تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,280 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,189 |
زن و تجمل پرستى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 165، شهریور 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
زن و تجمل پرستى قسمت اول فاطمه علوى
× مقام معظم رهبرى: تشدید نوگرایى و مدگرایى در مصرف، کار محاسبه شده صهیونیستها و سردمداران سیاستهاى استعمارى است و باید با ارائه بحثهاى اسلامى، گرایش به شکلهاى غلط مصرف و تجمل که در جوامع جاهلى رشد داده مىشود از جامعه اسلامى ریشهکن گردد و به این ترتیب بسیارى از مشکلات، نظیر بدحجابى و رواج فساد و فحشا که معلول همان باورها و فرهنگهاى استعمارى است از بین خواهد رفت.1
پیش درآمد از خصوصیات زنان، لطافت روحى و عاطفى و جمال دوستى و جمال طلبى آنهاست، از این رو زن به گلى خوشبو تشبیه شده که نیاز به مراقبتهاى ویژه دارد؛ زیرا در مقابل برخى صدمات، آسیبپذیر و شکنندهتر است، گرچه همین لطافت روحى، راه دل را - که براى رسیدن به حقیقت، راهى مستقیم و بدون قیل و قالهاى منطقى و علمى است - بر آنان هموارتر مىسازد و تعابیر به ظاهر متضاد در روایات در مورد زنان، اشاره به هر یک از این دو بعد روحى است: امام صادقعلیه السلام فرمودند: “أکثر الخیر فى النّساء؛2 زنان سهم بیشترى از خوبى دارند.” و امیرالمؤمنین علىعلیه السلام مىفرمایند: “انّ النّساء همّهنّ زینة الحیاة الدنیا...؛3 همانا همّت زنان، در زینت و آرایش زندگى دنیاست... .”. این دو بیان هر یک اشاره به یکى از دو بعد مقابل هم دارد. اینک بجاست تا از خطرات تجمل براى زنان سخن به میان آوریم و از هشدارهاى دین در این راه بهره جوییم، زیرا که مسؤولیتهاى زن ایرانى در شرایط زمانى حاضر بر کسى پوشیده نیست و عمل کردن به وظایف یا خداى نخواسته بىخبرى از آنها نجات دهنده و یا گرفتار کننده خواهد بود و بسا سرنوشت کلى انقلاب و نظام را رقم زند. بارى با چنین زمینهاى در سه موضوع کلى: 1- تبرج 2- چشم و هم چشمى 3- وظایف همسران روحانیان و مسؤولان، سخن خواهیم گفت.
تبرج
“تبرج” در لغت به معناى ظاهر کردن زینتها و زیباییهاى زن بر غیرمحارم است و از ماده “بُرج” اخذ شده که به معناى بنایى بلند است که در معرض دید همگان قرار مىگیرد.4 قرآن زنان را از تبرج، برحذر داشته است: “... و لاتبرّجْنَ تبرّج الجاهلیة...؛5بسان جاهلیت نخستین، در میان مردم ظاهر نشوید.” جالب آن که این منع، دو آیه پس از یادآورى منافات دنیاخواهى با آخرت طلبى و خداپرستى ذکر شده است - که درباره آن گفت و گو خواهد شد - یعنى تنها زنى در دام تبرج و خودنمایى مىافتد که رابطه خود را با خدا گسسته باشد. تردید نیست که در شرایط کنونى بدحجابى به عنوان یک ناهنجارى اجتماعى، بخشى از زنان را فرا گرفته است ولى سؤال این است که چسان برخى از زنان که خود را مسلمان مىدانند و قرآن مىخوانند و به حقانیت آن اعتراف دارند، نماز مىخوانند، روزه مىگیرند، حج مىگزارند و مىدانند که حجاب ضرورى دین و واجب روشن الهى است، لیکن در عمل پوشش را رعایت نمىکنند؟ اساسىترین عامل ایجاد چنین زیستى، میل به تجملپرستى است، زیرا زنى که خود را در مقابل نامحرمان مىپوشاند، مشکل مىتواند مدل لباسهایى را که بر تن دارد مقابل انظار عمومى به نمایش درآورد. اگر این مظاهر خودنمایى، بیرون از منزل در مقابل چشم نامحرمان با چادر و مقنعهاى یک شکل و یک رنگ مستور گردد، چه کسى خواهد دانست که او در خرید لباس و تجملات و زینتآلات چه غوغایى کرده است؟! جز همسر و محارم چه کسى از آرایش و حجم زیورآلاتى که به خود آویخته است تا وسیله تفاخر و گردن فرازى او شود، آگاه خواهد شد و این تجمل پرستى زمانى که با عقدههاى روانى توأم باشد، وقتى که خود کمبینى با آن بیامیزد و آن گاه که توأم با غلبه فرهنگ غربى و جاهلى در برخى محیطهاى اجتماعى شود که در بعض ادارات و مؤسسات، و لو اندک، چادر نوعى عقبماندگى و بىفرهنگى تلقّى شود و حتّى چادریها را سر بدوانند و بیرون بودن فکل و... نشانه پیشرفت و منور الفکرى باشد، به یک باره سر از وضعى در مىآورد که گاه فرنگ رفتهها هم نظیرش را در فرنگستان ندیدهاند! و البته در این ورطه، گروهى از روى عمد و دهن کجى به انقلاب با انگیزههاى سیاسى و براى شنیدن دست مریزادهاى اربابانشان، در خیابانها ظاهر مىشوند و مانند بیمارى مسرى درد خویش را میان ساده لوحان و خودباختگان دیگر پراکنده مىکنند تا جایى که مع الأسف برخى محجبان و چادرپوشان را هم ناخودآگاه تحت تأثیر قرار مىدهند. چقدر از معنویت دورند زنان و دخترانى که تبرج را سرلوحه برنامه زندگى خود قرار دادهاند و خود را به ثمن بخس فروخته و خویشتن را از زیر لواى امن الهى به وادى گمراهى و سرگردانى غرب مىکشانند! خطر خودنمایى و برهنگى و زیر پا نهادن حیا و عفت تنها در آلوده کردن جوانانى که با این سر و وضع به آلودگى و گناه دعوت شدهاند خلاصه نمىشود، حتى ضرر آن معادل برهم زدن ارکان مقدس خانوادهها نیست بل فراتر از آنهاست، زیرا از آن جا که مبدل به حربهاى سیاسى شده اساس انقلاب و اسلام را نشانه گرفته و به خاطر این آسیبِ هولناک است که دشمن با تمام قوا در این بخش سرمایهگذارى مىکند و عمده تبلیغاتش را خصوصاً از طریق ماهواره به انجام مىرساند. بنابر این اصرار بر بدحجابى و بىحجابى در ام القراى جهان اسلام و آن هم در این برهه از زمان که دختران با حجاب، در مهد به اصطلاح دموکراسى و حقوق بشر به جرم پوشش از مدرسه اخراج مىشوند و از حقوق مسلم اجتماعى محروم، در حقیقت اعلام جنگ علیه دین و اساس انقلاب است که هیچ توجیه و عذر و بهانهاى از قبح و زشتى گناهش نمىکاهد. رهبر حکیم و خردمند انقلاب در این زمینه فرمودند: “امروز سرگرم شدن به زر و زیور براى زن انقلابى مسلمان ایرانى عیب است، امروز سر و سینه و دست را از زیور آلات پرکردن و زیور و آرایش و مد و لباس را بت خود قرار دادن براى زن انقلابى مسلمان ایرانى ننگ است. آن زنى که در پى این گونه چیزهاست، از ارزش پایینى برخوردار است. طلا براى زن ارزش آفرین نیست. بىاعتنایى به مدهاى دام گونه ساخته و پرداخته دشمنان براى زن ارزش است.”6 چرا برخى زنان مسؤولیتهاى الهى را که نعمت عظیم انقلاب بر دوششان نهاده است و خون سرخ شهیدان آن را امضا کرده، پشت گوش نهاده و در این مهم غفلت مىورزند؟ “أحَسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لایفتنون؛7 آیا مردم گمان کردهاند همین که گفتند ایمان آوردیم، رها شدهاند و آزمایش نمىشوند.” حال که خودنمایى و بدحجابى و هتک حریم الهى نمودِ روشن تجمل پرستى و دنیادوستى است، چرا بدحجابان بند اسارت نگسلند و خود را از این خفت نرهانند و با توبه نصوح به درگاه ایزدى و ارادهاى استوار به رحمت بیکران الهى باز نگردند؟ هنوز داغ تمسخرها، فشار قوانین طاغوتى و محرومیت از بسیارى حقوق اجتماعى در دل زنان باحجاب، در زمان رژیم منحوس پهلوى، باقى است، که امروز بازگشت جاهلیت اولیه را در برخى محیطها نظاره مىکنند. گاه دختران نسل نو را مىبینند که با وجود رسیدن به سن تکلیف، با سر برهنه در خیابانها ظاهر مىشوند؛ دخترانى که اى بسا مادر بزرگانشان زیر شلاق ظلم رضا خان کتک خوردند و در خانهها محبوس ماندند ولیکن از حجاب خود، دست نشستند و پدرانِ همسن و سالانشان براى زدودن آثار کفر، سینه سپر کرده، به میدان رفتند و جان باختند و آخرین سفارش آنها حفظ حجاب به عنوان اصیلترین سنگر زنان بود و مادرانشان خون دل و سختى فقدان همسران را از چشمان پرکین دشمنان پوشاندند و صبر نمودند تا اسلام زنده بماند و به نسلهاى آینده تحویل داده شود. چقدر دردآور و سخت است دیدن مناظر بدحجابى و احیاناً بىحجابى که صداى نزدیک آمدن گامهاى ارزشهاى طاغوت را به گوش مىرساند. و دشوارتر، سکوت تأییدگر جامعه در برابر این گناه فاحش و فساد ریشهدار است، تا جایى که در بعضى محیطها اگر مؤمنى لب به اعتراض بگشاید و نهى از منکر نماید، سایرین متعجبانه کار غریبش را نظاره کرده و حتى گاه ملامتش نیز مىکنند. در جایى که قرآن، تاج عزت را بر سر مؤمنین قرار مىدهد و آن را مختص آنان مىداند، چرا در جامعه اسلامى زنان باحجاب و ناهیان از منکر، که اکثریت جامعهاند از قدرت کافى برخوردار نباشند و در عوض عدهاى بدحجاب و خودباخته - گرچه اندک - در خیابانها جولان داده، آبروى انقلاب و اسلام را به تاراج برند؟ این علىعلیه السلام است که به جوامع اسلامى هشدار مىدهد که: “]از نشانههاى انحراف دولتها و ملتها از حریم حق[، تعطیل احکام است به گونهاى که مردم از پایمال شدن حقوق بزرگ و تعطیل آن و یا از باطل بزرگى که انجام مىشود، وحشتى به دل راه نمىدهند و این جاست که نیکان، ذلیل شده و بدان عزت مىیابند.”8 کجایند گروههاى امر به معروف و نهى از منکر که با صرف هزینهها و بودجههاى کلان براى مبارزه با همین امر تشکیل یافتهاند؟ آیا شادى دشمن از بدحجابى برخى زنان ایرانى - که با چاپ عکسهاى این خودفراموشان، داد سخن مىدهند، که زن از اسارت حجاب! در ایران رها شده - نباید هشدارى براى ما باشد که بدانیم در این بعد به خطا مىرویم و قاطعیت و روشنگرى لازم را نداشتهایم؟ زنان با ایمان این مرز و بوم بویژه خانوادههاى گرامى شهدا، مفقودین، جانبازان، آزادگان که رنج و دردها را در انقلاب و پس از آن با تمام وجود، لمس نموده و در راه اعتلاى آن، عزیزترینها را باختهاند، دردمندانه سؤال مىکنند: چرا با این بلیّه بزرگ اجتماعى و ناهنجارى رنجآور به شکل ریشهاى و پیگیر مبارزه نمىشود؟ چرا مسؤولین مؤثر در کنترل این بلیه، از موضعى کاملاً انفعالى برخورد مىکنند؟ عملکردى که کاملاً احساس مىشود براى خالى نبودن عریضه و طى کردن سلسله مراتب ادارى است نه انجام یک وظیفه مهم دینى و اجتماعى. همینان مىپرسند: اگر پوشیدن لباس تحت کنترل نیست، تبلیغ نوع پوشش و تولید لباسهاى داخلى که تحت کنترل است، آیا نمىتوان عملاً آنان را تحت نظارت قرار داد و اى بسا با پیگیرى از میان تولیدیها، مغرضین مفسدى شناسایى شوند که براى بدنام کردن زنان و جوانان ایرانى دست به تولید لباسهاى جلف و خلاف فرهنگ اسلامى - ایرانى، و بالاتر از آن موهن و متهتک شأن آنان، مىزنند؟ آیا بالأخره روزى فرا مىرسد که دولت، دستورالعملى مبنى بر حذف تمامى حروف و کلمات و عکسهاى غربى، به تولیدیهاى لباس صادر نماید و اجراى آن را به طور جدّى پیگیرى کند؟ آیا زنان با ایمان به چشم خود خواهند دید روزى را که خرید لباسهاى موقّر براى آنان آسان شود و نیاز به زیر پا گذاشتن مغازهها براى یافتن آن در لابهلاى انبوه لباسهاى سبک نباشد؟ اگر عدهاى بر مُد پافشارى مىکنند، چرا همواره خارجیان مُد را دیکته کنند - که معمولاً در شکل آن فساد موجود در جامعه خویش را لحاظ مىکنند - آیا ما که همواره ابتکار عمل را به دست داشتهایم نمىتوانیم ابداع کننده مُدهاى اسلامى و صادر کننده آن به دیگر کشورها باشیم؛ که این عصر، دوره روى آوردن زنان خسته از برهنگى در سراسر دنیا از هر مکتبى که باشند به پوشش است؛ چرا ما شکل این پوشش را تعیین نکنیم؟ قطعاً مىتوان از میان انبوه نمایشگاههاى تجارى و صنعتى نمایشگاهى را نیز براى ارائه و فروش لباسهاى برگرفته از فرهنگ اسلامى و سنّت اصیل ایرانى، برپا کرد. نیز به یقین مىتوان از ورود لوازم صددرصد تجمّلى و باب میل قشر رفاهطلب و نیز لوازم آرایش وارداتى تولید شده از جسد جنینهاى سقط شده از دخترکان غربى و لباسهایى که در وراى جملات و تصاویر زشت و موهن و فاسد خویش، اغراض سوء سیاسى دشمن را در کشور اعمال مىکنند، جلوگیرى نمود.
مسؤولیت مردمى براى اصلاح معضلات اجتماعى، از جمله بدحجابى، تنها مسؤولان دولتى در این باب وظیفه ندارند که مردم نیز در آن نقش عمدهاى ایفا مىکنند. امیر مؤمنان علىعلیه السلام مىفرمایند: “مردم، نیک کردار نمىشوند مگر با نیکى مسؤولان و مسؤولان به نیکى نمىگرایند مگر با پایدارى مردم و چون مردم، حق مسؤول حکومت را ادا نمایند و حکمران هم حق رعیت را رعایت کند، حق بین آنان عزت یافته مناهج دین برپا گردیده و پرچمهاى عدالت، برپا شده سنن الهى به گونهاى معتدل جریان مىیابد و این گونه زمان اصلاح مىشود و مىتوان به پایدارى آن دولت امید بست و مطامع دشمن تبدیل به یأس خواهد شد.”9 مهمترین وظیفه مردمى در راه اصلاح کاستیها، امر به معروف و نهى از منکر است؛ امام صادقعلیه السلام فرمودند: “در کتاب رسول اللّه یافتیم که: ... زمانى که مردم امر به معروف و نهى از منکر را ترک کنند و نیکوکاران از خاندان من را پیروى نکنند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط مىسازد و نیکوکردارانشان دعا مىکنند اما مستجاب نمىشود.”10 و امام زین العابدینعلیه السلام ضایع کردن امر به معروف و نهى از منکر را از گناهانى مىشمارند که موجب نزول بلا مىشوند.11 کمترین فایده امر به معروف و نهى از منکر جلوگیرى از عادى و علنى شدن گناه و پیشگیرى از گسترش بیشتر آن است.
نقش شوهران
نوع برداشتهاى موجود در اجتماع در کشاندن زنان سست ایمان به تجمل پرستى نقش بسزایى دارد و نمونه بارز و مهم و مؤثر آن برخورد شوهران و پدران با مسأله تجمل پرستى است. در خانوادههاى اسیرِ این بلیّه، یکى از دو صورت وجود دارد: یا مرد خانه تشخص خود و خانوادهاش را در رها کردن عیال و فرزندان، و حتى خود، در وادى تجمّل پرستى مىبیند؛ و یا آن که خود با اصل آن مخالف است لیکن یا در برابر خواست تجمل پرستانه همسر و فرزندان حالت انفعالى دارد و مىپذیرد و یا تحت تأثیر محیطهاى مرتبط، خود و خانوادهاش را ناچار به پیروى از خواست و پسند دیگران مىبیند. اما گروه اول مردان، باید بدانند که مرد به عنوان ولى و سرپرست خانواده مسؤولیت سنگینى بر عهده دارد و نان آورى جزئى از وظایف اوست، بلکه صلاح و فساد خانواده به دست او بوده موظف به نظارت و حساسیت نسبت به شرایطى است که عفاف خانواده را تهدید مىنماید. قال رسول اللهصلى الله علیه وآله وسلم: “کان ابى ابراهیم غیوراً و انا اغیر منه و ارغم اللّه انف من لایغار من المؤمنین؛ پدرم ابراهیم غیور بود و من از او غیرتمندترم و خداوند، بینى مردى را از مؤمنان که غیرت ندارد به خاک مىمالد (خوار و ذلیلش مىسازد).”12 و نیز فرمود: “غیرت از ایمان سرچشمه مىگیرد.”13 امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود: “کسى که در چهار چیز از زنش پیروى کند خداوند او را با بینى در آتش دوزخ مىافکند که یکى از آن چهار چیز پوشیدن لباس نازک و بدن نما از طرف زن در مقابل نامحرم است.”14 خداوند خطاب به دسته دوم یعنى آنان که مرعوب مردم یا همسر و خانواده خویشند چنین مىفرماید: “فلاتخشون النّاس واخشون ولاتشتروا بآیاتى ثمناً قلیلاً؛15 از مردم نهراسید و تنها از من بترسید و نشانههایم را با قیمتى اندک نفروشید.” و مىفرماید: “قو أنفسکم واهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجارة؛16 خود و خانواده خویش را از آتش عذاب الهى نگاهدارید، آتشى که مردم و سنگ هیزم آنند.” و امام صادقعلیه السلام فرمودند: “هرکه آفریدگان را در نافرمانى آفریدگار پیروى کند، براستى که آنان را پرستیده است.”17
مسؤولیت زنان عمده نیرویى که مىتواند در مقابل جریان تجمّل پرستى و بدحجابى قد علم کند و به طور کامل بر آن غلبه یابد خود زنان هستند. حجاب هدیه الهى به زن مسلمان است تا مرزها را مشخص نماید و از تعرّض به ساحت زن پیشگیرى نماید. خداوند خطاب به رسولش مىفرماید: “اى پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنین بگو که چادر یا روسریهاى بلند خود را بر خود فرو پوشند که این مناسبتر از آن است که به بىعفتى و بىخیالى شناخته شوند تا مورد آزار واقع نشوند و خداوند آمرزنده و مهربان است.”18 قرآن، پیامد مهم برهنگى و خودنمایى زن در خیابان را بىارزش نمودن او و به طمع افتادن فاسدان نسبت به او مىداند. آرى به جرأت مىتوان ادعا کرد چنانچه زنى با رعایت کامل حجاب در خیابان و مجامع عمومى ظاهر شود و در سخن گفتن و راه رفتن و حرکات، رعایت کامل عفاف را نماید، هرگز مورد تعرض قرار نمىگیرد. چنین است که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: “حیا و شرم ده جزو است که نه جزو آن در زنان و یک جزو در مردان است.”19 یعنى براى رعایت حیا در جامعه نه قسمت مسؤولیت آن به زنان و تنها یک جزو آن به مردان باز مىگردد و چنین است که رعایت حجاب و عفاف از وظایف مهم بانوان براى سالم سازى محیط و روابط اجتماعى است، اگرچه مردان هم به عفاف در نگاه و صحبت با زنان فرا خوانده شدهاند. امام جعفر صادقعلیه السلام فرمودند: “براى زن مسلمان شایسته نیست که روسرى و مقنعهاى به سر زند و پیراهنهایى بپوشد که چیزى از سر و بدن او را نپوشاند.”20 و پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: “بهترین زنان شما زنى است که عفیف باشد.”21 جالب است بدانیم که: “مطالعاتى که در شناخت عوامل زیبایى به عمل آمده است ثابت کرده که جسم زیبا، بازتاب حالات روحى و درونى انسان است که بىتردید از درونى آگاه متفکر و ساخته شده متجلى گشته است... . در بانوان نیز هر چه بر پرورش ذات پرداخته شود زیبایى پدیدار مىگردد که با درونى زیبا هماهنگ است و حالات او در کردار و رفتار همواره داراى خصوصیات انحصارى است... به این ترتیب زیبایى جاودانه بستگى به ساختن و پرداختن درون دارد.”22 قابل توجه آن که دستهاى از روایات نیز حجاب را حافظ و برکت دهنده و تداوم بخش زیبایى و جمال زن مىدانند. امیرالمؤمنین علىعلیه السلام فرمودند: “صیانة المرأة انعم لحالها و أدوم لجمالها؛23 ]حجاب[ و حفظ زن براى حالش بهتر است و زیبایىاش را پایندهتر مىسازد.” علاوه بر آن فرمودند: “زکاة الجمال العفاف؛24 زکات زیبایى، عفت است.” یعنى همان گونه که حق جامعه از مال زکات آن است و حق مردم از علم، نشر آن و... حق بهرمندى از زیبایى نیز، گرامى داشت عفاف و حجاب است.
حجاب برتر مقام معظم رهبرى فرمودند: “هیچ بحثى درباره پوشش زن نباید متأثر از هجوم تبلیغات غرب باشد. البته حجاب زن به چادر منحصر نمىشود؛ اما چادر بهترین نوع حجاب و نشانه ملى ماست و هیچ منافاتى با فعالیتهاى زنان مسلمان در مسائل سیاسى اجتماعى و فرهنگى ندارد.”25 در تاریخ معاصر، میزان چادر پوشان همواره یکى از ملاکهاى سنجش عدم وابستگى ملت ما به قدرتهاى استکبارى بوده و لذا بارها مورد تهاجم دشمنان اسلام قرار گرفته است. رضاخان ملعون در اولین گامهاى اسلام زدایى خود تلاش کرد همپاى مبارزه با روحانیت، حجاب و چادر را از سر زنان بکشد26 که با مقاومت دلیرانه اکثر زنان، ازمحدودهاى خاص، فراتر نرفت. در مراحل مختلف انقلاب اسلامى، چادر آنقدر اهمیت یافت که زنان در راهپیمایىها با این پوشش شرکت کردند و با این ابزار کوبنده - که از اولین نشانهها و قدمهاى خودآگاهى زنان بود - خشم و نفرت خویش را در مقابل رژیم منحوس پهلوى به نمایش گذاردند. به هر حال چادر خصوصاً با پیروزى انقلاب اسلامى از صرف وسیله پوشش به حربه سیاسى مؤثرى مبدل شد و مدعیان به اصطلاح حقوق بشر و رسانههاى غربى براى زدودن چادر از سر زنان و بدبین کردن مردم جهان نسبت به آن زحمتها کشیده و دست به تبلیغات گستردهاى زدند، کتابها نوشته، فیلمها ساخته و ساعتها وقت رادیو و تلویزیون را به آن اختصاص دادند و حتى برخى کمپانیهاى تولید لباس با تولید تىشرتهایى با تصویر زن محجب به چادر به شکل مسخره، در این راه با دیگران همسویى نمودند. متأسفانه در داخل نیز آن گونه که مىبایست ذهن قشر بانوان بویژه نسل نو، نه تنها نسبت به اهمیت و محاسن آن جلب نشد، بلکه از سوى برخى مراکز و قدرتهاىفکرى و فرهنگى مورد بىمهرى و انتقاد نیز واقع شد. برخى آن را دست و پاگیر و مانع فعالیتهاى اجتماعى دانستند حتى سمینارى با هدف بررسى امکان تغییر کیفیت آن برقرار نمودند و گروهى از مطبوعات - بىتوجه به اوجگیرى تبلیغات سوء غربى علیه چادر و صدماتى که گروه آسیب پذیر فرهنگى جامعه از تهاجم فرهنگى غرب متحمل شده - در قالبى به ظاهر عام و در واقع با هدف مبارزه جدى با چادر حملاتى را آغاز نمودند. دستهاى آن را غیر بهداشتى دانستند و مانع رسیدن هوا به مو و پوست بدن و ارائه طریق دادند که “]روسرى[ علاوه بر چهره، بخشى از مو را هم مىتواند در معرض نور و هوا قرار دهد”! و گروه دیگر در مخالفت با چادر استدلالهاى روان شناسانه آوردند که: “سیاه، رنگ آخر است و باعث پریشانى و افسردگى مىشود!” و گروه دیگر با نظریات جامعه شناسانه به مقنعه و در اصل به چادر تاختند که “مقنعه اصلاً جامه ایرانى نیست و روسرى آزادى بیشترى دارد و انسان را تحت فشار قرار نمىدهد!” و دستهاى دیگر، نیز به بانوان متحمل بار سنگین مقنعه! ارائه طریق دادند که: “با روسرى کلفتتر و پیچیدن آن به طورى که کارکرد مقنعه را داشته باشد مىتوان از تحمیل آن گریخت!” و این گونه مشکل “همشهرى”ها را براى ایجاد “جامعه سالم”!! حل نمودند.27 ولیکن نتیجه خواسته یا ناخواسته تمامى آنها در نهایت حذف و کم رنگ کردن پوشش در میان بانوان است که بىتردید پیروى از خواست دشمنان انقلاب به شمار مىرود. سیماى جمهورى اسلامى در گذشته نیز در این زمینه اثرات غیر سازندهاى داشته است، در نمایشها و سریالها معمولاً زنان بىسواد و با سطح فرهنگ پایین یا پیرزنانى - که در اسلام از حکم مؤکد حجاب معافند - با چادر و آنها که تحصیلکرده و خوش فکر و جوان هستند، با مانتو و روسرى ظاهر مىگردیدند. هنوز هم اثرات این بىدقتى در برخى نمایشها مشهود است و گاه چادر را به عنوان پوشش دم دستى معرفى مىکنند وقتى خانم خانه براى خرید نان به سر کوچه مىرود چادر بر سر دارد و وقتى میهمان دارد یا به میهمانى مىرود چادر را کنار گذاشته، این بار با بلوز و دامن و روسرى یا مانتو و روسرى و احیاناً کمى آرایش، ظاهر مىشود، در خیابان چادر مىپوشد و در مقابل نامحرمان فامیل روسرى یا برعکس در خانه به عنوان یک نوع لباس خانه چادر را به خود مىپیچد و چون به خیابان مىرود آن را به عنوان لباسى غیررسمى کنار مىگذارد! البته این نکته را هم باید افزود که اقدامهایى مانند: ظاهر شدن گروهى از زنان و دختران مجرى در سیما با چادر گامى مؤثر در شکستن باورهاى غلطى است که در سطوحى از جامعه وجود داشته است. در هجوم علیه چادر، تعجب از برخى مجلههاى دگراندیش نیست که طى گزارشهاى خود، حرفهاى دل را از زبان مصاحبه شوندگان و یا در قالب سؤال مطرح مىسازند و از نفى سیاهى لباس، چادر سیاه را مورد هجوم قرار مىدهند، تعجب از مجلههاى متعهدى است که در انتخاب تیتر در هنگام نقل استفتایى در مورد چادر، قسمتى را برمىگزینند که “چادر را غیر ضرورى” نامیدهاند و قسمت بعدى را که “چادر را بهترین شکل حجاب” دانستهاند در متن خبر آوردهاند! به هر حال چادر هنوز هم اصیلترین و بهترین شکل مبارزه با تجملگرایى و مدپرستى و بدحجابى است، که پرهیز از اجبارهاى بىمحتوا در برخى محیطها و تبیین اهمیت و معرفى مثبت آن در صدا و سیما و دیگر رسانهها از اقداماتى است که در مقابله با تهاجم فرهنگى و پرهیز نسل جوان و دختران از دام رنگینى که غرب برایشان گسترده، بسیار مؤثر خواهد بود. ادامه دارد پاورقیها: 1) 69/10/17 2) وسائل الشیعه، ج14، ص11. 3) صبحى صالح، نهج البلاغه (انتشارات دارالهجرة) ص215، خ153. 4) ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص211 و 212. 5) احزاب (33) آیه33. 6) 68/10/27 7) عنکبوت (29) آیه3. 8) صبحى صالح، نهج البلاغه، ص334، خ216. 9) همان. 10) وسائل الشیعه، ج11، ص513. 11) همان، ص520. 12) وسائل الشیعه، ج14، باب 77، ص109. 13) همان. 14) خصال، ص196. 15) مائده (5) آیه44. 16) تحریم (66) آیه6. 17) وسائل الشیعه، ج11، ص423. 18) احزاب (33) آیههاى 33 و 59. 19) کنزالعمال، حدیث 69، ص57. 20) مکارم الاخلاق، ص93. 21) وسائل الشیعه، ج14، ص15. 22) ریچارد هیلتمن، آموزش یوگا، ترجمه مهرداد پارسا، ص219. 23) غررالحکم، ج1، ص453. 24) همان. 25) 70/10/4 26) رک: حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (چاپ پنجم: انتشارات اطلاعات) ج1، ص70 - 68 و سید جلال الدین مدنى، تاریخ سیاسى معاصر ایران، (انتشارات اسلامى) ج1، ص121 - 120. 27) رک: ضمیمه روزنامه همشهرى مورخ 73/10/15 و ماهنامه جامعه سالم شماره اسفند 73 به نقل از فرهنگ آفرینش، سال دوم، شماره 95، ص6. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 90 |