تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,405 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,355 |
غربال انقلاب | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 165، شهریور 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
غربال انقلاب
امام جعفر صادقعلیه السلام: “... إِنّ الحسنَ من کلِّ أحدٍ حسن و إنَّهُ منک أحسن لمکانک منّا و انّ القبیح من کُلِّ أحد قبیح و انّه منک أقبح...؛1 همانا کار نیک از هر کسى شایسته است و از تو شایستهتر چون شیعه ما هستى و کار زشت از هر کسى نارواست و از تو نارواتر ]چون شیعه ما هستى[ ... .” نهادهاى برخاسته از انقلاب، رسالتى جز پىگیرى اهداف انقلاب، بر دوش ندارند. بنابراین، میزان مقبولیت و مشروعیتشان، بسته به پاى بندى بدان اهداف است و به هر میزان از آن اهداف بازمانند، از مشروعیت خویش کاستهاند. حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى، براى شکوفا نمودن و بارور ساختن هنر انقلابى، سامان یافته و خدماتى نیز تاکنون ارائه کرده است، با وجود این، متأسفانه عنصر ابتذال، بسان موریانهاى در دل این ستون استوار رخنه نموده که اگر اولیاى امور در اندیشه آسیب زدایى برنیایند، این بنا ویران و انقلاب زیان خواهد دید. اخیراً در خبرها آمده بود که محفلى در “سینماآزادى” بیاراستند و از یکى از هنرپیشگان فیلمهاى مبتذل عصر دیجورستم، به پاس سالها فعالیت هنرىاش تقدیر و تجلیل به عمل آوردند و شگفت آن که نام “مؤسسه خدمات سینمایى حوزه هنرى” نیز در میان مبتکرین این اقدام وقیحانه بود!2 پیشتر نیز فیلم “آدم برفى” که از سوى حوزه هنرى تهیه شده بود، در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر، غیر قابل نمایش، تشخیص داده شد و آن هم به دلیل وجود برخى صحنههاى مبتذل و غیر اخلاقى!3 حال ماجراى هزینه دو میلیاردى براى تهیه “خاکستر سبز” توسط این حوزه، آن هم به بهانه پرداختن به رخداد غمبار بالکان، و خلاصه کردن نقش ایران در خبرنگارى که دل به دخترى بوسنیایى مىبندد؛ بماند. و جالب این جاست که هنوز مرکّب اعتراض برخى از نشریههاى متعهد و انقلابى، نسبت به اعلامیههاى حوزه یاد شده در پذیرش هنرجو براى رشتههاى سنتور، ویولون، کمانچه و... خشک نشده است! راستى رسالت دستگاههاى هنرى چیست؟ آیا سرمایه بیتالمال هزینه مىشود تا از کسانى که وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامى قاطعانه صلاحیت آنان را حتى براى بازىگرى رد مىکند، تکریم و تجلیل به عمل آید؟ متأسفانه ضربههایى که انقلاب از ناحیه دوستان نادان و گاه دوست نمایان متحمل گشته، بسیار سهمگینتر از آسیبهاى وارد شده از طرف دشمنان بوده است. آرى، نباید فراموش کرد که کسانى به دگراندیشان و غربزدگان قدرت تجرّى دادند که نانچیکاى انقلاب مىچرخاندند ولى سرانجام درصدد ایجاد شبهه در نظریه ولایت فقیه - تنها یادگار جاودانه امام عظیم الشأن - برآمدند و تازه، به این فکر افتادند که مقبولیت آن را با دموکراسى آزمون داده، محک بزنند! پارهاى هم به جاى آن که از طریق روزنامهاى، که مرتزق از بیتالمال است، مبلّغ اهداف “ایران” اسلامى باشند، به تبلیغ و ترویج کسانى مىپردازند که نه تنها در مطبوعات رژیم طاغوت پیشینه منفى دارند، بل هم اکنون جزو همکاران رادیو بى.بى.سى و نشریههاى ضد انقلاب خارج از کشورند. این کسان در جواب معترضان دلسوز، از سرغرور مىفرمایند: “ما به اظهار نظرهاى عجولانه و غیر همه جانبه”، جواب نمىدهیم! و انگار امکانات ملى این کشور، ملک طلق و میراث پدرى آنهاست که هرطور بخواهند در هزینهاش حکم برانند. بعضى از رنگین نامههایى که “همشهرىِ” سکولارهاى لیبرال گشتهاند نیز با امکانات بیت المال، یا مردههاى “صحراى محشر” را زنده مىکنند یا به ترویج اندیشههاى غربزدگان بىخبر از ولایت و امامت مىپردازند تا متفلسفانه با استدلالهاى بىپایه خود ثابت کنند که ولایت اسلامى از مقوله وکالت است و حکومت تابع قانون وکیل و موکل! و انگار نه انگار که شریعت مقدس در باب ولایت فقیه سخنى دارد و فقیهان عظیم الشأن کلامى! بارى، کم نیستند کسانى که در پرتو انقلاب و اسلام به شهرت و محبوبیت دست یافتند ولى هنگامى که از پل گذشتند، به تخریبش پرداختند. بعضىها تا دیروز همردیفانشان آنان را قبضى در اندیشه، بیش نمىدانستند، اما به برکت انقلاب و تریبونِ فراهم آمده از طفیل خون شهیدان، بسط اندیشه یافتند ولى به زودى آتش بیار معرکه فلاسفه کلیسا ستیز مغرب زمین شدند و در جدایى دین از سیاست سخن راندند و ایدئولوژیک بودن دین را برنتابیدند و اندر کرامات مغرب زمین و مدینه فاضلهاش حکایتها ساز کردند و سرانجام آلت دست سیاستمداران غربى شدند. و اخیراً در خبرها خواندیم که در “انجمن سیاست خارجى آلمان” شرکت کردند و حضورشان را در آن محفل، مشروط به عدم وجود اغیار، از خبرنگار و غیر ذلک، کردند. و در دانشگاه بُن نیز داد سخن دادند و با این که پیشتر رضایتمندانه از “اقبال لاهورى” نقل کردند که “]این[ سخن را باور کنید که اروپاى امروز بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشر است” ولى اکنون مىگویند: “غرب ستیزى سیاستمداران ایرانى جنبه کلیشهاى دارد و این مقوله روز به روز در اذهان عمومى جاى خود را از دست مىدهد و هرچند ضد غربى بودن به عنوان ارزش وارد فرهنگ ما شده است ولى هم اکنون افراد شجاعى هستند که سواى آنچه در جامعه جریان دارد به بیان اندیشههاى خود مبادرت مىکنند و این همان راهى است که جامعه به آرامى به سوى غرب طى مىنماید.” و گویا اصلاً حقوق بشر و دموکراسى در “سربرنیتسا” و “ژپا” و شهرهاى الجزایر، مصر و جنوب لبنان غوغا نمىکند و جنایتهاى بالکان با تبانى غرب تحقق نمىیابد! برخى از اصحاب سینما که پیش از انقلاب، در رکاب سرگردانى پا مىزدند و “باى سیکلِ” گروهکهاى منحرف مىراندند، در سایه رحمت انقلاب، به “توبه نصوح” روى آوردند - که رهاورد مبارکش، پیوند بىسابقه مسجد و سینما شد - لیک صد افسوس که وقتى “نوبت عاشقى” رسید، در “شبهاى زاینده رود”، براى همیشه غرق شدند. شمارى دیگر که فرهنگشان را در پرتو “کیهان” انقلاب به دست آوردند و شهرتشان را نیز، فرجامشان به باز کردن دکه “کیان” انجامید تا جاده صاف کن “ایران فردا” شوند و دارالتجاره نهضت لیبرال را رونق بخشند. کسانى هم بودند که به هزینه آبروى روحانیت بر مسند نخست وزیرى انقلاب تکیه زدند، ولى پس از ناکامى در اهداف و اجبار به کنارهگیرى، تبلور اندیشه دینىاشان را در استغناى از روحانیت و کنار گذاشتن احادیث معصومانعلیهم السلام - به بهانه “حسبنا کتاب الله” - جستند و دستاورد این استراتژى شوم، آن شد که در به اصطلاح “دفاعیه از اسلام”، احکام ضرورى شریعت، در باب مرتد، را یکسره انکار کردند و به تحریف قرآن دست یازیدند تا به جناب “رول” بفهمانند که اسلام، دموکراسى را تهدید نمىکند و ما افکار ارزشمندى چون ناسیونالیسم، لیبرالیسم، دموکراسى، سوسیالیسم و نیز مبارزه با استبداد و سرمایهدارى و امپریالیسم را وامدار مغرب زمین هستیم! و اصولاً فتواى جدید (حکم اعدام سلمان رشدى) با اصول و دستورات قرآن مطابقت ندارد و نشأت گرفته از احساسات غریزى بشرى است! و انقلاب ایران، دچار انحراف سیاسى و ایدئولوژیک شده است! عنصر نگون بخت دیگرى که او نیز با پشتیبانى روحانیت، اعتماد عمومى را به دست آورد، همین که به کرسى ریاست جمهورى دست یافت، خود را اندیشه قرن خواند و با همداستانى جریان پلید نفاق، به ترور ولى نعمتان خود پرداخت و سرانجام با رسوایى به دامان اربابانش پناهنده شد تا راه بختیار معدوم را ادامه دهد. بارى، انقلاب داراى اصول روشن و خدشه ناپذیرى است که امکانات آن هم باید در همین راستا به کار رود، و هیچ کس مجاز نیست آنها را به پاى نامحرمان بریزد و باید به خاطر داشت که بیش از هفده سال تجربه براى تبیین درست مواضع انقلاب، و طرد، افشا و غربال هویتهاى ناپاک یا وابسته نه تنها کافى که زیادى هم هست! والسلام على من اتبع الهدى
پاورقیها: 1) بحارالانوار، ج47، ص350 - 349. 2) کیهان هوایى (چهارشبنه 21 تیر 1374) شماره 1138، ص8. 3) هفته نامه صبح (دوشنبه15اسفند1373)پیش شماره، ص4.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 79 |