تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,426 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,375 |
آغاز نزول قرآن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 158، بهمن 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آغاز نزول قرآن آیة الله محمدهادى معرفت
تردیدى نیست که قرآن در ماه رمضان و در شب قدر، بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است، زیرا در قرآن آمده است: “شَهْرُ رَمَضانَ الَّذى أُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنُ”.1 “إنَّا أَنْزَلْناهُ فى لَیْلَةٍ مُبارَکةٍ”.2 “إنَّا أَنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ”.3 به نظر ما شب قدر، در دهه آخر ماه مبارک رمضان قرار گرفته و یکى از دو شب بیست و یکم و بیست و سوّم است که به موجب حدیث جهنى، بیست و سوّم رمضان بر بیست و یکم ترجیح دارد4 و صدوقرحمه الله گفته است: بزرگان ما اتّفاق نظر دارند که شب بیست و سوّم، شب قدر است.5 در حال حاضر تعیین شب قدر، مورد بحث ما نیست، بلکه مىکوشیم که زمان نزول قرآن را که در شب قدر رخ داده مشخص نماییم، دراین باره سه نکته مبهم وجود دارد: 1- نزول قرآن، در ماه رمضان با آنچه گفته شده منافات دارد؛ زیرا به اتفاق شیعه و به موجب برخى از روایات اهل سنّت، بعثت پیامبر،صلى الله علیه وآله وسلم در ماه رجب اتفاق افتاده است و تردیدى نیست که در هنگام بعثت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم آیاتى چند از قرآن (پنج آیه اوّل سوره علق) نازل شده است؛ بنابراین چگونه ممکن است این امر با نزول تمامى قرآن و یا آغاز نزول قرآن در رمضان سازگارى داشته باشد؟ 2- مقصود از نزول قرآن در یک شب، یعنى شب قدر چیست؟ آیا با توجه به این که قرآن کریم در طول بیست یا بیست و سه سال و در مناسبتهاى گونهگون نازل شده و سبب نزول هر آیه نیز معلوم است باز هم مىتوان عقیده داشت که قرآن در یک شب نازل شده است توجیه مسأله چگونه است؟ 3- اوّلین آیه و یا سورهاى که نازل شده کدام است؟ اگر سوره علق و یا آیاتى از آن نخستین بار نازل شده است، چرا سوره حمد را “فاتحة الکتاب” مىنامند؟ بدیهى است این توجیه نیز که قرآن پس از درگذشت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و یا در اواخر عمر آن حضرت مرتّب شده، معقول و قابل قبول به نظر نمىرسد؛ زیرا این سوره از وقت نزول، به “فاتحة الکتاب” نامگذارى شده و پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم خود فرموده است: “لا صلاةَ إِلاّ بفاتحة الکِتاب؛6 نماز جز با فاتحة الکتاب (سوره حمد) ]پذیرفته[ نیست.” در پاسخ به سؤالات سه گانه بالا به طور اجمال باید گفت: آغاز بعثت با آغاز نزول قرآن به عنوان یک کتاب آسمانى، همزمان نبوده است. پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله وسلم پس از آن که به پیامبرى برگزیده شد تا سه سال مخفیانه و غیرعلنى مردم را به اسلام دعوت مىکرد تا این که آیه “فَاصْدَعْ بِما تُؤمَر وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ؛7 آنچه را که به آن مأمور شدهاى آشکار ساز و از مشرکان روى بگردان” نازل شد و از آن پس، قرآن، به عنوان یک کتاب آسمانى، بتدریج نازل گردید و در طول مدّت طولانى نزول آن، شمار اندکى از اصحاب که قادر به نوشتن بودند آن را ثبت و ضبط کردند. آغاز نزول قرآن - پس از دوره سه ساله مذکور - در ماه مبارک رمضان و شب قدر بوده، بر این اساس مىتوان نزول قرآن را در شب قدر دانست. هرچند مجموع قرآن بتدریج و در طول بیست سال نازل شده است، زیرا آغاز هر حادثه بزرگى که مستمرّ و ادامهدار است تاریخ وقوع آن حادثه به حساب مىآید. امّا اوّلین آیاتى که از قرآن نازل شده، پنج آیه اوّل سوره علق است و آیات دیگر آن، در زمانى دیگر نازل شده است و اوّلین سوره کاملى که نازل گردیده، سوره حمد است و به همین جهت “فاتحة الکتاب” نامیده شده است. اینک پس از پاسخ اجمالى به این سه شبهه، به پاسخ تفصیلى آنها مىپردازیم:
× دوره سه ساله فرض کنیم که به موجب روایات امامان شیعهعلیهم السلام و گروهى از اهل سنّت، بعثت پیامبر در ماه رجب رخ داده است، امّا قرآن، به صورت یک کتاب آسمانى و دستور همیشگى الهى، پس از گذشت سه سال، نازل شده است. در طىّ این دوره سه ساله، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نبوت خود را از عامّه مردم، مخفى مىنمود و پنهانى به سوى خدا دعوت مىکرد، از این رو مشرکان نیز متعرّض او نمىشدند و چون از جانب او خطرى نسبت به آیین خود، احساس نمىکردند به طعنههاى زبانى اکتفا مىکردند. در این مدت، رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم با چهار تن که عبارت بودند از: علىعلیه السلام، جعفر، زید و خدیجهعلیها السلام نماز مىخواند و هرگاه افرادى از قریش به آنان برخورد مىکردند، آنان را به مسخره مىگرفتند. علىّ بن ابراهیم قمى مىگوید: چون سه سال از بعثت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم گذشت، خداوند خطاب به او فرمود: “فَاصْدَعْ بِما تُؤمَر وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ إنَّا کَفَیْنکَ الْمُسْتَهْزئینَ؛ مأموریتهاى خویش را آشکار ساز و از مشرکان روى گردان که ما تو را از ]شرّ[ استهزا کنندگان نگاه مىداریم.”8 یعقوبى نیز مىگوید: “پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در مکّه، سه سال نبوت خود را مکتوم نگاه داشت.”9 محمّد بن اسحاق هم گفته است: “پس از گذشت سه سال از بعثت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، آیه “فَاصْدَعْ بِما تُؤمَر” بر وى نازل شد و خداوند او را امر کرد که آشکارا دعوت کند و همگان را از کجرویها بیم دهد.”10 امام صادقعلیه السلام فرموده است: “پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم، پس از بعثت، سیزده سال در مکّه بود که سه سال از این مدّت را، مخفیانه و همراه با ترس، بسر برد و از مأموریّت خود آشکارا سخنى نگفت. تا این که خداوند او را امر کرد که مأموریت خود را آشکار کند، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نیز از این هنگام مردم را آشکارا به آنچه مأمور بود، دعوت کرد.”11 با توجّه به مفهوم سخنان مذکور و با توجّه به روایاتى که بیانگر آن است که قرآن در طول بیست سال بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است، نتیجه مىگیریم که آغاز نزول قرآن پس از گذشت سه سال از بعثت بوده است، زیرا تردیدى نیست که نزول قرآن، تا سال وفات پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم ادامه داشته است نیز بر این اساس صحّت اعتقاد به نزول قرآن در ماه مبارک و در شب قدر ثابت مىگردد. چنان که در قرآن نیز به این حقیقت تصریح شده است. مطابق روایت مرحوم کلینى،12 عیاشى،13 صدوق14 و مجلسى15 امام صادقعلیه السلام نیز فرموده است: “قرآن در مدّت بیست سال نازل شد.” علاوه بر اینها، نصوص متعدّد دیگرى نیز بیانگر این حقیقت است که قرآن کریم در یک دوره بیست ساله نازل گشته است.16
× نظریهها و تأویلات از طرفى قرآن در مدّت بیست یا بیست و سه سال و به صورت پراکنده و در مناسبتها و موقعیتهاى مختلف که “شأن نزول” نام گرفتهاند نازل شد. از طرف دیگر مطابق برخى روایات و تصریح قرآن کریم، در ماه مبارک رمضان و در شب قدر نازل گشته است، چگونه این امر قابل توجیه و تأویل است؟ دانشمندان در این مورد عقایدى اظهار داشتهاند که بدین شرح است: 1- آغاز نزول قرآن در ماه رمضان و در شب قدر بوده است. محمّد بن اسحاق و شعبى همین عقیده را دارند. امام فخر رازى نیز مىگوید: “عرف مردم و حکومتها نیز همین است که زمان آغاز هر کارى را، تاریخ آن کار مىدانند. براى این که نسبت به انجام آن کار، زمان آن کار بهترین زمانهاست و زمانى است که ضبط شده است و معلوم و معیّن است”17 زمخشرى نیز، نزول قرآن را در شب قدر، به معناى آغاز نزول آن تفسیر مىکند.18 این نظرى است که قابل قبول است، زیرا هر حادثه مهمى که از نظر زمان، ادامه داشته باشد، وقت شروع و آغاز آن، تاریخ آن حادثه به حساب مىآید. چنان که روز تأسیس یک دولت و یا یک مؤسسه و یا حزب، به عنوان تاریخ به وجود آمدن آنها ضبط مىشود و نیز اگر از تاریخ درس خواندن دانشجو سؤال شود؛ پاسخ آن، روز آغاز درس است. اصولاً نزول آیات قرآن، به مناسبتهاى مختلف و به علل و اسباب گونهگون خود بزرگترین دلیل است که قرآن به طور پراکنده و تدریجى و در مواقع مختلف نازل شده است. بخصوص که آیات قرآن هر یک به مناسبت واقعهاى که در زمان معیّنى رخ داده، نازل شده و هدف از آن حلّ اشکالى بوده که از آن واقعه ناشى شده است. اگر قرآن یکباره نازل شده بود، موردى براى اعتراض مشرکان نبود و در مقام نفى قرآن به عنوان یک کتاب آسمانى نمىگفتند: “چرا تمامى قرآن در یک دفعه نازل نشده است” و خداوند در ردّ این اعتراض نمىگفت: “از این رو قرآن را پیاپى فرستادیم که اى پیامبر! بدین وسیله قلب تو را تثبیت و استوار کنیم.”19 یعنى نزول قرآن به طور تدریجى و به مناسبتهاى مختلف براى اطمینان قلب تو و براى آن است که در هر وقت و هر مناسبتى به عنایت خدا امیدوار باشى.20 ابن شهر آشوب نیز همین عقیده را اختیار کرده و در “مناقب” مىگوید: “نزول قرآن در ماه رمضان، که قرآن خود بدان تصریح مىکند به معناى آغاز نزول آن است”21 و در “متشابهات قرآن” گفته است: “صحیح این است که “قرآن” در این مورد (در موردى که مىگوید: قرآن در ماه رمضان نازل شده) مفیدِ عموم نیست، بلکه مفید جنس است و لذا به قسمتى از قرآن نیز که در ماه رمضان نازل شده، “قرآن” اطلاق مىشود. شیخ مفید نیز در پاسخ به شیخ صدوق، مطلبى دارد که از آن برمىآید که همین نظر را، اختیار کرده است، وى مىگوید: “در مورد خبرى که ناظر به نزول دفعى قرآن در شب قدر است، مىتوان گفت که قسمتى از قرآن، در شب قدر نازل شده و سپس بتدریج در طول حیات پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بر وى خوانده شده است، امّا این که تمام قرآن در شب قدر نازل شده باشد، بعید به نظر مىرسد و با ظاهر قرآن و اخبار متواتر و اجماع علما - با اختلافى که در آراى آنها هست - منافات دارد.”22 2- هر سال، در شب قدر، قسمتى از قرآن که در همان سال بدان نیاز بود، بر پیامبر نازل مىشده است و سپس جبرئیل بر حسب مورد و در موقع نیاز به موجب امر خداى متعال، آیه مربوطه را بر پیامبر نازل مىکرده است و مقصود از ماه رمضان که گفته شده است: “قرآن در آن ماه نازل شده است”، رمضان سال معیّنى نیست. امام فخر رازى نیز همین گونه احتمال داده است.23 ابن جریح24 و سُدى نیز همین عقیده را اختیار کردهاند. سدى، این اعتقاد را به ابنعباس نیز نسبت داده است.25 قرطبى هم چنین نظریهاى را از مقاتل بن حیّان نقل کرده و حلیمى و ماوردى و دیگران نیز موافق او هستند.26 امّا این عقیده با ظاهر قرآن مخالف است؛ زیرا خداى متعال گفته است: “أنزلناه؛ ما قرآن را نازل کردیم.” و یا این که: “أنزل فیه؛ قرآن در ماه رمضان نازل شده است.” اگر این اعتقاد صحیح بود باید خداى متعال مىگفت: “ننزّله؛ ما آن را نازل مىکنیم.” و به جاى صیغه ماضى، صیغه حال را به کار مىبرد. از طرف دیگر، همان طور که بیان خواهد شد، پیش از نیاز به قرآن کریم چه فایدهاى بر نزول آن مترتّب است؟ بخصوص سیاق عبارات قرآن نشان مىدهد که هر آیه و سوره در موقع مناسب نازل شده است و قبل از آن، موردى براى نزول آن وجود نداشته است. 3- برخى گفتهاند: منظور از: “شهر رمضان الّذى أنزل فیه القرآن” این است که : “شَهْرُ رَمَضانَ أُنْزِلَ فى شَأْنِهِ الْقُرآنُ؛ ماه رمضانى که قرآن در شأن آن نازل شده است.” چنان که اگر گفته مىشود که قرآن در شأن فلانى نازل شده مقصود یک آیه یا چند آیه است.27 ضحّاک معتقد است: منظور از این آیه، این است که روزه ماه رمضان در قرآن نازل شده است28 و سفیان بن عیینه گفته است: معناى این آیه این است که قرآن در فضل ماه رمضان نازل شده است (شَهْرُ رَمَضانَ ألّذی أُنْزِلَ فى فَضْلِهِ الْقُرآنُ) حسین بن فضل و ابن انبارى نیز همین توجیه را پذیرا شدهاند.29 درباره این توجیه باید گفت: فقط آیه مورد بحث را شامل مىشود و دو آیه زیر را در بر نمىگیرد: “إنَّا أَنْزَلْناهُ فى لَیْلَةٍ مُبارَکةٍ” و “إنَّا أَنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ”. وانگهى ما دلیلى بر این تأویلات و توجیهات لفظى نداریم. 4- قسمت اعظم قرآن، در ماههاى رمضان نازل شده، از این جهت مىتوان گفت که قرآن، در این ماه نازل شده است. این یکى از دو احتمالى است که سیّد قطب داده و گفته است: “این گفته که قرآن در ماه رمضان نازل شده یا به این معناست که آغاز نزول آن در رمضان بوده و یا آن که قسمت اعظم آن، در هر سال، در ماههاى رمضان نازل شده است.”30 در این جا نیز مىگوییم: دلیلى ندارد که قسمت اعظم آیات قرآن، در ماههاى رمضان نازل شده باشد، بلکه دلایل موجود بر خلاف این نظر است. 5- تمام قرآن در یک شب که شب قدر است، به “بیت العزّة” و یا “ بیت المعمور” نازل گردیده است، آن گاه در طول بیست و یا بیست و سه سال در مواقع و مناسبتهاى مختلف، بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است. گروهى از محدّثان، با توجه به ظاهر احادیثى که در این زمینه وارد شده، این نظر را پذیرفتهاند که نظر آنان را نقل مىکنیم. شیخ صدوقرحمه الله گفته است: تمام قرآن کریم در شب قدر از ماه رمضان به بیتالمعمور در آسمان چهارم نازل شد، سپس در طول بیست سال، از بیتالمعمور فرود آمد. خداوند به یکباره علم آن را به پیامبرش عطا کرد، آن گاه به او فرمود: “وَ لا تَعْجَل بِالْقُرآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ.”31 علاّمه مجلسى نیز مىگوید: “آیات قرآن دلالت دارد بر نزول تمامى قرآن در شب قدر و احادیث و اخبار دالّ بر آن است که قرآن در طول بیست32 یا بیست و سه سال33 نازل شده است. طبق بعضى از روایات قرآن در اوّلین شب ماه رمضان، نازل شده34 و برخى دلالت دارد که آغاز نزول آن در روز مبعث بوده است.35 جمع بین این اقوال به این است: تمام قرآن در شب قدر از لوح محفوظ، به آسمان چهارم (بیتالمعمور) نازل شده تا از آن جا بتدریج، به زمین فرود آید. در اوّلین شب از ماه رمضان، قرآن به طور کامل بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل گردیده تا خود به آن آگاه گردد؛ ولى مردم را مطّلع نکند و آن گاه بتدریج، در مناسبتهاى مختلف نازل گردید، تا مردم نیز از آنها آگاه شوند.”36 طبرانى و دیگران، از ابن عباس نقل کردهاند: “قرآن به تمامى در شب قدر به سوى آسمان دنیا نازل شده و در بیتالعزّه محفوظ بوده تا این که بتدریج در طول بیست سال بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است.” جلال الدّین سیوطى معتقد است این نظر، صحیحترین و مشهورترین عقیدهاى است که در این زمینه اظهار شده است. او در تأیید این اعتقاد روایات زیادى را از حاکم، طبرانى، بیهقى، نسائى و جز اینها نقل کرده است.37 از طریق امامیّه هم عیاشى از ابراهیم نقل کرده که او با توجه به آیه “شَهْرُ رَمَضانَ الَّذى أُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنُ” از امام صادق سؤال کرده است: با آن که قرآن در طول بیست سال نازل شده با مفهوم این آیه چگونه سازگار است؟ امام در پاسخ او فرموده است: “قرآن در ماه رمضان یکجا به بیتالمعمور فرو فرستاده شد و از آن جا در طول بیست سال نازل گردید”. امام اضافه مىکند: “پیغمبرصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: صحف ابراهیم، در شب اول ماه رمضان، و تورات در ششم ماه رمضان و انجیل در سیزدهم و زبور در هیجدهم و سرانجام قرآن در بیست و چهارم رمضان نازل شد.”38 این حدیث در کافى نیز آمده است با این تفاوت که نزول قرآن را در بیست و سوم رمضان دانسته است.39 در “تهذیب” نیز، قسمتى از این حدیث به روایت ابوبصیر آمده، با این تفاوت که در آخر حدیث، نزول قرآن را در شب قدر دانسته است.40 این برخى از روایاتى است که نزول یکجاى قرآن را به این نحو، تفسیر کرده که در یک شب به بیتالمعمور، در آسمان چهارم - آن طور که در روایات شیعه آمده - یا به بیتالعزة - آن طور که در روایات اهل سنّت آمده - فرو فرستاده شده، سپس آیات آن، بهطور پراکنده و بر حسب مناسبات گونهگون بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است. برخى ظاهرگرایان و اهل حدیث تعبّداً ظواهر این احادیث را پذیرفته خیال خود را آسوده کردهاند. امّا دانشمندان و پژوهشگران چیزى را که با عقل آنان نساخته نپذیرفتهاند و تعبّد را در امورى که مربوط به اصول عبادیّات نیست، قبول نکردهاند، از این رو به نقد علمى این احادیث دست زدهاند و مىپرسند: فایده نزول دفعى و جملگى قرآن به یکى از آسمانها و سپس نزول تدریجى آن بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم چیست؟ در پاسخ این سؤال، فخر رازى گفته است: “احتمال دارد که این امر به منظور آسانتر شدن کار براى جبرئیل بوده و یا مصلحتى براى پیامبر در بر داشته که متوقّع بوده از نزدیکترین جهت بر وى وحى مىشود.”41 این جواب در نهایت سستى و بىپایگى است، علاوه بر آن که نوعى غیبگویى است که بیان آن از دانشمند محقّقى چون فخر رازى بسیار عجیب است! فیض کاشانى در توجیه این موضوع گفته است: “گویا منظور از نزول یکجاى قرآن این باشد که معانى قرآن به یکباره بر قلب پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است، چنان که در قرآن آمده است: “نَزَلَ بِه الرُّوحُ الأَمینُ على قَلْبِکَ” سپس در طول بیست سال از باطن قلب آن حضرتصلى الله علیه وآله وسلم بر زبان و ظاهرش، نازل گردیده، آن گاه که جبرئیل براى وحى فرود مىآمده، الفاظ آن را براى وى مىخوانده است.”42 مرحوم فیض در گفته خود، بیت المعمور را به قلب پیامبر تأویل کرده و شاید مرحوم شیخ صدوق نیز از گفته خود: “وَ أَعْطى نبیَّهُ الْعِلْمَ جُمْلَةً واحِدَةً” همین معنى را اراده کرده است. عقیده شیخ ابوعبداللّه زنجانى نیز، در تأویل و توجیه این روایت همین است. او مىگوید: “مىتوان گفت: روح قرآن و مقصود کلّى آن، در آن شب بر قلب پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده: “نزل به الرّوح الأَمین على قلبک” و سپس در طول سالها و به طور پراکنده بر زبانش ظاهر شده است: “وَ قُرْآناً فَرَّقْناهُ لِتَقْرَأهُ عَلىَ النَّاسِ عَلى مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلاً.”43 علاَّمه طباطبایى نیز همین تأویل را پذیرفته و فرمودهاند: قرآن گذشته از برداشت و فهم ما از آن، داراى حقیقت دیگرى است. آن حقیقت، بسیط است و تفرّق و تفصیل در آن راه ندارد این عدم تجزیه، به علّت بازگشت آن به معنا و مفهوم واحدى است که نه داراى اجزا و نه داراى فصولى است. این اجزا و تفاصیل که در قرآن دیده مىشود، چیزى است که بعداً عارض آن شده است. خداى متعال فرموده است: “کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ؛ این کتابى است که آیات آن محکم و به هم پیوسته است، سپس از جانب خداوند حکیم و آگاه از یکدیگر جدا شده.”44 “إنّهُ لَقرآنٌ کریمٌ فى کتابٍ مکنون لایمسّه الاّ المطهّرون؛ هر آینه این قرآنى است گرامى قدر، در کتابى پوشیده، که جز پاکان دست بر آن نزنند.”45 “و لقد جئناهم بکتابٍ فَصّلناه على علمٍ؛ کتابى از روى علم براى آنان نازل و آن را جدا جدا کردیم.”46 منظور از نازل کردن قرآن، در شب قدر، نازل کردن جملگى و دفعى حقیقت قرآن بر قلب پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم است؛ همچنان که قرآن جدا جدا و در زمانها و موقعیتهاى مختلف در طول دعوت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم تدریجاً بر وى نازل شده است.”47 عقیده ما بر این است که تأویل کردن، آسانترین راهها براى رهایى از تنگناى بحثهاى نظرى است و چون ما با این تأویلهاى غیر مستند و بدون برهان موافق نیستیم از این بزرگان مىپرسیم: به چه دلیل “بیت المعمور” در آسمان چهارم را که در روایات شیعه آمده و “بیتالعزة” را که در روایات اهل سنت، وارد شده به معناى قلب پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مىدانند؟ و به چه مناسبت چنین معنایى را از چنین لفظى اراده مىکنند؟ × تحقیق علاَّمه محقّق شیخ مفید مىگوید: “آنچه که ابوجعفر48 در این باره (درباره نزول تمامى قرآن در یک مرتبه) پذیرفته، مبتنى بر خبر واحد است (یعنى متواتر نیست و به صحّت آن یقین حاصل نمىشود) و خبر واحد موجب علم و عمل نیست. بر خلاف مفهوم این حدیث، نزول قرآن به مناسبت حوادث و پیشامدهاى گوناگون و در اوقات متفاوت انجام پذیرفته است قرآن، حکم حوادثى را بیان مىکند و سرگذشتهایى را توضیح مىدهد که به مناسبت همان رخدادها نازل شده بود و نزول آنها پیش از وقوع آن رخدادها حقیقت و صحّت نداشته زیرا هنوز حادثهاى پدید نیامده بوده است. مثلاً آیه “قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الّتى تُجادلُکَ فى زَوجِها و تَشْتَکى إِلىَ اللّهِ وَاللّهُ یَسْمَعُ تَحاورکُما”49 درباره “خوله” دختر خویلد نازل شده که از شوهر خود “اوس بن الصامت” شکایت داشت که او را به نحوهاى که در جاهلیت رسم بوده طلاق داده است.50 و یا آیه “وَ إذا رَأَوْا تجارَةً أو لَهْواً انْفَضُّوا إلَیْها و تَرَکُوکَ قائماً”51 که از همین قبیل است. با نگاهى گذرا به قرآن کریم درمىیابیم که در آن به طور گسترده از افعال ماضى؛ چون: “قال”، “قالوا”، “جاء” و “جاؤو” استفاده شده، نیز تردیدى در وجود ناسخ و منسوخ در قرآن وجود ندارد، پیداست که هیچ کدام از این موردها با نزول یکبارگى و دفعى قرآن کریم پیش از وقوع این موارد سازگارى ندارد. شیخ مفیدرحمه الله مىگوید: اگر ما در داستانهاى قرآن دقّت کنیم، از قبیل مطالبى که ذکر شد، زیاد مىیابیم که نقل همه آنها به درازا مىکشد. حدیث مورد بحث خیلى به مذهب مشبّهه نزدیک است، معتقدان این مذهب کلامى گمان مىکردند خداوند به قرآن تکلم نکرده (اعتقاد به قدیم بودن قرآن) و فقط از آنچه که بوده خبر داده است که اهل توحید، پاسخ آن را دادهاند. علاّمه محقق، اضافه مىکند: “در مورد نزول قرآن در شب قدر مىتوان گفت: قسمتى از آن در شب قدر نازل شده و بقیه آن متناوباً تا هنگام رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بر وى نازل شده است. اما این که قرآن به تمامى، در شب قدر نازل شده باشد، با ظواهر قرآن و اخبار متواتر و اجماع علما سازش ندارد.”52
پاورقیها: 1 ) بقره )2) آیه 185. 2 ) دخان )44) آیه 3. 3 ) قدر (97) آیه 1. 4 ) ر. ک: وسائل الشّیعه، ج7، ص262، حدیث 16، باب 32 از ابواب احکام ماه رمضان. 5 ) خصال، ج2، ص102. 6 ) صحیح مسلم، ج2، ص9؛ منتخب کنزالعمال در حاشیه مسند، ج3، ص180. 7 ) حجر (15) آیات 95 - 94. 8 ) تفسیر قمى، ص353؛ بحارالانوار، ج18، ص53 و 179. 9 ) تاریخ یعقوبى، ج12، ص19. 10 ) سیره ابن هشام، ج1، ص280؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص40. 11 ) الغیبه، شیخ طوسى، ص217؛ کمال الدّین، شیخ صدوق، ص197؛ بحارالانوار، ج18، ص177. 12 ) اصول کافى، ج2، ص629. 13 ) تفسیر عیاشى، ج1، ص80. 14 ) الإعتقادات، ص101. 15 ) بحارالانوار، ج18، ص250 و 253. 16 ) رجوع کنید: الإتقان، ج1، ص40؛ تفسیر شبّر ص350، ذیل آیه 32 از سوره فرقان. 17 ) تفسیر کبیر، ج5، ص85. 18 ) الکشّاف، ج1، ص227. 19 ) “وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِه فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلاً” (فرقان (25) آیه32) 20 ) رجوع کنید: الإتقان، ج1، ص41. 21 ) مناقب آل ابى طالب، ج1، ص150. 22 ) شرح عقائد الصدوق، ص58. 23 ) تفسیر کبیر، ج5، ص85. 24 ) الدّر المنثور، ج1، ص189. 25 ) مجمع البیان، ج2، ص276. 26 ) الإتقان، ج1، ص40. 27 ) مجمع البیان، ج1، ص276؛ الکشّاف، ج1، ص227. 28 ) الدّر المنثور، ج1، ص190. 29 ) تفسیر کبیر، ج5، ص80. 30 ) فى ضلال القرآن، ج2، ص79. 31 ) الإعتقادات، ص101. 32 ) اصول کافى، کتاب فضل القرآن، ج2، ص629. 33 ) مدت نبوّت پیامبر است و به این اعتبار که نزول قرآن از روز مبعث آغاز شده و به وفات آن حضرتصلى الله علیه وآله وسلم پایان یافته است. 34 ) فروع کافى، کتاب الصیام، باب فضل شهر رمضان، ج4، ص66. 35 ) به موجب روایاتى که دلالت دارد: اولین سورهاى که نازل شده سوره “علق” است و آن در آغاز بعثت یعنى 27 رجب نازل گردیده است، رجوع کنید به: بحارالانوار، ج92، ص29؛ ج8، ص206. 36 ) بحارالانوار، ج18، ص253 - 254. 37 ) الإتقان فی علوم القرآن، ج1، ص39 - 40. 38 ) تفسیر عیاشى، ج1، ص80. 39 ) اصول کافى، ج2، ص629. 40 ) تهذیب الأحکام، ج4، ص114. 41 ) تفسیر فخر رازى، ج5، ص85. 42 ) تفسیر صافى، ج1، مقدمه نهم، ص42. 43 ) تاریخ القرآن، ص10. 44 ) هود (11) آیه2. 45 ) واقعه (56) آیات 78 تا 80. 46 ) اعراف (7) آیه 52. 47 ) المیزان، ج2، ص15 - 16. 48 ) منظور، شیخ صدوق است که گفته او قبلاً نقل شد. 49 ) مجادله (58) آیه 1. 50 ) مجمع البیان، ج9، ص246. 51 ) به اتفاق روایات شیعه و سنّى این آیه وقتى نازل شد که پیامبر(ص) به ایراد خطبه نماز جمعه مشغول بود که آواى طبل و شیپور ورود یک قافله تجارتى ا اعلام مىکرد و مردم براى خرید، مسجد را ترک کردند، ر ک: المیزان، ج19، ص274. 52 ) شرح عقائد الصّدوق (تصحیح الإعتقاد)، ص58.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 89 |