تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,188 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,114 |
عاشورا در آینه زمان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 162، خرداد 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
عاشورا در آینه زمان قسمت اول سید موسى میرمدرس
پیشداشت عاشورا، روایت شجاعت، حکایت ایثار، حدیث عشق و عرفان و منظرگاه اطاعت محض از مقام ولایت کبرى و امامت عظمى است. عاشورا مکتب رهایى از دنیا، حماسه پیروزى خون بر شمشیر، بهاى لقاءاللّه و شرط همنشینى در محفل قدسیان و عروج به قلّهاى است که “لن تنالها الاّ بالشّهادة”1 با عاشورا اندیشه شیعى شکل گرفت و “تشیّع با خون شیعیان درآمیخت و در ژرفاى جانشان جوشش زد و اعتقادى عمیق در درونشان پدید آورد.”2 با عاشورا “مبدأ ظهور حرکتهاى شیعى تکوین یافت”3 و محبّت اهل بیتعلیهم السلام با جانها عجین گشت: “انّ لقتل الحسین حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد أبداً.”4 از این رو گفتهاند: “واژه اهل بیت سحر و افسونى را مىماند که دل گروههاى گوناگون را گِرد آورد و آنان را در لواى پرچم سیاه (رایت قیام) قرار داد.”5 با عاشورا، دین از دست تحریفگران، نجات یافت و حیات دوباره، و گرد و غبار ناسیونالیسم و شرک و بتپرستى از چهره اسلام ناب محمدىصلى الله علیه وآله وسلم زدوده گشت که بیان بلند نبىّ مکرّم: “حسین منّی و أنا من حسین”6 اشارتى بدین دستاورد بود. عاشورا حقیقتى همیشه زنده است که به دشوارى توان، روایتش را برخواند؛ عاشورا، حکایت کاروانى است که بانگ جَرَس آن خفتگان را بیدار و بیداران را به شتاب فرا مىخواند. با عاشورا کابوس مرگ درهم شکست و جهانبینى شهادت، تبیین شد: “فانّی لا أرى الموت الاّ سعادةً و لاالحیاة مع الظالمین الاّ برماً؛7 بىشک در چنین هنگامهاى من مرگ را جز نیکبختى نمىبینم و زندگى با ستمکاران را جز رنج و اندوه نمىشمارم.” “لا أجیب ابن زیاد إلى ذلک أبداً، فهل هو الاّ الموت فمرحباً به؛8 در برابر پیشنهاد ذلّتبار ابنزیاد سر فرود نمىآورم و در این راه، مرگ را با آغوش باز مىپذیرم.” با عاشورا، درس آزادگى و عزّت نفس در کلاسى به بزرگى عالم، آموخته شد که “واللّه لا اعطیهم بیدی أعطاء الذّلیل؛9 سوگند به خدا که دست سازش به ستمکاران نخواهم داد.” و در بحرانىترین شرایط، فریاد رعدآساى “هیهات منّا الذّلة”10 طنینانداز شد. با عاشورا فرهنگ چگونه زیستن، در عصر دیجور ستم و نابرابرى، گسترش یافت و با بانگ رسا هویّت اسلام ناب محمدىصلى الله علیه وآله وسلم اعلام گردید و پرده تزویر ریاکاران ستمگر - که سالهاى متمادى به ناحق بر کرسى خلافت نبوى، جلوس کرده بودند - دریده شد و پیامى به دنبال آورد که: “کلّ یومٍ عاشورا و کلّ أرضٍ کربلا”. آرى حسینعلیه السلام الگوى بشریّت است: “لکم فىّ أُسوة.”11 و عاشورا اسوه هماره جاویدى است که بر تارک تاریخ خونبار تشیّع مىدرخشد و عالم و آدم وامدار آنند!
× عاشورا ؛ دادگاه تاریخ تاریخ عالم، دادگاه عالم است، پیوسته چنین بوده و پس از این نیز، چنین خواهد بود. تاریخ عاشورا نیز به عنوان پرهیجانترین و شورانگیزترین و در عین حال غمبارترین بخش از تاریخ اسلام و انسان، دادگاهى است که یزیدیان و حسینیان هر دو در آن، حضور به هم مىرسانند. در این دادگاه علنى، از توطئهها، نیرنگها، تزویرها و بىعدالتیها گفتوگو خواهد شد، در این دادگاه، معلوم خواهد شد چه کسى نسبت به رسول عظیمالشأن جهان اسلام و رهبر عالم بشریت - در واپسین لحظههاى حیات افتخار آمیزش جسارت روا داشت؛ آن گاه که قلم و کاغذ طلبید تا پیمان و میثاق اتحاد را براى پس از رحلتش؛ به نگارش درآورد، قدرتمدارى بىپروا، نغمه شومى سر داد که: “ان الرجل لیهجر”! در حالى که خداى محمدصلى الله علیه وآله وسلم مىگوید: “و ما ینطق عن الهوى إن هو إلاّ وحى یوحى.”12 در دادگاه عاشورا از ماجراى غمبار “سقیفه” و کارگردانان آن حادثه شوم سخن خواهد رفت، و از دهشتناکترین رخداد عالم؛ غصب ولایت و تحریف امامت! در این دادگاه ژرف جریانى محاکمه خواهد شد که توانست صاحب واقعه سترگى چون غدیر خم با پشتوانه دهها آیه و حدیث معتبر را بر منابر لعن کند و تداوم حضور او را در کربلا، قتل عام.13 در این دادگاه از آتش زدن خانه جگرگوشه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و ضرب و شتم فلسفه هستى (زهراى اطهر) و توهین به بیت رسالت و ریسمان ستم انداختن بر گردن شخصیت دوّم جهان اسلام؛ علىِّ مظلوم، گفتوگو خواهد شد. در دادگاه عاشورا از توطئه “مارقین” و خیانت “ناکثین” و جنایت “قاسطین” حکایتها گفته مىشود. در این دادگاه از امام حسن و مظلومیتش، از خیانت سپاه و جهالت شیعیانش، از خباثت و مکارى دشمنانش، از شهادت مظلومانه و تیرباران پیکر بىجانش، سخن خواهد رفت. راستى اگر فجایع بنىامیه در کربلا نبود، چگونه مىشد به اثبات رساند که مسلماننماها حرمت زعیم “لولاک” را پاس نداشتند و شهسوار “لافتى” را به زنجیر مظلومیّت کشیدند و “بضعه رسول” دو سرا را بیازردند و جگرگوشهگانش را به تیغ ستم، فرق بشکافتند و لالههاى باغ رسالت را پرپر نمودند؟ و بدین سان کربلا به دادگاهى افشاگر مبدّل گشت و آن سرِ بر “نى”، نواى مظلومیتهابیل تا حسین را سرداد و مشعلى فروزان شد تا عالم و آدم از پرتو فروزانش راه هدایت جویند.
× عاشورا ؛ پدیدهاى بىبدیل امام حسینعلیه السلام هدف، فلسفه و علت هستى است و با شهادت او، روح هستى از کالبدش جدا شد و نور، فلسفه و واسطه فیض هستى را از او برگرفتند14 و اگر تداوم حضور حسین بن علىعلیه السلام در حضرت سجاد، تجلّى نمىیافت، عالم وجود، محو و منهدم مىگشت! تبیین ادّعاى فوق، در گرو تحلیل و بررسى آیات و روایاتى است که در این باب آمده: خداوند، در حدیث قدسى، خطاب به رسول خود مىفرماید: “یا أحمد لولاک لما خلقت الأفلاک و لولا علىّ لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما؛15 اى احمد! اگر تو نبودى، عالم را پدید نمىآوردم و اگر على نبود، تو را خلق نمىکردم و اگر فاطمه نبود، تو و على را پدید نمىآوردم.” براستى چرا وجود پیمبر، علت هستى است و مجموعه عالم، معلول وجود او است؟ زیرا عالم ماده؛ آسمانها و زمین و آنچه در آن دو است براى انسان خلق شدهاند: “خلق لکم ما فى الأرض جمیعاً”16 و هدف از خلقت انسان، “معرفة الله” است: “و ما خلقت الجنّ والإنس الاّ لیعبدون”.17 در حدیث قدسى نیز آمده است که خداوند فرمود: “کنت کنزاً مخفیاً فأحببت ان أعرف فخلقت الخلق لکى اعرف؛18 گنج پنهانى بودم که دوست مىداشتم، تا خلایق نسبت به من، عرفان پیدا کنند از این رو خلق را بیافریدم تا مرا بشناسند.” و پیداست که عرفان و شناخت خداوند، بدون نبىصلى الله علیه وآله وسلم ممکن نیست، چرا که دانشهاى بشرى در قلمرو نیل به پدیدههاى مادى و شناخت فیزیکى انسان، هنوز در نیمه راهند، بنابراین طبیعى مىنماید که انسانها بدون راهنمایى پیامبران، از شناخت نیازهاى معنوى خود ناتوان باشند، کجا رسد به معرفت اللّه! از طرفى، ادامه راه نبىّصلى الله علیه وآله وسلم نیز بدون علىعلیه السلام ممکن نیست، از این رو خداوند در ماجراى غدیر خم فرمود: “ألیوم أکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الإسلام دیناً.”19 و با تأکید به پیامبر سفارش نمود: “و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته.”20 یعنى کوتاهى در امر امامت به مثابه از میان رفتن نبوت است. از این رو زعیم لولاک، پس از تذکار آیه “النّبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم”،21 على را به امامت امّت برگزید و فرمود: “من کنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهم والِ من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله.”22 یعنى آن سان که من ولایت در امور سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى مردم را دارم، على هم این مقام را داراست، وگرنه دوستى و محبّت على که پدیده تازهاى نبود تا یکصد و بیست هزار نفر را در گرماى سوزان غدیر، گردهم آورد و به عنوان مهمترین توصیه “حجةالوداع”، اعلام گردیده، به نظم درآید که: گفت هر کو را منم مولا و دوست ابن عم من على مولاى اوست! بارى، تلاشهاى نبىّ و وصىّ نیز بدون فاطمه بىثمر است، چون نهالى (اسلام) را که رسول خدا کاشته و على آبیارى کرده بود، بدون مراقبتهاى ویژه فاطمهعلیها السلام مىخشکید، از این رو خداوند، خلقت فاطمه را علّت خلقت وجود پیامبر و على مىخواند: “لولا فاطمة لما خلقتکما”، و تداوم حضور فاطمه در عالم هستى، حسن و حسینعلیهما السلام هستند و لذا خالق هستى مىفرماید: “... لولا هم ما خلقت الجنّة و لا النّار و لا العرش و لا الکرسىّ و لا السماء و لا الأرض و لا الملائکة و لا الإنس و لاالجنّ... .”23 حسین بن علىعلیه السلام آخرین حلقه مستقیم تداوم حضور فاطمه است که در کربلا در کنار خاندان رسالت و یاران وفادارش، قتل عام شد و بدین سان فلسفه هستى از آن گرفته شد و نه تنها عالم تشیّع که کلّ عالم وجود زیانبار گشت و ضایعهاى جبران ناپذیر در جهان تحقق یافت: “مصیبةً ما أعظمها و أعظم رزیتها فى الاسلام و فى جمیع السماوات والارضین.”24 ادامه دارد
پىنوشتها: 1) پیامبر اسلام(ص)، به امام حسین(ع) فرمود: “انّ لک فى الجنان لدرجات لن تنالها الاّ بالشّهادة؛ همانا تو در بهشت داراى مقامهایى هستى که جز با شهادت در راه خدا، به آنها نخواهى رسید” (بحارالانوار، ج44، ص328). 2) حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (چاپ هفتم، مکتبة النهضة المصریه، 1964 م) الجزءالاول، ص399. 3) فیلیپ حتى، تاریخ العرب، ج2، ص253. 4) “بىتردید با شهادت حسین، آتش عشقى در دلهاى مؤمنان پدید آمد، که همواره جاودانه خواهد ماند” ]میرزا حسین النورى الطبرسى، مستدرک الوسائل، (چاپ اول، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، لاحیاء التراث، 1407 ه) الجزءالعاشر، ص318]. 5) “... و کانت کلمة “اهل البیت” هى السحر الذى یؤلف بین قلوب مختلف طبقات الشعب و یجمعهم حول الرایة السوداء.” ]السید امیر على، روح الاسلام، ص308 به نقل از جعفر مرتضى الحسینى، حیاة الامام الرضا(ع)، (قم، دارالتبلیغ الاسلامى، 1398 ه، ص42]. 6) ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، به تصحیح میرزا عبدالحسین الامینى التبریزى، (قم، کتابفروشى وجدانى)، ص52 و 53. 7) ابومحمد الحسن بن على بن الحسین بن شعبة الحرّانى، تحف العقول عن آل الرسول، (چاپ پنجم، قم، مکتبة بصیرتى، 1394 ه.ق) ص174؛ ابوجعفر محمد بن جریر الطبرى، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبرى)، (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات) الجزء الرابع، ص305. 8) ابوحنیفه احمد بن داود الدینورى، الاخبار الطوال، (چاپ اول، قم، منشورات الشریف الرضى، 1368) ص254. 9) تاریخ طبرى، ج4، ص323. 10) ابومنصور احمد بن على بن ابىطالب الطبرسى، الاحتجاج، (بىجا، نشر مرتضى، 1403 ه.ق) ص300. 11) تاریخ طبرى، ج4، ص304، در مقتل خوارزمى آمده است: “فلکم بىاسوة” رک: ابوالمؤید الموفق بن احمد الملکى، اخطب خوارزم، مقتل الحسین للخوارزمى، تحقیق و تعلیق: محمد السماوى (قم، منشورات مکتبة المفید) الجزء الاول، ص235. 12) نجم (53)، آیههاى 3 و 4. 13) این جمله، اقتباس از: محمد رضا حکیمى، مکتب تفکیک (ویژهنامه کیهان فرهنگى، سال نهم، شماره 12، اسفندماه 1371) ص 14. 14) عبدالله بن جعفر در نامهاى به امام حسین(ع) نوشت: “ان هلکت الیوم طفئ نورالارض...؛ اگر امروز تو کشته گردى، نور زمین خاموش مىشود”. رک: محمد بن النعمان العکبرى البغدادى (المفید)، الارشاد، (چاپ سوم، بیروت، منشورات الاعلمى للمطبوعات، 1399 ه) ص219. 15) العلامة المرندى، ملتقى البحرین، ص14 به نقل از احمد الرحمانى الهمدانى، فاطمة الزهرا سلام الله علیها بهجة قلب المصطفى صلى الله علیه و آله (چاپ اول، تهران، مؤسسة البدر للتحقیق والنشر، 1369 ش، نشر کوکب). 16) بقره (2) آیه29. 17) ذاریات (51) آیه56. 18) سید عبدالله شبّر، مصابیح الانوار فى حل مشکلات الاخبار، (نجف، المطبعة العلمیه، 1371 ه.ق) الجزء الثانى، ص405. 19) مائده (5) آیه 3. 20) همان، آیه67. 21) احزاب (31) آیه6. 22) عبدالحسین احمد الامینى النجفى، الغدیر فى الکتاب والسنة و الادب، (چاپ چهارم، بیروت، دارالکتاب العربى، 1397 ه. 1977م) الجزء الاول، ص229 - 11؛ ابراهیم بن محمد الجوینى الخراسانى، فرائد السمطین، به تصحیح: محمد باقر المحمودى (چاپ اول: بیروت، مؤسسة المحمودى للطباعة و النشر - 1398 ه. 1978 م) ج1، ص74. 23) فرائد السمطین، ج1، ص36. 24) زیارت عاشورا، بحارالانوار، ج98، ص294. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 71 |