تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,420 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,370 |
رسالت هنر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 164، مرداد 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
رسالت هنر سید موسى میرمدرس
× تعهد هنر تاریخ پیدایش هنر، گویاى آن است که این پدیده ارزشمند، متعهّد و مسؤولیتپذیر تکوین یافته است و برخلاف پندار کسانى که مدعىاند تعهد هنر، مرگ هنر است و هرگاه این موجود شوریده حال به کمند تعهد درآید، از هدف خویش باز خواهد ماند، هنر همواره ابزار انتقال پیام بوده است؛ با این تفاوت که هرگاه با ابدیت پیوند خورده و حامل پیامى آسمانى بوده، جاودانه مانده و هرگاه به ابزارى براى انتقال پیامهاى عالم ماده تنزّل یافته، به مرز ابتذال نزدیک شده است. پدیده شعر گرچه با وصف طبیعت و شکفتن گلها و تولّد شکوفهها و ترنّم نسیم سحرى، از بهار دلانگیز، خبر مىدهد یا از خزان سبزهها و دلتنگى پاییز ولى یا در خدمت ستم کشیدگان و پابرهنهها بوده یا در استخدام ستمگران و شاهان و فاتحان سرزمینها، یا با زیبایى افسونگر خود از هودهها گفته است و رسولان آسمانى یا از بیهودهها و شروران زمینى یا از عرفان و انسان و عشق حقیقى یا از عشق مجازى و شهوت حیوانى. هنرهاى تجسّمى از قبیل نقاشى و مجسمه سازى نیز یا روایتگر قدّیسین و معبودها بودهاند یا مجالس طرب و مى و مستى یا اسطورههاى مذهبى و ملّى و مناظر زیباى طبیعت را به تصویر و تجسیم کشیدهاند یا چهره غاصبان و کاخها و خدم و حشمشان. همچنین هنر خطاطى و خوشنویسى گرچه در مقاطعى از تاریخ خود به مرز ابتذال گراییده، اما پیوسته در خدمت انسان و ایمان بوده است و زبان گویاى شعر. هنرهاى نمایشى چه آن هنگام که در قالب تعزیه، شبیهخوانى و نقّالى و سرانجام تئاتر، به روایت حوادث زندگى پیشوایان دینى یا قهرمانان ملى مىپرداختهاند و چه آن زمان که در شکل آینه جادو (سینما و تلویزیون)، مروّج سکس و شهوت گردیدهاند، ابتدا در خدمت بیان دردهاى محرومان تاریخ و گاه تبیین مفاهیم والاى انسانى بوده و حتى در این اواخر (دوران چارلى چاپلین) در آثارى چون “عصر جدید” به تفسیر ماشینیسم و از خود بیگانگى انسان امروز پرداختهاند، ولى با این همه رسالتى جز انتقال پیام نداشتهاند. داستان سرایان و رمان نویسان بزرگ هم، هنر خود را وسیلهاى براى بیان مفاهیم برگرفته از معتقدات خویش، تلقّى کردهاند؛ “جنگ و صلحِ” لئون تولستوى و “بینوایانِ” ویکتور هوگو و “کلبه عموتُمِ” هریت بیچر استو و صدها اثر جاودانه دیگر گواه این مدعایند. و عجیب آن که در این تاریخ پرفراز و نشیب، جاودانگى هنر به تعهد آن بوده است؛ یعنى آن گاه هنر، بالنده، شورآفرین و ماندگار شده است که رسالتى مذهبى یا ملّى را بر دوش کشیده. و لذا آن هنگام که پیامبر عظیمالشأن اسلام به رسالت مبعوث گردید، با این که شبه جزیره عربستان، مهد فصاحت و بلاغت و اوج شکوفایى شعر بود، اما اشعار جاهلیت، اکنون فراتر از شاهد مثالهایى براى فهم ادبیات آن روز، بهایى نیافتهاند و در مقابل، شاعرانى که در مدح دیانت و معنویت سخن راندهاند و بعدها در عصر ائمهعلیهم السلام به دفاع از حق پرداختهاند، مانند دعبل خُزاعى، کُمیت اسدى، سیّد حِمیرى و فَرزدق، جاودانه ماندهاند و این قانونى است که در همه عرصههاى هنرى، حکمفرماست. از این رو در مَثَل مىتوان چشمانداز اثرى چون تابلوى “عصر عاشورا” از استاد فرشچیان را ملاحظه نمود و جاودانگى آن را با فرهنگ عاشورا به نظاره نشست! نتیجه آن که اولاً: هنر همیشه پیام رسان بوده و چیزى به نام “هنر براى هنر”، هیچ گاه تحقق خارجى نداشته است. ثانیاً: جاودانگى هنر به پیوند خوردن آن با معنویت و دین - یا حداقل فرهنگ ملى - بوده است. با این وصف، در نهایت تأسف، مضامین دینى - با این که از جاذبترین سوژهها به شمار مىروند - در قلمرو سینما مورد بىمهرى قرار گرفتهاند. برخى مىگویند: سوژههاى مذهبى، کشش ندارند. پارهاى هم اظهار مىدارند: اصولاً نمىتوان کار مذهبى کرد. و شمارى غرب زده بىهویت، تصور مىکنند که اساساً جاى بیان مفاهیم دینى و اخلاقى، مسجد و حسینیه است و سینما باید با تعهد مذهبى فاصله بگیرد تا صبغه هنرى پیدا کند! با این که همگان دیدهاند فیلم محمّد رسول اللّه]ص[ جزو پربینندهترین فیلمهاى دنیا گردید و “روز واقعه” در جشنواره فیلم فجر )1373( به عنوان بهترین فیلم برگزیده هیأت داوران شناخته شد - با اذعان به این که این دو از کمبود و کاستى پیراسته نبودند - . جالب آن که دنیاى مسیحیت بدین مهم توجه کرده و اکنون واتیکان یک شبکه ماهوارهاى براى تبلیغ اندیشههاى کلیسا در اختیار گرفته و براى چندین کشور به زبانهاى گوناگون، برنامه پخش مىکند. صاحبان کمپانیها نیز براى مبارزه با ادیان دیگر - از همه مهمتر اسلام - هم که شده، عنصر مذهب را مطمح نظر دارند و در بسیارى از فیلمهاى سینمایى و سریالهاى تلویزیونى به تبلیغ مسیحیت مىپردازند؛ فىالمثل گاه کلیسا از عدّهاى مظلوم که براى آزادى خود و کشور اشغال شدهاشان مىجنگند، بىدریغ کمک مىکند و گاه با روشهاى اخلاقى - مانند اغماض کشیش از تخلف “ژان وال ژان” در بینوایان - قهرمان داستان را نجات مىدهد و... باید این نکته را هم خاطر نشان ساخت که اکنون سینماى اسکاندیناوى با هویتى مذهبى، سر رقابت با امثالهالیوود را دارد.
× هنر دینى هنر دینى؛ یعنى هنرى که حامل پیامى از دین باشد، حال چه این پیام بطور مستقیم ابلاغ شود مانند: تابلوى عصر عاشورا (نقاشى)، ترکیب بند محتشم کاشانى (شعر)، فیلم محمد رسول اللّه]ص[ و توبه نصوح (سینما) یا غیر مستقیم که عرصه وسیعترى دارد و در برگیرنده هر اثرى است که به نحوى با تاریخ، عقاید، اخلاق و شخصیتها و دیگر سوژههاى اسلامى سر و کار دارد. اما این که هنرمند هم باید از سر اخلاص به ایجاد اثر بپردازد و اهل تزکیه و خودسازى باشد، گرچه مطلوب اسلام است، ولى مربوط به نتیجه است و نه اثر؛ به عبارت دیگر، انگیزه و متخلق بودن هنرمند به آداب دینى، مربوط به حسن فاعلى است و مىشود که فعل و اثر او، قبح داشته باشند یا حُسن! بنابراین هنر دینى مربوط به فعل هنرمند است و انگیزه مربوط به شخص او و پیداست که مىتوان میان فعل و فاعل، قایل به تفکیک شد. از این رو هیچ منعى نیست که هنرمندى با انگیزه غیر دینى، اثرى دینى بیافریند - با این که اگر با انگیزه الهى چنین مىکرد، نزد خداوند مأجور و مقرّب نیز بود - و هیچ دور نیست که انسانى از سر خلوص، اثرى غیر دینى - و نه لزوماً ضد دینى - پدید آورد. البته سخن دیگرى نیز گفته شده مبنى بر این که محتواى دینى، فرم دینى را مىطلبد و مدعىاند که نمىتوان با فرم و ساختار موجود سینما، مفاهیم و سوژههاى والاى اسلامى را به تصویر کشید. این سخن اگر راست افتد، درباره پارهاى از مباحث ژرف عرفان اسلامى است و الا بسیارى از مفاهیم، عقاید و پیامهاى دینى را مىتوان با فرم و سبک موجود نیز ارائه کرد. اما مفاهیم عرفانى چون مظروفهایى وسیع و کلماتى برتر از مرادهاى عرفى هستند، در ظروفى مانند سینما که بسیار محدود است، نمىگنجند، زیرا سینما با تصاویر و محسوسات سر و کار دارد و نمایاندن عشق و معشوق و خال لب یار و مستى بر پرده سینما، ذهن را در عالم سکس و شهوت میخکوب مىکند و عرصه جولان عملاً بسته است!
× پریشان اندیشان در یکى از مجلههاى سینمایى نوشتهاند: معلوم است که نگاه کردن به خانمهایى که خودشان مقید به رعایت کردن حجاب و مسائل شرعى نیستند، بىاشکال است، بنابراین مانعى ندارد که همان گونه که هستند، جلو دوربین فیلمبردارى نیز حاضر شوند. فردى دیگر از این طیف، از محدود کردن استفاده از ماهواره، توسط دولت، ناخرسند است. و سوّمى نیز مدّعى است: شأن سینما بالاتر از اخلاق است. و فرد چهارمى ایضاً از رعایت مسائل اخلاقى در قصه نویسى و رمان شِکوه دارد و قصه یوسف و زلیخا را به رخ مىکشد و نیز از این که در فیلمهاى فارسى، خانمها - در خانههاى خود - باید با چارقد ظاهر شوند، اندوهگین و افسرده خاطر است! از آنچه گفته آمد، بىپایه بودن بسیارى از این ادعاها معلوم مىشود، چرا که سینما ابزارى بیش نیست و برتر دانستن آن از اخلاق، اصالت دادن به ابزار است که سخنى به دور از منطق و یاوهسرایى است. از بدیهىترین احکام شرعى است که پاى بند نبودن برخى از بازیگران زن به رعایت حجاب، مجوز شرعى براى ظاهر شدن آنان - بدون ضوابط شرعى - در صحنه فیلمبردارى نیست. چه این که دارا بودن این خصلتها، خود ضد ارزش و منکر است و دیگران موظفند آنها را نسبت به احکام الهى آشنا سازند و شریعت مقدس اجازه نمىدهد کسانى از وضعیت روحى آنها سوء استفاده نموده، موجب اشاعه فساد و انحراف در جامعه گردند. اما درباره این که چرا زنان بازیگر باید در فیلمها روسرى یا چادر بر سر کنند؟ باید گفت، اولاً: بیان این مطالب و ایجاد چنین شبهاتى از سوى کسانى است که معمولاً آگاهى کافى از قوانین دینى ندارند یا نسبت به آنها احساس تعهّد نمىکنند و به هر حال برایند چنین سیاستى آن است که عملاً سینما به جولانگاه عناصر بىبند و بار و شهوت پرست تبدیل گردد. ثانیاً: پس از گذشت هفده سال از انقلاب اسلامى، براى خانوادههاى ایرانى کاملاً طبیعى و جا افتاده است که زنان بازیگر - گرچه در ایفاى نقش، صحنهاى را که با شوهران و بچههایشان در خانه هستند بازى کنند - باید با حجاب ظاهر شوند. زیرا علاوه بر کادر فنى فیلم، در چشم انداز میلیونها انسان قرار دارند. این نکته را هم باید گوشزد کرد که ایجاد حساسیت نسبت به امورى که مردم بطور طبیعى پذیرفتهاند نمىتواند تصادفى و بدون انگیزه خاص باشد و به هر روى کارى نارواست! جهت دیگر مدّعا یعنى قصه یوسف و زلیخا و امثال آن، به حسب ظاهر رنگ و لعابى هم داده شده و مسؤولین پیشین وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامى هم به همان، تمسّک مىجستند و لذا وزیر محترم اسبق براى دفاع از پارهاى از سیاستهاى نادرست فرهنگى خویش به امثال این قصه استناد مىکرد و پیشتر نیز معاون ایشان در دفاع از برخى کتابهایى که توسط آن وزارتخانه مجوز انتشار یافته بودند، ذکر مسائل جنسى در کتابهاى ادبى - عرفانى مانند مثنوى معنوى و کتابهاى فقهى را دستاویز قرار داده، بر مخالفان انتشار آن آثار تاخته بود ولکن این کسان غفلت کردهاند از این که آنچه در کتابهاى فقهى در موارد خاص - مثل اجراى حدّ عمل نامشروع منافى عفت - بیان شده، مربوط به جنبه قانونگذارى و بیان حکم اللّه است و پوشیده نیست که قانون نباید داراى ابهام و پردهپوشى باشد وگرنه در اجرا دچار مشکل خواهد شد. استدلال به سوره یوسفعلیه السلام براى موارد یاد شده نیز حداقل به دو دلیل، نادرست است: 1- در آیات مربوط به این داستان، آن سان فضا سازى شده و نقل ماجرا با ذکر نام خدا، تقوا، معاد و غیره همراه گشته است که چگونگى آن رخداد، تحت شعاع این امور، قرار دارد. 2- صریحترین کلماتى که در این آیات به کار رفته، این است که زلیخا به یوسف مىگوید: “هیت لک قال معاذ الله انّه ربّى احسن مثواى انّه لایفلح الظالمون”]یوسف )12( آیه23[ - نزد من آى که من از آن توام، یوسف گفت: پناه مىبرم به خدا، او پروراننده من است و مرا منزلتى نیکو داده، و ستمکاران رستگار نمىشوند. گذشته از این که در همین آیه هم تذکار نام خدا و عدم رستگارى ستمگران، همراه با استغفار است، عبارات کنایى است. حال این کجا و نمایاندن تصویر زنى عریان در صحنهاى از رمان یا صفحه سینما و تلویزیون کجا، تا این دو به هم قیاس شوند و نتیجه واحدى ارائه گردد؟ آنچه در آثار عارفان و ادیبان آمده نیز گذشته از معانى کنایى، عمدتاً تمثیل است و کلام، آن سان به لطایف و حِکَم آراسته گشته که کمتر کسى از این رهگذر به انحراف کشیده مىشود. از این رو گفتهاند: از این پیمانه و جام و سبوها غرض پیمانه و جام و سبو نیست بدان معنا که عارف زلف گوید مراد از پیچ و تاب هیچ مو نیست سعدى نیز مىفرماید: از شراب عشق جانان مست شو کانچه عقل از سر برد شرّ است و آب و نیز حافظ شیرازى سروده است: در حق ما به درد کشى ظن بد مبر کالوده گشت خرقه ولى پاکدامنم بارى بطور خلاصه باید گفت: هنر همواره، حامل پیامى بوده است و آن گاه هنر به مرز بالندگى و افتخار گام نهاده که با آسمان پیوند خورده و روایتگر هودهها بوده است. و بلوغ هنر در ابلاغ پیامهاى الهى بوده و از این رهگذر هنر دینى، سامان یافته و هنر، با دین جاودانه گشته است. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 186 |