تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,369 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,311 |
اسلام و تجمل پرستى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 161، اردیبهشت 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اسلام و تجمل پرستى قسمت اول میناهاشمى
پیش درآمد انسان فرزند آب و خاک است و طبیعت مهد او و بالطبع، این کودک ارشد با مام خویش اُنس و الفتى دیرینه دارد. از جانب دیگر روح خدایىاش براى تکامل و پرگشودن به عالم معنا، نیاز به بریدن از ماده و مادیات دارد و تا در بند ماده پرستى است نمىتواند به نداى قلب و فطرت خود پاسخ مثبت دهد. از این رو بسان حیوانى، دو روزه دنیا را در غصه آب و نان و پوشاک گذرانده، چون وقت بریدن از آن فرا مىرسد، مصیبت زده و پریشان و تهیدست در ابتداى راهى مخوف و پر خطر و حساس، قرار مىگیرد. دنیاپرستى و دنیادوستى، اساس تمام زشتیها و بدیهایى است که از بشر سر زده و مىزند.1 اما این که دنیادوستىِ مضر چیست و مرز تشخیص آن با آخرت کدام است؟ به حسب آیات و روایات و دیدگاه عالمان دین، عبارت از امورى است که در مقابل آخرت قرار مىگیرند. هر چه باعث رضاى خداى سبحان و نزدیکى به او مىشود، آخرت است اگرچه ظاهراً متعلق به دنیا باشد؛ از این رو وقتى شخصى به امام صادقعلیه السلام عرض کرد: دنیا را مىطلبد و دوست دارد به او رو آورد تا خود و خانوادهاش از آن بهره برده، صله رحم نموده، صدقه دهد و حج و عمره به جاى آورد، حضرت فرمودند: این طلب دنیا نیست بلکه طلب آخرت است؛2 و هر آنچه باعث دورى از خدا شود دنیاست - اگر چه به ظاهر مربوط به آخرت باشد - حتى عبادتهایى که به قصد ریا و تظاهر و تحسین مردم صورت بگیرد هم در این دسته جا دارند، زیرا از نظر اثر، هیچ تفاوتى با عمل کافران و مخالفان دین ندارند. از همین رو رسول گرامى اسلامصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: مرا با دنیا چکار است؟ حکایت من و دنیا حکایت سوارى است که در روز گرمى درختى برایش سبز شود و او در زیر آن درخت، خواب کوتاهى نموده، سپس کوچ کرده درخت را واگذارد.3 در بعضى احادیث هم دنیا را به پلى تشبیه کردهاند که باید با شتاب از آن عبور نمود4[و به آن دل نبست]. در اسلام، دنیا به عنوان وسیله رسیدن به سعادت و تکامل، ابزارى نیکو و لازم است ولى دل بستن به دنیا و بازماندن از طریق اصلى، به سرنوشت در راه ماندگانى شبیه است که در بیابانى بىآب و علف، بىزاد و توشه، به سر حد مرگ نزدیک شده باشند. در این بین کسى از راه رسد و گوید: اگر شما را به آبادى باصفایى راهنمایى کنم، مرا پیروى مىکنید؟ همگى با او پیمان مىبندند و راه مىافتند. پس از ساعتى به چاهى - که اندک آب و گیاهى دارد - مىرسند. مسافران از آن آب مىنوشند و لحظهاى استراحت مىکنند؛ ولى چون هنگام حرکت فرا رسد، بیشتر آنان سر باز زنند و گویند همین مقدار آب و گیاه ما را کفایت مىکند! در نتیجه مىمانند و شب، طعمه راهزنان و درندگان بیابان مىشوند.
× ثروت اندوزى از مهمترین شعبات دنیا، مال و ثروت است. مال و دارایى، اگرچه براى انجام وظایف دینى و بقاى بشر لازم و ضرورى است و قرآن، آن را قوام زندگى و زینت آن دانسته است5 و همچون جان بشر، کالاى مورد معامله در بازار دنیاست و خداوند آن را به بهاى بهشت خریدارى مىنماید؛6 همین طور در اسلام فقر، مذموم و متروک است و امیرالمؤمنینعلیه السلام به فرزندش مىفرماید: “یا بنى إنّی أخاف علیک الفقر فاستعذ باللّه منه فان الفقر منقصة فى الدّین مدهشة للعقل، داعیة للمقت؛7 پسرم، من از فقر بر تو مىترسم پس از آن به خدا پناه آور که فقر به دین زیان مىرساند و عقل را دچار آسیب مىسازد و موجب دشمنى مىشود.” لیکن اسلام ثروت و جمعآورى و اندوختن آن را خطرى مهلک و عظیم دانسته، انسان و جوامع اسلامى را از آن برحذر داشته و صاحبان ثروتهاى بىحساب را به عذابى سخت بشارت داده است: “... ألذین یکنزون الذَّهب و الفضّة و لاینفقونها فى سبیل اللّه فبشّرهم بعذاب ألیم × یوم یُحمى علیها فى نارِ جهنّم فَتُکْوى بها جِباهُهُم و جُنوبُهُم و ظُهُورُهُم هذا ما کَنَزْتُمْ لانفسکم فذوقوا ما کنتم تَکْنِزُون؛8 آنان را که طلا و نقره مىاندوزند و آن را در راه خدا به مصرف نمىرسانند، به عذابى دردناک بشارت بده. روزى که [سکههایشان] در آتش دوزخ داغ شوند و با آن صورتها و پشتهایشان را مىسوزانند [و به آنها مىگویند] که این همان چیزى است که براى خود گنجینه ساختید. پس بچشید چیزى را که براى خود اندوختید.” پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: “درهم و دینار، کسانى را که قبل از شما بودند نابود کرد و نابود کننده شما نیز آنهایند.”9 و به اصحاب خود فرمود: “من بر شما از فقر نمىترسم بلکه از غنا و مال داشتن مىترسم. خوف دارم که دنیا به شما رو آورد و وسعت به هم رسانید همچنان که رو آورد به کسانى که قبل از شما بودند و شما به آن رغبت کنید همچنان که ایشان نیز به آن رغبت نمودند پس هلاک شدند و شما هم هلاک شوید.”10 و یا فرمودند: “دو گرگِ درنده که داخل حصار گوسفندان مىشوند اینقدر گوسفندان را از بین نمىبرند که دوستى مال و جاه، دین مسلمان را فاسد مىکند.”11 و فرمود: “بدترین امت من زادگان و پرورش یافتگان نعمتند، غذاهاى گوارا مىخورند و لباسهاى نرم و راحت مىپوشند و چون سخن گویند، راست نمىگویند.”12
× تجمل پرستى یکى از خطرناکترین نوع مال دوستى که آسیبهاى جدّى فردى و اجتماعى به دنبال دارد، تجمل پرستى و خوشگذرانى بىحدّ و حصر و در لسان قرآن و روایات، “اتراف” است. قرآن در مقام معرفى و بیان خصوصیات گروه مترفان، بیانات صریح و تکان دهندهاى دارد و سخنان پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله وسلم و معصومینعلیهم السلام پر از هشدارها در مورد این گروه است؛ لیکن به جاست به عوض بررسى کلاسیک آیات و روایات، آنها را در متن پاسخ به یک سؤال رایج بیان نماییم:
× پرسش اولاً: هوش و ذکاوت و شمّ اقتصادى یا تخصص و مهارت و زحمت زیاد موجب به دست آوردن ثروتهاى هنگفت مىشود و این استعدادها و تلاشها باعث مىشوند که شخص ثروتمند، خود را محق بداند که بتواند آنچه را خود کسب کرده در راههایى که دوست دارد هزینه کند و به هر روى مردم در میزان کاردانى و کارآیى تفاوتهایى دارند و طبیعى است که هر که بهرهاى فزون دارد، حق انتفاع بیشترى نیز خواهد داشت. به علاوه شأن اجتماعى افراد متفاوت است، اى بسا زندگى با دم و دستگاه گسترده و خدم و حشم و زرق و برق، شأن اجتماعى کسى باشد و دیگرى داراى چنین شأنى نباشد. از جانب دیگر در بین انبیا و اولیاى بزرگ الهى نیز صاحبان ثروت وجود داشتهاند؛ حضرات داوود و سلیمانعلیهما السلام داراى ثروتهاى کلان و سرزمینهاى پهناورى بودهاند و تمام عوامل و اسباب طبیعى در خدمت سلیمانعلیه السلام بود تا امارات و دیگر وسایل رفاهى زندگى را بسازند و بر وى حاضر نمایند13 و یوسفعلیه السلام هم در دستگاه حکومت، قدرت و مکنت فراوان به هم زد و دستگاه حکومت فرعون، محل رشد موسىعلیه السلام قرار گرفت و... در حالى که اگر داشتن مال زیاد، براى حال روحى فرد زیانآور بود، خداوند متعال هیچ گاه نبوت و رسالت خود را در بین صاحبان ثروت قرار نمىداد. ثانیاً: آیه “من حرّم زینة اللّه ألّتى أخرج لعباده والطّیبات من الرّزق...؛14 چه کسى زینت الهى و روزى پاک را که خداوند براى بندگانش [در زمین] قرار داده است حرام مىکند؟” دلالت بر حلّیت استفاده از نعمات الهى دارد و آنچه را که خداوند محترم شمرده نمىتوان از صاحبانش سلب و حرام تلقّى نمود! پاسخ: × پیامدهاى اجتماعى اتراف گرچه اسلام به آزادى فعالیتهاى اقتصادى احترام مىگذارد و هر کس را مالک دسترنج خویش مىداند، لیکن مصالح و حقوق اجتماع را هم از نظر دور نداشته است، زیرا به هر حال منابع و ثروتهاى قابل استفاده در زمین محدودند و تجمّع آن در دست عدّهاى اندک، موجب محرومیت خیل عظیم انسانها مىگردد و امیرالمؤمنینعلیه السلام هم به آن اشاره فرمودهاند.15 به علاوه، ظرفیّت و نیازهاى مادّى انسان محدود است. با مقدار محدودى غذا سیر مىشود و بیش از یک لباس نمىتواند بر تن کند و مکان محدودى را اشغال مىکند و آنچه بیش از نیاز در اختیار دارد، یا باید صرف افراد نیازمند جامعه شود و یا آن که خود از راه اسراف و تبذیر و اتراف آن را به مصرف رساند که اقدامى ظالمانه است. همینک در بعد جهانى شاهدیم که چند کشور ثروتمند به سرکردگى آمریکا با در اختیار داشتن نبض اقتصادى جهان، قسمت اعظم ثروت دنیا را در اختیار دارند و در برابر آنها، جمعیت بىشمار انسانهاى گرسنه و محروم از حداقل معیشت، در یک طرف هزارها خروار، گندم مازاد بر احتیاج - براى تثبیت قیمت آن - به دریا ریخته مىشود و در جانب دیگر شکمهاى برآمده از فرط بىغذایى و کودکان گرسنهاى که در حال جان دادن، لاشخوران را در کمین خود دارند. آرى “در حالى که تعداد زیادى از کشورهاى توسعه یافته سرگرم تحقیق بر روى بیماریهاى ناشى از پرخورىاند و هنگامى که هر ساله صدها میلیون دلار صرف خوراک حیوانات خانگى مىشود فقط در هند براساس گزارش سازمان جهانى خواروبار و کشاورزى، بیش از 201 میلیون نفر در گرسنگى به سر مىبرند. این رقم در کشور اندونزى 33 میلیون، در بنگلادش 27 میلیون نفر و در نیجریه 14 میلیون نفر و در برزیل و اتیوپى و پاکستان 12 میلیون نفر است. بیش از 40 درصد جمعیت چاد، مالى وهائیتى و موریتانى در گرسنگى به سر مىبرند. ... بودجه صرف شده آمریکا بر روى موشک MX فقط در سال 1983 برابر با 2/5 میلیارد دلار بوده است که با این مبلغ قادر بودیم کل مخارج مربوط به واردات گندم آفریقا را در سال 1979 تأمین کنیم...”16 1- آلودگى به گناه : بىعدالتى اقتصادى و توزیع غیرعادلانه ثروت، با ظلم و از بین بردن حقوق مردم همراه است و مال اندوزان براى پُر کردن انبان خود نیاز به دزدى و خیانت به دیگران دارند و آن گاه که صاحب ثروتى شدند - چون فراتر از نیاز خود در اختیار دارند - زمینه انجام گناهان برایشان بیشتر فراهم است. از این رو دسته مترفین و مرفهین بىدرد معمولاً طبقهاى غرق در گناه و ظلم و فسادند و خداوند آنان را چنین مىشناساند: “واتّبع الّذین ظلموا ما أترفوا فیه و کانوا مجرمین؛17 ستمگران، پیروى تنعم و خوشیهاى دنیا را کردند و گناهکار بودند.” “و أصحاب الشّمال، ما أصحاب الشّمال... انّهم کانوا قبل ذلک مترفین و کانوا یصرّون على الحنث العظیم؛18 دست چپىها چه کسانى هستند؟... آنان قبل از این مترف (تجمل پرست و مرفّه بىدرد) بودند و بر گناه بزرگ پاى مىفشردند.” امیرالمؤمنینعلیه السلام نیز معاویه را به عنوان مصداق روشنى از جریان مترفان، سرزنش نموده و به وى مىنویسد: “... [اى معاویه] تو مترف و فرو رفته در ناز و نعمتى که شیطان در تو جا گرفته و به آرزوى خویش - که انحرافت بوده - رسیده و آنچنان تو را مسخّر خویش ساخته که گویى در تو جارى شده همچون روان شدن جان و خون.”19 و آن گاه که آن حضرت اطلاع یافت که شریح قاضى20 خانهاى مجلل به قیمت هشتاد دینار خریده است، او را احضار کرده فرمود: “به من خبر رسیده که خانهاى به هشتاد دینار خریده و براى آن قباله نوشتهاى و چند تن را گواه این معامله گرفتهاى...” سپس با خشم ادامه دادند: “... آگاه باش! اگر وقت خرید خانه پیش من مىآمدى، براى تو قبالهاى مىنوشتم که حتى به یک درهم نیز رغبت نکنى این خانه را خریدارى کنى و قباله این است: این خانه را بندهاى خوار و پست از مردهاى (کسى که مرگش نزدیک است) که از خانهاش بیرون شده و کوچانده شده خریدارى نموده است. خانهاى از سراى غرور، در محله فانى شوندگان و در کوچههالکان! این خانه به چهار حد محدود است: مرز اوّل آن به پیشامدهاى ناگوار و حدّ دوم آن به اندوهها و حدّ سوم به آرزوهاى تباه شده و مرز چهارم به شیطان گمراه کننده منتهى مىشود و درِ خانه از حدّ چهارم باز مىشود.”21 2- اشاعه فساد : گناهکارى و ظلم این گروه خوشگذران، در حد خود آنها باقى نمىماند و به زودى فساد و تباهى آن جامعه را متعفن مىسازد، زیرا آنها ابزار اشاعه فساد در جامعه هستند. ملت، خوب به یاد دارند که اولین خانههایى که فیلمهاى مستهجن ویدئویى را به درون خود راه دادند کدام منازل بودهاند و اولین استقبال کنندگان بىتاب ماهواره ذلّتبار چه کسانىاند. اصلاً ابزار هلاکت و عذاب الهى یک ملت، همین مترفینند که قرآن این را به صورت قانون و سنتى الهى مطرح مىسازد: “وقتى اراده پروردگار به هلاکت قومى قرار مىگیرد، مترفین آن دیار دست به نافرمانى مىزنند و فسق مىورزند تا به هلاکت کشانیده شوند.”22 3- انکار نهضتهاى الهى: علاوه بر این، در مقابل انقلابهاى عظیم ربانى، مترفین، سرسختترین و عمدهترین مخالفان و سنگ اندازان بودهاند که با تکیه بر دارایى خود شرایط را بر حق طلبان دشوار و سخت مىکنند. قرآن مىفرماید: “و ما أرسلنا فى قریة من نذیر الا قال مترفوها انا بما أرسلتم به کافرون؛23 هرگز پیامبر بیم دهندهاى را به سرزمینى نفرستادیم، مگر آنکه مترفین آن دیار گفتند ما به آنچه شما آوردهاید کافریم.” مخالف درجه یک ابراهیمعلیه السلام نمرود است و دشمن نهضت نجات بخش موسىعلیه السلام فرعون، و اشراف قریش و مدینه در صف اول مخالفان بعثت و قیام رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم قرار داشتند. در انقلاب عظیم اسلامى ایران نیز مترفان و خوشگذرانان همواره رهبرى کارشکنان، و شایعه پراکنان و فراریان از جبهه و جنگ و یارى دهندگان گروهکهاى مخالف و منافق و جاسوسان را بر عهده داشته و دارند. همینهایند که اکنون هم از آب گِلآلود دوره بازسازى و تعدیل اقتصادى ماهى مىگیرند و براى رسیدن به متاع ناپایدار دنیا، سنگینى و ثقل خود را بر شانه ضعیف طبقات محروم جامعه تحمیل مىکنند و با بىانصافى همچون مگسان هر جا که نقطه ضعفى پیدا کنند، حمله برده و در کنار مُبیلهاى خود منتظر نشستهاند تا ببینند کدام کالا کمیاب شده است تا زودتر آنچه از آن کالا در اختیار دارند احتکار کرده و با کم فروشى، سختى و عسرت ملت را افزون نمایند. امام خمینىقدس سره در قسمتى از پیام خود به نمایندگان مجلس شوراى اسلامى خطر اشرافىگرى را چنین گوشزد مىفرمایند: “اگر بخواهید بىخوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهاى پیشرفته آنان و شیاطین و توطئههاى آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستى عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهاى بزرگ براى ملتهاى خود کردهاند اکثر ساده زیست و بىعلاقه به زخارف دنیا بودهاند. آنها که اسیر هواهاى پست نفسانى و حیوانى بوده و هستند براى حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خوارى مىدهند و در مقابل زور و قدرتهاى شیطانى، خاضع و نسبت به تودههاى ضعیف، ستمکار و زورگو هستند؛ ولى وارستگان به خلاف آنانند چرا که با زندگانى اشرافى و مصرفى نمىتوان ارزشهاى انسانى - اسلامى را حفظ کرد.”24 همچنین فرمودند: “باید... مصلحت زجرکشیدهها و جبهه رفتهها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح دادهها و در یک کلام مصلحت پابرهنهها و گودنشینها و مستضعفین، بر مصلحت قاعدین در منازل و مناسک و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامى مقدم باشند و نسل به نسل و سینه به سینه، شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و باید سعى شود تا از راه رسیدهها و دین به دنیافروشان، چهره کفرزدایى و فقرستیزى روشن انقلاب ما را خدشهدار نکنند و لکه ننگ دفاع از مرفّهین بىخبر از خدا را بر دامن مسؤولین نچسبانند...”25 پس زندگى و حقوق فردى باید به گونهاى تنظیم شود که به حقوق اجتماع تعدى پیدا نکند. اسلام آزادى و مالکیت فردى را - از نظر کیفیت و چگونگى آن - به صورت نامحدود جایز نمىداند. منطقى هم چنین است، زیرا آزادى بدون مرز و بلاشرط، عین هرج و مرج و اسارت است. آزادى بىحصر قشر رفاه طلب، به معناى تحت فشار بودن و سختى اقشار محروم جامعه است و عدالت اجتماعى اسلام هرگز آن را تجویز نمىکند و به شدت با آن به مبارزه پرداخته است تا جایى که پیامبر خدا کسى را که صبح کند و اهمیتى براى رفع مشکلات و حوایج مسلمین قائل نباشد، مسلمان نمىدانند26 و علىعلیه السلام مردى را که کاخى در کنار کوخى بنا نهاده و با اسراف، زیادى غذایش را در زبالهدان مىریزد و بچههاى همسایه فقیر او از آن زبالهها استفاده مىکنند، مرتد نامیدند و با خشم فرمودند: “اگر به این پیرمرد دست پیدا کنم، اول توبهاش مىدهم و اگر توبه نکرد او را حدِّ ارتداد مىزنم و پس از آن هم چند تازیانه!”27 قوانین و حدود اقتصادى اسلام از خمس و زکات و مالیاتهاى دیگر تا وقف و صدقه و وصیت و نذر و کفارات و احکام معاملات و تجارات... از یک روح کلى تبعیت دارند و آن تزریق پول تجمع یافته از دست ثروتمندان و اغنیا به دیگر اعضا نیازمند آن است؛ همان که هدف راستین تعدیل اقتصادى و عدالت اجتماعى است. ادامه دارد
پاورقیها: 1) رأس کل خطیئه حب الدّنیا (اصول کافى، ج2، ص315، روایت1) 2) کافى، ج5، ص72، روایت10. 3) اصول کافى، ج2، ص134. 4) همان. 5) نساء (4) آیه 5؛ کهف (18) آیه 46. 6) إنّ اللّه اشترى من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنه (توبه “111 9) 7) نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحدید، ج19، ص227، باب 325. 8) توبه (9) آیه 34 - 33. 9) کافى، ج2، ص316، روایت6. 10) ملا أحمد نراقى، معراج السعاده، ص251. 11) منیةالمرید، ص51. 12) کافى، ج4، ص127، روایت4. 13) سبأ (34) آیه 13 - 11؛ سوره ص (38) آیه32 - 30 14) اعراف (32 )7. 15) ما رأیت نعمة موفوره الاّ وفى جنبها حق مضیع. 16) فیدل کاسترو، بحران اقتصادى و اجتماعى جهان، ترجمه غلامرضا نصیرزاده، انتشارات امیرکبیر، 1364، ص100. 17) هود (11) آیه 116. 18) واقعه (56) آیه 46 - 40. 19) نهج البلاغه، نامه 10. 20) شریح ابن حارث را عمربن خطاب قاضى کوفه قرار داد. چون امیرالمؤمنین علیه السلام خواست او را عزل کند، اهل کوفه گفتند او را عزل نکن زیرا او از جانب عمر منصوب است و ما با این شرط با تو بیعت کردیم که آنچه ابوبکر و عمر مقرر نمودهاند تغییر ندهى و چون مختار ابن ابى عبیده ثقفى به مقام حکومت رسید، او را از کوفه بیرون نموده، به دهى که ساکنین آن یهودى بودند فرستاد و چون حجاج امیر کوفه شد او را به کوفه باز گرداند. وى هفتاد و پنج سال قاضى بود و فقط دو سال آخر عمر کنار ماند و در سن 120 سالگى از دنیا رفت. 21) نهج البلاغه فیض، نامه سوم، ص835 - 832. 22) اسراء (17) آیه 16. 23) سبأ (34) آیه 34. 24) صحیفه نور، ج19، ص11 (63/3/7). 25) پیام براءت به زائرین بیت اللّه الحرام، “صحیفه نور، ج20، ص124 - 123”. 26) من أصبح لایهتمّ بأمور المسلمین فلیس منهم (کافى، ج2، ص164، روایت 5) 27) اکبرهاشمى رفسنجانى، عدالت اجتماعى اسلام در بعد اقتصادى، ص50. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 82 |