تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,246 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,153 |
پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و پدیده وحى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 160، فروردین 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و پدیده وحى آخرین قسمت آیة الله محمدهادى معرفت
موضعگیرى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در برابر وحى دو موضوع بسیار مهم، در مورد رسالت انبیا و صدق ادعاى آنان وجود دارد. ما ناگزیریم آن دو را به صورت علمى و قابل قبول، مورد بحث قرار دهیم. دو موضوع مورد نظر از این قرارند: 1- پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم چگونه دانست که به پیامبرى مبعوث شده و چرا تردیدى به خود راه نداد و اطمینان یافت آن کس که بر وى نازل مىشود جبرئیل است نه شیطان؟ 2- آیا ممکن است پیامبر، در تشخیص وحى به خطا رفته باشد و به اشتباه، توهّمات و خیالات باطل را وحى پنداشته باشد، یا شیطان مطالبى را به عنوان وحى از جانب خدا، به او القا کرده باشد؟ لزوم لطف و رأفت خداوند نسبت به بندگانش، بر او فرض مىکند که بشر را با دلایل آشکار و راهنمایى، آگاه کند و او را در معرض شک و تردید قرار ندهد، چنان که ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان داد تا در زمره اهل یقین باشد1 و همان طور که به موسى نیز خطاب شد: من خداى توام و “اى موسى من خداى حکیم و مقتدرم که با تو سخن مىگویم”2 و “تو مترس، زیرا از فرستادگانى و فرستادگان، در پیشگاه من، در مقام قرب و امن هستند و با وجود امنیّت، ترسى در کار نیست.”3 این امر مقتضاى “قاعده لطف” است که در علم کلام مورد بحث قرار مىگیرد و در آماده کردن راه اطاعت خلاصه مىشود. بر طبق این قاعده، خداوند بر خود واجب کرده است جمیع وسایلى را که موجب سوق دادن بندگان به سوى اطاعت و دورى از معصیت است، براى آنان فراهم آورد و این فرض، ناشى از مقام حکمت خداى متعال است که بندگان خود را به اطاعت، امر مىکند وگرنه اگر خداوند از سویى او را به تکالیفى فرمان دهد و از جهتى لوازم و امکانات رسیدن به آنها را فراهم نکند، نقض غرض خداوند است. از این رو خداى متعال بر خود فرض کرده است که کسانى را به رسالت برگزیند و شرایعى را بر آنان فرود آورد و چراغى فرا راه مردم قرار دهد تا راه درست حیات و زندگى را بیابند و از این پس به اختیار خود آنان است که به سوى سعادت و یا به طرف بدبختى و شقاوت بروند.4 به موجب همین قاعده (قاعده لطف) خداى متعال، به طرفداران باطل، مجالى براى گمراه کردن مردم نخواهد داد و آنان را رسوا و مفتضح مىکند، چنان که گفته است: “و اگر او پیش ساختههاى ذهنى خود را به ما نسبت دهد، ما دست او را قطع مىکنیم و به شدت از او انتقام مىگیریم و به کیفر نسبتهاى ناروایى که به ما مىدهد، او را از بین مىبریم.”5 حقیقت همیشه برتر است و هیچ چیز آن را تحت الشعاع خود قرار نمىدهد؛ حق و باطل همیشه روشن و واضحند و هیچ گاه گرد و غبار باطل، نمىتواند صورت حقیقت را بپوشاند؛ “خلقت این عالم بازیچه نیست؛ این سنت همیشگى و جاویدان است که به وسیله حق، باطل را از بین مىبریم و باطل هر اندازه تصوّر شود که غیر قابل شکست است، از بین رفتنى است.”6 “ما پیامبران خود و مردم با ایمان را در زندگى دنیا یارى خواهیم کرد.”7 و این همان پیروزى و برترى بنیادى است که حق، همواره واضح و پیروز است و رسالت پیامبران همیشه غالب و پیروز بوده است. “ما از پیش تعهد کردیم و حکم ما نسبت به پیامبران خود این بود که آنان و گروههاى پیرو آنان، مادام که امر خدا را اطاعت و در راه او جهاد مىکنند، پیروزند”8، “آرى مکر و حیله شیطان ضعیف است.”9 در همین زمینه، امام صادقعلیه السلام مىفرماید: “خداوند از این که باطلى را حق معرّفى کند، امتناع دارد و نیز اِبا دارد که حق را در قلب مؤمن بصورت باطل جلوه دهد، همچنین اراده نکرده که کافر مخالف، باطل را حق بپندارد. اگر این چنین نکند و جز این اراده کند، حق از باطل تمیز داده نمىشود.”10 نیز فرموده است: “باطل نمىتواند در برابر حق عرض وجود کند، مگر آن که حق بر آن غلبه مىکند و گفته خدا که: باطل را به وسیله حق از بین مىبریم و باطل آخرالأمر از بین رفتنى است،11 در همین معنى است.” زرارة بن اعین، در این باره از امامصادقعلیه السلام سؤال کرد: چگونه است که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بیم آن را نداشت که آنچه از جانب خدا به او وحى مىشود از تلقینات شیطان باشد؟ حضرت امامعلیه السلام در پاسخ فرمود: “وقتى خداى متعال، بندهاى را به پیامبرى خود برگزیند، اطمینان و اعتدال در اندیشه نیز به او عطا خواهد کرد تا آنچه از جانب خدا به او وحى مىشود، مانند آن چیزى باشد که آن را به چشم خود مىبیند.”12 به عبارت دیگر، حقیقت آن را براى او آشکار مىکند به طورى که جاى هیچ شک و تردیدى براى او نباشد و حق را آن چنان آشکار و واضح مشاهده مىکند که در اعتقاد و اندیشه او هیچ شک و اضطرابى پدید نمىآید. چنان که در حدیثى دیگر آمده است که از امامصادقعلیه السلام سؤال شد: پیامبران چگونه درمىیابند که پیامبر خدایند؟ امامعلیه السلام در پاسخ فرمود: “پرده از پیش دیدههاى آنان برداشته مىشود”.13 طبرسىرحمه الله نیز گفته است: “خداوند چیزى به پیامبرش وحى نمىکند، مگر آن که با دلایلى واضح و نشانههایى روشن همراه باشد و بر آن دلالت کند که آنچه به او وحى شده از جانب خداى متعال است، بطورى که به هیچ دلیل دیگرى نیاز نباشد.”14 قاضى عیاض نیز مىگوید: “با توجه به قاعده لطف از حکمت خداى متعال، به دور است که شیطان را در نظر پیامبرش بصورت فرشته مجسّم کند و او را به اشتباه اندازد و اعتماد پیامبر در این مورد، خود دلیل معجزه است و پیامبر شک نمىکند آن که بر او نازل مىشود، فرشته و فرستاده حقیقى خداست و این یقین پیغمبرصلى الله علیه وآله وسلم یا ناشى از علم ضرورى است که خداى متعال به وى عطا فرموده و یا به موجب دلایل قاطعى است که خداوند بر وى ظاهر کرده است.”15 با توجّه به آنچه گذشت، مسلّم است که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در بدو بعثت نسبت به پیامبرى خود هیچ شک و تردیدى نداشته و با وجود تأیید و عنایت الهى، خاطر او مطمئن و آسوده بوده است. بخصوص در اوایل بعثت که موقعیتى خطیر و قاطع بوده، پیداست در چنین زمان حسّاسى شایسته نیست که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم متزلزل باشد و در وضعى پیچیده و بغرنج بسر برد؛ چرا که در پیشگاه خداوند، بیمى بر پیامبران نیست.”16 از طرف دیگر، خداوند، پس از آن که عقل و ادب پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را کامل کرد و اسرار ملکوت آسمانها و زمین را به او آموخت، او را براى امر مهم سفارت و تبلیغ رسالت الهى به جهانیان، صالح و شایسته دید، چنان که نسبت به ابراهیمعلیه السلام نیز همین گونه بوده است. علىعلیه السلام در این مورد مىفرماید: “از وقتى که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم دوره شیرخوارگى را به پایان رساند، خداوند یکى از بزرگترین فرشتههاى خود را مأمور کرد که شب و روز، طریق محاسن و مکارم اخلاق را به وى نشان دهد.”17 امام عسکرىعلیه السلام نیز فرموده است: “خداوند قلب پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را برترین قلبها و پرظرفیّتترین دلها یافت و لذا او را به پیامبرى خود برگزید.”18 علاّمه مجلسى مىگوید: “خداوند - جلّ و علا - عقل او را کامل کرد و او را به وسیله جبرئیلعلیه السلام مورد تأیید خود قرار داد، او با خداوند سخن مىگفت و صداى او را مىشنید و رؤیاهاى صادق مىدید، پس از این همه بود که او را به پیامبرى خود برگزید.”19 دلایل زیادى وجود دارد کهپیامبرصلى الله علیه وآله وسلم از اوایل زندگى خود، مورد لطف و عنایت خاص خداى متعال بوده است، لذا جامعه آن زمان نیز او را فردى پاک سرشت، امانتدار، راستگو و داراى دیگر سجایاى بلند اخلاقى مىشمرد، از این رو همه جا او را به نام “محمدامین” مىشناختند. در سن 37 سالگى؛ یعنى سه سال پیش از بعثت، نشانههاى پیامبرى بر وى ظاهر شد؛ چنان که در روایت على بن ابراهیم قمى آمده است.20 رؤیاهاى صادق مىدید به تنهایى در غار به سر مىبرد و در اسرار ملکوت به اندیشه فرو مىرفت و در ذات خداوند و سرّ خلقت تعمّق مىکرد و هنگامى که به چهل سالگى رسید روح او آماده بعثت بود و به نشانههاى رسالت که مقدمات آن از پیش براى او فراهم آمده بود، آشنایى داشت. این چنین انسانى، هیچ گاه در کار مهم خود، دچار شک و تردید نمىشود و گمان نمىبرد که به جنون دچار شده یا عارضه سویى به وى دست داده است. وانگهى حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم اشرف انبیا و افضل رسولان و آخرین سفیر خداى جهانیان بوده و در پیشگاه خداوند، گرامیتر از آن بوده است که او را در دامن نگرانى و اضطراب رها کند تا جایى که - مطابق چند روایت بىارزش - بپندارد گرفتار جنون شده. موضع حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم در اوایل بعثت و در مقابل نزول حق بر وى، موضع انسانى است که با اطمینان کامل و آرامش روحى و شرح صدر، آگاه به حقایق امر و عارف به واقعیت آنچه بر او نازل مىشده، بوده است و هیچ شک و تردید و اضطرابى به او دست نداده است. موقعیت پیامبر در اوایل بعثت مبتنى بر عظمت، جلال و ابّهت بوده است.
بررسى احتمال اشتباه در وحى همان طور که گذشت، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در آنچه به او وحى مىشود، خطا نمىکند و هرگز امر بر او مشتبه نخواهد شد. وقتى که به پیامبر وحى مىشود، حجاب از پیش چشم او برداشته مىشود و وقتى که چیزى با روح ملکوتى او - که از تأثیرات مادى فاصله مىگیرد - رابطه برقرار مىکند، واقعیت را مىبیند و تجلیات و اشراقات نورى عالم ملکوت را که او را در بر گرفته لمس مىکند و با تمام وجود، متوجه روح خدا و اخذ کلمات اوست و با شعورى فراگیر و دیدى نافذ، حقیقت آنچه را که بر وى نازل مىشود، مىبیند او مانند کسى است که خورشید را در روز روشن مشاهده مىکند و پیداست هیچ خطا و لغزشى در مدرکات چنین فردى راه نمىیابد و احتمال آن نمىرود. با این کیفیت “وحى” تفکرى ناشى از ضمیر انسان نیست تا احتمال خطا در ترتیب مقدمات استنتاج آن داده شود و یا رؤیت چیزى از فاصله دور نیست تا در انطباق آن اشتباهى رخ دهد21 بلکه یک مشاهده حقیقى با چشمى نافذ است. این یک روش علمى فلسفى است22 و ما را بر آن مىدارد که به عدم احتمال وقوع خطا نسبت به وحى، معتقد شویم. از این رو، شریعت الهى و آسمانى نازل بر پیامبران امین و معصوم، از خطا و لغزش مصون است. در این مورد، طریقه عقلى دیگرى وجود دارد که لزوم عصمت پیامبرانعلیهم السلام را براى تبلیغ شرایع آسمانى ثابت مىکند که علماى کلام، آن را به تفصیل بیان کردهاند و خلاصه آن این است: پیامبر، مبلّغى است از جانب خدا، با توجّه به “قاعده لطف” لازم است که حواس و دستگاههاى احساس او و نیز قواى عقلانى و مشاعر او، از سلامتى کامل برخوردار باشد؛ در آرا و نظریات خود مستقیم، در خُلق و سیرت خویش معتدل و در خلقت و صورت در حد کمال باشد؛ و خلاصه آن که بر خداى متعال لازم است که براى رسالت خود کسى را برگزیند که از نظر خَلق و خُلق، انسانى کامل به شمار آید، تا مردم از معاشرت و همنشینى با او نفرت نداشته باشند و نسبت به آنچه که از جانب خدا تبلیغ مىکند، اطمینان حاصل کنند، درغیراینصورت،غرضازتشریعنقضمىشود. بنابراین، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم از خطا و فراموشى - بخصوص در آنچه که خاص تبلیغ احکام شریعت است - مصون است و این چیزى است که همه مسلمانان و حتى عقلاى غیر مسلمان که به رسالت انبیاى دیگر اعتقاد دارند، آن را پذیرفتهاند؛ و اگر جز این بود، التزام به شرایع، امر سفیهانهاى بود و عقل، آن را نمىپذیرفت.23 علاوه بر دلایل سابق، خداوند به رعایت و حفظ پیامبر خود تعهّد کرده و فرموده است: “آنچه که بر تو خواهیم خواند، فراموش نخواهى کرد”24 پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در بدو نزول قرآن که مىترسید چیزى از آن را فراموش کند، آنچه را که جبرئیل به او القا مىکرد، کلمه به کلمه، بازگو مىکرد که خداى متعال وى را از این کار باز داشت و فرمود: “با حرکت دادن زبان خود تا این حد در حفظ قرآن عجله مکن. گردآورى و قرائت قرآن برماست و وقتى که خواندن ما به پایان رسید، بلافاصله تو خواندن آن را آغاز کن که بیان قرآن به عهده ماست.”25 و نیز به وى فرمود: “قبل از آن که وحى قرآن به تو پایان نیافته، عجله مکن و در قرائت و حفظ آن کوشش مکن و از خدا بخواه که دانش تو را زیادتر کند.”26 ابن عباس نقل مىکند: “پس از نزول جبرئیلعلیه السلام پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به گفتههاى او گوش مىداد و سپس آیات (یا آیه) را به نحوى که جبرئیل خوانده بود، مىخواند”27 و سرانجام، با وعده خداوند مبنى بر این که: “این قرآن را ما نازل کردیم و ما خود، آن را حفظ خواهیم کرد”28 احتمال هرگونه تحریف و دگرگونى از قرآن، از بین مىرود. امّا احتمال غلط اندازیهاى شیطان و دخالت او در آنچه به پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم وحى مىشود تا اغواهاى شیطانى خود را به صورت وحى جلوه دهد و پیامبر تصوّر کند که آن نیز از جانب خداست، امرى محال است؛ زیرا شیطان، قادر نیست که بر عقل و اندیشه پیامبران و بندگان بزرگوار خدا استیلا یابد، چه خداوند در خطاب به شیطان فرموده است: “تو نمىتوانى بر بندگان من مسلّط شوى”29 و علاوه بر آن، با این آیات قرآن منافات دارد که فرموده است: - اگر ساختههاى دروغین خود را به ما نسبت دهد، دست او را قطع مىکنیم.30 - او از روى هواى نفس سخن نمىگوید و سخن او غیر از کلام خدا نیست که به او وحى مىشود.31 - من (شیطان) هیچ تسلّطى بر شما ندارم، من فقط شما را دعوت کردم و این شما بودید که دعوت مرا پذیرفتید.32 و بالأخره تسلّط شیطان بر پیامبران، با “قاعدهلطف” و با حکمت خداى متعال در بعثت انبیا منافى است. متأسفانه برخى از محدثان اهل سنّت، بر این عقیدهاند که ممکن است شیطان بر اندیشه پیامبر استیلا یابد، چنان که در حدیث “الغرانیق” نقل کردهاند، که ما آن را محال مىدانیم و از این رو معتقدیم که این حدیث از ساختههاى کسانى است که خواستهاند مقام رسالت را کوچک و بىارزش جلوه دهند و در نحوه تفکّر مردم ساده اثر بگذارند و همین حدیث جعلى است که براى حمله به اسلام فرصتى را به دست دشمنان اسلام داده است.
پاورقیها: 1 ) اقتباس از آیه 75 سوره انعام. 2 ) طه (20) آیه11 و 12. 3 ) نمل (27) آیه 10 ، 9. 4 ) ر.ک: شرح تجرید الإعتقاد، علاّمه حلى، ص181. 5 ) الحاقة (69) آیه 44 - 46. 6 ) انبیاء (21) آیه18. 7 ) غافر (40) آیه51. 8 ) صافات (37) آیه 171 تا 173. 9 ) نساء (4) آیه76. 10 ) أبى الله أَن یعرّف باطلاً حقاً. أبى اللّه أَن یجعل الحقَّ فی قلب المؤمن باطلاً لا شکَّ فیه، و أبى اللّه أَن یجعل الباطل فی قلب الکافر المخالف حقّاً لا شکّ فیه. و لو لم یجعل هذا هکذا ما عرف حقٌّ من باطل (محاسن برقى، کتاب مصابیح الظلم، حدیث 394). 11 ) لیس من باطل یقوم بازاء الحقّ، إلاّ غلب الحقّ الباطل و ذلک قوله تعالى: بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ ذاهِقٌ (محاسن برقى، کتاب مصابیح الظلم، حدیث 395). 12 )قلت لأبی عبداللّه: کیف لم یَخَفْ رسول اللّه - صلى اللّه علیه و آله و سلّم - فیما یأتیه من قبل اللّه أَن یکون ممّا ینزغ به الشّیطان؟ فقال - علیه السلام - : ان اللّه اذا اتخذ عبداً رسولاً، أنزل علیه السکینة والوقار - ایالطمأنینة و الإتّزان الفکری - فکان الَّذى یأتیه من قبل اللّه، مثل الّذى یراه بعینه” )العیاشى، ج2، ص201؛ بحارالانوار، ج18، ص262. 13 ) بحارالانوار، ج11، ص56. 14 ) مجمع البیان، ج10، ص384. 15 ) رسالة الشفا، ص112. 16 ) نمل (27) آیه 10. 17 ) و لقد قرن اللّه به(ص) من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم و محاسن الاخلاق العالم لیله و نهاره. (نهج البلاغه، ج1، ص392، خطبه قاصعه). 18 ) ان الله وجد قلب محمد(ص) افضل القلوب و اوعاها فاختاره لنبوّته (بحار، ج18، ص206). 19 ) بحارالانوار، ج18، ص277. 20 ) همان، ص184و 194. 21 ) احتمال وقوع خطا در دو مورد است: یا در زمینه تفکّر و اندیشه است و یا در زمینه دیدن محسوسات خارج از ذهن. وقوع خطا در زمینه تفکر و اندیشه از این جهت است که استنتاج فکرى، شرایط و احکامى دارد که اگر متفکر، آن شرایط را رعایت نکند، به خطا خواهد رفت. همچنین رؤیت محسوسات خارجى، اگر از فاصله دورى باشد، ممکن است از جنبه تطبیق معلومات موجود در ذهن بیننده با خصوصیات موجود در شىء خارجى که آنها را مىبیند، خطا واقع شود؛ چنین خطایى از جهت تطبیق ذهنى است، نه در شىء مورد مشاهده؛ زیرا دیدن به این نحو است که اشعه مستقیم یا منعکس از جسم مرئى، به داخل چشم وارد مىشود و پس از عبور از حجاب شفاف قرنیه و مایع زلالیه و صفحه عنبیه، داخل سوراخ مردمک مىشود و از عدسى چشم عبور کرده در نقطهاى از شبکیه به نام نقطه زرد، تصویرى از نور ایجاد مىنماید، این یک پدیده طبیعى است که اگر شرایط آن موجود باشد، صورت تحقق به خود مىگیرد. در این جا نفس انسان است که حکم مىکند چیزى را که چشم دیده، داراى فلان خصوصیات است و اگر خطا واقع شود، خطا در این حکم است، نه در رؤیت و دیدن طبیعى و چون وحى چیزى خارج از این دو است، نه تفکر و اندیشه است و نه دیدن از فاصله دور، بلکه لمس حقیقت حاضر است، در نتیجه اصلاً در معرض خطا قرار ندارد. 22 )ر. ک به: رساله وحى یا شعور مرموز، علامه طباطبائى، ص104. 23 ) ر. ک به: شرح تجرید الإعتقاد، مبحث عصمت، مقصد چهارم، مسأله سوم، در نبوت عامه، ص195. 24 ) اعلى (87) آیه 6. 25 )قیامت (75) آیات 19 - 16. 26 ) طه (20) آیه114. 27 ) فکان رسول الله(ص) بعد ذلک إذا أتاه جبرئیل استمع له فاذا انطلق قرأ کما أقرئه (طبقات ابن سعد، ج1، ص132.) 28 ) حجر (15) آیه9. 29 ) اسراء (17) آیه65. 30 ) الحاقه (69) آیات 44 و 45. 31 ) النجم (53) آیه3 و 4. 32 ) ابراهیم (14) آیه22. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 80 |