تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,114 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,037 |
شعر و شرع و شیعه 5 | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 180، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
صادق رحمانی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شیعى سرایان عصر صفوى گفتیم که به دلیل دور شدن شعر از حوزه هاى ادبى و مجالس اشرافى و دربارى, و گسترش آن در بین طبقات مختلف مردم, زبان شعر رو به سادگى نهاد و به زبان متداول مردم نزدیک شد. حوزه این مکتب شعرى بسیار وسیع و دیرپا بود, به گونه اى که با وجود ویژگى هاى مشترک, تفاوت هاى بسیارى بین سبک شاعرانى که در هندوستان مى زیستند با شاعرانى که در ایران ظهور کردند به وجود آمده است. برخى سبک معمول شاعران ایرانى را ((سبک صفوى)) نامیده اند و عنوان سبک هندى را فقط در مورد شعر شاعرانى به کار برده اند که در قرن یازدهم و دوازدهم در هندوستان ظهور کرده اند.(1) شیوه هاى بیانى مکتب هندى, خود حکایتى به تفصیل دارد که تحقیقات نسبتا فراوانى نیز در این مورد به تحریر درآمده است, اما آنچه در این مقالت در پى آنیم: باورمندى شاعران مکتب هندى به عناصر و اصول دین اسلام و نیز تفکر شیعى آنان است. در این بخش ضمن برشمردن انواع شعرى که در دوره صفویه با مضامین مذهبى ساخته مى شدند, به بررسى شعر شاعران مذهبى سرا مى پردازیم. ((ساقى نامه)) شعرهایى است در قالب مثنوى که هر بیت آن با خطاب بیا ساقى... شروع مى شود و شاعر در ابیات بعد نتیجه اى که مد نظر داشته است, باز مى گوید. مضمون ساقى نامه ها ظاهرا, از ((خمریات)) که در ادب عربى رایج بوده, گرفته شده است. موضوع بیشترینه ((ساقى نامه))ها ذکر ناپایدارى دنیا و بیان درد و رنج انسان است. از قرن دهم به بعد در مضمون ساقى نامه ها, تغییراتى به وجود آمده است و بسیارى از شاعران شیوه بیانى خود را به ذکر توحید و ستایش امامان شیعه, به ویژه امام على ـ علیه السلام ـ تغییر دادند. تمام ساقى نامه ها پس از قرن هشتم سروده شده است و با آن که بعضى از آنها; مانند ساقى نامه عرفى شیرازى, در قالب مثنوى نیست و به صورت رباعى هاى متوالى سروده شده است, مى توان به حدس قریب به یقین گفت, تمام آنها, تحت تإثیر ساقى نامه لسان الغیب شیراز پرداخته آمده است.))(2) بیا ساقى آن مى که حال آورد کرامت فزاید کمال آورد به من ده که بس بى دل افتاده ام وزین هر دو بى حاصل افتاده ام... ((مرثیه سرایى)) نیز بخش مهمى از مرثیه هاى فارسى است که در رثاى اولیاى دین و امام هاى دوازده گانه سروده شده است. از اولین نمونه هاى مرثیه هاى مذهبى اشعارى است که سنایى غزنوى درباره شهادت حسین بن على و على ابن ابى طالب ـ علیهم السلام ـ سروده است. بدرالدین قوامى, فخرالدین عراقى, سلمان ساوجى, خواجوى کرمانى, سیف الدین محمد فرغانى و... براى اهل بیت سروده اند و همه این ها مقدمه شیوع مرثیه سرایى در عهد صفوى (907 ـ 1147ق) شد که به علت رسمى شدن مذهب شیعه در ایران, شعر مذهبى و مرثیه سرایى مورد توجه قرار گرفت. بسیارى از مرثیه هاى مذهبى در کتاب ((روضه الشهدا))ى ملاحسین واعظ کاشفى سبزوارى, متوفاى (906 یا 910) گردآمده است. استفاده از شکل ترکیب بند, یا بندهاى دوازده یا چهارده گانه به احترام دوازده امام یا چهارده معصوم, از این دوره به بعد رواج بسیارى یافت. در این میان, نوحه نوعى از مرثیه هاى مذهبى است که با آهنگ خاص در مجالس امام حسین(ع); امام سوم شیعیان و همراه با مراسم سینه زنى خوانده مى شود. در نوحه تساوى مصراع ها رعایت نمى شود و از این نظر شباهتى به شعر آزاد نیمایى دارد و احتمالا ((نیما یوشیج)) در ابداع وزن نیمایى به آنها توجه داشته است;(3) البته نوحه سرایى بیش تر پس از دوره صفویه رواج یافت. ((تعزیه نامه)) در ماه محرم و صفر خواندن مرثیه ها و اجراى مراسم روضه خوانى ـ که توصیف شفاهى واقعه عاشورا بود ـ متداول شد. از سرایندگان تعزیه نامه چندان نام و نشانى باقى نمانده است. اما در تاریخ تعزیه سرایى در دوره قاجاریه به نام شاعرى معروف به ((ساوجى)) و ((میرزا محمد تقى)) معروف به معین البکا برمى خوریم. مجموعه مفصلى از تعزیه نامه هاى فارسى که حاوى 1055 مجلس تعزیه از نقاط مختلف ایران است در کتابخانه ((واتیکان)) نگه دارى مى شود.(4) اشعارى غلو آمیز در این دوره, برخى شاعران در سرودن مراثى و مدایح امامان راه غلو و مبالغه را پیش گرفتند عده زیادى از شاعران جنگ هاى حضرت رسول و على ابن ابى طالب را به شعر درآوردند. شاعران عصر صفوى در اجراى دستور پادشاهان راه اغراق و مبالغه را پیموده و کار را به جایى رسانیدند که از گفتن هر نوع دروغى درباره ائمه اطهار خوددارى نکردند. ((میرزا محمد مجذوب)) که بیشتر اشعارش در حق ائمه معصومان سروده است, در مدح امام على(ع) چنین مى گوید: مجذوب چون معامله حشر با على است من ضامن تو, تا بتوانى گناه کن شاعر دیگرى موسوم به ((مهرالحق)) متخلص به ((صفى)) در مدح امیرالمومنین, این رباعى را گفته است: در مرتبه على نه چون است و نه چند در خانه حق زاده به اقبال بلند بى فرزندى که خانه زادى دارد شک نیست که باشدش به جاى فرزند(5) رفتار پادشاهان صفوى با شاعران مى تواند یکى از علل پیدایش این گونه اشعار غلو آمیز باشد. مرثیه ها و مدیحه سرایى این عصر نیز تحت تإثیر سبک هندى قرار گرفت و همان استعارات و تخیلاتى را که شاعران در غزل و قصیده مىآوردند, در اشعار مذهبى نیز ذکر مى کردند. ((میرزا ابوطالب نامى)) متخلص به ((جناب)) از شاعران عهد صفوى بوده که بیشتر اشعارش در مدح ائمه اطهار است. او در قصیده اى به سبک هندى اشعارى در مصیبت خاتون قیامت, حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ چنین مى گوید: گر بیاید در حریم حرمت او بى حجاب مى شود خط شعاعى میل چشم آفتاب(6) پس از قصیده و حماسه هاى دینى, منظومه هاى عرفانى و اخلاقى بسیارى در دوران صفوى سروده شده است که ذکر نام آنان از توان این مقال خارج است. این منظومه ها بیشتر تحت تإثیر ((خمسه نظامى)) و ((هفت اورنگ)) جامى, ((بوستان)) سعدى, ((حدیقه)) سنایى و... بوده است.(7) اینک فهرست وار به معروف ترین منظومه ها از مشهورترین شاعران مى پردازیم, آنچه در این باره قابل ذکر است, این است که شاعران در آغاز مثنوىهاى خود پس از ذکر توحید بارى تعالى به منقبت حضرت رسالت ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ و مدح امامان شیعه مى پرداختند. البته همان گونه که در مقالت پیشین اشارت کردیم این اشعار دیگر از حالت حماسى خارج شده است و رنگى از عاطفه و آرامش با خود دارد: 1ـ مثنوى شاه و درویش: این مثنوى اثر ((نورالدین استرآبادى)), معروف به هلالى جغتایى (مقتول در 936 ق) است. این مثنوى پس از دو مناجات, به نعت سیدالمرسلین و وصف معراج و صحابه کبار آن حضرت به منقبت شاه اولیا مى پردازد. شاعر با آن که صحابه رسول را ((چهار یار)) مى داند و مى گوید: چهار یار تو در مقام نیاز هر یکى شاه بالش ناز چهار طاق طرب سراى وجود چهار باغ فضاى گلشن جود در ادامه مى گوید: کیست آن چهار مه به مذهب من على و فاطمه, حسین و حسن... در دریاى سرمد است على جانشین محمد است على اسدالله سرور غالب شاه مردان على ابوطالب هر که با شیر حق زند پنجه پنجه خویشتن کند رنجه...(8) 2ـ مثنوى شمع و پروانه: این منظومه عارفانه ـ عاشقانه, اثر اهلى شیرازى (858 ـ 942 ق) است که بر وزن خسرو و شیرین نظامى سروده شده است. آغاز داستان در صفت توحید بارى تعالى است و سپس مناجات و نعت پیامبر و آن گاه امیرالمومنین را با چنین صفاتى مدح مى کند: امیرالمومنین شمع هدایت چراغ دیده ها شاه ولایت فلک یک خادم شب زنده دارش چراغ افروز قندیل مزارش دو سر زان تیغش ایزد آفریده که خصمش کور گردد هر دو دیده نبى جا بر کتف کردى ((ولى)) را نگه کن پایه قدر على را(9) 3ـ مثنوىهاى واعظ قزوینى: وى در حدود 850 بیت مثنوى دارد که 212 بیت آن مربوط به دین و عرفان است. در مناجات نامه اش مى گوید: به مهر سپهر ولایت على کزو ظلمت کفر شد منجلى امامى که بى نشإت مهر او نخیزد کسى از لحد سرخ رو نه قهرش همین فتح خیبر نمود که مهرش بسى قلعه دل گشود... نبى و على هر دو نسبت به هم دو تا و یکى چون زبان قلم(10) علاوه بر این مثنوىها که نام برده شد, مثنوىهاى بلند و سترگى از شاعرانى بزرگ و ارجمندى ساخته شده است که چنین روندى دارد. از آن جمله مى توان به مثنوى ((چمن و انجمن)), اثر حزین لاهیجى و مثنوى ((سحر حلال)), اثر اهلى شیرازى و مثنوى ((ناظر و منظور)), از وحشى بافقى اشارت کرد. قاضى نورالله شوشترى, در مجالس المومنین, از عارفى به نام ((شیخ تاج الدین حسین خوارزمى)) (متوفاى اوائل قرن یازدهم ق) نام مى برد. وى آثار منظوم منثورى داشته که همه در مدایح ائمه بوده است, و اینک جز مشتى باد در دست نیست, شاید علت از میان رفتن آثار شیخ تاج الدین, کارزار قزلباشان صفوى, با متجاوزان ازبک در خراسان بوده که هرگاه امیران ازبک پیروز مى شده اند, رجال و آثار شیعى را به دلیل جهل و تعصب نابود مى کرده اند. قاضى نورالله قصیده اى 31 بیتى از تاج الدین نقل کرده و گفته از جمله اشعار شیخ است که نشان گر شیعى بودن اوست. خواجه عبداللطیف نقشبندى, همین قصیده را وسیله ((قدح)) شیخ قرار داده و او را همیشه به ((رفض)) متهم مى کرد. امیر جمله مردان و صاحب ناموس ولى شیر خدا کارساز روز عبوس چو ذوالفقار گرفتى به کف به روز مصاف به خاک تیره فکندى هزار تن ز رووس نماز و روزه و حج و زکات بى مهرش به روز حشر همه زرق باشد و سالوس رسول در شب اسرى برون ز کون و مکان طلوع نور على دید در مکان جلوس(11) شیخ تاج الدین, گویا یکى از مشایخ سلسله ذهبیه بوده است و سلسله ذهبیه به طور کلى شیعه مذهب بوده اند. عارفان شیعى و از جمله ذهبیه پس از رسمیت یافتن مذهب تشیع مجال بیشترى براى ابراز وجود یافتند. این سلسله, توسط معروف کرخى, به حضرت ثامن الائمه(ع) مى رسد و از این جهت تسلسل این سلسله را به ذهب (زر) تشبیه کرده اند, به دلیل آن است که پدر در پدر به حضرت رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ مى رسند.(12) یکى دیگر از این مشایخ, ((شیخ محمد على موذن خراسانى)) بوده است که دیوان این شاعر ذهبى که در برگیرنده مراثى حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ در آستان قدس رضوى و کتابخانه مجلس موجود است. بیشتر اشعار شیخ على موذن در قالب غزل است و ارادت به پیشوایان مذهب تشیع را وجهه همت خویش قرار داده است: خداوندا به خویشم آشنا کن به درد خود درونم را دوا کن... ز شرع مصطفى پر کن درونم مزین کن بدان خلعت برونم چراغ مهر حیدر ده به دستم بکن از جام عشقش مى پرستم(13) نجیب الدین رضا جوهرى اصفهانى, شاگرد شیخ على موذن نیز, آثارى دارد که نمایش گر ارادت به ائمه معصومان است. وى در مثنوى ((سبع المثانى)) در شرح بیت اول مثنوى, ابیاتى بسیار ذکر مى کند و منظور ((مولوى)) از ((نى)) و ((شمس)) و... را به تإویل مى برد: شمس دین و شمس دین که مى زند او ((على)) را آشکارا مى کند تو نپندارى هله اهل صفا غیر حیدر دارد او کس پیشوا طاق ابروى على را قبله ساز تا بیابى خود قبولى در نماز تو به تاریکى على را دیده اى زین سبب غیرى بر او بگزیده اى(14) مثنوى ((ولایت نامه)) اثر آقا محمد هاشم درویش شیرازى نیز قابل ذکر است. این مثنوى با این بیت آغاز مى شود: اى برادر روز و شب نام على بر زبان دارى و از وى غافلى... در ولایت نامه اسرار جلى است کاین ولایت نامه اسرار على است... ما على را تا شناسا گشته ایم لشکر نفس و هوا را کشته ایم(15) در این قسمت فهرست وار به شاعران مذهبى سرا مى پردازیم: اهلى شیرازى از شاعران معروف قرن نهم است که در 84 سالگى رخ در نقاب خاک کشید و در جوار تربت حافظ به خاک سپرده شد. بى تردید وى شیعه دوازده امامى است که قصاید و غزل هاى بسیارى در منقبت اهل بیت سروده است: بر گدایان چو فتد فر هماى اهل بیت پادشاه است آن که مى گردد گداى اهل بیت اهل بیت مصطفى گر قدر خود ظاهر کنند عالمى دیگر بیاید از براى اهل بیت(16) عرفى شیرازى نیز هفت قصیده در مدح پیامبر و نه قصیده در مدح پیشواى پرهیزگاران على ـ علیه السلام ـ سروده است: مشهورترین قصیده او ((ترجمه الشوق)) نام دارد. فیضى دکنى (954 ـ 1004ق) از بزرگان و شاعران قرن دهم به شمار مى رود. ... در گردن ما طوق و بال ابدى باد گر سلسله شیر خدا را نشناسیم این عقل شناسا که کند موى شکافى هیچ است اگر آل عبا را نشناسیم(17) حکیم شفایى اصفهانى (966 ـ 1037ق) سرخورشید در کف فلک است بو که در پاى حیدر اندازد عقل کل مرتضى على ولى که به پایش فلک سراندازد(18) سعید قصاب کاشانى, به مذهب تشیع سخت پاىبند و دل باخته است و اشعارى در نعت على ـ علیه السلام ـ دارد: بر محبان على ((قصاب)) آتش شد حرام از زبان احمد مختار مى گویم حدیث قال النبى(ص): ((ان علیا بیت الله, الذى من دخله کان آمنا من النار)). عاقبت یک رنگى ما با محبان دگر در رکاب حیدر صفدر مشخص مى شود درباره تربت سرزمین کربلا روایات گوناگونى از پیشوایان مذهب تشیع آمده است. امام صادق(ع) به یکى از پیروان خود فرمود: ((ان فى طین الحایر الذى فیه الحسین شفإ من کل دإ و امانا من کل خوف.))(19) سعید قصاب کاشانى مى گوید: کاش جاى توتیا ((قصاب)) روز واپسین در نظر قدرى زخاک کربلا مى داشتم(20) جویاى تبریزى: وى قصاید گوناگون در مدح پیامبر و امامان دوازده گانه مذهب شیعه سروده و در نوع خود از زیباترین چکامه هاى فارسى در مدح پیشوایان دینى است: وقت آن شد که وضو ساخته از زمزم چشم سرکنى منقبت سرور والاى گوهر وارث علم نبى ساقى حوض کوثر فاتح قلعه خیبر شه مردان حیدر وى در مدح چهارده معصوم قصاید بلندى دارد.(21) میرداماد: هر چند فیلسوف است و شعر او را باید پس از مقام حکمى او قرار داد. اشعارى در مدح اولیا دارد: نفس نبى باب مدینه علوم در کف او آهن مریخ موم سید ابرار و شه اتقیا سرور و سرخیل همه اصفیا اى پدر عترت و زوج بتول حلقه کش علم تو گوش عقول(22) فیاض لاهیجى: هرزه کمر نبسته ام کینه روزگار را یاور خویش کرده ام صاحب ذوالفقار را بیم خزان چه مى کند در چمن امید من من که به اشک آتشین آب دهم بهار را(23) فیض کاشانى مهر تو سرشته حق در آب و گل من جا کرده چو جان به تن در آب و گل من از مهر على و مهر اولاد على محصول دو عالم من و حاصل من(24) ادامه دارد پى نوشت ها: 1 ) یحیى آرین پور, از صبا تا نیما, ص8 ـ 13. 2 ) ساقى نامه, مغنى نامه, سخن دوره 11, ش1, ص69 ـ 79, 1339. 3 ) میمنت میر صادقى, واژه نامه هنر شاعرى, ص287. 4 ) عبدالحسین زرین کوب, یادداشتى درباره تعزیه ماه محرم, سخن, دوره 9, شماره4, ص310 ـ 314, 1337. 5 ) تاریخ خطى صفویه, ورق671. (به نقل از شعر و شاعرى در عصر صفویه, محمد صدر هاشمى, 1323.) 6 ) سفینه خوشگو, نسخه خطى مدرسه سپهسالار. (به نقل از شعر و شاعرى در عصر صفویه) 7 ) احمد تمیم دارى, عرفان و ادب در عصر صفوى, ج1, ص131, نشر حکمت, 1372. 8 ) دیوان هلالى, جغتایى, سعید نفیسى, ص215 کتابخانه سنایى. 9 ) عرفان و ادب در عصر صفوى, ص218. 0 ) دیوان واعظ قزوینى, دکتر سید حسن سادات ناصرى, ص619 ـ 622, مطبوعاتى علمى. 1 ) قاضى نورالله شوشترى, مجالس المومنین, ج2, ص162 ـ 179, چاپ اسلامیه. 2 ) دکتر احمد تمیم دارى, عرفان و ادب در عصر صفوى, ص79. 3 ) همان, ص332. 4 ) نجیب الدین رضا, سبع المثانى, همراه با چند رساله دیگر, دارالعلم شیراز, چاپ سنگى, 1342 ق. 5 ) محمد معصوم شیرازى (معصوم علیشاه), طرائق الحقایق, ج3, ص219 و 220. 6 ) صفا, تاریخ ادبیات در ایران, ج4, ص447. 7 ) سعید نفیسى, تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسى, ج1, ص363. 8 ) رضاقلى خان هدایت, تذکره ریاض العارفین, روضه دوم, ص214. 9 ) کامل الزیارات, ابن قولویه قمى, تصحیح علامه امینى, کتابخانه مرتضویه, نجف اشرف; کتاب فروشى وجدانى, قم, ص271 تا 286. 10 ) ادب و عرفان در عصر صفوى, ص584. 11 ) همان, ص598. 12 ) همان, 701. 13 ) دیوان فیاض لاهیجى, به تصحیح بانوى کریمى, دانشگاه تهران. 14 ) دیوان فیض کاشانى, ص419. دست خط شاعرانه O خلیل ذکاوت (لامرد) : شاعر ارجمند جنوبى, همه غزل هایت خوب و صمیمى بود; یعنى به راحتى حرف خودتان را زده اید و دچار هیچ تکلفى نیستید, اما اندیشه و تفکر همیشه حرف آخر را مى زند و شعر را به مرتبه اى بایسته مى رساند. هفت دریا جواب به ساحت قدسى پیامبر(ص) تو سجاده آفتابى تو را مى شناسم و تو قبله سبز آبى تو را مى شناسم تو اى عابر کوچه باغ سحرگاه صمیمى تر از سکر خوابى تو را مى شناسم چرا این جهان خلق شد؟ یک سوال همیشه تو گویا ترین جوابى تو را مى شناسم بیابان بیابان عطش خورده ام لیک اکنون تو پایان فصل سرابى تو را مى شناسم شبى قد کشیدى به یک دست خورشید ایمان و در دست دیگر کتابى تو را مى شناسم منم هفت ساحل سوال عطش در پى تو تو چون هفت دریا جوابى تو را مى شناسم خلیل ذکاوت ساحل احمد باقریان (جهرم): دوست گرامى, شعر شما چون پیکى بود که به سوى مشتاقان خود روانه ساخته اید. غزل نیمه شعبان در شوق وصال حضرت موعود سروده اید, بسیار نیکو و زیبا بود. در انتظار ارسال غزل هاى دلنشین دیگرتان هستیم. پیرهن, قاصد زبهر پیر کنعان آورد یوسف گل بوى عطر و یاس و ریحان آورد... ((باقرا)) از لطف حق مهدى چو بنماید ظهور کار بى نظم جهان را خوش به سامان آورد محمد حسن طریقت (تهران) : شعر بسیار زیباى شما دریافت شد. دو مثنوى که هر دو در کمال فخامت سروده شده اند و در فضاى ((مجله)) عطرى از سوره کوثر را پراکند. بى شک شما شاعرى قدرتمند هستید که مى توانید مضامین و ترکیب هاى نیکوترى در شعر مذهبى استخدام کنید! و به شعر شدن یک اندیشه کمک کنید: چشم پر امید راهیان طریقت هست به زهرا به روز حشر و قیامت ایرج فتح اللهى (تهران): نامه و شعر جناب عالى که به قول خودتان, زبان منتظران است, واصل شد, غزلى که زبان دل شماست. وزن شعر غزل جز در بیت آخر و مصرع پایانى در همه ابیات رعایت شده است. یا رب برسان طلعت آن منجى یکتا کین باغ زمین ندارد این غنچه به گلزار خواهر زهرا زندلشنى (دورود): شعر شما چنان که خود اظهار داشته اید در قالب مثنوى است; اما نه وزن را رعایت فرموده اید و نه قافیه را. براى فراگیرى این دو رکن اساسى شعر مى توانید, از دیوان حافظ یا سعدى, یا پروین اعتصامى استفاده کنید. احمد مضطرزاده: دوست ارجمند, مثنوى 121 بیتى شما ـ که در شماره آن شاید رمزى باشد ـ عز وصول بخشید. تمام این مثنوى بلند را به دلیل کمى مجال صفحات مجله نمى توانیم از آن استفاده ببریم, ولى بخش هایى از آن را به مناسبت ماه رمضان در صفحه شعر درج خواهیم کرد. عباس احمدى (اصفهان): سلام بر مشترى همیشگى. که با یک بغل مثنوى اجتماعى به سراغ باغ آفتاب مىآیى. شعر شما همچنان که قبلا هم گفته ایم, خوب و زیباست; مثلا این ابیات که در مورد ((کارمند نمونه)) و در مایه ظنز سروده شده است: کارمند نمونه دانى کیست آن که الگوى پاک انسانى است... منما حیف و میل بیت المال در قیامت کنند از تو سوال تلفن را عبث مکن مشغول گرچه کارى است رایج و معمول ساعت هفت صبح تا دو و نیم از سر کار بى سبب مشو, جیم سید ابوالحسن عمرانى (لامرد): دوست عزیز! شعرهاى قبلى ات خیلى امروزىتر بود, اما در این غزل سرى به شاعران قرن دهم زده اى: امروز آسمان زشعف پر زگوهر است دشت و دمن زنرگس و ریحان معطر است افلاکیان زمین و زمان گل فشانده اند حوران به وجد آمده عالم منور است پاورقی ها: | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 162 |