تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,145 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,060 |
اندوه جدایی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1374، شماره 167، آبان 1374 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اندوه جدایی آخرین قسمت
× خانه غمها بزرگان اهل مدینه وقتى این امر را مشاهده نمودند خدمت امیرمؤمنانعلیه السلام رسیدند و گفتند: “اى اباالحسن! براستى که فاطمهعلیها السلام شب و روز مىگرید و از صداى شیون او شبها در بستر، خواب به دیدگان ما راه نمىیابد و آسایشى نداریم و هنگام روز هم در حین کسب و کار و طلب روزى ما را آرامشى نیست! اکنون که از حال ما آگاه شدى از فاطمهعلیها السلام بخواه که یا شبها بگرید و روزها آرام باشد و یا روزها گریه کند و شبها خاموش بماند.” امیرمؤمنانعلیه السلام با خوشرویى پذیرفت و بعد به سوى خانه خود رفت و زهراعلیها السلام را دید که گریه امانش را بریده و تحملش از دست رفته است زهراعلیها السلام چون علىعلیه السلام را دید لحظهاى به احترام حضرتعلیه السلام خاموش ماند. امیرمؤمنانعلیه السلام فاطمهعلیها السلام را گفت: “اى دختر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم بزرگان مدینه از من خواستهاند که از تو بخواهم که شبها یا روزها، یک کدام از آنها را براى پدر خود سوگوارى کنى.” فاطمهعلیها السلام فرمود: “چه اندک است زمانى که با ایشان خواهم زیست و چه زود خواهد بود که از میان آنان غایب گردم. سوگند به خدا! من شبها و روزها خاموشى نخواهم داشت تا این که به پدرم رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم بپیوندم.” علىعلیه السلام فرمود: “[حال که چنین است ]هرگونه که دوست دارى رفتار کن!” از آن روز به بعد براى فاطمهعلیها السلام خانهاى در بقیع، آن جا که از مدینه به دور بود، ساخت. و این خانه “بیت الاحزان” (خانه غمها) نام گرفت. هر صبحگاه زهراعلیها السلام در حالى که حسن و حسینعلیهما السلام پیش روى وى حرکت مىکردند، گریان به سوى بقیع مىشتافت و بین قبور شهدا به گریه و زارى مىپرداخت. وقتى شب فرا مىرسید، علىعلیه السلام به نزد او مىرفت و وى را به خانه باز مىگرداند.1 سرانجام آلام و غمها و ستمهایى که بر فاطمه رفت او را از پاى درآورد و بیمار شد. در حین بیمارى، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را در خواب دید و حضرتصلى الله علیه وآله وسلم وى را مژده داد که شب هجران به سر آمده و به زودى با هم در بهشت دیدار خواهند کرد. فاطمهعلیها السلام دانست که از زندگیش اندکى بیش نمانده است، پس ام ایمن و اسماء بنت عمیس را فراخواند و در پى علىعلیه السلام فرستاد. هنگامى که علىعلیه السلام بیامد، زهراعلیها السلام فرمود: “پسر عمویم! همانا که خبرمرگم به من رسیده است و از این حال که دارم دریافتهام که این ساعت یا ساعتى دیگر به پدرم ملحق خواهم شد اینک تو را وصیت مىکنم به چیزهایى که در قلب خویش پنهان ساختهام.” امیرمؤمنانعلیه السلام فرمود: “اى دختر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم به هر چه دوست دارى مرا سفارش کن!” آن گاه بالاى سر زهراعلیها السلام نشست و هر که در خانه بود بیرون رفت. فاطمهعلیها السلام گفت: “پسرعمویم! تو هرگز مرا دروغگوى و خیانتکار ندیدهاى و از آن هنگام که با هم زندگى مىکنیم هیچگاه با تو مخالفتى نکردهام.” علىعلیه السلام فرمود:”به خدا پناه مىبرم! تو به خدا آگاهتر و نیکوکارتر و پرهیزگارتر و کریمتر از این هستى و خداترسى تو از این بیش است که تو را به خاطر ناسازگاریت سرزنش کنم! دورى و جدایى از تو برایم دشوار است، امّا چارهاى از آن نیست. سوگند به خدا! با رفتن تو مصیبت مرگ پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم دوباره تازه مىگردد و غم فراق تو بسیار بزرگ خواهد بود “انالله و انا الیه راجعون” از این مصیبت[به خدا پناه مىبرم] که چه فاجعهآمیز و دردناک و جانسوز و حزنانگیز است به خدا قسم! مرگ تو حادثهاى است که بر آن صبر نتوان کرد و فاجعهاى است که همانندى نخواهد داشت.” بعد از آن فاطمهعلیها السلام و علىعلیه السلام لحظاتى همنوا با یکدیگر گریه کردند و علىعلیه السلام سر زهراعلیها السلام را گرفت و به سینه چسباند و گفت: “هر چه خواهى وصیت کن، همان گونه که فرمان دهى به جاى خواهم آورد و خواسته تو را بر خواسته خویش برترى خواهم داد!” فاطمهعلیها السلام گفت: “خدا به خاطر من، بهترین پاداش تو را دهد. اما نخست تو را سفارش مىکنم که پس از من با “امامه” دختر خواهرم ازدواج کنى زیرا وى براى فرزندانم مانند من است و مردان را از داشتن زنان چارهاى نیست. و اما وصیت دوم من این که برایم تابوتى بساز [زیرا براى پوشیده ماندن اندام من مناسبتر است]... و وصیت دیگر من این که هیچ کس از آنان که بر من ستم کردند و حق مرا غصب نمودند نباید در تشییع پیکر من حاضر شوند، چرا که آنها دشمن من و دشمن رسول خدایند و اجازه نده که کسى از آنان و هر که پیروى ایشان کند، بر من نماز گزارند و شب هنگام، وقتى دیدگان مردم بخفت، مرا به خاک سپار.” چون فاطمهعلیها السلام وفات یافت، اهل مدینه همگى با هم به ناله درآمدند و زنان بنىهاشم در خانه زهراعلیها السلام گرد آمدند و همصدا با هم چنان مىگریستند که شهر از ناله و فریاد آنان به لرزه درآمده بود، آنها پیوسته مىگفتند: “یا سیدتاه! یا بنت رسول اللّه!” انبوه مردم به سوى علىعلیه السلام و فرزندانش آمده و آنان را در میان گرفتند. امیرمؤمنان نشسته بود و حسن و حسینعلیهما السلام رو به روى او بودند و اشک مىریختند و جمعیت از دیدن گریه آنها مىگریستند.... مردم بسیارى در اطراف خانه علىعلیه السلام نشسته بودند و گریه و زارى مىکردند و انتظار مىکشیدند تا جنازه حضرت را بیرون آورند و بر آن نماز بخوانند. سرانجام ابوذر از خانه بیرون آمد و خطاب به جمعیت گفت: “به خانههاى خود روید که تشییع پیکر دختر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم به تأخیر افتاده است.” مردم برخاستند و پراکنده شدند. وقتى که اهل مدینه به خواب رفتند و پاسى از شب گذشت، امیرمؤمنانعلیه السلام و حسن و حسینعلیهما السلام همراه با عمّار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و نیز گروهى از بنىهاشم و آشنایانى دیگر، پیکر مطهّر زهراعلیها السلام را بیرون آوردند و بر آن نماز خواندند و در تاریکى شب به خاک سپردند. علىعلیه السلام قبر زهراعلیها السلام را همسطح با زمین قرار داد تا کسى محل قبر شریف او را نشناسد.2
× شکوههاى علىعلیه السلام با پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم پس از آن که امیرمؤمنانعلیه السلام فاطمهعلیها السلام را در تاریکى شب دفن کرد و اثر قبر را از روى زمین محو ساخت، برخاست و رو به سوى مرقد شریف رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم کرد و عرضه داشت:”سلام بر تو باد اى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم ! از سوى من و دخترت که اینک به دیدار تو آمده و در کنار مرقد تو مسکن گزیده است. همان که خدا براى او سرعت ملحق شدن به تو را اختیار نموده بود. اى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم در مرگ دختر برگزیده تو شکیبایى من اندک است و با رفتن سیّده زنان جهان قدرت و توانایى من از دست برفت و تنها یادآورى مرگ تو[که بزرگترین مصیبت زندگى من بود] مرا تسکین مىدهد و آرام مىسازد. من بودم که پیکر مطهّرت را در عمق گور نهادم و روح تو هنگام بیرون شدن از پیکرت بر روى گلوگاه و سینه من گذشت. آرى در کتاب خداست آیهاى که به سبب آن، این مصایب را به آسانى پذیرایم: “انالله و انا الیه راجعون” اکنون ودیعتى که در نزد من داشتى به سوى تو بازگشت و امانت ادا گردید و زهراعلیها السلام را از من گرفتند و اینک چقدر آسمان و زمین زشت و نازیبا مىنماید. اى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم ! امّا غم من که خواهد پایید و امّا شب من که بىخوابى خواهد بود و اندوه من قلبم را ترک نخواهد گفت مگر این که خدا سرایى را که تو در آن جاى گرفتهاى براى من برگزیند. حزنى که دلم را چرکین ساخته است و غمى که قرارم را گرفته است آه که چه زود بین ما جدایى افتاد! و من به پروردگار خویش شکایت مىبرم. به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که چسان امّت تو براى ستم بر او همداستان شدند پس تو همه چیز را از وى بپرس و از حال او خبردار شو! چه بسیار غمهایى که در سینه فاطمهعلیها السلام موج مىزد که براى رهایى از آنها راهى نمىیافت به زودى همه چیز را خواهد گفت و خدا داورى خواهد کرد که او بهترین حکم کنندگان است. سلام بر شما دو تن باد! سلامى که با آن وداع مىگویم و [من از سرنوشت خویش] نه خشمگین هستم و نه افسرده. اگر شما را ترک گویم نشانه یأس و ملالت من نیست و اگر پیش شما بمانم به سبب این نیست که در آنچه خداوند صابرین را وعده داده است تردیدى داشته باشم. آه! افسوس افسوس [از این مصیبت بزرگ ]لیکن بردبارى براى من شایستهتر و زیباتر است و اگر ترس این نبود که آنان که حکومت را به دست گرفتهاند، آگاه گردند، درنگ و ایستادن [در کنار قبر فاطمهعلیها السلام را ]بر خود واجب و لازم مىدانستم و همچون زنى فرزند از دست داده که بر مصیبتى جانکاه مىگرید بر این فاجعه مىگریستم. در برابر پروردگار، دخترت پنهانى به خاک سپرده شد، در حالى که حق وى پایمال شده بود و میراثش را از وى ستانده بودند با وجود آن که از رحلت تو دیرى نمىگذشت و هنوز یاد تو در دلها کهنه نشده بود. من با خدا و رسولش شکوههایم را باز مىگویم و به خاطر فرمان تو اى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم به بهترین حال شکیبا خواهم بود. درود خدا بر تو و سلام و رضوان الهى شامل حال فاطمهعلیها السلام باد!”3 × تنهایى على علیه السلام پس از این که فاطمهعلیها السلام درگذشت علىعلیه السلام تنها ماند و خانه علىعلیه السلام که روزگارى مهبط وحى و محفل فرشتگان بود به یکباره به فراموشى سپرده شد و سخنان پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم درباره امیرمؤمنانعلیه السلام و فرزندان وى و مقام معنوى ایشان، در غوغاى فتح سرزمینهاى جدید و تقسیم غنایم از یادها برفت و ربع قرن طول کشید تا مردم دوباره بر در خانه علىعلیه السلام گرد آمدند، امّا این بار فاطمهعلیها السلام که جانش را به خاطر حق علىعلیه السلام و مظلومیت او فدا کرد، دیگر زنده نبود تا... .
پىنوشتها: 1 ) بحارالانوار، ج43، و مناقب آل ابى طالب، ج3، ص322. 2 ) الغتان النیشابورى، روضة الواعظین (منشورات مکتبه الحیدریه، نجف، 1386 ه - 1966 م) ج1، ص151. 3 ) کلینى، اصول کافى، (انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران بازار سلطانى) ج1، ص458، ح شماره3، باب مولد “الزهراء فاطمهعلیها السلام”؛ روضه الواعظین، ج1، ص152.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 141 |