تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,409 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,362 |
نگاهى به فیلم “روز واقعه” | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 164، مرداد 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نگاهى به فیلم “روز واقعه”
× اشاره مطلب پیش رو، درباره فیلم روز واقعه؛ برگزیده هیأت داوران جشنواره فیلم فجر 1373 است، که خانم ط. بیات، یکى از خوانندگان مجله برایمان فرستاده است. نویسنده محترم، تنها از زاویه اثباتى به فیلم نگریسته و از بیان نقاط ضعفى که اصلاح آنها مىتواند در کارهاى آینده فیلمساز مفید افتد، اجتناب نموده است، با وجود این، به دو علت نسبت به درج آن اقدام نمودهایم: 1- انعکاس دیدگاههاى خوانندگان براى تعاطى افکار. 2- پاس داشت آثار سینمایى مذهبى. با این امید که کارگردان فیلم، این راه برگزیده را شجاعانه ادامه دهند و از این نکته غفلت نکنند که جاودانگى هنر به پیوند آن با معنویت است و فیلمهاى مذهبى تنها آثارى هستند که قادرند بین سینما و مسجد آشتى برقرار کنند.”واحد فرهنگى مجله”
کارگردان: شهرام اسدى، بر اساس فیلمنامهاى از بهرام بیضایى، چهرهپردازى عبدالله اسکندرى، با بازى علیرضا شجاع نورى، زهرا مستوفى، عزت الله انتظامى، جمشید مشایخى، محمد على کشاورز، مهدى فتحى و ... تهیه شده در هدایت فیلم.
× خلاصه داستان: واقعه از نهم محرم آغاز مىشود: “عبداللّه” جوان نصرانىِ تازه مسلمان به خواستگارى “راحله” دختر یکى از اشرافِ حجاز مىرود. پس از 37 بار جوابِ منفى شنیدن، سرانجام پاسخِ مثبت مىگیرد. مراسم عروسى آن دو برپا مىشود. در شور و شادى مجلس، خبر درگیرى نظامى بین سپاه کوفه و امام حسینعلیه السلام پخش مىشود. عدّهاى عقیده دارند امام حسین براى رسیدن به خلافت خروج کرده و براى مجلسِ دنیا به سوى کوفه مىرود. نومسلمان دچار شک مىشود از سروش غیبى مىشنود که “آیا کسى هست مرا یارى کند”؟ به یاد رؤیاى پیشین مىافتد رؤیایى که در آن، خودش، أسودِ آهنگر و دو تنِ دیگر را به یارى خواندهاند. عبداللّه شتابان به سراغ اسودِ آهنگر مىرود امّا او زودتر بار سفر بسته، به کربلا رفته است. مسیر حجاز تا کوفه را عبداللّه گام به گام با خاطرهها و سخنانى که از امام حسینعلیه السلام در یاد مردمان باقى مانده طى مىکند تا به مرکز واقعه مىرسد. او حقیقت را مىیابد و آن گاه، به سوىِ راحله باز مىگردد. همه حجّتِ او بر مسلمانى، حسین است و چهره اسلام و معناى عشق را در حسین مىبیند، (از پیکر جدا بر فراز نیزهها). روز واقعه، فیلمى خوش ساخت و جذّاب است. زیبایى تصاویر، چهرهپردازى شخصیتها و فضاهاى انتخاب شده مناسب، چیزى از ارزشِ باطن و معنویت فیلم کم نمىکند. متنِ زیبا، منسجم و یکدستِ فیلمنامه در کنارِ موسیقىِ همگام و همپاى با متن و بازىِ قوى و توانمند شخصیتها، تماشاچى را در حال و هواى فیلم قرار مىدهد و احساس همدردى و توجه او را برمىانگیزد. طراحى لباس و چهره بسیار عالى است و علاوه بر شخصیتهاى اصلى، بر روى ساماندهى لشکرها و عموم افراد به دقّت کار شده است. با دیدن این فیلم هر هنردوستِ صاحبدلى از این که سینماى انقلابِ اسلامى در پیوند با ارزشهاى الهى و مذهبى گامِ بلندى برداشته احساس شادمانى و غرور مىکند. اگرچه قصّه قصه عبداللّه است و او یک شخصیت فرعى است و از زاویهاى کوچک به واقعه کربلا نقب مىزند، اما ساختن این قبیل فیلمها و شخصیت پردازیها دست فیلمسازانِ ما را در آفرینشِ شاهکارهاى بزرگ دینى و اعتقادى، توانا و نیرومند مىسازد. سینمایى که سابقه صدها سیاهمشق را درباره عاشورا آزموده مىتواند فیلمى از عاشورا بسازد که اگر نه همه حقِّ مطلب که بخشى از آن را ادا کند. و از این تراژدى بزرگ تاریخ بشرى اثرى جاویدان و پابرجا بسازد. شاید جهان اسلام رمز سوز و گداز، و عشق شیعه به حسین و ارتباط آن با اصولگرایى اسلامى را درک کند. چهره پیامبر اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت نه فقط براى غیر مسلمانان که براى مسلمانان هم ناشناخته است. شیعه و سنّى هیچ یک حقّ علىعلیه السلام را درنیافتند. زینب و زهراعلیهما السلام را نشناختند. حسنعلیه السلام، گمنام رفت. امام سجادعلیه السلام بىنام و نشانترین عارف و زاهد و عابد جهان است. امام باقرعلیه السلام گمنامترین دانشمند و عالم و... . آرى، براستى در زندگى سراسر رنج، حبس، شکنجه و شهادت پیشوایان معصوم حقیقتى را مىیابیم و آن این که حقیقت چنان که عبدالله، نصرانىِ تازه مسلمان دریافته همواره در زنجیر است و خونین و دَم فروبسته. فیلمساز در این اثر بخوبى خود را کنترل کرده و اجازه نمىدهد فیلم در وادى برانگیختنِ شور و احساساتِ تماشاچى گام بردارد؛ که این بسته به نوعِ مخاطبِ فیلم تأثیر متفاوتى دارد. اگر فیلم براى مخاطبِ خارجى ساخته شده که در عینِ پرهیز از صحنههاى کشتار، فلسفه و علّتِ وجود قیام عاشورا را به زبانى قابل فهم و منطقى (نه احساسى) تشریح مىکند و در این زمینه موفق است. فیلمساز پاسخ خود به غربیها را به عبدالله نصرانى با مقایسه خلقیاتِ امام حسینعلیه السلام با عیسىعلیه السلام (شفقت حضرت با اسراى مسیحى) انجام مىدهد و شهادت او را با مصلوب شدن عیسى مقایسه مىکند و شاید براى همین است که زیاد به مرکز فاجعه نزدیک نمىشود چنان که براى مخاطب شیعه این صحنه کم دارد و تماشاچى به انفجار احساساتى که انتظارش را دارد نمىرسد و در حالت حُزن و پایدارى باقى مىماند. نقاط قوّت در فیلمنامه بسیار است. از شخصیتِ عبداللّه گرفته تا اشراف و بزرگان مصلحت طلب قوم، از عشقِ پاک عبدالله و راحله. از تعصب جاهلى در خصوص تفاخر به مذهب پدران که رنگ و بوى اسلامى گرفته، از حُرمت خونریزى در ماه حرام، از دیرباورى، سستى و کفر و نفاقِ مردمى که هنوز چهره على را به خاطر داشتند و از حسین پرسیدند: - آیا تو کافرى؟ در پیشگویى قبایل بدوى ظهور دو خورشید رو به روى هم در صحنه عاشورا و به صلیب کشیده شدن مسیح در نینوا.
× خلاصه فیلمنامه: اسودِ آهنگر گفت: “عشق نه مقصد حرکت که مرکبِ حرکت است” و او این را از قولِ امام حسین بیان مىکرد. مىگفت که: “عشق، گداختن است و نابودشدن” و عبداللّه از عشق خویش گذشت وبه قصد عشقى بزرگتر حرکت کرد. او گفت: “تمام حجّت من بر مسلمانى، حسین بن على است.” و چون در مجلس از ناکسان شنید که حسین به مجلس دنیا مىرود شک در خانه دلش لانه کرد. او پا جاى پاىِ سردارِ عاشورا نهاد. شتربانى از او نقل کرد که فرموده: “هنوز ظلم بسیار است.” یک منزل جلوتر، بیابان نشینى نقل کرد که فرموده: “چگونه سنگى بر بتهاى مرده بیندازم در حالى که بتهاى زنده بر زمینند.” و در آخرین منزل تا کربلا، بزرگِ قبیله صحرانشین از او نقل کرد: “ندیدم سرى به سردارى مگر بسیار سرها به زیر پاى او. آنان که دستار بر سر نهادهاند سر از مردم جدا مىکنند... زرفروشان زور و تزویر قرآن را به سود خود تفسیر مىکنند و انبانشان را از انباشتن پایانى نیست... .” عبدالله رفت و هُرم و وحشت کویر را احساس کرد. تشنگى و گرما را لمس کرد. و به چشم خویش دید که از زمین خون جارى شد و در آسمان دو خورشید درخشید. و سرهاى بزرگان بر فراز نیزهها به حرکت درآمد. او عشق و گداختن و اسلامِ حسین و جانبازان حاضر در میدان را دید: چون بازگشت، راحله از او پرسید: “حقیقت را چگونه یافتى؟!” - “من حقیقت را در زنجیر دیدم. حقیقت را پاره پاره بر خاک دیدم. من حقیقت را بر سر نیزه دیدم... .” وقتى چهرههاى باوقار و سکوتِ سنگینِ تماشاچیانى را که از سالن خارج مىشوند و نَمِ بارانى که بر کویر خشکِ دلها باریده است مىبینى درمىیابى که فیلم در ارائه پیام خویش موفق است. روز واقعه فیلمى است که در خاطرهها خواهد ماند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 77 |