تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,396 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,339 |
پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 164، مرداد 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ قسمت اول
اشاره در خصوص شیوه برخورد “امام حسن مجتبى”علیه السلام با “معاویة بن ابىسفیان” کتابهاى گوناگونى نوشته شده است، لکن از میان آنها، کتاب “صلح امام حسن” (پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ) به خامه دانشمند برجسته، “شیخ راضى آل یاسین” از امتیازات چشمگیرى برخوردار است. استاد بزرگ “سید عبدالحسین شرف الدین” درباره مؤلف و اثر ارجمندش مىگوید: “هیچ یک از بزرگان دین، در مورد این موضوع مهم (صلح امام حسن)، کوششى را که او در فراهم آوردن این کتاب منحصر به فرد و بىنظیر مبذول داشت، بکار نبرده است. و اینک کتاب اوست با این اوج و سطح بلند که در کتابخانه اسلام، خلأاى را که امت اسلامى سخت نیازمند پرشدن آن بود، پر کرد.” مترجم تواناى این اثر گرانسنگ؛ “حضرت آیة الله العظمى خامنهاى” درباره این کتاب مىفرماید: “اینک که با فراهم آمدن ترجمه این کتاب پرارزش و نامى، جامعترین و مستدلترین کتاب درباره “صلح امام حسن” در اختیار فارسى زبانان قرار مىگیرد، این جانب یکى از آرزوهاى دیرین خود را برآورده مىیابم و جبهه سپاس و شکر بر آستان لطف و توفیق پروردگار مىسایم.” مقاله پیش رو، تلخیصى از این اثر گرانبهاست، که توسط نویسنده گرامى جناب آقاى غلامرضا گلى زواره صورت گرفته است. ضمن تشکر از ایشان، این نکته را هم باید افزود که على رغم تلاش تلخیصگر، به علت گسترده بودن بحث و زیاد بودن حجم مطالب، تنها گوشههایى از این اثر بزرگ منعکس گردیده، ولکن بىشک همین مقدار هم مفید و ثمر بخش است. “واحد تاریخ و سیاست مجله”
"× سیرى کوتاه در زندگانى امام حسن مجتبى علیه السلام حضرت امام حسن مجتبىعلیه السلام امام دوم شیعیان، در نیمه دوم ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر “مدینه” پا به عرصه حیات گذاشت. نام او را “حسن” و کنیهاش را “ابومحمّد” نهادند. هیچ کس از جهت سیما و اخلاق، شبیهتر از او به رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم نبود. بیست و پنج بار با پاى پیاده حج گزارد. هرگاه از مرگ و قبر و محشر یاد مىنمود بشدّت مىگریست، هنگام وضو و نماز بدنش به لرزه افتاده رنگ چهرهاش به زردى مىگرایید. سه نوبت اموال خود را با خدا تقسیم نمود، بىاعتناترین مردم به زیور دنیا بود. با تمامى شأن و منزلتى که داشت بسیار متواضع بود و بخشش وى شهره خاص و عام بود. او سرور جوانان بهشت و یکى از دو نفرى است که دودمان پیامبر منحصراً از نسلشان پدید آمد و یکى از چهار نفرى است که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم با آنان به مباهله نصاراى نجران حاضر شد و یکى از پنج نفر اصحاب کسا و یکى از دوازده نفرى است که خداوند فرمانبرداریشان را بر بندگان واجب ساخته است. پس از وفات پدرش، مسلمین با او، بیعت نمودند. در پانزدهم جمادى الاولى سال چهل و یک هجرى، جهت حفظ دین و جلوگیرى از خونریزى مسلمین، قرارداد صلح را با معاویه منعقد ساخت و پس از آن روانه مدینه گردید. امام حسن مجتبىعلیه السلام چندین بار با دسیسه معاویه مسموم گردید تا آن که در 28 صفر سال 49 ه.ق به شهادت رسید. آن بزرگوار را در قبرستان بقیع و در کنار قبر جدهاش فاطمه بنت اسد، دفن نمودند.
× بیعت پس از رحلت پیامبر بزرگ اسلامصلى الله علیه وآله وسلم عدّهاى با تأویل و توجیه و نادیده انگاشتن فرمایشات گرانقدر پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله وسلم در خصوص تمسّک به کتاب خدا و اهل بیت، در امر خلافت انشعاب ایجاد نموده و آن را از خاندان پیامبر باز گرفتند. و منظور و هدف مهمى که پیامبر با اصرار و ابرام و احتیاط براى امت و عترت در نظر داشت و به خاطر آن خلافت را به عترت سپرد، از چشم آنان پوشیده ماند. همین تفکیک خلافت از عترت و اهل بیت بود که فجایع خونین تاریخى را در مسیر اسلام پدید آورد و موجب شد تا فردى چون معاویه بر مسند خلافت قرار گیرد. معاویه کوشید تا در تمامى مراکز بزرگ اسلامى بذر مسموم خود را پاشیده مردم را با بهانههاى گوناگون از یارى حضرت علىعلیه السلام باز دارد. این مسائل، رنج جانکاهى را متوجه آن بزرگوار نمود که بازتاب آن در خطبههاى ایشان دیده مىشود. فرزند او یعنى حضرت امام حسنعلیه السلام نیز به خاطر شرایط ناگوارى که با توطئه برنامهریزى شده معاویه فراهم شده بود، اندوهى نهانى و بزرگ داشت ولى از سویى با مشاهده یاران ارزنده پدرش که استوانههاى اخلاص و ایثار بودند روزنه امیدى در دلش گشوده مىگشت که با شهادت آنها در میادین نبرد و در کنار حضرت علىعلیه السلام این دریچه امید هم بسته شد و آن رنج نهان چندین برابر گشت. با شهادت حضرت علىعلیه السلام وضعیت نامطلوبى براى حضرت امام حسنعلیه السلام به جا گذاشته شد. مردم مىباید با کسى که نصوص و گفتههاى صریح پیغمبر بر او منطبق است یعنى حسن بن علىعلیه السلام بیعت نمایند، لذا عبیدالله بن عباس در مسجد جامع و در بین انبوه جمعیت، مردم را با صدایى رسا به بیعت با او دعوت نمود. با اتمام گفتار او مردم مىگفتند: وه که چه محبوب است بر ما و شایسته خلافت و با شوق و رغبت به بیعت با او شتافتند. این حادثه در 21 رمضان سال چهلم هجرت مصادف با شهادت پدرش به وقوع پیوست. نقاط دیگرى جز کوفه نیز بیعت با او را پذیرفتند. با اختتام مراسم بیعت، حضرت امام حسنعلیه السلام طى خطابهاى تاریخى از مزایاى اهلبیت و حق مسلّم آنها در خلافت سخن راند و در خصوص حوادث خطرناک هشدار داد، سپس از فراز منبر فرود آمد و کارگزاران شهرها را مرتب ساخت و احکام أُمرا را صادر نمود و به امور مردم پرداخت.
× بسیج و فرماندهى مردم در مسجد کوفه اجتماع نمودند، حضرت امام حسنعلیه السلام خلایق را به جهاد علیه معاویه این عنصر طغیانگر و آشوبگر و تجزیه طلب و دفاع از حق و پایدارى دعوت نمود. “عدى بن حاتم” اولین کسى بود که دعوت امام را اجابت کرد و به اردوگاه سپاه اسلام در “نخیله” رفت و هزار جنگجوى قبیله “طى” بدو پیوستند. پس از وى گروههاى دیگرى عازم جبهه جنگ شدند. امام نیز “مغیرة بن نوفل” را بر کوفه گماشت تا مردم را براى حضور افزونتر در نُخیله ترغیب نماید. در مدت ده روزى که در نُخیله توقف داشت چهار هزار نیروى جنگى به او پیوستند. پس از آن، امام به کوفه مراجعت نمود و خطبهاى پرهیجان انشاء کرد که به دنبال آن سپاهیان دیگرى به اردوگاه مسلمین ملحق شدند. امام به سوى “دیر عبدالرحمن” که بر سر راه دو اردوگاه امام، در مدائن بود رهسپار گردیدند، این ناحیه به لحاظ سوق الجیشى اهمیت قابل توجهى داشت و انتخاب آن از سوى امام، خود یک استراتژى جنگى به شمار مىرفت. امام با این کار و ترسیم خط مشى جنگى خود، چهره فرماندهى آگاه را نشان داد که به رموز نظامى مرسوم زمان به بهترین نحو واقف است. پس از آن امام حسنعلیه السلام “عبیدالله بن عباس” را فرمانده مقدم سپاه نمود و از او خواست تا در کارها با “قیس بن سعد بن عباده” و “سعید بن قیس همدانى” مشورت کند. نصوص تاریخى تعداد قواى نظامى را که در دو اردوگاه “مدائن” و “مسکن” مستقر بودهاند بین چهل هزار تا صدهزار نفر ذکر نمودهاند ولى قرائن و شواهد مبیّن آن است که رقم سپاه به بیست هزار نفر بالغ گردیده است.
× عناصر سپاه امام براى فراهم آوردن سپاه، مزایاى قواى نظامى را صددرصد افزود. “حجر بن عدى” را نزد کارگزاران ولایتها فرستاد تا مردم را جهت جهاد، بسیج نماید. خطباى زبردستى چون، “عدى بن حاتم”، “معقل بن قیس”، “زیاد بن صعصعه” و “قیس بن سعد” با او همکارى نمودند. به زعم نغمههاى پلیدى که از سوى مخالفان امام ساز مىشد، تبلیغات یاران باوفاى امام تا حدودى توانست مؤثر واقع شود و عده زیادى از مردم را به جهاد و دفاع ترغیب نماید. روشهاى حکیمانه و مُدبّرانه و خطابههاى حماسى و مواعظ بلیغ، کار خود را کرد و امیدوارى به شکست شام و پیروزى کوفه را در همه جا و همه کس دمید. با همه این مسائل، ترکیب سپاه امام، انگیزهاى واحد براى جهاد نداشت. گروهى جهت به دست آوردن سود مادى و جمعآورى غنایم به سوى قرارگاه شتافتند، عدّهاى در حالتى بین شک و تردید رهسپار جبهه جنگ شدند. خوارج این تروریستهاى خطرناک، بدو پیوستند تا از عواقب منفوریت در نزد مردم تا حدودى رهایى یابند و تظاهر آنان به جهاد، نیرنگى بیش نبود. آنها در آغاز مىخواستند، به هر حیلتى بود با معاویه بجنگند و همراهى آنان با امام چیزى جز فتنهانگیزى نبود. ضربه جسارت آمیزى که در “مظلم ساباط” “جراح ابن سنان اسدى” بر امام وارد نمود، برگرفته از توطئه مخفى و جدّى خوارج بود. بدین ترتیب قبل از شروع نبرد، مقاصد پلید این گروه بر امام آشکار گردید و آگاهى آن بزرگوار به سست عهدى و ناهمراهى قومش افزون گشت. چنانچه آن حضرت طى نطقى خطاب به لشکر مدائن به اختلاف تمایلات و هدفهاى عناصر سپاه در این جنگ اشاره نموده است. در این جا ممکن است این سؤال مطرح شود که: اگر امام به ناخالصى سپاه واقف بود و گروههاى معارض را مىشناخت پس چرا به تصفیه لشکر نپرداخت و به قطع عضو فاسد، اقدام ننمود؟ در پاسخ باید گفت: 1- شایسته نیست داوطلب جهاد طرد شود و چارهاى جز پذیرش این گروهها نبود. 2- تاریخ گواه آن است که در سپاه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و حضرت علىعلیه السلام نیروهاى این گونه بوده و آن بزرگواران تصفیهاى صورت ندادهاند؛ امام حسنعلیه السلام نیز بر حسب وظیفه لازم بود به روش پدر و جدّش عمل مىکرد. 3- اگر ایشان به تصفیه عناصر بخصوصى از سپاه مىپرداخت، امکان اختلاف و دودستگى مىرفت. 4- دوران کوتاه زمامدارى آن امام به ایشان فرصت اصلاح گروههاى مزدور و منافق را نداد.
× عبیداللّه بن عباس وى سردارى بود که دلى برافروخته و بیقرار و سینهاى داغدار داشت و جویاى انتقام دو فرزند بىگناه خود بود. وقتى به وادى “مسکن” رسید، مطّلع شد که عملیات کینهتوزانه برخى از رؤساى کوفه، کوششهاى شیعیان را خنثى نموده و براى بسیج عمومى، مانع ایجاد کرده است، امّا تفاوت عددى دو سپاه براى او چندان رعبآور نبود و بیشتر به روحیه سپاه مىاندیشید و از آن بیم داشت که دام تزویر معاویه در دل سپاهیان، بذر تفرقه ایجاد کند و حدسش درست بود، زیرا در اردوگاه “مسکن” شایعهاى مبنى بر “شروع مذاکرات صلح امام حسن” آشفتگى تأسف آورى ایجاد کرد و بدین لحاظ تصمیم گرفت در این بحبوبه از فرماندهى کنارهگیرى کند، ولى چون این کار، قرین با عجز و زبونى بود و این جوان سى و نه ساله خودخواه و مغرور کسى نبود که شخصیت خود را ناتوان نشان دهد، در حالى که مىتوانست با درایت، آشوبطلبان را خاموش نماید و منتظر فرمان نهایى امام باشد. ولى این فرمانده به زشتى دیگرى تن در داد و آن صحبت با فرستاده معاویه درباره مزد فرار بود! معاویه براى وى یک میلیون درهم پاداش قرار داد و نیز از ضعف او یعنى جاهطلبى هم بهره برد و بدین گونه فرمانده جوانهاشمى، شبانه همچون فرارى ذلیلى وارد اردوگاه معاویه شد! پس از وى، فرماندهى لشکر مقدم امام با “قیس بن سعد عباده” گردید. قیس طى خطابهاى پرکشش به نکوهش حرکت زشت و خیانتبار “عبیدالله بن عباس” پرداخت و تأثیر کلام او آن چنان بود که حاضرین فریاد زدند “الحمدلله که او را از میان ما خارج ساخت”.
× آغاز سرنوشت حرکت خائنانه “عبیدالله” فضاى مساعدى براى پدید آوردن روحیه تمرّد و سرپیچى به وجود آورد، به گونهاى که در فاصلهاى کوتاه، تعداد فراریان میدان جنگ به هشت هزار نفر بالغ گردید. بدین ترتیب جلوههاى فریبنده شام اندیشه خیانت را در افراد برافروخته ساخت. افرادى که جهت جمعآورى غنایم جنگى آمده بودند، اکنون بدون جنگ و از راه خیانت به مطامع مادى خود رسیدند و لذا معاویه جنگ خود را با “حسن بن على”علیه السلام به نبردى حیله گرانه و فتنهانگیز تغییر داد.
× کوفه در روزهاى بیعت کوفه در هنگامه بیعت با امام حسنعلیه السلام داراى وحدت نظر بود البته در این میان ضمن آن که اغراض شایسته و موافق، وجود داشت، غرضهاى فاسد با اهداف پنهان زمینههاى نفاق را ایجاد مىنمودند. معالوصف حسن بن علىعلیه السلام همه دلها را با خود همراه داشت و مردم نیز بدو محبت مىورزیدند. عدّهاى مىپنداشتند که با بیعت با شخصى که خُلق و خُوى خوش دارد به خواستهها و طمعهاى خود خواهند رسید، اما وقتى صراحت در احکام و قاطعیت در اجراى عدالت را از سوى آن امام مشاهده نمودند از سود مادى و منافع دنیوى این حکومت مأیوس گشته و به کارشکنى و ایجاد تفرقه پرداختند. ادامه عصیان معاویه نیز افراد مذکور را در اخلالگرى تقویت مىنمود. افرادى که در روزهاى بیعت بانى فساد و اختلال در اوضاع بودند در گروههاى زیر تقسیم مىشدند: 1- باند اموى: این دسته با معاویه مکاتبه داشتند و به او وعدهها دادند و هنگامى که امام از تصمیم نهایى و مقاصد شوم آنها مطّلع گشت، زیر لباس خود زره بر تن مىنمود و حتى بدین حال به نماز حاضر مىشد. افراد این گروه در پوششى از دروغ و نفاق فعالیتهاى زشت و پلید خود را ادامه مىدادند. 2- خوارج: این افراد با امام شرط نمودند که اگر نبرد با شامیان را آغاز کند، با وى بیعت کنند که امام دست از بیعت آنها کشید و فرمود: به شرط اطاعت کامل و بدون قید و شرط بیعت کنند که ناچار شدند در ظاهر با امام بیعت کنند، خوارج به طرق گوناگون ایمان بسیارى از مردم را متزلزل مىنمودند. 3- شکّاکها: اینها تحت تأثیر خوارج در حال تردید بودند وگرچه توانایى شرارت نداشتند امّا آلت دست فتنهگران بودند. 4- الحمراء: اینها از اولاد بردگان بودند و در برابر مزد به هر جنایتى دست مىزدند و شمشیر برندهاى در دست زورمندان به شمار مىرفتند. در کنار این گروههاى معارض، شیعیان بودند که به لحاظ تعداد، در مرکز حکومت بر دیگران فزونى داشتند. بىشک اگر این افراد از توطئهها و دسایس گروههاى فوق مصون بودند، براى مقابله با خطرهایى که از شام به سوى کوفه سرازیر مىشد، کافى بودند. امام حسنعلیه السلام بیش از هر کس درصدد آن بود تا با مساعد شدن اوضاع، قدرت شیطانى معاویه را درهم بکوبد. اما در داخل حکومت او مردمانى زندگى مىکردند که گرچه در ظاهر با هم بودند ولى از لحاظ اهداف و انگیزهها فاصله زیادى داشتند و آن بزرگوار در برخورد با این اوضاع و احوال از خود دوراندیشى نشان مىداد که اگر حوادث غیر قابل محاسبه پیش نمىآمد به طور حتم پیروزى درخشانى به دست مىآورد.
× چند نمونه از عاقبت اندیشیهاى امامعلیه السلام: الف : در بیعت افراد هیچ شرطى را از آنها نپذیرفت جز اطاعت محض در هنگام جنگ و صلح. ب : مزایاى جنگجویان را صد در صد افزایش داد. ج : دو نفرى را که براى معاویه جاسوسى مىکردند اعدام نمود. د : به لحاظ شناخت جوامع کوفى و روحیه اطرافیان، نبرد با معاویه را به تأخیر انداخت. ه : پرونده سیاه معاویه را به مردم معرفى نمود و بهانه معقولى در نزد افکار عمومى براى جنگ با معاویه به وجود آورد.
× تصمیم جنگ امام طى نامهاى از معاویه مىخواهد که با ایشان بیعت نماید از طغیان و سرکشى دست بردارد و پس از نصایحى در پایان نامه خطاب به معاویه مىنویسد: “اگر جز به پیگیرى از گمراهى و ستیزهگرى تن درندهى مسلمانان را به سروقتت خواهم آورد و تو را به محاکمه خواهم کشید، تا خدا میان ما حکم کند و او بهترین حکم کنندگان است.” اگر نامههاى امام حسنعلیه السلام به معاویه بررسى شود، روشهاى عاقلانه و استدلالهاى محکم در آنها آشکار مىشود ولى بر عکس، معاویه در نامههایى که به امام حسنعلیه السلام نوشته از خصومتهاى کهنه گذشته سخن به میان مىآورد و آتش اختلاف را برمىافروخت، وى هیچ گونه دلیل معقولى براى اثبات حق خلافت و تصرف این مسند مقدّس نداشت، حتى حربه بُرّان خونخواهى عثمان، با شهادت حضرت علىعلیه السلام کُند شده بود و اکنون در مقابل او کسى قرار داشت که بر در خانه عثمان ایستاد و به گونهاى از او دفاع نمود که پیکرش از خون رنگین گردید تنها دلیلى که معاویه داشت این بود که از امام حسنعلیه السلام به سال، بزرگتر و به زعم باطل خود با سابقهتر و محبوبتر است! معاویه در آخرین پاسخى که به فرستادگان امام حسنعلیه السلام داد این بود: “برگردید، میان ما و شما به جز شمشیر نیست.” بدین گونه معاویه با امام مفترض الطاعهاش از در مخالفت و گردنکشى درآمد ولى امام به جنگ، به دیده وظیفه نامطلوب که صرفاً در حال ضرورت باید بدان دست زد، مىنگریست و نیز در انتظار نبردى بود که قبلاً نیروى لازم و متّحد را براى آن تدارک دیده باشد. این تفکر و وجود عوامل فتنهانگیز موجب گردید که امام جنگ را با وجود تعجیل بسیارى از یاران باوفایش به تأخیرافکند، زیرا امام با بصیرتى که داشت، آینده دورترى را مىدید و از فسادى که بخشى از همراهان و سپاهش را فرا گرفته بود، آگاهى داشت لذا صلاح ندید که جنگ را قبل از هنگامه ضرورت آغاز نماید. البته اگر ایشان مىخواست در مقابل تحرکات عوامل داخلى شدت عمل به خرج دهد، آتش فتنه پیش از وقت، مشتعل مىشد و معاویه از شورشهاى داخلى، بهتر بهره مىگرفت. لذا به خوشرفتارى و مدارا روى آورد. با این توصیف از آن جا که معاویه در کوفه به اخلال و تشنج دست زد و وجدانهاى پَست و رذل را با پول خرید و جاسوسهایى به آن نواحى فرستاد و با ارسال بخشنامههایى تمامى سپاهیان تحت نفوذ خود را به بسیج عمومى فرا خواند، امام در پاسخ به این ستیزهجویى رسماً اعلان جهاد داده با دعوت ایشان، مؤمنان و افراد بااخلاص پروانهوار به گردش جمع شدند اما در کنار این یاوران پاک سرشت، خیل انبوهى از بداندیشان و افراد سست عنصر وجود داشتند؛ وى حتى هنگامى که اردوى خود را در مرزهاى عراق مستقر مىنمود به فکر جنگ کردن نبود و نگران آن بود که حریفش دست به کار جنگ شود. معاویه نامههایى که زعماى خیانتکار کوفه برایش نوشته بودند، جمع آورى نمود و براى حسن بن علىعلیه السلام ارسال داشت تا آن امام را از اغراض سپاه خود باخبر نموده باشد و این خود درآمدى جهت ورود به مذاکرات صلح است. همچنین هیأت شامى که براى تقدیم این نامهها به امام، در اردوگاه مدائن آمده بودند هنگامى که خیمههاى سپاه را از نظر مىگذرانیدند از روى عمد و با صداى بلند مىگفتند: “خوب شد، خدا به دست پسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم خونها را حفظ کرد و فتنه را خوابانید و آرزوى صلح را برآورده ساخت”! و این موارد بذر فتنهاى بود که معاویه مىخواست توسط آن صلح را به زور به دست آورد و فتنههاى خود را از طریق رواج شایعات و بدبینى ادامه دهد، تا آن که به منظور خود رسید، زیرا دو لشکر امام مستقر در “مسکن” و “مدائن” دستخوش نگرانى و حوادث تلخى شدند. با این همه تحیّر و تردید، کوچکترین نگرانى در وجود امام پدید نیامد و صرفاً به تأمل ایستاد، تا راه صحیح و خط مشى منطقى را انتخاب نماید.”ادامه دارد” | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 70 |