تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,457 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,399 |
چشمه اشک در کویر غم | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 163، تیر 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
چشمه اشک در کویر غم قسمت اول غلامرضا گُلى زواره
× سوگوارى، سنّت اهل بیت سوگوارى بر شهیدان کربلا و گریستن بر آن عزیزانى که طریق شهادت را آگاهانه برگزیدند، سنّت حسنهاى است که سنگ بناى آن را رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و جانشینان راستین و بر حق او یعنى ستارگان درخشان آسمان ولایت و امامت گذاشتند. علامه امینى در کتاب محققانه “سیرتنا و سنتنا”1احادیث فراوانى را از منابع تشیع و تسنن آورده که بر اساس مضامین آنها، حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم در خانه و مسجد و مجمع اصحاب براى حضرت امام حسینعلیه السلام عزادارى کرده است، چنانچه حضرت امام حسینعلیه السلام خطاب به یاران خویش فرمودهاند، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم به ایشان چنین خبر داده است: “یا بُنَىَّ إِنَّکَ سَتُساقُ إِلَى الْعراقِ وَ هِىَ أَرْضٌ تُدْعى عَمُورَاً وَ إِنَّکَ تَسْتَشْهِد بِها...؛2 اى فرزندم! تو در آینده به سوى عراق رهسپار مىشوى، آن جا سرزمینى است که تو را براى عمران آن فرا مىخوانند ولى تو و یارانت در آن جا شهید مىشوید.” علامه سید محسن امین عاملى در یکى از آثار خویش روایتى را به این شرح آورده است: حضرت حسین بن علىعلیه السلام به پیامبر در حال وحى وارد گردید و بر پشت رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم در حالى که بر بازوها تکیه کرده بود، قرار گرفت و مشغول بازى شد، در این حال جبرییل گفت: اى محمد! بعد از تو فتنه برپا مىشود و این فرزندت را به قتل مىرسانند، آن گاه فرستاده الهى افزود: فرزندت را در زمینى که “طف” نام دارد مىکشند و مقدارى خاک سفید را - که نشانهاى از خاک کربلا بود - به پیامبر داد. بعد که جبرییل رفت، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در حالى که آن خاک در دستش بود با حالت گریه به طرف اصحابش آمد، اصحاب، علت گریه پیامبر را جویا شدند، حضرت فرمود: جبرییل به من خبر داد که فرزندم حسینعلیه السلام را بعد از من در زمین طف مىکشند و این تربت را برایم آورد که در همان جا محل دفن اوست.3 در روایت دیگرى آمده است که “سعد بن وهب” گوید: چون به همراهى حضرت علىعلیه السلام به سرزمین کربلا رسیدیم دیدم امام به جاى خاصّى اشاره دارد و مىفرماید: “هاهُنا،هاهُنا” مردى سؤال کرد منظور چیست؟ امام فرمود: خانواده باعظمتى در این سرزمین فرود مىآیند “فویلٌ لهم منکم و ویلٌ لکم منهم؛ واى بر آنان از شما، و واى بر شما از آنان” باز پرسید: مقصودتان چیست؟ امام افزود: واى بر آنان از شما که به دست شما کشته مىشوند، واى بر شما از آنان که شما را خداوند به سبب قتل آنان وارد آتش مىکند.4 و در روایت دیگرى آمده است که چون حضرت علىعلیه السلام در مسیر حرکت به سوى صفّین در کربلا پیاده شد، به ابن عبّاس فرمود: مىدانى این چه سرزمینى است؟ ابن عباس گفت: نه، حضرت فرمود: اگر مىشناختى همچون من مىگریستى، آن گاه حضرت به شدت گریست.5 سوگوارى اهل بیت بر شهیدان کربلا از همان قتلگاه خوفناک آغاز گردید، وقتى اسرا از قبیل زنان، کودکان و دختران را، که حضرت امام زین العابدینعلیه السلام چون خورشید در بین آنان مىدرخشید، از کنار جنازه مطهر شهدا عبور دادند، کاروان مزبور در حال عبور از میدان معرکه با مشاهده آن صحنه خونین و نظر افکندن به کشتهها و بدنهاى پاره پاره و احیاناً پیکرهاى بىسر به نوحهسرایى پرداختند و منظرهاى بسیار تأثرانگیز را پدید آوردند که حتّى دشمنان هم با نظاره آن به گریه افتادند. این اوّلین عزادارى براى قربانیان نینوا پس از آن فاجعه هولناک بود.6 امام سجادعلیه السلام در فرصتهاى مناسب به صور گوناگون، خاطره عاشورا و حماسه کربلا را زنده نگاه مىداشت، گریههاى مداوم امام در اجتماعات و معابر عمومى خونها را به جوش مىآورد و سرها را پر از شور مىنمود و این، موجب آن شد تا مشعل حماسه جاوید کربلا هیچ وقت خاموش نگردد. “ابنشهر آشوب” در “مناقب” خود آورده است که امام زین العابدینعلیه السلام چندان گریست که از آسیب دیدن چشمان مبارکش بیمناک شدند. شیخ “طریحى” در “منتخب” خود نقل مىکند که چون ماه محرم فرا مىرسید حزن و اندوه امام صادقعلیه السلام در مصیبت جدش امام حسینعلیه السلام زیاد مىشد و مردم از اطراف و اکناف در خدمت آن فروغ امامت جمع شده و با ایشان به یاد مصایب کربلا نوحه سرایى و عزادارى مىکردند. ابوالفرج اصفهانى در کتاب “الاغانى” نقل مىنماید که: روزى “سیدحمیرى” به محضر امام صادقعلیه السلام مشرف گردید، حضرت به اهل منزل دستور دادند پشت پردهاى نشسته و آن وقت از سید خواستند شعرى در رثاى امام حسینعلیه السلام بسراید، او سرودهاى سوزناک را بر زبان جارى ساخت. خود سیّد گفته است که: دیدم اشک چون ابر بهارى از چشمان امام بر گونههایش فرو مىریخت و صداى شیون زنان از اندرون به گوش مىرسید تا آن که صادق آل محمّدعلیه السلام فرمودند بس است و شاعر از آن پس لب فرو بست. شیخ صدوق در “امالى” خود مىگوید: حضرت امام رضاعلیه السلام فرمود: شهادت حسینعلیه السلام دیدگان ما را زخم نمود، اشک از دیدگان ما فرو ریخت، عزیز ما در سرزمین کرب و بلا مصایب فراوانى دید و براى ما رنج و محنتى تا روز قیامت بر جاى گذاشت، آرى براى انسان مظلومى چون حسینعلیه السلام باید گریست. ائمه هدى علاوه بر آن که عملاً مراسم سوگوارى خامس آل عبا را برپا مىکردهاند، در روایات زیادى که از آن سروران به ما رسیده و در کتابهاى مستند روایى مضبوط است، پیروان خویش را به برپایى مراسم عزادارى و احیاى این سنّت توصیه نموده و اثرات و ثمرات این شعایر را تشریح نمودهاند. سرّ این که اهل بیت عصمت و طهارت بر گریه کردن و ماتم سرایى براى شهیدان کربلا تأکید نمودهاند، آن است که این گریههاى آگاهانه و خالصانه صاحبش را با حماسه کربلا پیوند مىدهد و این ارتباط عاطفى، خود باعث ازدیاد معرفت است. اشک، زبان حال مردم است؛ چه زبانى صادقتر و زلالتر و بىریاتر از زبانى که کلماتش نه لفظ است و نه خط، اشک است و هر عبارتش نالهاى، فریاد عاشقانهاى ضجه دردى، زیباترین شعر، بىتابترین عشق و گدازانترین ایمان و داغترین اشتیاق و لطیفترین دوست داشتن و خالصترین گفتن همه در کوره دل به هم آمیخته و ذوب شده و قطرهاى به نام “اشک” را پدید آوردهاند. این اشک، وقتى مقام آن بالا مىرود که براى حماسهاى پاک، و نهضتى مقدس بر گونهها جارى گردد، این زبان صادق و این اندوه و درد وقتى با تعهّد و آگاهى و شناخت محبوب و فهمیدن ایمان و رشد کمالات و رویش ارزشها همراه باشد ثمرات ارزشمندى به دنبال دارد. آرى، یاد حسین بن علىعلیه السلام و مجالس پرفیض عزادارى براى شهیدان کربلا نعمت باعظمتى است که دلها را به اقیانوس ایمان و تقوا متّصل مىکند. اثرات این سنّت نیکو در طول تاریخ بقدرى چشمگیر بوده که ستمگران و زمامداران خودسر از آن ترسیدهاند و گاهى همین سوگواریها و اشکها چون سیلى بنیان کن، بساط آنان را از هم پاشیده است. ما در این یادکردها براى کسى ماتم سرایى مىکنیم که در اندام مرده مردمان عصر خویش خون تازه و حیاتى نو تزریق نمود و انسانها را از اسارت ستم رها کرد و از مرداب رذایل نجات داد و شهادتش بقاى ایمان را سبب شد. تأکید ائمه و جانشینان آنان بر زنده نگاه داشتن این آیینهاى پرشکوه به خاطر ارج نهادن به ایثارها و فداکاریهایى است که اگر صورت نمىگرفت اثرى از سنّت رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و ارزشهاى دینى باقى نمىماند.
× گریه وسیلهاى براى هدفى مقدّس از همان زمانى که ذکر مصایب آن شهید والامقام مرسوم شد چشمهاى از معنویّت و فضیلت به سوى قلبها و اندیشههاى عاشقان ولایت و امامت جارى گردید، اما باید این نکته را در نظر داشت که قلبى که متوجه دنیا و زخارف آن و آلوده به گناه و عصیان است از چنین نعمت عُظمایى محروم است و باید از عواملى که موجب از بین رفتن یا کاهش این محبت است، اجتناب نمود، پرهیز از گناهان در درجه اوّل و مکروهات در درجه دوم به ما این امکان را مىدهد تا بتوانیم از خورشید پرفروغ عاشورا که پرتو افشانى آن هر روز افزونتر مىشود، بهتر نور بگیریم. راه حسینعلیه السلام راه قلب است ولى قلبى که قساوت دارد مانع تابش نورحسینى مىشود، اگر کسى با دلى پاک متوجّه مصایب کربلا شود، حتماً دلش خواهد شکست، این دل شکسته، ارزش پیدا مىکند و خواهان فضایل مىشود و به معنویت رغبت پیدا مىکند و خلاصه بر خلاف آن که هر چه شکسته شود از قیمت آن کم مىشود، دلى که به خاطر مصایب کربلا متأثر گردد و بشکند جایگاه نور حسینعلیه السلام شده و جلوهاى خاص مىیابد. امام حسینعلیه السلام چنانچه خود فرموده است کشته زجر و سختى است و هیچ مؤمنى او را یاد نکند مگر آن که اشک از دیدگانش جارى شود، گریه بر حسین آلودگیها و ناصافیها را مىشوید، حجابها را عقب مىزند، رقّت قلب مىآورد و انسان را متوجه خدا مىکند. یاد حسین، موجب مغفرت، رحمت و شفاعت است امّا در برپایى مجالس سوگوارى باید شأن و عظمت صاحب مجلس رعایت شود چنانچه امام صادقعلیه السلام در روایتى فرمودهاند: “معاشر الشّیعه کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا؛7 اى گروه شیعیان! همواره زینت ما باشید و مایه ننگ ما نگردید.” امام خمینى “قدس سره” طى بیاناتى فرمودهاند: “مجلس عزا را با همان شکوهى که پیشتر انجام مىگرفت و بیشتر از او حفظ کنید... خوب بعضى از امور هست که باید به وسیله آقایانى که اهل منبر هستند در سرتاسر کشور تذکّر داده شود به مردم...”8 و مقام معظّم رهبرى در آستانه فرا رسیدن محرّم سال 1415 ه.ق فرمودند: “گاهى دیده مىشود که گوینده یک مجلس ]عزادارى[ مطلبى را نقل مىکند که هم از لحاظ استدلال و مدرک عقلى یا نقلى سست است و هم از لحاظ تأثیر در ذهن یک مستمع مستبصر و اهل منطق و استدلال ویرانگر است.” گریه کردن و سوگوارى براى حماسه سازان عاشورا وسیلهاى است براى حفظ نهضت، ایجاد وحدت و تقویت روحیه حماسى امّت مسلمان. امام خمینى”قدس سره” در این خصوص مىفرمایند: “مجلس عزا نه براى این است که گریه بکنند براى سیّدالشّهدا و اجر ببرند، البته این هم هست و دیگران را اجر اخروى نصیب مىکند، بلکه مهم آن، جنبه سیاسى است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمىتواند این کار را به مقدارى که عزاى سیدالشّهداعلیه السلام در او تأثیر دارد بکند...”9 و در جاى دیگر افزودهاند: “باید فکر کنید که اینها یک مسأله سطحى نبوده است که مىخواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مىدهیم و خُرد مىکنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است.”10 راز این همه تأکید و توصیه در برپایى مراسم سوگوارى براى اهلبیت این است که: 1- در مجالس عزادارى مردم به ریسمان الهى چنگ مىزنند و با جمع شدن در این مراسم مىکوشند اجر رسالت را با دوستى دودمان پیامبر، به رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم بپردازند. 2- سوگوارى براى اهل بیت دعوتى است به سوى معنویّت که به برکت آن افراد غافل بیدار مىشوند، جانهاى تشنه معرفت سیراب مىگردند و فرهنگ اهلبیت به مشتاقان فضایل معرفى مىگردد. 3- با گریه و ندبه و زارى، پیوند عاطفى افراد با ائمه برقرار مىشود و این رابطه موجب جذب معنویات مىگردد. 4- در هنگام ریختن اشک، شخص عزادار خود را با کسى که برایش اشک مىریزد یکى مىبیند و چون جویبارى به اقیانوس حماسه شکوهمند او مىپیوندد. 5- این سنّت، جنبش و حرارتى را در تاریخ تشیّع پدید آورد به نحوى که قیامها و نهضتهاى مداومى که علیه طاغوت و جبّاران زمان ترتیب یافته از چشمه جوشان کربلا الهام گرفته است. امّت مسلمان ایران در ایّام محرّم و صفر در جهت ستیز با استبداد مصممتر و راسختر گردید و رزمندگان اسلام در جبهههاى جنگ علیه باطل با شور حسینى و شعارهاى عاشورا و آرزوى زیارت کربلا، افتخارات قابل تحسینى را به وجود آوردند.
× از مرثیه تا تعزیه مشهور است که چون اهل بیت عصمت و طهارت از شام به مدینه بازگشتند در حوالى مدینه براى مدتى کوتاه اقامت نمودند. اهالى مدینه با هیجان خاصّى به استقبال آنان رفتند، در میان مستقبلین “بشیر بن جَذْلَمْ” دیده مىشد که چون حضرت سجادعلیه السلام او را دیدند، فرمودند: اى بشیر! پدرت شاعر بود، آیا تو هم از شاعرى بهرهاى دارى، وى جواب داد: آرى، خود نیز شاعرم. حضرت فرمودند: ابیاتى بگو و جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود اهلبیت و مصیبت جانگداز کربلا را به مردم شهر پیامبر اعلان کن. بشیر مىگوید: من سوار اسبم شده و شتابزده به مدینه وارد شده و چون به مسجد پیامبر رسیدم، صدا به گریه بلند کردم و این اشعار را خواندم: یا اهل یثرب لامقام لکم بها قتل الحسین وادمعى مدرارا الجسم منه بکربلا مضرّج والرأس منه على القناة یدار... یعنى: “اى اهل یثرب (مدینه) دیگر در شهر نمانید چون حسین کشته شد، پس اشک فراوان از گونهها جارى کنید. بدنش در کربلا آغشته به خون شده و سر مطهرش را بر سرنیزه گردانیدند.” بعد از این مرثیه، مدینه شکل ماتم به خود گرفت، همه اهل شهر از منازل بیرون آمدند و به گریه و زارى پرداختند و این ماتم سرایى تا چندین روز ادامه داشت.11 بنا به گفته “سبط ابن جوزى” اوّلین کسى که درباره حماسه حسینى شعر سرود، “عقبة بن عمرو السهمى” بود، شیخ مفید وى را به عنوان نخستین مرثیه سراى امام حسینعلیه السلام ذکر کرده و سرودهاى را از وى نقل کرده است. منابع دیگر و از جمله کتاب گرانقدر “اعیان الشیعه” اوّلین شاعرى را که براى شهیدان کربلا مرثیه سرود “سلیمان بن قتّه العروى التّیمى” معرفى مىکند. این منابع مىافزایند: وى در سومین روز شهادت امام حسینعلیه السلام و یارانش به وادى طف آمد و با دیدن آن منظره جانکاه و دلخراش ابیاتى را سرود. للَّه در عصر ائمهعلیهم السلام، شعرایى چون کمیت اسدى، سید حمیرى، دعبل خزایى به سفارش آن بزرگواران براى فداکاران کربلا به مرثیهگویى پرداختند. اشعار حماسى و عمیق این یاران اهلبیت، بنىامیّه و بىعباس را در هراس افکنده بود و به تعبیر شهید مطهّرى کمیتاسدى با سرودههایش از یک سپاه براى بنىامیّه بیشتر ضرر داشت.1 در دوران آلبویه که عزادارى شکل رسمىتر و گستردهترى به خود گرفت و از داخل خانهها به معابر و بازارها و گذرها راه پیدا کرد، سرودن اشعار مرثیه توسعه یافت، و حتّى دانشورانى چون “صاحببن عباد” که در دستگاه آلبویه نفوذ فراوان هم داشتند در مرثیه امام حسینعلیه السلام اشعارى را ساختند که طىّ مراسم سوگوارى از آنها استفاده مىشد، “ابوبکر خوارزمى” هم در این دوران مرثیه مىگفت. امّا اوّلین مرثیهسراى اهلبیت در ایران “کسایى مروزى” شاعر قرن چهارم هجرى است. در حدیقه “سنایى غزنوى” هم اشعارى که حالت مرثیه دارد، دیده مىشود. “سیفالدّین فرغانى” شاعر اوایل قرن هفتم و اوایل قرن هشتم در بخشى از مرثیه خود درباره کربلا مىگوید: اى قوم در این عزا بگریید بر کشته کربلا بگریید با این دل مرده، خنده تا چند امروز در این عزا بگریید... “مولوى” در دفتر ششم مثنوى ابیات 777 تا 792 ضمن آن که از عزادارى در شهر “حلب” گزارش مىدهد، به مرثیه اشاراتى دارد. یکى از آثارى که در اوایل قرن دهم هجرى (سال 908 ه.ق) تألیف شد و در آن اشعار زیادى به صورت مرثیه و زبان حال ائمه دیده مىشود کتابى است تحت عنوان “روضةالشهداء” از “کمال الدین حسین بن على واعظ کاشفى” اهل سبزوار. در این اثر که مشتمل بر یک مقدمه و ده باب است، مؤلف حوادث مربوط به اهلبیت را به صورت منظوم و منثور آورده است. روضة الشهدا که از آثار ادبى عصر “سلطان حسین بایقرا” مىباشد، اولین مقتل به زبان فارسى است و مؤلف مىگوید در این کار مرهون “ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشرى” از رجال قرن پنجم هجرى است. مضامین این کتاب بعدها به عنوان مهمترین منبع در نسخههاى تعزیه و مجالس شبیهخوانى مورد استفاده قرار گرفت، چنانچه پیتر. جى، چلکووسکى peter.j.chelkowskiمىنویسد: “... اوّلین سال حکومت سلسله شیعى صفوى همزمان است با به نگارش درآمدن مهمترین کتاب در باب مصایب حسین توسط حسین واعظى کاشفى. نگارش این کتاب قوه محرکهاى براى پیدایش محرم شد که از بطن آن سبک تازهاى از فعالیت به نام روضهخوانى به وجود آمد. دو سده و نیم بعد این سبک به منزله رشتهاى شد که با آن، اشعار غنایى و متون نمایشى تعزیه به هم بافته شدند... .”2 عالم جلیل القدر مرحوم محدّث نورى صاحب کتاب “مستدرک الوسایل” برخى مطالب این کتاب را که با منابع تاریخى و روایى کربلا متباین است مورد انتقاد شدید قرار داده و برخى دروغهاى وارد شده در آن را در کتاب خود که تحت عنوان “لؤلؤ و مرجان” به زیور طبع آراسته شده، آورده است، شهید مطهّرى درباره روضةالشهداء و مؤلف آن مىنویسد: “...ملاّ حسین ]کاشفى[ تاریخش را که مىخوانیم معلوم نیست شیعه بوده یا سنّى و اساساً مرد بوقلمون صفتى بوده است... قبل از این کتاب، مردم به منابع اصلى مراجعه مىکردند، من نمىدانم این بىانصاف چه کرده است، وقتى که این کتاب را خواندم دیدم حتى اسمها جعلى است، داستانها را به شکل افسانه درآورده است...”3 یکى از مشهورترین مرثیهها که در سرودن اشعار تعزیه از آن الهام گرفته شد، سرودههاى محتشم کاشانى )996 - 905 ه.ق) است. تأثیر این مرثیه در تعزیه به حدّى است که “ژانکالمار” Jean calmar مىنویسد: “... اگر محرّکى مانند هفت بند محتشم کاشانى نمىبود تعزیه خوانى به جاى مهمى نمىرسید... .”4 مرثیههاى محتشم این رشته از سرودهها را در عهد صفوى به اوج خود رسانید. پس از وى هر شاعرى که مىخواست مرثیه بگوید به سبک محتشم مىسرود. ولى هیچ کس نتوانست به کمال این دوازده بند و ارزشهاى ادبى آن دست یابد. با این وجود، پارهاى از تلاشهاى مرثیهسرایان بعد از محتشم شایان توجّهاند و در مراسم عزادارى نوحه خوانان از آنها استفاده کردند. به موازات تکامل مرثیهخوانى، اشکال گوناگون عزادارى از قبیل روضهخوانى، نوحهخوانى، سینهزنى و دستههاى زنجیرزنى در قالب اجتماعاتى باشکوه در عصر صفوى شکل فراگیرى به خود گرفت، در پارهاى از دستههاى عزادارى نوحهخوانان لباسهاى نمایشى - شبیه آنچه که اکنون تعزیهخوانان مىپوشند - پوشیده و اشعارى را به زبان حال مىخواندند و گروهى کودک و نوجوان را به عنوان یادآور اسیران کربلا در پیشاپیش دستههاى سوگوار حرکت مىدادند و این برنامه، مقدمات تعزیهخوانى را پدید آورد، سیاحان اروپایى که در قالب فرستادگان سیاسى، نظامى، مبلّغ مذهبى و بازرگان در این دوره به دربار ایران آمدند در سفرنامههاى خود به این گونه اجتماعات اشاره دارند.5 قراین بیانگر آن است که تعزیه، نخست از نوع تکامل یافته نوحهخوانیها شکل یافته است چنانچه یکى از پژوهشگران شبیهخوانى در مقاله تعزیه و فلسفه آن چنین مىنگارد: “تصویر نمایشى واقعه عاشورا از رسم نوحهخوانیهاى سوگواران توأم با وصف آشکار واقعه به زبان اوّل شخص و نیز از نخستین مقتلخوانیها پدید آمد. این وضع از اواخر دوره صفویه آغاز و با طىّ دوره زندیه تا اوایل عهد قاجار... ادامه داشت... .”6 دکتر محمد جعفر محجوب نیز این عقیده را قبول دارد که تعزیه از دگرگونى دستههاى سینهزن به صورت نمایشهاى تئاترى پدید آمد. جمشید ملکپور معتقد است که: نطفه نمایشى تعزیه در دستههاى سینهزن و نوحهخوان بسته شد.7 طبق گزارشهاى دو جهانگرد اروپایى به نامهاى سالامون انگلیسى و وان گوگ هلندى که طىّ دوران نادرشاه در ایران به سر مىبردهاند، در این عصر تعزیه اجرا مىشده است. اما جالبترین گزارش تعزیه از ویلیام فرانکلین انگلیسى Frnekilin William است که از برگزارى تعزیه در عصر کریمخانزند سخن گفته و خود شاهد اجراى کامل تعزیه عروسى قاسم(ع) در شیراز بوده است.8 در عصر قاجاریه، تعزیه رونق گستردهاى یافته و در زمان ناصرالدّین شاه قاجار از نظر اشکال نمایشى و ویژگیهاى هنرى به اوج شکوه خود رسید، اما به دلیل رسوخ فرهنگ شاهى در این نمایش زیباى مذهبى، نسخههاى آن دگرگون شد و بُعد محتوایى تعزیه را مخدوش نمود. تعزیهنویسان براى خوشآمد سلاطین قاجار و اعوان و انصار آنان مضامینى را وارد تعزیه کردند که ارتباطى به سوگوارى نداشت و با ارزشهاى شیعه و فرهنگ پویاى تشیّع متباین بود. آنان حتّى نمایشهاى مضحک و تفریحى را ترتیب دادند که در پایان آن رویدادهاى کربلا به نمایش گذاشته مىشد. کار به جایى رسید که مجلس تعزیه ناصرالدین شاه و فتحعلىشاه قاجار ساخته شد، در این سوگنامهها سلاطین قاجار چهرهاى موجّه دارند و عزادار و دوستدار اهلبیتاند و از ناصرالدّین شاه به عنوان شاه شهید سخن گفته شده است.9 “بقیه در صفحه 50” بقیه از چشمه اشک در کویر غم فاصله گرفتن تعزیه از ارزشهاى شیعه و دورماندن از حالت عزادارى و سوگوارى موجب آن شد تا علماى شیعه زبان به انتقاد از آن گشایند و برخى آن را تحریم کنند و امیرکبیر با مشاهده این وضع درصدد آن گردید تا تعزیه را از خرافات و مطالب وهنانگیز و شیوهاى تفریحى دور سازد و در این راستا به شاعرى به نام “شهاب اصفهانى” دستور سرودن چندین مجلس تعزیه را داد.10ادامه دارد
پى نوشتها: 1 ) این کتاب گرانسنگ را استاد محمد باقر موسوى همدانى با نام “راه ما راه و روش پیامبر ماست” به زبان فارسى برگردانیده است. 2 ) مرتضى رضوى، نهج الشهاده، ص153. 3 ) سید محسن امین، اقناع اللائم على اقامة الماتم، ص30. 4 ) ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، (چاپ سوم)، ص170. 5 ) علامه امینى، راه ما راه و روش پیامبر ماست، ترجمه محمد باقر موسوى همدانى، ص196و 197. 6 ) نک: محمد جواد مغنیه، مجالس الحسینیه، صفحات 138 ،118 ،113 ،107 ،106. 7 ) بحارالانوار ج11، ص310؛ این حدیث در ج78، بحار، ص372 از قول حضرت امام حسن عسکرى(ع) با اندکى تفاوت در الفاظ، آمده است. 8 ) صحیفه نور، ج13، ص156. 9 ) همان، ج16، ص208 و 209. 10 ) همان، ج13، ص156. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 71 |