تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,295 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,220 |
شیوههاى برخورد اخلاقى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 164، مرداد 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شیوههاى برخورد اخلاقى آیة الله محمد تقى مصباح یزدى
بحث در این باره بود که وظیفه انسان در مواجهه با رفتارهاى غیر اخلاقى و ضد ارزشى چیست؟ این موارد از جهات مختلفى با هم تفاوت دارند: گاهى اعمال ناشایست جنبه فردى دارد؛ یعنى نتیجهاش عاید فرد مىشود و از نظر تقسیمات اخلاق در قسم اخلاق فردى و رابطه انسان با خودش قرار مىگیرد. زمانى هم رفتارهاى غیر اخلاقى در رابطه با دیگران است؛ مثلاً به شخص دیگرى توهین مىکنند یا اذیت مىکنند یا مالش را غصب مىکنند یا به عِرْض و ناموسش تجاوز مىکنند و امثال اینها.
× شیوه برخورد با گناهان فردى در آن جایى که اعمال غیر اخلاقى مربوط به خود فاعل؛ یعنى اخلاق فردى باشد کسانى که با آن گناهکاران مواجه مىشوند چند جهت را باید در نظر بگیرند: اوّل: این که سعى کنند خود ایشان آلوده نشوند و تحت تأثیر آنان قرار نگیرند چون طبیعى است که دیدن گناه، قبح عمل را در نظر انسان کم مىکند و چون غالباً گناهان بدون لذّت نیستند دیدن آنها موجب تهییج و علاقهمندى به آن لذت مىشود. پس دیدن یک گناهى انسان را در معرض آلوده شدن به آن قرار مىدهد مخصوصاً اگر انگیزههاى دیگرى هم به آن ضمیمه بشود؛ مثلاً مرتکبان گناه از دوستان و نزدیکانش باشند میل به این که همرنگ با آنها باشد یا جهت عاطفى را رعایت بکند باعث این مىشود که به سوى گناه کشیده شود. پس اولین اقدام این است که شخص باید سعى کند که خودش آلوده به آن گناه نشود. گام دوم: رفتارشان طورى باشد که گنهکاران را به گناه تشویق نکنند، ممکن است انسان خودش را از آلوده شدن به معصیت حفظ کند ولى رفتارش طورى باشد که گنهکاران را به ادامه گناه، تشویق کند. پس باید مواظب باشند که از رفتار آنها چنین سوءاستفادهاى نشود. نکته سوم: رفتار آنها طورى نباشد که گناهکاران را به لجاجت بیندازند و تعصّب آنها را تحریک نمایند و باعث این بشوند که آنها به خاطر لجاجت به کارشان ادامه بدهند یا حتى بر شدّتش بیفزایند.
× شیوه برخورد با گناهان اجتماعى اما اگر آن رفتار غیر اخلاقى و نادرست، ارتباطى با این شخص هم پیدا کند؛ یعنى در مورد اخلاق اجتماعى باشد، مثل ایذا یا توهین و یا تعرض به مال و عِرْض دیگرى، در این جا جهت دیگرى هم باید مورد توجه قرار بگیرد و آن این است که شخص نسبت به حقوق خودش چگونه باید رفتار کند علاوه بر همه آن جهاتى که در رفتار فردى مىبایست رعایت بشود. مسأله دیگرى هم در این جا هست که چون ایذاء و تجاوز به حقوق اوست (یا مالى یا جانى یا عرضى) در مقام حفظ و دفاع از حقوق خودش چگونه باید رفتار بکند؟ آیا بهتر این است که حقوق خودش را استیفا بکند و اگر به او اهانتى یا ایذایى شده انتقام بگیرد و قصاص کند یا بهتر این است که عفو نماید؟ در این جا هم شقوق مختلفى است: گاهى عفو، انسان مجرم را متنبه مىکند و موجب این مىشود که طرف متنبه بشود و این وسیلهاى است براى تربیت آن طرف، و گاهى هست که اگر از حق خودش صرف نظر کند طرف بیشتر جرى مىشود و نه تنها به این کارش ادامه مىدهد بلکه نسبت به حقوق دیگران هم تجاوز مىکند. از سوى دیگر گاهى این خصومت و دشمنى و تجاوز روى مسائل شخصى است یا مىخواهد از اموالش سوء استفاده کند ولى گاهى براساس دین و مکتب است چون دشمنى با دین و مکتب او دارد از این جهت درصدد ایذائش برمىآید.
× انواع عفو و انگیزههاى آن عفو کردن هم شقوقى دارد: زمانى شخص چون قدرت انتقام و قصاص ندارد صرف نظر مىکند این تقریباً عفو جبرى است. و گاهى هم مىتواند انتقام بگیرد اما انتقام موجب درگیرى مىشود و خودش به زحمت مىافتد و چون شخص تنبل و راحت طلبى است صرف نظر مىکند. و وقتى هم شخص با این که نهایت قدرت را براى انتقام دارد و راحت طلب هم نیست به خاطر انگیزههاى الهى صرف نظر مىکند. این انگیزهها هم باز چند جهت دارد: یک وقت صرفاً براى این است که خودش را بسازد چون این که انسان قدرت تحمل سختیها را داشته باشد خودش یک کمالى است کسانى که زود از کوره در مىروند نمىتوانند سختیها را تحمل بکنند نه در امور دنیویشان موفق مىشوند و نه در امور اخروى و دینىشان. حتى در امور دنیا هم اگر کسانى بخواهند موفق باشند باید متحمل و صبور و شکیبا باشند. در امور دینى هم که روشن است، زیرا کسى که مواجه با دشمنان دین هست بدون تحمل سختیها امکان موفقیت ندارد. پس این ملکه که انسان بتواند سختیها را تحمل کند و مواجه شدن با مشکلات او را از هدفش باز ندارد صفت مطلوبى است و مىبایست آن را با تمرین به دست آورد و خود به خود پیدا نمىشود. البته افراد از نظر استعدادهاى روانى و آمادگیهاى روحى کم و بیش در این جهت هم تفاوت دارند ولى به هر حال باید این ملکه را با تمرین و با عمل به دست آورد. پس این که انسان سعى بکند در مقابل سختیهایى که متوجه او مىشود (مخصوصاً در راه دین) بردبار و شکیبا باشد کار مطلوبى است و مىتواند انگیزه الهى براى عفو و گذشت باشد. گاهى هست که عفو به اصطلاح جنبه تاکتیکى دارد؛ یعنى در یک مرحلهاى است که فعلاً اگر اقدام به مقابله و مبارزه بکند ممکن است موفق نشود باید مقدارى خویشتن دارى کند تا این که یا طرف ضعیف بشود و یا خودش قوى بشود و شرایط مناسبترى براى مبارزه پیش بیاید. این یک عفو تاکتیکى است. و گاهى طورى است که گذشت کردن انسانى که در اوج قدرت هست یک نوع سازندگى براى طرف دارد و خود این برخورد او را به حق نزدیک مىکند و از کار زشت باز مىدارد. این هم مىتواند یک انگیزه الهى باشد. و یا این که مصالح مسلمانان دیگرى، در سایه گذشت او تأمین مىشود؛ مثلاً ممکن است اگر حق خودش را بگیرد دشمن درصدد ایذاى سایر مسلمانان یا بستگان این شخص برآید و براى این که جلو آن مفسده گرفته بشود از حق خودش صرف نظر مىکند. اینها صورتهاى مختلفى است که براى مسأله وجود دارد و مثل سایر مسائل اخلاقى که ریزهکاریهاى دقیقى دارد و نمىشود به یک منوال همه مسائل را جواب داد در این جا هم همین طور است. باید کاملاً توجه داشت و موارد را سنجید تا انسان بهتر بداند وظیفه و مقتضاى اخلاق را تشخیص بدهد. البته در همه مواردى که به حقوق شخصى تجاوز مىشود حق قصاص و دفاع براى شخص ثابت است؛ یعنى اگر در مقام دفاع و قصاص بربیاید این کار ضد ارزشى نکرده است مگر در موارد استثنایى حقوق عظیمى از مسلمانان و از اسلام در خطر باشد اما در موارد عادى حق قصاص و دفاع و انتقام براى او محفوظ است و کار غیراخلاقى نیست اما آیا ارزش مثبتى هم دارد یا نه؟ مواردش فرق مىکند. ادامه دارد | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 73 |