تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,344 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,298 |
مضرات فردى تجمل پرستى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 162، خرداد 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اسلام و تجمل پرستى آخرین قسمت میناهاشمى
× مضرات فردى تجمل پرستى گذشته از آن که مال اندوزى و اتراف، مصالح جامعه را به خطر مىاندازد، براى خود مترف هم داراى مضرات و مهلکاتى است، که به برخى از آنها اشاره مىکنیم: 1- طغیان و سرکشى بزرگترین خطر دارایى و مکنت، احساس بىنیازى است که حاصل نهایى آن نافرمانى و طغیان علیه حق است: “إنّ الإنسان لیطغى أن رآه استغنى؛28 همواره انسان چون پندارد که بىنیاز است، طغیان مىورزد.” این احساس بىنیازى تبعیّت از انسانى دیگر را براى گروه مترفین دشوار و غیر ممکن مىکند و آن را دون شأن خود مىدانند: “و قال الملأ من قومه الّذین کفروا و کذّبوا بلقاء الآخرة و اترفناهم فى الحیوة الدنیا ما هذا إلاّ بشرٌ مثلکم، یأکل ممّا تأکلون منه، و یشرب ممّا تشربون؛29 گروهى که کافر بودند و روز قیامت را تکذیب مىکردند و آنها را در دنیا تنعّم بخشیدیم، گفتند: این انسانى همچون شماست از آنچه مىخورید مىخورد و از آنچه مىآشامید، مىآشامد ]و چگونه مىتواند مقتدا قرار گیرد[...” 2- انکار جهان پس از مرگ غوطه خوردن در خوشیهاى مادى، نظر انسان را محدود به زندگى دنیا و چهاردیوارى آن مىکند و دیگر نمىتواند درک کند که فراسوى لذتهاى دنیا، که نوعاً مشوب به انواع سختیها و غصههاست، لذتهاى محض و دنیایى گستردهتر وجود دارد که انسان را به ابدیت و بقاء - همان که آرزوى قلبى و همیشگى اوست - مىرساند. فکر محصور به پول و ثروت، هرگز گنجایش ندارد که درک کند، انسان، چون مطیع خدا شود و دل از آنچه غیر اوست برکند، عالمى به اطاعتش سر سجده فرود مىآورند30 و مطیع هوس، بنده حیوانیت و پول است و چنین است که مکنت و پول و ثروت خود را قدرت محض مىبینند: “و قالوا نحن أکثر أموالاً و أولاداً و ما نحن بمعذّبین؛31 و ]مترفین[ گفتند ما از نظر مال و افراد برتریم و هرگز مجازات نمىشویم.” و آخرت را تکذیب مىکنند و براى بازداشتن مردم از ایمان به خدا چنین مىگویند: “أیعدکم انکم إذا متم و کنتم تراباً و عظاماً، انکم مخرجون، هیهات هیهات لما توعدون، ان هى الاّ حیاتنا الدّنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین؛32 آیا پیامبران به شما وعده مىدهند که وقتى مردید و خاک و استخوان شدید مبعوث شده از قبرهایتان خارج مىشوید؟ چه وعده بعیدى! تنها زندگى ما، این دنیاست ]در آن[ مىمیریم و زنده مىشویم و هرگز برانگیخته نخواهیم شد.” 3- اتراف و منع تکامل از دیگر مضرّات فردى اتراف، درگیرى با دنیا و مصائبى است که این درگیرى - خواه ناخواه - در پى دارد. مصرف اندک در زندگى، موجب آسایش روحى و فراغت فکرى بیشتر براى رسیدن به امور معنوى است. مال اندوزى همچون تنیدن پیله براى انسان، اسارتبار است. یکى از روانشناسان غربى پرده از این واقعیت زندگى امروز - که متأسفانه حتّى طبقات متوسط را هم در برگرفته - برمىدارد: “بیشتر ما مرض چیز جمع کردن داریم... ما نه تنها براى این اجناس پول مىپردازیم، بلکه وقتمان را نیز هدر مىدهیم. براى همه چیزهایى که مالک آن هستیم، وقت صرف کردهایم و تازه باز هم باید وقت صرف کنیم. حتى اگر از آنها استفاده نکنیم و لذّتى نبرده باشیم. همه چیز باید تمیز شود، گردگیرى شود، مرتّب شود، توى کمد گذاشته شود، آویزان شود، ذخیره شود، نفتالین بخورد یا بیمه شود. حتّى احساس گناه کردن براى فلان “مَزَن هَردَمى” که کلى برایش پول دادهایم و آن را سر تاقچه گذاشتهایم و یک بار هم استفاده نکردهایم، وقت مىگیرد. هر بار به آن نگاه کنیم، آه مىکشیم و تأسف مىخوریم، یک لحظه زندگیمان دزدیده مىشود. چقدر وقت صرف مىکنیم که سر بچههایمان نق بزنیم تا اتاقشان را تمیز کنند. یا از اینکه والدین بدى بودهایم و هستیم احساس گناه مىکنیم. آن هم به این دلیل که بچههایمان نیز از چیزهایشان درست استفاده نمىکنند. روزنامه محلى شهر ما عقیده زیر را از “بیل وان” چاپ کرده بود: "براى یک دختر سه ساله، لذت یک دستگاه چرخ خیاطى اسباب بازى پنجاه و شش دلارى، به اندازه لذت پیدا کردن یک کرم سبز کوچولوى توى باغچه است". گاهى اوقات، چیزهاى کوچک بیشتر از چیزهاى بزرگ شادى آفرین است... ما لذّت بردن از زیبایى را منع نمىکنیم ولى نکته مهم این است که آیا آنچه احساس مىکنیم واقعاً لذت است؟ از آن جا که ما براى کسب این احساس بهایى گزاف یعنى وقتمان را مىدهیم، باید دید که آیا آنچه را هم که مىگیریم ارزش وقت ما را دارد؟ ملکه الیزابت اول، پاسخ این سؤال را در لحظه مرگش داد: "همه آنچه دارم در مقابل یک لحظه از زمان!"“33 از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش کاندرین دیر کهن حال سبکباران خوش است حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلى است تا نپندارى که احوال جهان داران خوش است آرى به راستى “هر آن کس که دلش به دنیا تعلق گیرد، قلبش با سه چیز درگیر خواهد شد: اندوهى بىپایان، آرزویى دست نیافتنى و امیدى که بدان نرسد.”34 4- اتراف و تعصب انسان مترف نسبت به آداب و رسوم غلط آباء و اجدادى تعصّب مىورزد و کورکورانه راه تقلید از نیاکان منحرف خویش را پیش مىگیرد: “و کذلک ما أرسلنا من قبلک فی قریة من نذیر الاّ قال مترفوها إنّا وجدنا آباءنا على أمّة و انا على آثارهم مقتدون؛35 و این گونه است که قبل از تو نفرستادیم فرستادهاى را به سرزمینى مگر آن که گروه مترفین آن دیار گفتند ما پدرانمان را بر روشى یافتیم و ما پا در گامجاى آنان مىگذاریم.” تجربه هم مؤید این مطلب است که اکثر خودباختگان، متنعمین و خوشگذرانان هستند؛ آنها که بهاى سنگین شخصیّت، آزادگى، دین و آبروى ملّى خود را به پیروى از مدهاى مسخره و دور از عقل و منطق غربیان و غریبان مىسپارند؛ چون آنان بفرمایند، بىچون و چرا لباس تنگ مىپوشند و مدل مو را کوتاه انتخاب کرده و وقتى دستور از آنها برسد، لباسهاى تنگ را به کنارى انداخته و این بار لباسهاى گشاد جانشین آن مىشود و مدل مو بلند انتخاب مىشود همچون عروسک خیمه شب بازى به میل عروسک گردانان پشت صحنه لباس کوتاه مىپوشند و بار دیگر لباس بلند. میل این مقلّدان بىجیره و مواجب غرب به خواست اربابانشان بسته است و حتى زشتى و زیبایى را آنها مىبینند و اینها طوعاً و طاعةً قبول مىکنند و عقل و احساسات درونیشان کوچکترین نقشى در تشخیص آن ندارد. چقدر منفور و مطرودند گروه ثروتمندان عیاش خودباخته جامعه که خود را در لباس همجنسبازان آمریکا و انگلیس و یا نئوفاشیستهاى آلمان و حتى فاسدان مطرود مردم اروپا و آمریکا در خیابانها به نمایش مىگذارند و این گونه احساس شخصیت و زیبایى هم مىکنند!!
5- سرانجام تجمل پرستى از دیگر عوارض اتراف، عاقبتِ سختى است که خداوند سبحان در مواضع بسیار در قرآن وعده فرموده است: اولاً چون مترفین ریشه فساد و تباهى ملتها هستند، چون عذاب الهى36 بر قومى فرود آید، ابتدا دامنگیر اینان خواهد شد: “حتى إذا أخذنا مترفیهم بالعذاب اذاهم یجئرون لا تجئروا الیوم انکم منا لاتنصرون؛37 تا آن گاه که متنعمان اقوام نافرمان را که مست نعمت دنیا هستند به عذاب گرفتار کنیم، به فریاد آیند و به آواز بلند استغاثه کنند، گفته شود به ایشان که امروز استغاثه نکنید امروز که از ما یارى نشوید.” و ثانیاً وجود این فاسدان و عدم مبارزه با آنان سبب گرفتارى و نزول بلا بر جوامع بشرى خواهد شد عذابى بسیار کوبنده و نابود کننده: “فأخذتهم الصیحة بالحق فجعلناهم غثاءً فبعداً للقوم الظالمین؛38 عذاب الهى به حق ]جوامع مبتلا به اتراف را[ فرا گرفت و به خار و خاشاک تبدیلشان کرد، پس چه دورند ستمگران!” علاوه بر آن براى مرفهین بىدرد در روز جزا پذیرایى باشکوهى!39 ترتیب داده شده است: مهمانسراى آنان آتش و آب جوشان است و سایبانشانهالهاى از دود سیاهى داغ و بدبو. با ثمره آتشین درخت زقوم از آنان پذیرایى مىشود. گرسنگى و خاصیت شکم بارگى هم کمکشان مىکند تا آنقدر از آن بخورند که شکمهایشان پر شود و پس از آن، عطش است که به سراغشان مىآید و آن گاه جامهاى آب جوشان به ایشان عرضه مىشود. بیچارگان! آنقدر تشنهاند که همچون شتران تشنه با ولع آن را سر مىکشند؛ امّا چه ثمر که جز تشنگى و گرسنگى بر عطش و جوعشان افزوده نمىشود و این همان میهمانى است که روز جزا براى آنان در نظر گرفته شده است.40 به طور خلاصه، تا این جا مشخص شد که ممنوع بودن رشد گروه مترفان و سرمایهداران متنعم در اسلام نه تنها منافاتى با آزادى افراد ندارد، بلکه متضمن آزادى اکثریت جامعه خواهد بود؛ جداى از آن که مضرات فردى آن آنقدر زیاد است که غوطه خوردن در آن تفاوتى با خودکشى ندارد!
× اشرافىگرى و مسأله شأنیت آیا شأن اجتماعى مىتواند مجوّز اشرافىگرى باشد؟ آیا تمسک به شأنیت مجوز صرف مبالغ هنگفت بیتالمال در راه مجلل کردن دکور و ساختمان و مبلمان برخى ادارهها و سازمانها و برپایى میهمانیهاى پر ریخت و پاش و یا سفرهاى پرخرج است؟ آنچه مورد نظر شرع مقدس است، تا جایى مىتواند ملاک باشد که بر وظایف و مسؤولیتهاى فردى و اجتماعى طعنه نزند. پس شأنیت را باید تعریف کرد و حدود آن را مشخص نمود. به جرأت مىتوان ادعا کرد در شرایطى که طبقات محروم جامعه فشار اقتصادى را متحملند و گروهى در تهیه حداقل معاش در سختى و تنگنا هستند؛ زمانى که دختران و پسران آماده ازدواج به علت مشکلات مالى مجبورند از تشکیل خانواده خوددارى کنند و آموزش و پرورش توان تحت پوشش قرار دادن کودکان به نحو شایسته و استاندارد آموزشى را ندارد، ریخت و پاشها و میهمانیهاى پرخرج با غذاهاى الوان - که نوعاً فقرا در آن راه ندارند - همراه با اسراف و تبذیر و برگزارى جشن عروسى و یا تهیه جهیزیه به قیمت و ارزش دهها عروسى و جهیزیه معمولى، عوض کردن روزانه مدل لباس و ماشین و خانه یا سفرهاى پرخرج - و معمولاً پر از گناه و فساد - و دیگر مصادیق اسراف و تبذیر و اتراف در زمان کنونى، هرگز مجوزى به نام شأنیت از جانب شرع مقدس اسلام نخواهد داشت. در این جا سخنى خاص با مسؤولین نظام مقدس اسلامى لازم به نظر مىآید و آن این که اگر مجوز ریخت و پاشهاى برخى ادارات شأن وظیفه و مسؤولیت شما یا زیردستانتان هست، شأن رهبر کبیر انقلاب، امام خمینىرحمه الله به عنوان پرچمدار یک نهضت عظیم الهى و رهبر معظم انقلاب حضرت آیة الله العظمى خامنهاى، با توجه به مسؤولیتهاى خطیرى که بر عهده دارند، برتر و عظیمتر است لیکن این بزرگواران با اقتدا به پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علىعلیه السلام شأن خود را ساده زیستى و مؤونه اندک و همگامى با تودههاى عظیم مردم دانسته و مىدانند و این راز نفوذ عمیق معنوى آنان در دل تودههاى مردم جهان است و ملّت بلکه دنیا نه تنها پذیرایى از فرستاده گورباچف را در خانهاى محقر روى صندلى ساده و با لباسى معمولى کسر شأن امام - رضوان اللّه تعالى علیه - ندانستند بلکه نسبت به آن پیر قائد، احساس اعتماد و محبّت صدچندان کردند. گرچه پارهاى از انبیا و رسل الهى داراى مکنت و ثروت بودهاند ولى هرگز دل در گرو آن نباخته و اموال خویش را در راه ترویج و تبلیغ کلمه توحید، صرف نمودهاند و معلوم است که چنین ثروت و قدرتى نه تنها مذموم نیست، که بسیار پسندیده و مورد رضاى خداوند سبحان است. در مورد حق بهره بردن از نعمتهاى الهى مستفاد از آیه شریفه سوره اعراف (آیه 32) لازم به ذکر است که آیه محدود به قوانین الهى است. حدودى که در جاى جاى دین مقدس اسلام و در جهت تعدیل اقتصادى و برقرارى عدالت اجتماعى قرار داده شده است و آیه براى بهرهبردارى از نعمات الهى بطور مطلق و بىقید و شرط جواز صادر نکرده است.
× راههاى مبارزه با اتراف چگونه مترف نباشیم و با رشد رفاهطلبى مبارزه کنیم؟ 1- ابتدا باید هدف و غرض از داشتن مال و فوایدى را که براى زندگى ما دارد مورد توجه قرار دهیم و چون بدانیم که اینها تنها وسیلهاى براى رسیدن به هدف اصلى آفرینش ماست، هرگز بیش از قدر نیاز، آن را طلب نخواهیم کرد و به اندک آن هم میل و علاقه و دلبستگى پیدا نمىکنیم. 2- در نگاهدارى یا صرف مال، جهات حرام و حتى مکروه و مشتبه را مورد نظر قرار دهیم و بر گرد آن نچرخیم. حقوق حقه اموال را با دقت و ریزبینى از آن خارج نماییم و غذا و مصارف خود و خانواده خویش را به حقوق خدا، امام زمانعلیه السلام و مردم نیالاییم که عدم رعایت این نکته، در کشاندن انسان به دام حرامهاى دیگر که مقدمه زراندوزى و مالپرستى است اثرى چشمگیر دارد. 3- در خرج و صرف مال دقت شود و قناعت را سرلوحه عمل خود قرار دهیم که تنها کسى بىنیاز است که طعم قناعت چشیده و آن را حفظ کرده باشد. امام باقر یا امام صادقعلیهما السلام فرمود: “هر که به آنچه خدا روزیش کند قانع باشد بىنیازترین مردم است.”41 “ویلیام اسلون کافین Sloane - coffin -William مىگوید: براى ثروتمند بودن دو راه وجود دارد: یکى آن که پول بسیار زیادى داشته باشیم و دیگر آن که نیازهاى خیلى کمى داشته باشیم.”42 خصوصاً مسؤولین محترم ادارهها و سازمانهاى دولتى دقّت و ریزبینى امیرالمؤمنینعلىعلیه السلام را در صرف بیتالمال مدّ نظر قرار دهند. او که از صحبت خصوصى زیر نور چراغى که روغنش از بیتالمال فراهم آمده است، إِبا دارد و به برادرش عقیل گوشزد مىکند که بىدقّتى در صرف بیتالمال گرفتارى در آتش دوزخ و خشم الهى را به دنبال خواهد داشت. به یاد آورند که از خصایص روشن و چشمگیر رسول گرامى اسلامصلى الله علیه وآله وسلم قلیل المؤونه و کثیرالمعونه بودن آن حضرت ذکر شده است. ایمان بیاوریم که اسراف و صرف نابجاى بیتالمال در این گوشه سرزمینمان چنانچه به قیمت محرومیت کودکى از آموزش و پرورش در جاى دیگر و یا گرسنگى و جان دادن خانوادهاى در دیگر مکان و یا بىسرپناهى محرومى در گوشه دیگر باشد، اگر در دنیا پیامد و نقمت الهى را به دنبال نداشته باشد - که دارد - در رستاخیز، عدالت الهى، اجحاف کنندگان به بیتالمال و مردم را نگاه خواهد داشت و از ذره ذره آن حساب خواهد کشید. 4- یکى از راههاى مؤثر مبارزات با اتراف، ممانعت از کسبهاى حرام و خون مردم را در شیشه کردن است که همراه با آشنایى مردم با احکام و قوانین کسب در اسلام، مبارزه با دزدان سر گردنه و محتکران و فرصت طلبان اقتصادى، بدون کوچکترین اغماض و ملاحظهاى با جدّیت شروع و تا انهدام آخرین پایگاهها و سنگرهایشان ادامه یابد. بالاخره “اى عزیز، اکنون که مفاسد این علقه و محبت ]به دنیا[ را متذکر شدى و دانستى که انسان را این محبت به هلاکت دچار مىکند و ایمان انسان را از دست او مىگیرد و دنیا و آخرت انسان را درهم و آشفته مىکند، دامن همّت به کمر زن و هر قدر توانى بستگى دل را از این دنیا کم کن و ریشه محبّت را سست کن و این زندگى چند روزه را ناچیز شمار و این نعمتهاى مشوب به نقمت و رنج و الم را حقیر دان و از خداى تعالى توفیق بخواه که تو را کمک کند و از این رنج و محنت خلاصى دهد و دل تو را مأنوس به دار کرامت خود کند و ماعنداللّه خیر و أبقى.”43
پاورقیها: 28) علق (96) آیه7. 29) مؤمنون (23) آیه36 - 33. 30) آن گونه که در حدیث است که وقتى اهل بهشت را در آن مستقر کردند، مرقومهاى از ساحت مقدس الهى - جلّت عظمته - براى آنها صادر مىشود که مضمون آن چنین است: “این کتابت از زنده پایدار جاودان است به سوى زنده پایدار جاودان. من چنانم که به هر چه بفرمایم بشو! مىشود و تو را نیز امروز چنان کردم که به هر چه امر کنى بشود مىشود.” رک: امام خمینى، چهل حدیث، روایت ششم، مرکز نشر رجا، ص107. 31) سباء (34) آیه34. 32) مؤمنون (23) آیه 40 - 37. 33) امى هریس - تامس. ا. هریس، ماندن در وضعیت آخر، ترجمه اسماعیل فصیح، ص309 و 310. 34) اصول کافى، ج4، ص9. 35) زخرف (43) آیه 22. 36) نپنداریم که عذاب الهى منحصر به داستانهایى است که قرآن بیان نموده است و متوقع نباشیم که عذاب الهى تنها به شکل صیحهاى آسمانى و یا حتى زلزله و حوادث طبیعى سهمگین دیگر باشد بلکه نزول هر نوع بلاى گرفتار کنندهاى - آن گونه که اکنون جوامع خوشگذران دچارند - نیز از این قبیل است: شیوع بیمارى ایدز، سرطانها و بیماریهاى سخت ناشناخته، جنایت، از میان رفتن عواطف و احساسات انسانى از میان آنها و فروپاشى خانواده و... . 37) مؤمنون (23) آیه66. 38) همان، آیه41. 39) که به یقین صورت واقعى تنعم و خوشگذرانیهاى بىخبرانه آنهاست. 40) رک: واقعه (56) آیه 57 - 40. 41) کافى، ج3، ص209. 42) ماندن در وضعیت آخر، پیشین، ص305. 43) امام خمینى، چهل حدیث، (نشر رجاء)، ص111. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 68 |