تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,293 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,212 |
بانوى زنان بهشت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 167، آبان 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بانوى زنان بهشت محمد رضا مالک
اشاره آن مطلع انوار هدایت و آن منبع اسرار ولایت، آن کوثر علم و عفّت و آن گوهر حلم و حکمت، آن میوه دل مصطفىصلى الله علیه وآله وسلم و آن شمع محفل مرتضىعلیه السلام، آن پاک آمده از پلیدى و زشتى، فاطمهعلیها السلام بانوى زنان بهشتى! آن که مردان مرد به همت وى توسّل جویند تا طریق توصّل پویند، آن دخترى که بهر پدر وى، افلاک در وجود آمدهاند و ملایک در سجود، آن بانویى که شوهر وى از ملک برتر آمده و فلک او را فرمانبر، آن مادرى که فرزندان وى پیشروان طریقتند و پیشوایان شریعت.
× سبب نام گذارى نام آن حضرت علیها السلام “فاطمه” بود و کنیت وى “ام الحسن” و”ام الحسین” و “ام المحسن” و “ام ابیها” و اسمها و لقبهاى وى بسیار است از آن جمله: بتول، سیّده، زهرا، حورا، مبارکه، زکیّه، راضیه، مرضیه، محدّثه، صدّیقه، نوریه، سماویه و....1 در روایات، علت نامیدن دخت گرامى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به “فاطمه” چنین آمده است: جعفر بن محمدعلیه السلام فرمود: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم از علىعلیه السلام پرسید: دانى که چرا فاطمهعلیها السلام، “فاطمه” نامیده شده است!؟ امیرمؤمنانعلیه السلام گفت: اى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم!براى چه فاطمه نامیده شده ؟ فرمود: “لانّها فطمت هى و شیعتها من النار؛ زیرا فاطمهعلیها السلام و شیعیانش از آتش رها شدهاند!” و جابر بن عبدالله انصارى نیز گوید: نبى مکرّمصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: “براستى که دخترم فاطمه نامیده شده است، زیرا خداوند فاطمهعلیها السلام را از آتش رها کرد و شیعیان وى را نیز از آتش دوزخ آزاد ساخت.” نقل است که امام صادقعلیه السلام از راوى پرسید: آیا مىدانى که تفسیر “فاطمه” چیست!؟ گفت: مرا آگاه کن، اى مولاى من! فرمود: “فطمت من الشر؛ فاطمهعلیها السلام از شر جداست]شرّى دامن وى را نیالاید و جز خیر در او نیست[. و گفته شده است که دختر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم فاطمهعلیها السلام نامیده شده است “لانّها فطمت عن الطمث؛ چرا که هرگز خون حیض ندیدهاست.”2 امام صادقعلیه السلام در تفسیر باطن آیه شریفه: “انّا انزلناه فى لیلة القدر؛ براستى که ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم.” فرمود: منظور از “الیلة” فاطمه علیها السلام است و مقصود از “القدر” خداست. پس هر آن که فاطمهعلیها السلام را به حقیقت بشناسد لیلةالقدر را درک کرده است. سپس فرمود: “انّما سمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها؛ زهراعلیها السلام را “فاطمه” نام شده است، چون که خلایق از شناخت ذات وى ناتوانند.”3 و سبب این که فاطمهعلیها السلام را “مُحدَّثه” خواندهاند این است که فرشتگان با وى سخن مىگفتند. از آن جمله هنگامى که پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم رحلت فرمود، جبرئیلعلیه السلام به خدمت حضرت زهراعلیها السلام شرفیاب مىشد و وى را دلدارى مىداد و از حال پدر و جایگاه و مقام وى در بهشت، او را آگاه مىساخت و حوادث آینده را به وى مىنمود و امیرالمؤمنینعلیه السلام حاضر بود و آنچه را او مىگفت مىنگاشت. برخى از اصحاب و تابعین به این امر گواهى دادهاند چنان که سلیم گوید: از محمد بن ابىبکر پرسیدم: آیا فرشتگان با غیر پیامبران هم سخن مىگویند!؟ محمد بن ابىبکر گفت: آرى مریم پیامبر نبود امّا با ملایک گفت و گو مىکرد. مادر حضرت موسى نیز پیامبر نبود اما “محدَّثه” بود. ساره - همسر حضرت ابراهیمعلیه السلام - که خود فرشتگان را دید که وى را به تولد اسحاقعلیه السلام و پس از او به یعقوبعلیه السلام مژده دادند، در حالى که نبىّ نبود. فاطمهعلیها السلام هم “محدَّثه” بود لیکن پیامبر نبود.4 ابوجعفرعلیه السلام در توضیح معناى “محدَّثه” مىفرماید: “رسول” کسى است که فرشته نزد وى آید و با او سخن گوید و “نبى” کسى است که فرشتگان در خواب با او گفت و گو کنند. گاه نیز نبوت و رسالت در فردى تنها جمع مىگردد. امّا “محدَّث” آن کسى است که صداى فرشته را مىشنود اما او را نمىبیند.5
× مقام زهرا علیها السلام رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم در شناساندن مقام فاطمهعلیها السلام به مسلمانان و آگاه نمودن ایشان به جایگاه و مرتبت وى در نزد پروردگار، کوششى بىدریغ داشت: نافع گوید: “هشت ماهِ تمام رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را بدیدم که چون به قصد نماز صبح بیرون مىشد، بر درگاه خانه فاطمهعلیها السلام مىایستاد و مىفرمود: سلام و رحمت و برکات پروردگار بر شما اهل بیت باد. هنگام نماز است! سپس این آیه را تلاوت مىفرمود: “انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً؛ جز این نیست که پروردگار اراده کرده است که پلیدى و زشتى را از شما اهل بیت دور سازد و به حقیقت پاکتان گرداند.”6 ابوهریره گوید: “شنیدم که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: نخستین کس که به بهشت درآید فاطمهعلیها السلام است!”7 و نقل است که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم بیرون آمد و دست فاطمهعلیها السلام را در دست داشت و فرمود: “هر کس که این را مىشناسد که مىشناسد و هر که نمىشناسد ]بداند[ که وى فاطمهعلیها السلام دختر محمدصلى الله علیه وآله وسلم است و او پاره تن و قلب من است که بین پهلوهایم جاى گرفته است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده است و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است!”8 بهشت مشتاق زهراعلیها السلام است و او اولین کسى است که وارد بهشت مىگردد، زیرا این سخن پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم است که فرمود: “بهشت در اشتیاق چهار تن از زنان است؛ مریم دختر عمران، آسیه زن فرعون - که وى در بهشت همسر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم است - خدیجه دختر خویلد - که همسر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم است در دنیا و آخرت - و فاطمهعلیها السلام دختر محمدصلى الله علیه وآله وسلم.”9 از برخى از روایات ظاهر است در میان این چهار زن مقام فاطمهعلیها السلام از دیگران بیش است: امام صادقعلیه السلام را گفتند: “این که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: فاطمهعلیها السلام سیده زنان بهشت است بدین معناست که فاطمهعلیها السلام سیّده زنان زمان خود بوده است؟!” امام صادقعلیه السلام فرمود: “نه، آن که مریم است! ]که سیّده زنان زمان خود بوده است[ بلکه فاطمهعلیها السلام سیده زنان بهشت از اولین تا آخرین است.”10 خشم فاطمهعلیها السلام خشم خداست و این امر بر عصمت زهراعلیها السلام گواه است و نشان از این دارد که فاطمهعلیها السلام جز براى خداى، خشم نگیرد و جز براى خداى راضى نشود: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: “چون فاطمهعلیها السلام خشم گیرد خداى نیز خشمگین گردد و چون فاطمهعلیها السلام راضى شود خداوند هم راضى گردد!” سندل ]صندل[ که این حدیث را شنیده بود و مفاد آن را بعید مىشمرد، خدمت صادق آل محمدعلیه السلام شرفیاب گشت و عرض کرد: “ما این حدیث را شنیدهایم ولیکن آن را نپذیرفتهایم و آورنده آن را دروغگو خواندهایم!”. امام صادقعلیه السلام فرمود: “اى سندل! آیا شما در بین آنچه روایت مىکنید، روایتى ندارید که بگوید خداوند به خاطر خشم بنده مؤمن خویش خشم مىگیرد. و به خاطر رضایت وى راضى مىشود!؟” سندل پاسخ داد: “آرى!” فرمود: “پس چسان نپذیرید که فاطمهعلیها السلام که بنده مؤمن خداست، خداوند به سبب خشم او خشم گیرد و به سبب راضى شدن او راضى گردد!؟” سندل گفت: “خدا آگاهتر است که پیامبرى را در چه خاندانى قرار دهد!”11 یکى از “حسین بن روح” پرسید: “دختران رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم چند نفرند؟” گفت: “چهار تن.” پرسید: “کدامیک از ایشان را فضیلت بیشترى است؟” گفت: “فاطمهعلیها السلام!” سؤال کرد: “از چه رو افضل است در حالى که از دیگر دختران پیامبر کوتاه عمرتر و مصاحبت وى با رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم اندکتر است!؟” پاسخ داد: “به خاطر دو ویژگى که خداى تعالى وى را عطا فرموده است؛ یکى آن که تنها وارث پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم بود و دوم این که نسل رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم از وى است و این صفات را پروردگار به فاطمهعلیها السلام نداد مگر به این سبب که خلوص نیت وى بدانست.”12
× علاقه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به زهراعلیها السلام و فرزندانش روایاتى که نشان دهنده محبّت بىحدّ پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم به زهراعلیها السلام و فرزندان وى مىباشد، بیرون از شمار است و جالب این جاست که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم در هر فرصتى و با تعبیرات گوناگونى عشق و علاقه خود را به فاطمهعلیها السلام و اهل بیت گرامىاش، آشکار ساخته است از آن جمله: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم امیرالمؤمنین را گفت: “براستى که فاطمهعلیها السلام پاره تن و نور چشمان و میوه دل من است! آنچه او را بیازارد مرا مىآزارد و آنچه وى را خوشحال سازد مرا خوشحال مىکند و او نخستین کس از اهل بیت من است که به من مىپیوندند، پس از من با وى به نیکویى رفتار نما. امّا حسن و حسینعلیهما السلام آن دو پسران من و گلهاى خوشبوى من و آقاى جوانان بهشتند، پس مىبایست که همچون چشم و گوشت نزد تو گرامى باشند!”13 پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در جایى دیگر با استعانت به تشبیهى زیبا رابطه خویش با فاطمهعلیها السلام و اهلبیت را بدین گونه نمایان مىسازد: من درخت پاکى ]شجرطیبه[ هستم و فاطمهعلیها السلام شاخههاى آن و علىعلیه السلام بارور کننده این درخت و حسن و حسینعلیهما السلام میوههاى آن هستند و شیعیان ما برگهاى درختند و این درخت را اصل در بهشت عَدْن است و شاخهها و میوهها و برگهایش نیز در بهشتند.14 ابوهریره گوید: “رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم پنج سجده بگذاشت بدون آن که رکوعى کند. چون سبب پرسیدیم فرمود: جبرئیلعلیه السلام نزد من آمد و گفت: خداوند علىعلیه السلام را دوست دارد! من سجده کردم! چون سر برداشتم گفت: خدا حسنعلیه السلام را دوست دارد! من به سجده رفتم و چون سر برگرفتم گفت خدا حسینعلیه السلام را دوست دارد! باز سجده نمودم و سر برداشتم گفت: خدا فاطمهعلیها السلام را دوست دارد! به سجده افتادم. سپس گفت: خداوند هر که ایشان را دوست بدارد، دوست مىدارد و باز سجده کردم.”15 به خاطر همین علاقه و احترام فوقالعاده پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نسبت به زهراعلیها السلام و فرزندان وى بود که سالها بعد وقتى “عمربن عبدالعزیز” از طرف خویشاوندانش مورد نکوهش قرار گرفت که چرا به فرزندان فاطمهعلیها السلام احترام مىگذارد به همین احادیث استناد نمود. گویند: سهل بن عبدالله نزد عمر بن عبدالعزیز آمد و گفت: “خویشان تو مىگویند که تو فرزندان فاطمهعلیها السلام را بر آنان برترى دادهاى!” عمر گفت: “من از راوى راستگویى از صحابه شنیدم که نبىصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: فاطمهعلیها السلام پاره تن من است آنچه او را راضى کند، مرا راضى سازد، آنچه او را به خشم آورد، و مرا خشمگین کند. پس سوگند به خدا که من هر آینه سزاوارم که رضایت رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را به دست آورم و رضایت او رضایت فاطمهعلیها السلام است و رضایت فاطمهعلیها السلام رضایت فرزندان اوست!”16
× خصائص زهرا علیها السلام 1 - عفاف در خبر است که زهراعلیها السلام و علىعلیه السلام رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را به داورى خواندند تا کارهاى زندگى را بین آن دو قسمت فرماید و قضاوت رسولصلى الله علیه وآله وسلم چنین بود: فاطمهعلیها السلام آنچه را در اندرون خانه است به جاى آورد و علىعلیه السلام کارهایى را که بیرون خانه است انجام دهد. پس از آن فاطمهعلیها السلام مىگفت: “کسى جز خداى نداند که من از این امر تا چه اندازه شادمان شدم چرا که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم با این داورى مرا از زحمت معاشرت با مردان آسوده ساخت!”17 روزى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم از فاطمهعلیها السلام پرسید: “چه چیزى براى زن بهتر است!؟” فاطمهعلیها السلام گفت: “این که مردى را نبیند و مردى هم او را نبیند!” پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم زهراعلیها السلام را در کنار گرفت و فرمود: “ذریّة بعضها من بعضٍ؛18 فرزندى که جزوى از وى، جزوى از من است.]پاره تن من است.[ پاکدامنى و عفت زهراعلیها السلام چنان بود که حتى از برخورد با مرد نابینایى پرهیز داشت امیرمؤمنانعلیه السلام در این باره گوید: “نابینایى رخصت طلبید که داخل سراى فاطمهعلیها السلام شود فاطمهعلیها السلام خویشتن را بپوشاند.” رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم پرسید: “چرا خود را پنهان کردى و حال آن که او تو را نبیند!؟” زهرا علیها السلام گفت: “گرچه او مرا نمىبیند اما من او را مىبینم و او بوى مرا حسن مىکند.” پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: “گواهى مىدهم که تو پاره تن منى!”19 2- شباهت به پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم فاطمهعلیها السلام راستگوى و راست کردار و نرمخوى و نرم دل بود و از جهت ظاهر و باطن به رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم شباهتى تمام داشت. عایشه گوید: “من کسى را نیافتم که از فاطمهعلیها السلام راستگوتر باشد، مگر پدرش رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم!” و نقل است که بین فاطمهعلیها السلام و عایشه کدورتى افتاد. عایشه به پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم گفت: “اى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم از او بپرس زیرا فاطمهعلیها السلام هیچ گاه دروغ نگوید!”20 زهراعلیها السلام در هنگام راه رفتن، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را به یاد مىآورد زیرا از جهت رفتار و حرکات شبیه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بود. جابر گوید: “هیچ گاه فاطمهعلیها السلام را ندیدم که راه رود مگر این که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را به خاطر آوردم]او نیز همچون پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم هنگام راه رفتن [گاه به جانب چپ و گاه به جانب راست متمایل مىشد.”21 ام سلمه مىگفت: “فاطمهعلیها السلام دختر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم شبیهترین مردم از جهت صورت و اندام و حرکات به پیامبراکرمصلى الله علیه وآله وسلم بود.”22 فاطمهعلیها السلام مانند پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم چهرهاى سپید و درخشان داشت، و انس بن مالک گوید: “از مادرم شمایل زهراعلیها السلام را پرسیدم، گفت: او همچون ماه در شب بدر بود یا چون خورشید که با ابر پوشیده شود و یا از ابر بیرون آمده باشد و بسى سپید چهره بود.”23
3- دعا براى مؤمنان فاطمهعلیها السلام پیوسته در محراب عبادت بر پاى بود و به نیایش خداى مشغول. امّا شگفت آن که بیشتر دعاهایى که مىکرد براى خود وى نبود بلکه براى بندگان صالح خدا بود. امام حسنعلیه السلام فرماید: “مادرم فاطمهعلیها السلام را مىدیدم که تمامى شب را در محراب عبادت برپاى بود و پیوسته به رکوع و سجود مىپرداخت تا این که صبح مىدمید و مىشنیدم که زنان و مردان با ایمان را نام مىبرد و براى ایشان دعا مىکرد اما جهت خود دعایى نمىکرد.” به او گفتم: “اى مادر! چرا براى خود، مانند دیگران دعایى نمىکنى!؟” فرمود: “نخست همسایگان! سپس نوبت اهل خانه است ]الجار ثمّ الدّار[.”24 زهرا هیچ گاه شهیدان راه حق را از یاد نمىبرد و روزهاى دوشنبه صبحگاهان به زیارت قبور شهدا مىرفت از آن جمله قبر حضرت حمزه سیدالشهداعلیه السلام بود که فاطمهعلیها السلام بر سر مزار وى مىشد و بر حال او رقّت مىآورد و مىگریست و جهت آمرزش وى دعا مىکرد.25 عبادت و پرهیزگارى زهراعلیها السلام از همگان بیش بود حسن بصرى گوید: “در میان این امت کسى نیست که از فاطمهعلیها السلام عابدتر بود آن بانو آن قدر به نماز ایستاد تا پاهاى وى آماس کرد.”26 و بیشتر این عبادتها براى طلب بخشش مؤمنان، از خداى تعالى بود.
4- زهد فاطمه علیها السلام ساده زیستى حضرت زهراعلیها السلام به گونهاى بود که گاه مىشد رسول خدا که خود اسوه زهد و دورى از زیورهاى دنیایى بود بر حال وى ترحّم مىنمود. جابر بن عبدالله روایت مىکند که رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم فاطمهعلیها السلام را دید که ردایى پوشیده، از جنس پارچهاى که بر روى شتران مىافکندند. و آسیاب را با دست مىگرداند و فرزندش را شیر مىدهد. اشک از چشمان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرو ریخت و گفت:”دخترم! تلخى دنیا را پذیرا باش تا شیرینى آخرت را دریابى!” فاطمهعلیها السلام گفت: “اى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم! خداوند را به سبب نعمتهایش سپاس مىگویم و به خاطر آنچه به ما عنایت فرموده است شکر مىکنم.” و خداوند این آیه را نازل فرمود: “ولسوف یعطیک ربّک فترضى؛ و به زودى پروردگارت ]مقامها و نعماتى را[ به تو عطا فرماید تا راضى شوى.”27
5- احترام به رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم! فاطمهعلیها السلام مىفرمود: “هنگامى که این آیه شریفه نازل گشت: "لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً"؛رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را چنان که ]و با القابى که[ یکدیگر را مىخوانید نخوانید.28 من ترسیدم از این که از آن پس رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را با خطاب “اى پدر!” بخوانم و از آن به بعد مىگفتم: اى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم!” پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم دو سه بارى نشنیده گرفت، امّا سرانجام روى به من آورد و گفت: “اى فاطمهعلیها السلام! آن آیه درباره تو و خویشان و فرزندانت نازل نشده است، تو از منى و من از تواَم بلکه آن که در مورد جفاپیشگان و سختدلان قریش و اهل کبر و خودپسندى است از این پس مرا با نام “پدر” بخوان براستى که این کلمه قلب مرا زنده مىگرداند و پروردگار را خشنود مىسازد.”29
پىنوشتها: 1 ) على بن شهر آشوب، مناقب آل ابىطالب، موسسه انتشارات علامه، قم، ج3، ص357. 2 ) همان، ص330 - 329. 3 ) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج43، ص65 ح58. 4 ) حج (22)، آیه52. 5 ) مناقب آل ابىطالب، ج3، ص336 و سلیم طبع جدید، ص187 0 186. 6 ) احزاب (33) ، آیه33؛ بحارالانوار، ج43، ص53. 7 ) عوالم، ج11، ص66، ح5 و مناقب آل ابىطالب، ص329. 8 ) بحارالانوار، ج43، ص54. 9 ) همان، ص53. 10 ) عوالم، ج11، ص50، ح13. 11 ) همان ص55، ح9 و مناقب آل ابىطالب، ج3، ص325. 12 ) بحارالانوار، ج43، ص37. 13 ) همان، ص24. 14 ) اعلام الورى، ص156. 15 ) مناقب آل ابىطالب، همان، ص336، و بحارالانوار، ج37، ص59، ح28. 16 ) مناقب، همان، ص332. 17 ) بحارالانوار، ج43، ص81، ح1. 18 ) مناقب همان، ص341. 19 ) بحارالانوار، ج43، ص91، ح16. 20 ) همان، ص84، ح7. 21 ) ابى الحسن ابى الفتح الاربلى، کشف الغمّه فى معرفة الائمه، مکتبة بنىهاشمى تبریز، 1381 ه.ق، ج1، ص363. 22 ) عوالم، ج11، ص22. 23 ) همان، ص21. 24 ) بحارالانوار، ج43، ص81. 25 ) همان، ص90، ح13. 26 ) همان، ص84. 27 ) والضحى (93)، آیه5؛ عوالم، ج11، ص136، ح6، زینة المجالس، ص270. 28 ) نور (24)، آیه 64. 29 ) مناقب، همان، ص320 و عوالم، ج11، ص40 و زینة المجالس ص264. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 150 |