تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,446 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,385 |
چشمه جوشان حکمت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 162، خرداد 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
چشمه جوشان حکمت گذرى بر زندگى، آثار و اندیشههاى استاد علامه آیة الله حسن زاده آملى قسمت اول غلامرضا گُلى زواره
× مشعل هدایت
دانشمندان بر روى زمین همچون ستارگان در آسمانند که در تاریکیهاى برّ و بحر، تشنگان معرفت و شیفتگان حق و حقیقت از آنان راهنمایى مىجویند و از پرتو پرفروغ آنان روشنایى مىگیرند. این سخن برگرفته از این کلام رسول اللهصلى الله علیه وآله وسلم است که مىفرماید: “إنَّ مَثَل العلماء فى الأرض کمثل النّجوم فى السّماء یهتدى بها فى ظلمات البرّ و البحر...”1 بزرگداشت و تجلیل از چنین انسانهاى والایى که عمر بابرکت خویش را در جهت احیاى معارف اسلامى و گسترش و نشر اندیشههاى مکتب تشیع، مصروف نمودهاند نه تنها جنبه شخصى و فردى ندارد بلکه خود تبلیغ معرفت است و معرفى این گونه چراغهاى فروزان به نسل جوان به عنوان اسوههاى ارزنده از ضروریات اجتنابناپذیر است. آیین پرشکوه اسلام پیروان خود را به اجراى چنین سنت حسنهاى ترغیب و تحریص مىنماید و در منابع تاریخى و روایىِ شیعه، مسطور است که ستارگان درخشان آسمان امامت و ولایت براى دانشوران عصر خویش احترام ویژهاى قایل بوده و به هنگام بروز آشفتگیها و ناگواریهاى اجتماعى - سیاسى نگران حال آنان بودهاند. حتّى انسانهایى که به قله ایثار رسیده و رداى شهادت را در بر نمودهاند تربیت یافته مکتب ارباب معرفتند، چنان که در حدیثى آمده است: “اذا کان یوم القیامه وزن مداد العلماء بدماء الشهداء، فیرجّح مداد العلماء على دماء الشهداء؛2 وقتى روز قیامت بیاید مرکّب دانشمندان را با خون شهیدان مىسنجند که در این سنجش، مرکّب دانشمندان بر خون شهیدان برترى دارد.” آرى این استوانههاى اندیشه پشتوانه گرانسنگى براى پاسدارى از ارزشها و باورهایند و اجازه نمىدهند خون سرخ شهدا حتّى براى لحظهاى از جوشش باز ایستد و غرّش رعدآساى انسانها علیه جهل و ستم با روشنگریهاى این مشعلهاى پرنور، استمرار مىیابد.
× وارستهاى عارف سخن از فیلسوفى فرزانه، عارفى خجسته سیر، بزرگوارى نیک اندیش و ژرفنگرى پروا پیشه است؛ وارسته انسانى که سراسر حیات پربارش را در راه کسب کمالات و تحصیل فضایل و تدریس حکمت و تألیف آثارى گرانبها و نوشتههاى نیکو و نگاشتههاى دُرر بار صرف کرده است. این اسوه فضیلت کسى جز دانشمند فرزانه “حضرتآیةاللهعلاّمه حسن حسن زاده آملى” نیست؛ همان انسان والایى که با تحمل سختیها و مرارتهاى فراوان و اعراض از امور دنیوى و پشت پا زدن بر مادیات، صراط معرفت را درنوردیده و به قله کمال رسیده است و با وجود آن که بر فراز این قله اندیشه قرار گرفته در دشت تواضع و فروتنى دامن گشوده است، جویبارهاى صفا و صمیمیت و چشمههاى پاک و مصفاى اخلاص و صداقت از این کوه استوار، جارى و سارى است که نه تنها حوزههاى علمیه بلکه مشتاقان فضایل و کرایم را بهرهمند نموده است. ادب زایدالوصف و ساده زیستى این فرزانه اندیشمند که حاکى از رفعت مقام و علو روح ایشان است، توجه هر انسان شیفته فضیلت را به خود جلب مىکند. این شعر مولوى تداعى کننده اخلاق اوست: گر خورى یک لقمه از مأکول نور خاک ریزى بر سر نان تنور آینه دل چون شود صافى و پاک نقشها بینى برون از آب و خاک روزن دل گر گشاد است و صفا مىرسد بىواسطه نور خدا لیک صیقل کردهاند آن سینهها پاک از آز و حرص و بخل و کینهها و با زیارت سیماى پر جذبه این نامدار عرصه معرفت باید این شعر جامى را بر زبان راند: آفاق را گردیدهام، اشخاص را سنجیدهام بسیار خوبان دیدهام اما تو چیز دیگرى مشاهده سجایاى اخلاقى استاد حسنزاده زنگار غم را مىزداید و نهال امید را در روان انسان زنده مىکند؛ به قول صائب تبریزى: روى گشادهاى که دلى واشود از او “صائب” به صد هزار گلستان برابر است این وجود بابرکت، سالهاى متمادى دشواریها را بر جان خریده، سختیها و شداید را تحمل کرده، محرومیتها و ناملایمات را پشت سر نهاده، زانوى تحصیل در مقابل اساتید گرانمایه بر زمین ساییده تا آن که موفق شده از سفره معرفت، مائدهها برگیرد. نگریستن به سیماى نورانیش، انسان را به یاد خدا مىاندازد، سیره صالحش، تشنگان حکمت را از کرامت و معنویت سیراب مىکند، سالیان سال است که وجود پرفروغش دهلیزهاى پرپیچ و خم و قیرگون جهل را روشنایى بخشیده است. این انسان باصلابت، فراتر از آن است که این حقیر تُنُک مایه با بضاعت مزجاة بتواند در وصفش سخن گوید، به قول مولاى رومى: آرى ستاینده آفتاب، از بینایى خود سخن مىگوید نه از پرتو نور: مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامُرقد است در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام
ولى به قول شاعر: گر نیم زیشان ازیشان گفتهام خوشدلم کاین قصد از جان گفتهام حوزویان از این نعمت الهى و لطف حق و جانشین انبیا و ادامه دهنده سیره و سنت اهلبیت، ثمرات ثمینى دیده و مىبینند و این که، حقیر با گستاخى کامل در عرصه سیمرغ، مشغول جولانم به خاطر آن است که اولاً: خداى را شکرگزار باشم که به این جانب لیاقت داد تا به دیدار این عارف متشرّع نایل گردم و از خرمنِ حکمتش خوشهها برچینم، ثانیاً: علاقهمندانى که از پرتو این آفتاب اندیشه بدورند با گوشههایى از زندگى پربارش آشنایى یابند، باشد که این ران ملخ در پیشگاه آن سلیمان مُلک معرفت مورد قبول واقع گردد.
دوران کودکى و نوجوانى استاد حسن زاده آملى در اواخر سال 1307 ه.ش در “ایرا” از توابع لاریجان آمل دیده به جهان گشود. ایشان در سایه کفالت، مراقبت و حمایت پدر و مادرى مؤمن و معتقد نشو و نما یافت. براى فراگیرى علوم و ادبیات به مکتبخانه رفت و به کسب دانش پرداخت، بعد از آن تحصیلات خود را در دو دبستان ادامه داد و بعد از کلاس ششم ابتدایى به دلایلى ترک تحصیل نمود. استاد مشغول گذراندن کلاس دوم ابتدایى بود که از وجود مادرى عفیف و مهربان محروم گردید و ابر غم و اندوه روح و روانش را مکدّر نمود. در سن شانزده سالگى پدر را از دست داد ولى گرچه از روى حکمت چنین ناملایماتى را متحمل گشت دریچه رحمت و لطف الهى بر رویش گشوده شد و نور دانش و پرتو اندیشه و کمال، ذهن او را فروغ بخشید. استاد، مقدمات علوم حوزوى و فراگیرى علوم مقدماتى را که بین طلاّب معمول و متداول است در مسجد جامع آمل از محضر اساتیدى چون آیة الله میرزا ابوالقاسم فرسیو، آیة الله غروى، حجج اسلام آقا شیخ احمد اعتمادى، شیخ ابوالقاسم لتیکوهى، شیخ عزیزالله طبرسى فرا گرفت، در این دوران، که شش سال به درازا کشید، مرحوم طبرسى علاوه بر آن که استاد ادبیات و فقه و اصول ایشان بود، خوشنویسى را به شاگردش آموخت. اساتید بر جنبههاى تربیتىِ تلامید توجه داشتند و با تشویق و توصیه آنان شاگردان با وضو و طهارت به مَدْرس مىآمدند، استاد حسن زاده مىگوید: “در همان اوایل جوانى نماز شبمان ترک نمىشد، اساتید مرتب به ما تأکید مىکردند باید در رفتار و کردارتان مواظب باشید و مراعات بکنید خیلى مواظب اخلاق ما بودند و از این جهت به گردن ما حق دارند.”3 دوران طلبگى ایشان در آمل مقارن با آشفتگیهایى بود که رضاخان براى کشور ایران پیش آورده بود و براى پیشبرد مقاصد شوم استعمار دست به اعمالى جسارتآمیز زده بود و مسجد جامع و دیگر مساجد آمل از سوى مأموران وى به انبار کنف و غلّه حتى برخى به اصطبل تبدیل شده بود! استاد در این مورد مىفرماید: “در آن سال من خردسال بودم - حدود پانزده سال - و اوان تکلیفم بود، یادم مىآید که همان موقع به بعضى از مردم اعتراض مىکردم که چرا خانه خدا، به این صورت دربیاید. این بارقه الهى ما را وادار کرد به مسجد جامع آمل براى تحصیل رفتم و دو - سه نفر دیگر از آقایان هم آمدند، کم کم مسجد جامع آمل داراى چند طلبه شد که مشغول درس و بحث بودند.” دروس و متونى که در آمل فرا گرفتند عبارتند از: نصاب الصبیان، جامع المقدمات، شرح الفیه، سیوطى، حاشیه ملاّعبداللّه بر تهذیب منطق، شرح جامى بر کافیه نحو، شمسیه در منطق، شرح نظام در صرف، مطوّل در معانى، بیان و بدیع و معالم در اصول، تبصره در فقه، مغنى اللبیب در نحو، شرایع محقق در فقه، جلدین کتاب شرح لمعه در فقه، قوانین در اصول تا مبحث عام و خاص.4 ضمناً استاد در آمل به دستور مرحوم آیة اللّه غروى ملبّس به لباس روحانیت گردید و چند کتاب مقدماتى را تدریس مىنمود.
عزیمت به تهران استاد حسن زاده پس از خوشهچینى از خرمن فرزانگان آمل به سال 1329 ه.ش (شهریور ماه) در سن 22 سالگى این دیار را به قصد عزیمت به تهران و افاضه از محضر اندیشمندان، ترک نمودند و چند سالى در مدرسه حاج ابوالفتح5، رحل اقامت افکند و تتمه ابواب شرح لمعه و از عام و خاص قوانین تا آخر آن را در محضر مرحوم آیة الله حاج سید احمد لواسانى فرا گرفت. استاد حسن زاده در خصوص مرحوم لواسانى مىگوید: “از کسانى که باید در ابتداى ورودم به تهران، نام ببرم که بسیار به گردن من، حق دارند و پدرى فرمودند و مثل یک پدر مهربان من را پذیرفت و در تربیت و تعلیم من سهم بسزایى دارد مرحوم آیة الله آقاى سید احمد لواسانى - رضوان الله علیه - است.”6 یادآور مىشود که مرحوم لواسانى فرزند آیة الله سید محمد لواسانى است که به سال 1313 ه.ق در نجف اشرف به دنیا آمد، پس از فراگیرى مقدمات علوم اسلام و سطح در خدمت آیة الله حاج سید محمد تقى خوانسارى و آیة الله حاج شیخ محمد حسین اصفهانى به سال 1339 ه.ق به ایران آمد و پس از یک سال توقف در اراک این شهر را به مقصد قم ترک نمود و تا آخر عمر خوشهچین خرمن آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى بود. مرحوم لواسانى به امر آیة الله العظمى بروجردىرحمه الله چندین سال در مدینه طیّبه به سر بُرد و در این بلد مبارک، سرپرستى شیعیان آن جا را عهدهدار بود. آن عالم زاهد در سال 1384 ه.ق رخ در نقاب خاک کشید و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومهعلیها السلام مدفون گردید.7
اقامت در مدرسه مروى بعد از آن، علامه حسن زاده آملى چندین سال در مدرسه مروى به سر برد تا به راهنمایى آیة اللّه حاج شیخ محمد تقى آملىقدس سره به محضر علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانى مسجد حوضى رسید. آن عالم ذوفنون با نهایت جد و جهد بسیارى از اوقات خویش به تربیت و تعلیم آیة اللّه حسن زاده مصروف داشت و از فنونى چند درى به روى ایشان گشود. شرکت مشارٌالیه در درس مرحوم شعرانى سرتاسر خیر و برکت بود و قریب چهارده سال در محضر آن عارف، اکثر علوم را فرا گرفت. مرحوم شعرانى از جهت توسّع در علوم فردى نمونه و متفرّد بود. علومى که استاد حسن زاده نزد این ستاره فروزان آسمان علم و اندیشه آموخت به شرح زیرند: رسائل شیخ انصارى و تمام مکاسب و جلدین کفایه آخوند خراسانىقدس سره کتابهاى طهارت، صلات، خمس، زکات، حج، ارث جواهر (به صورت درس فقه خارج استدلالى محققانه). از معقولات، اکثرِ شرح خواجه طوسى بر اشارات ابن سینا، قسمت اعظم اسفار ملاصدرا، کتاب نفس و حیوان و نبات و تشریح شفاى شیخ الرئیس (که از کتاب نفس تا آخر طبیعیات شفاست) تمام دوره تفسیر مجمعالبیان طبرسى از بدو تا ختم، شرح شاطبیه. از کتابهاى ریاضى و هیأت و نجوم: فارسى هیأت قوشچى، شرح چغمینى قاضى زاده رومى، اصول اقلیدس و اکرمانالاوس به تحریر خواجه توسى، شرح علامه خضرى بر تذکره خواجه، تمامى کتاب زیج بهادرى، مجسطى بطلمیوس با ترجمه خواجه طوسى. از کتابهاى رجال و درایه: دوره دو جلدى جامع الرواة حاج شیخ محمد اردبیلى و درایة به فارسى که از آثار مرحوم شعرانى است. از کتابهاى طب: قانونچه چغمینى، تشریح کلیات قانون ابوعلى سینا و قسمت اعظم شرح نفیس بن عوض مشهور به اسباب.8 خود استاد در این خصوص مىگوید: “...ایشان در آن وقت وافى را تحشیه مىفرمود، بنده در خدمتشان بودم، مقدارى مىخواندم و ایشان گوش مىکردند و گاهى ایشان مىخواندند و من گوش مىکردم، برکتى از این جامع عظیم الشأن روایى در محضر شریفشان بهره ما شده است.”9 همچنین از مرحوم شعرانى اجازه اجتهاد، و اجازه نقل حدیث و مطالب صحیفه سجادیه گرفته و اصول کافى را در پرتو این وجود با برکت، اعراب گذارى کردند. استاد حسن زاده در جاى دیگر، این استاد گرانقدر خویش را چنین معرفى مىکند: “بنده همه اساتیدم را به تبحّر در فنون مثل ایشان ندیدم، جناب علامه شعرانى در ادبیات قلم توانایى داشت، فارسى را خیلى فصیح و سنگین مىنوشت، در میان علماى روحانى ما، در عصر خودم، بنده کسى را به تبحر در ریاضیات از ایشان بهتر و برتر ندیدم...”10 استاد شعرانى به زبانهاى فارسى، عربى، عبرى و فرانسه تسلط کامل داشت و هیئت فلاماریون را از فرانسه به فارسى ترجمه نمود، مجموعه آثار این دانشمند قریب به پنجاه جلد بالغ مىگردد که اکثریت آنها به حلیه طبع آراسته شدهاند.11
پى نوشتها: 1 ) بحارالانور، علامه مجلسى، ج2، ص 25. 2 ) همان، ص16. 3 ) مجله حوزه، مصاحبه با استاد حسن زاده آملى، قسمت اول، شماره 21، ص21. 4 ) پیام انقلاب، شماره 112، ص21. 5 ) این مدرسه در تاریخ 1297 ه.ق (در عصر ناصرى) به همّت مرحوم حاج ابوالفتح تأسیس گردید و مرحوم آیةالله العظمى حاج ملاّ على کنى وقف نامه آن را نوشته است، در زمان دیکتاتورى رضاخان این مکان همچون سایر مدارس علمى دستخوش حوادث ناگوار شد که بعدها طى سالهاى 1370 و 1371 ه.ق بناى آن توسط آیة الله حاج سید مرتضى حسینى لنگرودى احیا گردید و با تلاش آن مرحوم رونق گرفت. 6 ) مجله حوزه، همان شماره، ص28. 7 ) محمد شریف رازى، گنجینه دانشمندان، ج3، ص549 و 550. 8 ) مجله پیام انقلاب، شماره 112، ص21. 9 ) مجله حوزه، شماره 22، ص36. 10 ) مجله کیهان فرهنگى، شماره 5، مرداد ماه 1363، ص55. 11 ) براى آشنایى با زندگى آثار و افکار این فرزانه عالیقدر جهان تشیّع نگاه کنید به : مجله نور علم، شمارههاى 50 و 51 و نیز کتاب “چهره درخشان”، دکتر قوامى واعظ، تهران کتابفروشى اسلامیه. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 75 |