تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,315 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,260 |
کیفر آخرت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 157، دی 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره رعد کیفر آخرت آیة اللَّه جوادى آملى
“بل زیّن للذین کفروا مکرهم و صدّوا عن السّبیل و من یضلل اللّه فما له منهادٍ لهم عذاب فى الحیوة الدنیا و لعذاب الآخرة اشقُّ و ما لهم من اللّه من واق.” (سوره رعد، آیه 34) بلکه کافران را مکر و کیدشان، برایشان جلوهاى دارد و از راه خدا مردم را باز مىدارند و همانا کسى را که خدا گمراهش کرده، دیگر هیچ کس نمىتواند هدایتش کند و چنین گمراهان هم در زندگانى دنیا (با انواع بلا معذبند) و هم در آخرت به سختترین عذاب گرفتار، و از عقاب قهر خدا ابداً نگهدارى ندارند.
بعد از این که خداى سبحان شبهات منکران توحید و بىدلیل بودن سخنانشان و نیز زیبا جلوه کردن کفر آنان و زینت یافتن مکر و دسیسهشان را بیان فرمود، آن گاه فرمود: هیچ عاملى نمىتواند آنان را هدایت کند: “و من یضلل الله فما له منهاد” اگر کسى با تمام شدن حجّت ظاهر و باطن؛ یعنى عقل و وحى، کتاب خدا را زیر پا گذاشت و خداى سبحان به او مهلت داد که برگردد و برنگشت، توفیق اهتدا را از او سلب مىکند. نه این که اگر چیز داشت خدا از او مىگیرد بلکه مقصود این است که این فیض را بقاءاً خدا به او نمىدهد و درِ رحمت را به روى او باز نمىکند. آن گاه خداى سبحان، کیفر دنیایى و اخروى آنان را بیان مىکند و مىفرماید: “لهم عذاب فى الحیوة الدنیا” کفّار در دنیا مُعذّب خواهند شد “و لعذاب الآخرة اشقّ” به عذاب اخروى هم معذّبند، ولى عذاب اخروى مشقّتش از عذاب دنیوى بیشتر است “و مالهم من الله من واقٍ” چیزى، حافظ آنها از عذاب نیست. در این آیه دو مطلب است: یکى این که عذاب دنیا شاق است و عذاب آخرت اشق و دوّم این که: هیچ واقى و حافظى براى کفّار نیست نه در عذاب دنیا و نه در عذاب آخرت؛ یعنى براى انسان هیچ کسى ضمانت نمىکند مگر خود انسان؛ حافظ انسان، خودِ انسان است وَ لا غیر. نحوه تعذیب کفّار را قرآن کریم با چند زبان بیان مىکند: گاهى مىفرماید آخرت به سود پارسایان است؛ یعنى کافر از این فیض بهره نمىبرد: “و العاقبة للمتّقین”1 یا در همین سوره رعد - که بحثش قبلاً گذشت - فرمود: براى مؤمنین عُقبىَ الدّار است؛ یعنى پایان این دار به نفع مؤمنین است. این گرچه بشارت به نفع مؤمنین است ولى اِشْعار به یأس کفّار دارد؛ یعنى کافر از این فیض، محروم است. بیان تندتر در این مورد در همین سوره رعد است که مىفرماید: “وعقبى الکافرین النار”2، پایان کافران آتش است، یا “لهم سوء الدار”3 که قبلاً بحث شد. این، تهدید مستقیم است. گاهى مىفرماید: عذاب آخرت براى کافران اشقّ است، امّا چرا عذاب آخرت براى آنان اشقّ است؟ قرآن کریم عذاب دنیا را نسبت به عذاب آخرت کوچک و کم مىداند. با این که عذاب دنیا گرچه مانند غرق فرعونیان باشد که “فغشیهم من الیمِّ ما غشیهم”4 این را کوچک مىداند، یا درباره قوم عاد و ثمود که خداى سبحان آن صاعقه و آن صیحه را بر آنان مسلّط کرد که: “سخّرها علیهم سبع لیالٍ و ثمانیة أیام”5 آن توفان هوایى را بر آنان مسلّط کرد که “فهل ترى لهم من باقیه”،6 چیزى از آنها باقى نگذاشت. این را عذاب کوچک مىداند. باز آن عذابى را که فرمود: “فدمّرناهم تدمیراً”7، هم کوچک مىداند و عذاب آخرت را بزرگ مىشمارد، “عذاب عظیم” و “عذاب الیم” براى آخرت است. عذاب آخرت چه چیزى است که قرآن با عظمت از آن یاد مىکند؟ مگر سوزاندن، غرق کردن، صاعقه فرستادن و زنده به گور کردن عذاب کمى است که عذاب آخرت از آنها شدیدتر است؟ تعبیر قرآن کریم گاهى این است که: “و لعذاب الآخرة أشدّ و أبقى”،8 انسانِ مُسرفِ کافر را، خداى سبحان به عذاب آخرت - که شدیدتر و پایدارتر از عذاب دنیاست - معذّب مىکند و گاهى مىفرماید: گرچه آنها در دنیا معذّبند ولى عذاب دنیا نسبت به عذاب قیامت قابل قیاس نیست، زیرا “والساعة ادهى و اَمَرّ”9 در سوره قمر مثل همین آیه محل بحث از سوره رعد، دو عذاب را براى کفّار مقرّر مىفرماید: عذاب دنیا و عذاب آخرت. در سوره رعد، آیه محل بحث مىفرماید: عذاب آخرت اشقّ است؛ یعنى عذاب دنیا شاقّ است و عذاب آخرت اشقّ، همین معنا را با تعبیرى دیگر در سوره قمر آیه44 به بعد بیان مىکند و مىفرماید: “أم یقولون نحن جمیع منتصر”، کفّار مىگویند: ما با هم هستیم و جمعمان فراوان است و پیروزیم، ولى “سیهزم الجمع و یُوَلُّونَ الدُّبُر” اینها جمعشان شکست مىخورد و ناچار مىشوند که عقب نشینى کنند. این عذاب دنیایى کافران است که در دنیا شکست مىخورند و اما عذاب آخرت: “بل السّاعة موعدهم” قیامت قرارگاه عذاب آنهاست، در این جا، “بل” براى ترقى است نه این که صرف نظر از گذشته باشد؛ ماقبل محفوظ است به عنوان وعده الهى که کُفار یقیناً شکست مىخورند، امّا عذاب مهمتر در انتظارشان است و آن این است که: “بل السّاعة موعدهم و السّاعة أدهى وأمّر” قیامت از هر داهیهاى داهیهتر است، مصیبت جانگدازِ غیر قابل تحمل را “داهیه” مىگویند نه هر مصیبتى را، ولى قیامت از هر داهیهاى ادهى است و از هر امر تلخى تلختر است، تلخى دنیا از هر تلخى بیشتر و داهیه قیامت هم از هر داهیهاى توانفرساتر است. اگر این چنین است که در سوره رعد مىفرماید: “و لعذاب الآخرة أشقّ” عذاب آخرت مشقتش بیشتر است، در سوره طه مىفرماید: “و لعذاب الآخرة أشدّ و أبقى”، و در سوره قمر مىفرماید: “بل السّاعة موعدهم و السّاعة أدهى وأمّر” سرّش چیست که این همه عذاب آخرت را تشدید مىکند و در بعضى از موارد هم از او به این که اکبر از دنیاست یاد مىکند؟ در این کریمه مىفرماید: ما کفّارى را که علیه اسلام به مبارزه برخاستهاند قبل از عذاب بزرگتر به عذاب ادنى گرفتار مىکنیم تا برگردند: “و لنذیقنّهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأکبر لعلّهم یرجعون”10 عذاب دنیا را ادنى مىداند و عذاب آخرت را اکبر. مناسب با ادنى ابعد است و مناسب با اکبر، اصغر، از این که فرمود: “و لنذیقنّهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأکبر” معلوم مىشود که عذاب دنیا نسبت به عذاب آخرت هم اصغر است، چون او اکبر است، هم ادنى است چون او اَبْعَد است؛ یعنى عذاب دنیا نزدیک است و کوچک، عذاب آخرت دور است و بزرگ منتهى این تناسُب در این آیه رعایت نشده است؛ یعنى در برابر عذاب اکبر نفرمود ما عذاب اصغر را به آنان مىچشانیم بلکه فرمود عذاب نزدیکتر. همچنین در برابر نزدیکتر، دورتر است باید مىفرمود: دون العذاب الأبعد، این تناسب هم رعایت نشده است؛ یعنى نفرمود ما عذاب ادنى را اوّل مىچشانیم قبل از عذاب ابعد. درباره دنیا که عذابش دو صفت دارد: یکى اصغر و دیگرى ادنى، ادنى را انتخاب فرمود. درباره آخرت که دو صفت دارد: اکبر و اَبْعد، اکبر را انتخاب فرمود، چون مقام، مقام تهدید است. در مقام اِنذار و تهدید شایسته نیست انسان بگوید عذاب کوچکتر بلکه باید گفت عذاب نزدیکتر، در مقام تهدید نباید گفت عذاب دورتر بلکه باید گفت عذاب بزرگتر. بنابراین، دو صفتى که انتخاب شده با بلاغت سازگار است و به گونهاى است که مقتضاى حال را تفهیم مىکند و شدّت تهدید را مىرساند. از این معنا روشن مىشود که عذاب دنیا نسبت به عذاب آخرت اصغر است، و عذاب آخرت اکبر است. پس عذاب آخرت “اشقّ” است، دنیا “شاقّ”، عذاب آخرت “اشدّ” است، دنیا “شدید”، عذاب آخرت “اکبر” است، دنیا “کبیر”، عذاب آخرت “اَدْهى” است، عذاب دنیا “داهیه”، عذاب آخرت “امرّ” است، عذاب دنیا “مُرّ”. این جا اگر تلخ است آن جا تلختر است. چرا خداى سبحان عذاب آخرت را با این عظمت مىستاید؟ چون در دنیا هر نوع تعذیبى که محقق بشود آن نحوه تعذیب به اذن خدا مقدور دیگران هست اگر سوزاندن است کافر هم مىتواند مؤمن را بسوزاند، انسانى هم مىتواند انسان دیگر را بسوزاند و مانند آن، اگر غرق کردن است، مقدور دیگران هم هست به اذن الله، ولى در قیامت یک نوع تعذیبى است که خدا مىفرماید هیچ عذاب کنندهاى به این نحوه که من عذاب مىکنم نمىتواند عذاب کند: “فیومئذٍ لا یعذّب عذابه أحد و لایوثق وثاقه أحد”11. این آیات در آخر سوره فجر است، در آیه قبلش مىفرماید: “یقول یا لیتنى قدّمت لحیوتى” معلوم مىشود دنیا عالَمِ حیات نبود که حیات مربوط به آخرت است چون مىگوید: اى کاش من براى زندگیم پیش فرستى تهیّه مىکردم. هیچ کسى نمىتواند مانند خدا عذاب کند و انسان را در بند قرار دهد. در دنیا هر کس براى خدا گرفتار رنج و عذاب شود، آن امید پاداش، این رنج را براى او تحمّل پذیر مىکند، مىگوید این رنج موقّت را تحمل مىکنم براى آن سعادت ابدى، بنابراین درد، خیلى کم احساس مىشود چون عذاب که به معناى قطعه قطعه کردن بدن و مانند آن نیست بلکه یک امر ادراکى است، اگر روح ادراک نکند عذابى در کار نیست، لذا افرادى را که بىهوش و جرّاحى مىکنند و بدنشان را قطعه قطعه مىکنند اینها احساسى ندارند، دردى ندارند و تا انسان درک نداشته باشد رنجى نیست و اگر به امید یک آینده با موفقیت این درد را تحمل کند، رنجش آسان است؛ لذا بین شهدا آنهایى که به مقام شهود کامل رسیدند که اصلاً درد احساس نمىکنند آنهایى هم که در بین راهند درد را احساس مىکنند اما نه چندان، هیچ دردى براى شهید به آن معنا نیست. و اگر کسى در راه باطل رفت و گرفتار انتقام شد که “زیّن للّذین کفروا مکرهم”12 این هم گرفتار یک واهمه است که تاریخ در آینده براى ما پیروزى قایل است، عدّهاى هم به دنبال ما حرکت مىکنند همین اوهامى که دامِ کفّار و منافقان بوده و هست نمىگذارد که آنها عذاب را درست درک کنند، به این وَهْم که آینده خوب به انتظار آنهاست، این از لحاظ درک. از لحاظ واقعیّت خارج، عذاب براى کافر یا غیر کافر در دنیا بیش از چند لحظه نیست بالاخره مىمیرد، وقتى مرد درد احساس نمىکند، کسى را که مىسوزانند در همان لحظات اوّل درد را احساس مىکند وقتى حیاتش را از دست داد، دیگر دردى احساس نمىکند. این دو چیز در دنیا هست لذا عذاب دنیا را کوچک و شاقّ و مانند آن قرار مىدهد. اما چرا عذاب آخرت اشّد و اشقّ و ادهى و امرّ و امثال ذلک است؟ در آخرت کافر و منافق وقتى که معذّب مىشوند، برایشان روشن مىشود که بیراهه رفتهاند، از این رو، نه امید آینده دارند نه مىتوانند با این عملشان کسى را فریب دهند چون تمام حق بر آنان روشن شده است: “ذلک الیوم الحقّ”13 چیزى مخفى نیست. پس وَهْم را در آن روز راهى نیست. پس این گونه اوهام که باعث خفّت درک باشد در آنجا نیست و از طرفى هم این عذاب تمام شدنى نیست، مگر مثل عذاب دنیاست که انسان وقتى وارد آتش شد بسوزد و بمیرد و از بین برود: “ثمّ لایموت فیها و لایحیى”14 بنابراین این عذاب قیامت نسبت به عذاب دنیا اصلاً قابل فرض نیست. اگر این مسائل براى یک انسان روشن شد و باز هم بیراهه رفت در روایات معصومین - علیهم السلام - مىفرمایند: او دیوانه است، آیا تعبیر به جایى است یا نه؟ اگر در سوره اعلى فرمود: “ثم لایموت فیها و لایحیى” یعنى لا یموت فیها لیستریح و لا یحیى حیاةً طیّبة، نه مىمیرد که راحت بشود، بلکه همواره در حال عذاب است و به همین جهت است که در سوره “طه” فرمود: این قابل زوال نیست. انسانى که مىسوزد و نمىمیرد با انسانى که مىسوزد و چند لحظه بعد مىمیرد یقیناً فرق مىکند و اصلاً قابل قیاس نیست. آن عذاب، طورى نیست که انسان بتواند لا اقلّ یک روزش را تحمل بکند، در آتشهاى دنیا انسان وقتى مبتلا شد بعد از چند لحظه مىمیرد وقتى هم که مرد دیگر احساس و درکى ندارد، درک که نبود دردى هم احساس نمىکند، این همه چوبها را مىسوزانند مگر چوبها معذّبند، خیر، چون عذاب مربوط به درک است وقتى این رابطه قطع شد دیگر دردى ندارد. در آخرت نوع دیگرى از عذاب هست که نمونهاش در دنیا نیست و آن، عذاب روحى است؛ یعنى همان “نار اللّه الموقدة الّتى تطّلع على الافئدة”15 این آتش و نارى که در این آیه آمده غیر از آتش جهنّم است، بلکه نارى است که به اللّه و به علّت فاعلى نسبت داده شده و قلب و روح را مىسوزاند. ما در دنیا عذابهاى روحى مثل خجالت، غم و اندوه و مانند آن داریم، اما اینها با بسیارى از خاطرات درونى همراه است که نمىگذارد انسان درست درک بکند، گاهى که خَجِلْ و یا غمگین مىشود این اندوه و انفعال، عذاب روحى است امّا با توجیههاى مختلف ممکن است این عذاب، سرپوش داشته باشد لذا آن طورى که باید و شاید انسان احساس نمىکند، ولى در قیامت کاملاً روشن مىشود نه آیندهاى در پشت سر دارد نه مىتواند توجیه کند. بنابراین روز ظهور حق است و آن ناراللّه را احدى تاب تحمّلش را ندارد: “لایعذّب عذابه أحد و لایوثق وثاقه أحد” این همان عذاب آخرت است که اشقّ است؛ در برابر عذاب دنیا که شاقّ است. در داستان مشهور ملاقات عقیل با على(ع) که حضرت - سلام اللَّه علیه - آن آهن را گُداخت و در دست او نهاد یا برخوردى با دست او داشت و دادِ عقیل در آمد، فرمود: “أتئنّ من الأذى و لا أئنّ من لَظى”16 استدلال حضرت این است که تو آتشى را که انسان افروخت نمىتوانى تحمّل کنى من چگونه آتشى که جبّار (یعنى خدایى که به اسمِ جبّار ظهور کرد) افروخت، تحمّل کنم، این اصلاً قابل تحمّل نیست. استدلال حضرت این است که این طور نیست که در آخرت یک آهن گداخته باشد مثل آهن گداخته در دنیا، اگر مثل هم بودند که این همه تعبیرات قرآن کریم که مىفرماید: عذاب آخرت، ادهى، امّر، اشدّ، اشقّ و ابقى است، که نبود. بنابراین چنین عذابى در دنیا ممکن نیست که با عذاب آخرت، قابل مقایسه باشد، قهراً این چنین خواهد شد که “و لعذاب الآخرة أشقّ” یعنى عذاب آخرت شاقتر از عذاب دنیاست به گونهاى که قابل بیان نیست. کفّار همیشه گرفتار دو عذابند: یا به جان هم مىافتند، یا مقهور مسلمین هستند. در ذیل آیه کریمه “و کذلک نُولّی بعض الظّالمین بعضاً”17 امام باقر - سلام اللَّه علیه - مىفرماید: سنّت خدا هم بر این است که از کافر به وسیله کافر انتقام بگیرد، آنها همواره به جان هم افتادهاند و همیشه کشته مىدهند. بنابراین کافر که بخواهد دست به ستم دراز کند به دو عذاب معذّب است، کافرى که مثل حیوانات زندگى مىکند همه چیزش نظیر حیوانات است، چه فرقى است بین کافرى که در لاک خود خزیده است با حیوانى که در آشیانه خود آرمیده است. این قسمت از بحث مربوط به قسمت اول آیه که “لهم عذاب فى الحیوة الدّنیا و لعذاب الآخرة أشقّ”. و اما این که فرمود: “و ما لهم من اللَّه من واقٍ”، هیچ کسى نمىتواند جلوى عذاب الهى را بگیرد، ظاهر این جمله اخیر مطلق است هم نسبت به عذاب دنیا، هم نسبت به عذاب آخرت. اگر گروهى مستحق عذاب دنیا شدند هیچ کسى آنها را حفظ نمىکند و اگر سخن از استحقاق عذاب آخرت است، هیچ کسى حافظ آن نیست، تنها تقواى خودِ انسان حافظ اوست. این که اگر خداى سبحان اراده تعذیب کرد نه کسى آنها را از عذاب دنیا حفظ مىکند نه از عذاب آخرت. آیات قرآن کریم در خصوص عذاب، چند دسته است: بعضى در خصوص عذاب دنیا است که کسى آنها را از عذاب دنیا حفظ نمىکند، و برخى در خصوص عذاب آخرت است که در آخرت اینها حافظى ندارند، بعضى مثل این آیه جامع و مطلق بین العذابین است؛ یعنى نه در دنیا اینها حافظى دارند نه در آخرت. در سوره غافر آیه 21 - که مربوط به عذاب دنیاست - این چنین آمده است: “أولم یسیروا فى الأرض فینظروا کیف کان عاقبة الّذین کانوا من قبلهم کانوا هم أشدّ منهم قوةً و آثاراً فى الأرض فأخذهم اللَّه بذنوبهم و ما کان لهم من اللَّه من واقٍ” فرمود: چرا اینان در زمین، سیر نمىکنند، نه تنها چرا کتاب تاریخ نمىخوانند، کتاب تاریخ یک گوشهاى از جریان را حلّ مىکند حضور در صحنه و موفقیّت اراده الهى را دیدن، گوشه دیگر را تبیین مىکند. مىفرماید اینها هم بروند ببینند عنایت خدا چه کرد؟ و چگونه به حیات کفّار خاتمه داد، آنها که قبلاً معذّب شدند و از بین رفتند از کسانى که فعلاً در برابر وحى به مبارزه برخاستهاند قدرتمندتر بودند آثارشان هم بیشتر بود، روز خطر هیچ عاملى آنان را از عذاب الهى حفظ نکرد. تحت وقایت و حفظ هیچ کسى قرار نگرفتند، این عذاب دنیا.
× جاودانى عذاب درباره عذاب آخرت آیات فراوانى است که مىگوید عذاب آخرت هرگز از کفّار دور نخواهد بود. در سوره معارج آیه 2 مىفرماید: “سئل سائلٌ بعذابٍ واقع × للکافرین لیس له دافع × من اللّه ذى المعارج”، هیچ دافعى براى عذاب اخروى نیست. آیاتى که دلالت بر غیر قابل دفع بودن عذاب خدا بکند، کم نیست. در سوره طور آیه 8 این چنین آمده است: “انّ عذاب ربّک لواقع × ماله من دافع” چه موقع این عذاب واقع مىشود؟ “یوم تمور السماء موراً” اگر این بَعد نبود انسان به اطلاقش تمسّک مىکرد امّا بعد، ظرف این عذاب است، چه وقت این عذاب واقع مىشود؟ “یوم تمور السّماء موراً”، روزى که آسمانها مىلرزد که ناظر به عذاب آخرت است. بنابراین، نه عذاب اخروى الهى و نه عذاب دنیوى الهى هیچ کدام قابل دفع نیست. اینها آیاتى در مورد عذاب دنیا و آخرت بوده اما آنچه که جامع هر دو باشد همین آیه سوره رعد است که محل بحث است و فرمود: “لهم عذاب فى الحیوة الدّنیا و لعذاب الآخرة أشقّ و ما لهم من اللَّه من واق” این فراز آخر آیه جامع هر دو است، نه عذاب دنیا و نه عذاب آخرت، هیچ کدام از اینها دفع نمىشود و کسى انسان را حفظ نمىکند، تنها یک عامل است که انسان را حفظ مىکند و آن را در سوره تحریم آیه6 بیان فرموده است: “یا أیّها الّذین آمنوا قُوا أنفسکم و أهلیکم ناراً” خودتان را حفظ کنید و تا آن جایى که میسور است اهلتان را حفظ کنید آن نارى که آتش گیرش مردمند و سنگها، “وقودها النّاس والحجارة” وقود آن آتشگیر است، آتشگیره آن هیزمهاى بزرگىاند که آتششان خاموش نمىشود و تا مدّت زیادى مىماند، این هیزمهاى کوچک که پژمرده شدند و خاکستر شدند اگر بخواهند هیزم جدید بیاورند و آتش روشن کنند آن آتشگیره که مثلاً تنه یک درخت بزرگى است، آن هنوز داراى آتش است و این هیزمهاى بعدى را با آتش آن روشن مىکنند. آن ریشه و آن تنه درختهاى بزرگ را آتشگیره مىگویند که دیگران را با او مىسوزانند. این “فقاتلوا أئمة الکفر”18 به خاطر این است که کافران هم در دنیا وَقُودند و هم در آخرت، گاهى انسان خودش مىسوزد، دیگران را هم مىسوزاند، چنین شخصى در قیامت “وَقوُدْ” مىشود و زمانى هم هیزمى است که فقط خودش مىسوزد. فرمود: در قیامت، آتشى است که وقودش مردمند، امّا چه دسته از مردم؟ نمونههایش را ذکر فرمود: “کدأب آل فرعون”19 تصریح مىکند که آنها وقودند. وقتى که چراغهاى نفتى و وسایل دیگر نبود، مردم هیزم و تنهها و کُندههاى تنومند درختها را به عنوان “وقود” در اجاق مىگذاشتند، اینها چند شبانه روز روشن است و هیزمهاى کوچک را با آنها روشن مىکنند. در قیامت هم وقودِ جهنّم ائمه کفرند. وقتى قرآن وقود را یک جا معرّفى مىکند مىفرماید: وقودش مردمند جاى دیگر هم نشانه ذکر مىکند، وقتى جریان فراعنه را ذکر مىکند، مىفرماید: “هُم وقود النّار”20 در چند مورد قرآن فراعنه را وقود النّار مىداند. بنابراین هیچ واق و نگهدارندهاى نیست مگر تقواى خود انسان. روشن است که چرا هیچ کسى واقى نیست؟ چون تمام موجودات سپاهیان خدایند، بنابراین کسى نمىتواند جلوى اراده خدا را بگیرد لذا فرضى براى واقى نمىماند، چون همه مشغول انجام مأموریّت الهىاند و کسى نمىتواند جلوى اراده خدا را بگیرد نه خود شخص مُعَذَّبْ و نه دیگران، زیرا خود این شخص معذّب، هم مانند دیگران، جزو مأموران الهى است که: “للَّه جنود السّموات والأرض”21 اگر همه جُنْد الهىاند و دستور حق را اجرا مىکنند فرض ندارد که کسى در مقابل امر خدا مقاومت کند و جلوى او را بگیرد.اعاذنا الله من شرور انفسنا
پاورقیها: 1) اعراف (7) آیه128 2) رعد (13) آیه 33. 3) رعد (13) آیه35. 4) نبأ (78) آیه 39. 5) همان، آیه 25. 6) اعلى (87) آیه 13. 7) طه (20) آیه 78. 8) همزه (104) آیه 7. 9) الحاقه (69) آیه 7. 10) نهج البلاغه صبحى صالح خطبه 224. 11) همان، 12 12) انعام (6) آیه 129. 13) فرقان (25) آیه 36. 14) فجر (89) آیات 27 - 26. 15) طه (20) آیه 127. 16) آل عمران (3) آیه 11. 17) قمر (54) آیه 46. 18) همان، آیه 10. 19) سجده (32) آیه 21. 20) فتح (48) آیه 4 و 7. 21) توبه (9) آیه 12. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 94 |