تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,403 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,350 |
فلسفه روزه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 158، بهمن 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
فلسفه روزه سید موسى میرمدرس
اشاره: برنامه مشخص سالیانهاى که اسلام به عنوان “روزهدارى” براى پیروانش، مقرّر داشته، برخلاف آنچه که قشریون مىپندارند، یک عبادت صورى و یا یک رژیم ساده غذایى نیست، بل برنامهاى است سازمان یافته و اصولى که از ابعاد گوناگون براى تأمین سلامت جسم و روح بشر، مفید و ضرورى است و آثار فردى و اجتماعى و دنیوى و اخروى آن قابل انکار نیست. در این مقاله به گوشههایى از آنها پرداخته مىشود ولى پیش از شروع بحث، تبیین دو مقدمه، بایسته است؛ نخست: جایگاه فلسفه روزه و این که چه علمى، عهدهدار تبیین آن است و دوم: نگاهى به فلسفه احکام.
جایگاه فلسفه روزه گزارههاى دینى و مذهبى بر دو گونهاند: 1- گزارههاى اِنشایى. 2- گزارههاى اِخبارى. گزارههاى اِخبارى که از “هستها و نیستها” سخن مىگویند، در قلمرو علم کلامند و گزارههاى انشایى که از “بایدها و نبایدها”، بحث مىکنند، بر دو قسمند، زیرا یا ناظر به درون آدمىاند که در حوزه علم اخلاق قرار مىگیرند یا به مسائل بیرون از نفس مىپردازند که در عرصه علم فقه به شمار مىروند. عهدهدار بحث از فلسفه احکام، نه علم فقه است و نه علم اخلاق، بل علم کلام است؛ زیرا علم کلام، از یک جهت کل گزارههاى دینى و مذهبى را در بر مىگیرد، بنابراین دفاع اندیشمندانه از فقه و اخلاق و بطور کلى دین و کارایى احکام آن و بیان انتظارات از دین، همگى در حوزه علم کلام جاى دارند. پس فلسفه روزه - به عنوان بخشى از فلسفه احکام - در قلمرو علم کلام است، از این جهت، فلسفه روزه ماهیتاً یک بحث کلامى است، گرچه از اخلاق و فقه نیز گفتوگو شود. فلسفه احکام این حقیقت به اثبات رسیده که احکام الهى بر پایه مصالح و مفاسد واقعى، جعل شدهاند؛ یعنى در شریعت اسلامى، هیچ حکمى (تکلیفى یا وضعى) بدون علت و انگیزه واقعى صادر نشده است، اما این سخن بدین مفهوم نیست که آدمى، مىتواند علت قطعى همه احکام دینى را با عقل خود، دریافت کند، چرا که دانشهاى بشرى، در عرصه نیازهاى مادى و شناخت ساختار وجودى آدمى، اندکند و به شهادت کاوشها و پژوهشهاى دانشمندان معارف بشرى، مجهولات انسان در مقایسه با دانستنیهایش، بسیار فراوانند و فاصله ژرفى میان این دو حکمفرماست. از این رو مىبینیم، پیوسته در قوانین موضوعه خویش و روش نظامهاى سیاسى - حقوقى و ... تجدید نظر مىکند. بنابراین دور نیست، اگر این موجود بسیار بغرنج و توبرتو - که با ابزارهاى مدرن در نیل به شناخت خویش دچار ناتوانى گشته - از درک علت قطعى احکام و قوانینى که براى او، توسط آفرینندهاش جعل شده، ناتوان باشد. البته این گفتار، بدان معنا نیست که دریافت حکمتها هم از دسترس دور باشد؛ بویژه این که عمده این علتها در آیههاى قرآن و روایتهاى معصومانعلیهم السلام بیان شده است و روزه از زمره این موارد است، که آیات و روایات توأمان درباره فلسفه آن سخن گفتهاند و علم و تجربه نیز اهمیّت و لزوم آن را مورد تأیید قرار دادهاند.
پیشینه تاریخى روزه قرآن شریف، از مکلّف بودن امّتهاى پیشین به روزهدارى خبر داده است.1 آثار و شواهد موجود نیز نشان مىدهند که روزه در میان ادیان و مذاهب باستانى، داراى اهمیت بوده است. بتپرستان، ستارهپرستان (صابئیها)، توتمیستها، مجوسیان، مانویها، بوداییها برهماییها، پرستندگان حیوانات و نباتات و همه مسلکهاى عرفانى، هر کدام به کیفیت ویژهاى، روزهدار بودهاند. “صابئیها” براى احترام به کره ماه، سى روز، امساک مىنمودند و “وثنیها” نیز براى تقرّب و ارضاى آلهه خود یا برآوردن حاجتهایشان و در هنگامى که مرتکب جرمى مىگشتند، به منظور خاموش کردن خشم خدایان، روزه مىگرفتند. جیمزهاکس در این باره مىنویسد: “روزه کلیةً در تمام اوقات، در میان هر طایفه و هر ملّت و مذهب، در موقع ورود اندوه و زحمت غیر مترقّبه، معمول بوده است”.2 از تورات و انجیل کنونى نیز به دست مىآید که روزه در میان یهود و نصارا وجود داشته و تورات از قول حضرت موسىعلیه السلام نقل مىکند که چهل روز، روزهدار بوده است.3 و همچنین درباره حضرت یعقوبنبىّعلیه السلام آمده که خداوند وى را خاضع و روزهدار، ساخته است. جیمزهاکس معتقد است که قوم یهود، هنگام توبه و طلب رضایت خداوند به روزه پناه مىبردند.4 حضرت عیسىعلیه السلام نیز چهل روز، روزه داشته و حواریون پس از آن حضرت نیز روزهدار بودهاند.5 امام فخر رازى از پارهاى از مفسّران نقل مىکند که مىگویند: روزه مسیحیان به پنجاه روز رسیده است.6 و اکنون نیز روزههاى مخصوصى در میان یهودیان و فرقههاى گوناگون مسیحى رواج دارد. فواید و آثار روزه روزه از فواید و آثار گوناگون جسمانى و روحانیى برخوردار است که به اهم آنها اشاره مىشود: 1- تربیتى - روانى از مرتاضان و مهذّبان نفوس، که از راههاى مخصوص به خود به تطهیر روح مىپردازند، گرفته - که معتقدند: آنچه نفس را ناخوش آید، باید بدان پرداخت و روزه چنین است - تا صوفیان، که چله نشینند و از اصولشان امساک است، و عارفان - که مىگویند: اندرون از طعام خالى دار تا در او نور معرفت بینى - همگى نقش محورى روزه در خودسازى و تهذیب نفس را باور دارند. زیرا روزه تمرین مقاومت و آمادگى روحى در خودسازى است. براى این که اخلاق و تهذیب نفس بر دو پایه استوار است: الف: تخلیه؛ یعنى پاکسازى و تصفیه روح از عادات نکوهیده و آلودگیهاى مادّى که مقدمه آن شناخت صفات پسندیده و ناپسند (رذایل و فضایل انسانى) است. ب: تحلیه؛ یعنى آراستن نفس به صفات پسندیده و مطلوب انسانى مانند تقوا که از حکمتهاى روزه است (لعلّکم تتّقون). کسانى که سالیانه، دوره یک ماههاى براى شرکت در این پیکار درونى مىگذرانند، از آمادگى رزمى بیشترى نسبت به دیگران برخوردارند. براى این که پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى الله علیه وآله وسلم شکمپرستى و شهوت جنسى را از جمله سه امرى برشمرد که پس از خویش، براى امّتش نسبت به آنها بیمناک بود.7 و نیز مىفرماید: اولین چیزهایى که موجب گرفتارى انسان در آتش جهنم است، دهان [ابزار گناههاى فراوان] و فرج [ابزار شهوت جنسى] است.8 در ماه مبارک رمضان، از جمله امورى که روزهدار از آنان پرهیز مىکند، خورد و خوراک و مسائل جنسى است. بنابراین کسانى که با تمرینهاى پیگیر و خستگىناپذیر از رقبههاى دشوار شکم و شهوتپرستى گذشتهاند، در برابر سایر کششهاى نفسانى، از مقاومت بیشترى برخوردار خواهند بود و براى همین است که آمار جرایم و کارهاى خلاف در ماه مبارک رمضان، سیر نزولى را نشان مىدهد. 2- اجتماعى - اخلاقى نظام طبقاتى و فاصله ژرف میان تهیدستان و توانمندان، یکى از عوامل تنشزا و نارضایتى در هر نظامى است و به هر میزان فاصله اختلاف طبقاتى، عمیقتر گردد، ناهنجاریهاى اجتماعى و مفاسد اخلاقى افزونتر مىگردند و پیوسته آتش کینه و انتقام گروه تهیدست - به واسطه فشارهاى اقتصادى و محرومیتهاى اجتماعى - نسبت به توانگران شعلهورتر مىشود تا آن گاه که به مرحله انفجار و ناآرامیهاى اجتماعى، فرجام مىیابد. اسلام با تکیه بر اصل عدالت اجتماعى، نهایت کوشش را در تنظیم روابط جامعه به کار برده و از آن جا که طبیعت بشر - به واسطه استعدادها و توانمندیهاى فردى - بر اختلاف است، ساعى بوده تا با جعل احکام و دستورهاى گونهگون، آن اختلاف طبیعى را هم، به حداقل برساند. از جمله این احکام، روزه است که به سبب آن، اولاً: میان همه افراد جامعه برابرى ایجاد مىکند و ثانیاً: شرایطى را پدید مىآورد تا ثروتمندان با درک موقعیت محرومان، فشارهاى اقتصادى و رنجهاى اجتماعى آنان را کاهش دهند و ثالثاً: با این اقدام، جامعه را از پریشانى و نارضایتى، پیراسته مىسازد و روحیه برادرى و دیگر گرایى را در میان آنان به وجود مىآورد. از این رو هنگامى که هشام بن حکم از امام صادقعلیه السلام درباره فلسفه روزه مىپرسد، مىفرماید: “انّما فرض اللّه الصّیام لیستوى به الغنىّ و الفقیر و ذلک ان الغنى لم یکن لیجد مسّ الجوع فیرحم الفقیر لانّ الغنىّ کلما اراد شیئاً قدر علیه، فاراد اللّه تعالى ان یسوّى بین خلقه و ان یذیق الغنىّ مسّ الجوع و الالم لیرقّ على الضعیف و یرحم الجائع؛9 براستى خداوند روزه را واجب کرد تا - به وسیله آن - میان تهیدستان و ثروتمندان برابرى ایجاد کند و این براى آن است که ثروتمندان که هرگز درد گرسنگى و فقر را احساس نکردهاند، به فقیران رحم آورند، زیرا اغنیا، هرگاه هوس انجام کارى نمایند، به علت توانمندى مالى، بر انجام آن توانایند، پس پروردگار با وجوب روزه بر همگان، اراده نمود تا بین بندگانش مساوات به وجود آورد و سرمایهداران [نیز] گرسنگى و درد فقیران را لمس کنند تا بر آنان شفقت ورزند و ترحّم نمایند” 3- بهداشتى - درمانى روزهدارى براى تعویض و تجدید چربیهاى ذخیرهمانده و سفتشده بدن و کاهش ذخایر چربى و گلیکوژنى اعضاى مختلف بدن، روش منحصر به فردى است. گو این که ارزش جنبههاى معنوى و وظیفه روزه از لحاظ روانشناسى و بهداشت روانى و اثرات تربیتى و فواید اجتماعى آن به مراتب از جنبههاى بهداشت جسمى بیشتر است.10 روزهدارى که امروزه آن را در پزشکى به نام “رژیم”، در موارد مختلفى از بیماریها تجویز مىکنند، سبب مىشود که ذخایر مخصوص گلیکوژن یا چربى بدن از نقاط مختلف برداشته شوند و به مصرف احتراق داخلى یا انرژى خارجى و سوخت و ساز آن برسند و مسلّم است که بدن در حال روزه ابتدا چربیهاى زیرجلدى را به مصرف رسانده و بتدریج نوبت به چربیهاى داخلى احشا مىرسد ولى در هیچ صورتى، روزهدارى، صدمهاى به نسوج عضلانى و استخوانى بدن وارد نمىسازد، مگر این که انسان مدتها گرسنه بماند و تمام ذخایر بدن از بین بروند، آن گاه نسوج عضلانى مورد استفاده خود بدن واقع مىشوند.11 امروزه در علم پزشکى به اثبات رسیده که عامل بسیارى از بیماریها، زیادهروى در خوردن و عدم رعایت بهداشت تغذیه است. پیامآور بزرگ اسلامصلى الله علیه وآله وسلم قرنها پیش، این مطلب را در کلام ژرفى چنین بیان مىکند: “المعدة بیت کلّ داء و الحمیة رأس کلّ دواءٍ؛ معده، خانه تمام دردهاست و امساک بالاترین داروها.”12 تصور مىشود آنچه که مىخوریم صرف سوختن و تهیّه انرژى براى بدن مىشود و دفع مىگردد، ولى این تصوّر نادرستى است. زیرا بدن به مانند حوضى است که غذا از طرفى وارد و از طرف دیگرش خارج مىشود؛ مثلاً مواد قندى از جانبى وارد شده و از جانب دیگر به مصرف سوخت رسیده، دفع مىگردند، آنچه وارد مىشود تازه است و آنچه خارج مىگردد، مانده و کهنه. مسلمانى که یازده ماه تمام بدون وقفه، نوها به بدنش وارد شدهاند، ورود تازهها از روى قاعده علمى و نظم بهداشتى نیست و برعکس خروج کهنهها که به وسیله ریه، کلیه، کبد، پوست و... انجام مىگیرد، با حساب و نظم است، ریهها سموم را با نظم خارج مىسازند و کلیهها زهرها را با حساب دفع مىکنند و کبد با ترتیب مخصوص، آنها را دور مىنماید، لاجرم انبارهاى ذخیرهاى، درست و مرتّب نشدهاند و متابولیسم بطور سوخته و نیم سوخته درمىآید و ایجاد بیماریهاى تغذیهاى گاه از این نیم سوختههاست که اگر به وسیله روزه گرفتن نظم و حسابى در کار ذخایر بدنى به وجود نیاید، سبب پیدایش پیشامدهاى ناگوارى مىگردد و حتّى در پایههاى منابع ذخیرهاى شکافى به وجود مىآید.13 این جاست که معناى سخن پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم فهمیده مىشود که فرمود: “صوموا تصحّوا؛14 روزه بگیرید تا سالم شوید.” بنابر آنچه گفته آمد، باید سخن دکتر آلکسى سوفورین را حقیقت دانست که مىنویسد: “درمان از طریق روزه، فایده ویژهاى در کم خونى، ضعف رودهها، التهاب بسیط و مزمن دملهاى خارجى و داخلى، سل، اسکلیروز، روماتیسم، نقرس، استسقا، نوراستنى، عرق النسا، حزاز (ریختگى پوست)، بیماریهاى چشمى، مرض قند، بیماریهاى جلدى، بیماریهاى کلیه، کبد و بیماریهاى دیگر دارد. معالجه از طریق امساک، اختصاص به بیماریهاى فوق ندارد، بلکه بیماریهایى که مربوط به اصول جسم انسان است و با سلولهاى اساسى جسم آمیخته شده - همانند سرطان، سفلیس، سل و طاعون - را نیز شفا مىبخشد”.15 4- عرفانى - الهى در حدیث قدسى آمده که خداوند فرمود: “کلّ عمل ابن آدم هوله غیر الصّیام، هولى و أنا أُجزى به؛16 از میان اعمال و عبادات آدمى، فقط روزه براى من است و من پاداش روزهام”. در علّت این که، خداوند روزه را در میان سایر عبادات به خود، اختصاص داده و فرموده: “روزه براى من است”، گفتهاند: روزه تنها عبادتى است که روزهدار، پنهان از چشم دیگران، آن را به جا مىآورد و از ثناگویى آنان درباره روزهاش، در امان است. روى این جهت خداوند، آن را به خود اختصاص داده و فرموده است: “من خود جزاى آن را مىدهم”. و البته این در صورتى است که “أجزى به” بخوانیم، ولى اگر “أُجزى به” قراءت شد، بدین معناست که “من خود، پاداش روزهام”. مفسّر گرانقدر، علامه طباطبایى، مىنویسد: در این صورت کنایه از نزدیکى روزهدار به خداى تعالى است.17 پوشیده نیست که این حدیث شریف داراى معناى بلندى است که سزاوار بود، کسى چون علامه بزرگوار، در این باب سخن مىراند ولى به هر حال، روایت مافوق اندیشه ماست، زیرا تساوى میان کالا و بهاى آن از بدیهیات عقلانى است و درباره پاداش اعمال بندگان، هرچه خداوند عطا نماید، تفضّل است و کسى از او حق مطالبه ندارد، با این وجود، معقول است که خداوند، عِدْل جان انسان را، فردوس برین، قرار دهد، آن گونه که فرموده است: “إِنّ اللّه اشترى من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنَّ لهم الجنّة”.18 یا درباره روزه آمده است که روزهداران، باب مخصوصى در بهشت دارند؛ إنّ للجنّة باباً یدعى الرّیان لایدخل منه إِلاّ الصائمون؛19 اما چگونه متصّور است که خداوند؛ یعنى آفریدگار عالم و آدم، پاداش روزهدار باشد؟! در دو مقام مىتوان به شرح و بسط این حدیث شریف پرداخت؛ بطور اجمالى و بطور تفصیلى. شرح اجمالى اما شرح اجمالى آن این است، که وقتى خداوند مىفرماید: “من پاداش روزهام”؛ یعنى من خود را به روزهدار مىدهم؛ خودم را به او مىدهم، یعنى او را خدایى مىکنم و این، همان است که در روایت آمده که اخلاقتان را خدایى کنید: “تخلّقوا بأَخلاقِ اللّه”، به اصطلاح انسان “خداگونه” بشود. شاید به همین معناست آنچه که در حدیث قدسى آمده که “... إنّه لیتقرّب [العبد] الىّ بالنّافله حتّى إذا أحبّه فإذا أحببته کنت سمعه الّذى یسمع به و بصره الّذى یبصر به و لسانه الّذى ینطق به و یده الّذى یبطش بها؛20 چون بنده من در اثر عبادت و کارهاى شایسته به من نزدیک شود، او را دوست خواهم داشت و در نتیجه آن، من گوش او هستم به گونهاى که به توسط من مىشنود و چشم او هستم به طورى که به توسّط من مىبیند و زبان و دست او هستم، به طورى که او به توسّط من مىگوید و مىگیرد”. شرح تفصیلى براى توضیح مراد از روایت یاد شده، بیان دو مقدّمه لازم است: مقدمه اول: علماى اخلاق و معارف الهى، روزه را به سه مرتبه تقسیم نمودهاند:21 الف - روزه عوام، که عبارت است از پرهیز از مفطرات روزه که فایدهاش اسقاط تکلیف است. ب - روزه خواص، که عبارت است از پرهیز از مفطرات روزه، همراه با کنترل جوارح و اعضاى دیگر، از معاصى، مانند محافظت چشم و گوش و زبان و دست، که فایده این روزه ثوابهایى است که در روایات به آنها اشاره رفته است. ج - روزه خواصّ الخواص، که عبارت است از روزه داشتن جوارح و جوانح؛ یعنى اعضاى بدن و قلب آدمى نیز روزهدارند از نظر به غیر خدا که “قُل اللّه ثمَّ ذَرْهُم” که البته این نیز مراتبى دارد. نتیجه این مقدّمه این است که به یقین آن روزهاى که خداوند، پاداش اوست، روزه خواص الخواص است. مقدمه دوم: فلاسفه عوالم وجود را بر سه قسم مىدانند: الف - عالم ماده که مشحون و مبتلا به تشتت و فرورفتن در شهوات و نفسانیات است و همگان در آن گرفتارند و این پایینترین عوالم است. ب - عالم مثال یا برزخ که فقط شبهى از مادّیات است، اصالةً مجرد، ولى برخى از آثار ماده؛ مانند شکل و اندازه و هیأت را داراست که برزخ میان عالم ماده و عقل است. ج - عالم عقل که بالاترین مراتب و بطور کلّى مجرّد از آثار عالم مادّه است. پس از ذکر این دو مقدمه، باید گفت، انسان در این عالم ماده، گرفتار شهوات و نفسانیات است و روزه وسیلهاى است که او را از این عالم، جدا و به سوى عالم تجرّد و عقل مىکشاند؛ به هر میزان که انسان در مراتب سه گانه روزه، پیشى بگیرد، به همان اندازه از مادّیات، فاصله گرفته و با عالم عقل که نزدیکترین موجود به خداوند است، نزدیک مىشود، تا مىرسد به جایى که فانى در اراده خدا مىشود و به مبدأ مطلق، اتّصال مىیابد. و این جاست که روزه مىتواند انسان را به مقامى برساند که آنچه در نظر من و تو ناید، آن است.
پاورقیها: 1 ) بقره (2) آیه 183. 2 ) قاموس مقدس، ص427. 3 ) رک: تورات، سفر تثنیه، باب 9، شماره 9. 4 ) رک: قاموس مقدس، ص428. 5 ) رک: انجیل متى، باب 4 شماره 2 - 1؛ انجیل لوقا، باب 5، ش35 - 33. 6 ) رک: التفسیر الکبیر، ج5، ص69. 7 ) رک: جامع السّعادات، ج2، ص4. 8 ) رک: کتاب الخصال، ح126، ص78. 9 ) وسائل الشّیعه، ج7، ح1، ص3؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ح1766، ص73. 10 ) رک: احمد صبور اردوبادى، اهمیت روزه از نظر علم روز، چاپ سوم، مرکز مطبوعاتى دارالتّبلیغ اسلامى، قم، 1353، ص29. 11 ) رک: همان، ص53. 12 ) بحارالانوار، ج62، ص290، باب 89. 13 ) رک: شهید پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، انتشارات کتابفروشى اسلامیه، تهران، 1349، ج3، ص37 - 34. 14 ) بحارالانوار، ج93، ص255. 15 ) روزه: روش نوین براى درمان بیماریها، با ترجمه محمد جعفر امامى، ص65. 16 ) بحارالانوار، ج93، ص249. 17 ) رک: تفسیر المیزان، ج2، ص25. 18 ) توبه (9) آیه111. 19 ) بحارالانوار، ج93، ص252. 20 ) اصول کافى، ج2، ص352. 21 ) رک: میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، المراقبات، ص95؛ امام محمد غزالى، کیمیاى سعادت، ص174. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 86 |