اسلامى افزود.
ابزارى براى توزیع درآمد دولت افزون بر تأمین مایحتاج ضرورى مردم، اغراض دیگرى را نیز در سر داشت شاید میل به برقرارى عدالت اجتماعى و برابر ساختن سطح زندگى اقشار مختلف اجتماعى و نیز بهبود بخشیدن به وضعیت توزیع درآمد، بیشترین تأثیر را در اعمال این سیاست داشت؛ به عبارت دیگر، دولت قصد توزیع مجدّد قدرت خرید و در نتیجه توزیع مجدّد درآمد، به سود مستضعفین را داشت. قبل از جنگ گرچه برخى از کالاها نظیر نان، قند و شکر و سوخت مشمول سوبسید بود لیکن پس از شروع جنگ، نظام حمایتى گستردهاى شکل گرفت که در بسیارى اوقات عملکرد بازار را تحت تأثیر خود قرار مىداد. مشکل اساسى از آن جا زاده شد که دولت سیستم حمایتى و پرداخت سوبسیدها را به صورت عامّ، به عنوان ابزارى کارا براى تغییر الگوى توزیع درآمد، پنداشت و بدین گونه بود که بسیارى از کالاها و حتى آنهایى را که ضرورتى نداشت مشمول سوبسید قرار داد. در حالى که سرمایه گذارى در امور زیربنایى از اولویت بیشترى برخوردار بود. در این که نظام حمایتى پس از جنگ چه اثرات اقتصادى و اجتماعیى از خود به جاى گذاشته است، زمینه بسیار خوبى براى تحقیق وجود دارد. ما در این جا به اختصار برخى از نقاط مثبت و منفى آن را بر مىشمریم:
نقاط مثبت: 1 - ضرورت: بسیارى از ما از این امر آگاهیم که در دوران جنگ تحمیلى که حاکمیت جمهورى اسلامى ایران از جمیع جهات، مورد تعرّض دشمنان واقع شده بود، آنچه از همه امور مهمتر مىنمود، تأمین نیازهاى اساسى و ضرورى مردم بود. رساندن مواد غذایى و مایحتاج اولیه زندگى به تمامى اقشار مردم، چیزى بود که براى پیشگیرى از بحران اجتماعى و نیز کاستن از جو روانى منفى ناشى از وقوع جنگ، به آن نیاز شدیدى احساس مىشد. اضافه بر این، دولت انقلابى نمىخواست که تودههاى مردم مسلمان را که در حقیقت موتور محرّک انقلاب بودند، در تنگناى معیشتى رها سازد. بنابراین اصل سهمیهبندى و پرداخت سوبسید امرى معقول بود.
2 - یکسانى در مصرف کالاها: گرچه دلایل روشنى در دست نیست که پرداخت سوبسید براى کالاها و اجراى نظام حمایتى - حتى در گستردهترین حالت خود - وضعیت توزیع درآمد را به نفع اقشار پایین جامعه بهبود بخشیده باشد، بلکه شواهدى وجود دارد که گروهى با سوء استفاده از نقطهضعفهایى که در سیستم توزیع کالاهاى مشمول طرح وجود داشت به ثروتهاى کلان دست یافتند و بر فاصلههاى طبقاتى افزودند. لیکن این نکته را نیز نمىتوان از نظر دور داشت که با عنایت به این امر که نظام حمایتى کم کم پیچیدهتر و گستردهتر شد و بسیارى از کالاها را در برگرفت، مىتوان گفت به مدت چند سال سبب گشت که عموم مردم، حداقل در بخشى از کالاها از مصارف شبیه به هم برخوردار باشند و تقریباً فقیر و غنى کالاهاى مشابهاى را مصرف نمایند. این یکسانى در برخوردارى از مصرف کالاهاى مزبور، باعث مىشد که فاصلههاى طبقاتى چندان عمیق و سؤالبرانگیز به نظر نیاید و مردم بیشتر با یکدیگر احساس برادرى نمایند و این حس برادرى و همدلى بر مقاومت ملّت در برابر توطئههاى دشمنان مىافزود. در سالهاى نخستین جنگ بویژه زمانى که در آمدهاى ارزى دولت تا حد زیادى بهبود یافت، در میان مردم این احساس بیشتر از همیشه ملموس بود که دولت اسلامى عموم افراد جامعه را به یک چشم مىنگرد و قصد آن دارد که وضعیت زندگى و رفاه اجتماعى را به سود مستضعفین تغییر دهد.
3 - همسویى با معیارهاى اخلاقى: با آن که اقتصاد دانان قضاوتهاى اخلاقى و ارزشى را چندان خوش ندارند و مىکوشند تا باورهاى اخلاقى خود را در تحلیل مسائل و پدیدههاى اقتصادى دخالت ندهند و حتى تصریح مىنمایند که بهینه بودن وضعیت تولید و مصرف کالاها از جهت اقتصادى لزوماً به معناى تطبیق آن با معیارهاى ارزشى و عدالت اقتصادى نیست، اما براى حاکمیتى که بر پایه ارزشها و اصول اخلاقى اسلام شکل گرفته است عاملهاى اخلاقى مىتواند نقشى مهم را ایفا نماید. به همین خاطر باید توجه داشت که هر چند پرداخت سوبسیدها آن هم با این گستردگى ممکن است از نظرگاه اقتصادى قابل توجیه نباشد، ولى نظام حمایتى، همانند چترى بود که بر سر همگى ملت سایه مىافکند و تودههاى مستضعف و نیز کسانى را که در شهرهاى دور افتاده و روستاها ساکن بودند دربر مىگرفت و جزو جامعه محسوب مىداشت. در این حال ضعفا همچون اندامهایى از یک پیکر واحد بودند که مانند دیگر اعضا تغذیه مىشدند. امّا پس از این که در سالهاى اخیر نظام حمایتى تا حد زیادى محدود گشت و سوبسیدها قطع گردید، این یکسان نگرى از بین رفت و مستضعفین به “اقشار آسیب پذیر” و “صاحبان درآمدهاى ناچیز” تغییر نام دادند، که این عناوین چندان احترامآمیز نبود. در هر حال واژه “مستضعف” که بارى ارزشى - مکتبى داشت در برابر عنوانهاى جدید که با نظر خشک اقتصادى به کار گرفته شده بود، رنگ باخت. برنامه ریزان اقتصادى باید به این نکته عنایت داشته باشند که نظام حمایتى سالهاى جنگ، با یک آرمان عدالت گرایانه اعمال مىشد و آن را نباید در سطح امورى چون “تأمین اجتماعى” و “بیمه بیکارى” انگاشت. در تحت نظام حمایتى، مستضعفین این احساس را داشتند که حق خویش را مىگیرند ولى اکنون در بین آنها این باور تقویت شده است که دولت به آنان به چشم “ناتوانانى که از عهده مخارج زندگى بر نمىآیند” مىنگرد و لذا ثروتمندان جامعه را تشویق مىکند که آنان را زیر بال و پر خویش بگیرند.
نقاط منفى: 1- اسراف کارى و اتلاف منابع: هرچند در زمانى که کالاهاى مشمول سوبسید به وفور در اختیار مصرف کنندگان قرار داده شده بود خیلى از افراد به این گونه کالاهاى کوپنى “با بىرغبتى” مىنگریستند ولى با وجود این، مصرف کالاهاى مزبور در بسیارى از مناطق رو به فزونى گرفت. این افزایش مصرف که در برخى از اقلام خاص همانند نان و فرآوردههاى نفتى و... شتابآلود بود، ریشه در اسرافکارى داشت. تقویت این روحیه در میان افراد جامعه باعث گردید که اکنون در مىیابیم که بسیارى از مردم از شناخت ارزش واقعىِ این نوع کالاها غافلند. این امر، خود به خود یک معضل اقتصادى است و چنانچه در رفتار مصرفى جامعه ما تغییرى صورت نپذیرد براى آینده منابع کشور مخاطره آمیز خواهد بود؛ براى مثال، وضعیت مصرف فرآوردههاى نفتى و سیر فزاینده آن به طورى است که اگر در این زمینه تصمیمى جدى و قاطع گرفته نشود، آینده صادرات اینگونه مواد با خطر حتمی روبهرو است و دور نیست که زمانى فرا رسد که حتى جوابگوى مصرف داخلى نیز نباشیم.
2- آسیب دیدن تولیدات ملى: لازمه اعمال نظام حمایتى با چنین وسعتى، اخلال در کارکرد عرضه و تقاضاى بازار و سیستم طبیعى قیمتها بود. دولت از آن جا که مانند گذشته ارز کافى براى واردات کالاها و اشباع تقاضاى بازار نداشت، ناچار به انجام سهمیهبندى گردید. این سهمیهبندى که با تعیین قیمت رسمى همراه بود، باعث شد که تولیدکنندگان بخش خصوصى اطمینان کافى به سودآورى فعالیتهاى آینده خود نداشته باشند و به این دلیل که جز در موارد خاصى مانند گندم و برنج و... کمکهاى جبرانى در اختیار تولید کنندگان قرار نمىگرفت خیلى از آنان از ادامه تولید منصرف شدند. آنان با توجه به تعیین قیمت رسمى محصولات خویش از جانب دولت، انتظار زیادى به تحصیل سود در آینده نداشتند. در این هنگام چارهاى جز تن دادن به یک نظام اقتصادى با برنامه ریزى متمرکزتر که در تحت آن بیشتر شرکتهاى تولیدى عمده را دولت اداره مىکرد، نبود و پس از گذشت یک دهه دولت در این زمینه کارنامه افتخارآمیزى را ارائه نداد، زیرا بسیارى از شرکتهاى تحت پوشش، که مدیریت لایق اقتصادى نداشتند، ضرردهى بالایى داشتند و وظیفه تولید تعداد زیادى از کالاها به دوش دولت افتاده بود که از انجام همه آنها ناتوان بود. براى همین است که اکنون ایجاد فضایى که در آن تولید کنندگان بخشخصوصى از سود عادلانهاى برخوردار باشند، براى به کارگیرى ظرفیت کامل تولیدى کشور از ضروریّات مىنماید.
3- ناهمگونى با عدالت اقتصادى: برخى از صاحبنظران بر این باورند که پرداخت سوبسید به طور عامّ و همسان به تمامى افراد ملّت، بدون توجه به توانایى مالى و سطح درآمد آنان، کارى نابجاست، زیرا صاحبان درآمدهاى بالا نیازى به این کمکها ندارند. بر خلاف اقشار ضعیف و کم درآمد که از پرداخت هزینههاى زندگى خود ناتوانند. بنابراین در نهایت، این طبقات بالاى جامعه هستند که سود خواهند برد. نظام حمایتى در صورتى مىتواند صحیح و مؤثر باشد که فاصلههاى درآمدى را کمتر کند؛ یعنى سوبسیدها به همان کسانى پرداخت شود که مستحق آن هستند. این سخن، گرچه در مرحله گفتار معقولانه به نظر مىآید، اما در مرحله عمل باید دانست که دولتها معمولاً در شناسایى واجدین شرایط دریافت این کمکها، مهارت بالایى از خود نشان ندادهاند. ضمناً ممکن است اجراى این طرح در عمل به علت عدم یک سیستم توزیع مناسب، بسیار مشکل باشد.
4 - تغییر الگوى مصرف: پرداخت سوبسید کالاها و مسأله سهمیهبندى باعث شد که تقاضاى کاذبى براى این گونه کالاها به وجود آید، تا جایى که بیشتر خانوارها پس از برقرارى نظام حمایتى سلیقه مصرفى خود را تغییر دادند؛ مثلاً مصرف اقلامى چون برنج و روغن نباتى و نیز کره و گوشت وارداتى و غیره که در خیلى از روستاها و نقاط دور افتاده معمول نبود، رواج یافت و بر میزان مصرف این کالاها بطور سرانه افزوده گشت. این تغییرات در سلیقههاى مصرفکنندگان هرچند محتمل است در برخى موارد مانند پودرهاى لباس شویى و صابون و مواد غذایى ضرورى و غیره، به نفع بهداشت و سلامت جامعه باشد، ولى از نظر اقتصادى چندان به صلاح نبود، زیرا سوق دادن مصرف عمومى به سوى کالاهاىِ خاصى که اکثر آنها از طریق واردات تأمین مىشد و بنیه تولیدى کشور در این زمینهها محدود بود، نمىتواند مثبت ارزیابى گردد. در گذشتهاى نه چندان دور، مردم وطن ما به سبب شرایط متنوّع جغرافیایى و آب و هوایى که در ایران وجود دارد، در هر منطقهاى با توجه به شرایط اقلیمى خاص آن، به مصرف کالاى بخصوصى روى آورده بودند که معمولاً در تولید آن خودکفا بودند. این سلیقه آنها که خالى از حکمت نبود، گذران زندگى را بر ایشان سهل ساخته بود.
5 - نبود یک سیستم توزیع مناسب: عملکرد دولت سبب گشت که خود وى در بیشتر بخشها به صورت تولید کننده منحصر به فرد در آید. در این اواخر، اداره این شرکتها، که نیروى گروهى از کارکنان متخصص و ماهر دولت را مىگرفت، بارى سنگین و تحمل ناپذیر بود. بر خلاف امر تولید که دولت نقش اصلى را داشت، متأسفانه در سیستم توزیع دست بخش خصوصى تا حدى باز گذاشته بود، به گونهاى که این بخش خصوصى بود که در توزیع حرف اول را مىزد. کارکرد شرکتهاى تعاونى نیز نتیجه شگرفى در بر نداشت و در حالى که دولت در امر تملّک شرکتها مصرّ بود و اکثر آنها را در اختیار خود داشت، نیروى چندانى براى برخورد با واسطهها که بخش بزرگى از بازار را در تسلّط خود داشتند، نداشت. به غیر از کالاهایى مانند قند و شکر و روغن و... که با کوپنهاى رسمى توزیع مىشد، در سایر کالاهایى که براى آنها سوبسید زیادى پرداخت مىگردید، این فروشندگان و واسطههاى فروش بودند که نفع اصلى را مىبردند. همین عدم نظارت، سبب شد که سهم زیادى از منافع نظام حمایتى - که قرار بود به مصرف کنندگان جزء برسد - به چنگ اخلالکنندگان در سیستم توزیع افتاد، و به همین خاطر است که مىبینیم نظام حمایتى، وضعیت درآمد را بهبود نبخشید، بلکه پس از گذشت چند سال نتایج ناخوشایندى هم به بار آورده و بخش خصوصى فربهتر از همیشه بر جاى باقى ماند، در حالى که بر فاصلههاى درآمدى گروههاى اجتماعى افزوده شده بود. شاید دولت که از حسن نظر کافى برخوردار بود، اگر اکثر نیروى خود را به جاى تسلط بر شرکتهاى تولیدى، صرف تنظیم یک سیستم توزیع مناسب کالا مىنمود، نتایج رضایتبخشترى به دست مىآمد.
× حذف سوبسیدها: با دقت به مباحث گذشته مىتوان دریافت که چرا دولت هم اینک بر برنامههاى تعدیل اقتصادى و محدود ساختن نظام حمایتى پافشارى مىورزد. در حالت کنونى احساس مىشود که ادامه نظام حمایتى با شکل سابق، به نفع آینده کشور نیست و با حفظ منابع اقتصادى جامعه سر ناسازگارى دارد. در شماره آینده به امید پروردگار، این مسأله را مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهیم داد که اولاً: اهداف عمده دولت از حذف سوبسیدها چیست؟ و ثانیاً: در اجراى برنامههاى آینده چه نکاتى را باید در نظر داشت. ادامه دارد | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 59 |