تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,756 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,967 |
جوان و اخلاق | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 182، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
حسین مظاهرى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
جوان و قرآن بحث جوان و اخلاق, بحث ارزنده و مفیدى است. بویژه براى نسل امروز و کسانى که نسل آینده این نظام را شکل مى دهند. فصل نخست بحث ما این است که هر کس, بویژه جوان در این دنیا پناهگاهى مى خواهد که در بن بست ها و گرفتارىها بدان راه جوید, چرا که اگر کسى در این دنیا پناهگاه نداشته باشد زیر چرخ زندگى و مشکلات آن پایمال مى شود. اگر مى بینید که دنیاى امروز غرب به تباهى کشیده شده است و با کمال صراحت اظهار پوچى مى کند بدین دلیل است که در مشکل ها پناهگاه ندارد. و هنگامى که اراده, علم و قدرتش دیگر نمى تواند کار کند, به بن بست دچار مى شود. اسلام براى رهایى از این بن بست فکر کرده و بسیار تذکر داده است که یک انسان اگر مسلمان واقعى باشد هیچ گاه به بن بست نخواهد رسید. اگر کسى به چنین مشکلى دچار شد در همان بن بست اول فطرت خفته او بیدار مى شود. از نظر اسلام, قرآن و دانشمندان علم اخلاق نخستین پناهگاه براى انسان, قرآن است. قرآن مى فرماید: من پناهگاهم. روایات نیز بر پناهگاه بودن قرآن تصریح دارند. قرآن به هنگام بن بست ها فریادرس است و با جلوه هاى شگفتآمیز, گره هاى کور را باز مى کند. بنابراین, جوان باید از قرآن قدرت بگیرد, همان سان که علم مى گیرد. از قرآن تقویت اراده بگیرد, آن چنان که مى تواند, دانش را فرا بگیرد. از قرآن نشاط بگیرد, چنانچه مى تواند همه اینها را بگیرد. قرآن مى فرماید: ((قد جإکم من الله نور و کتاب مبین یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم))(1) نور براى شما آمده است; یعنى قرآن. پروردگار به واسطه این قرآن هر کس را که به قرآن متمسک بشود, هدایت مى کند. قرآن مى فرماید هنگامى که خداوند از کسى راضى باشد, راه هاى سلامتى را به او نشان مى دهد; یعنى در بن بست ها, در گرفتارىها اگر از قرآن مدد جوید, گره مشکلات را مى گشاید و به فریاد انسان ها مى رسد. علاوه بر این, قرآن انسان را از ظلمت ها به سمت نور مطلق مى کشاند; از ظلمت غم و غصه, هوى و هوس, نفس اماره, صفات رذیله, دلهره, اضطراب خاطر و نگرانى و بالاخره از هر چیزى که موجب کدورت دل و ظلمت دل است. قرآن مى فرماید من تو را به سمت نور مطلق رهنمون مى سازم و این ظلمت را از نور مى زدایم, اما مهمتر از همه اینها مى فرماید تو را به مطلوب و مقصود مى رسانم. اى انسان, تو گمشده اى دارى و آن خداست و من مى توانم تو را به گمشده خود برسانم: ((و یهدیهم الى صراط مستقیم)) آیات زیادى مانند این آیه در قرآن هست که این هدف را بیان مى کنند. از نظر سنى و شیعه, پیامبر روایاتى دارد که مى فرمود: ((بر شما باد به قرآن.)) ثقه الاسلام کلینى ـ رضوان الله تعالى علیه ـ در کافى نقل مى کند که پیغمبر اسلام فرمود: ((اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن.)) وقتى که گرفتار شدى و تاریکى ها به تو رو آوردند نظیر تاریکى در دل شب; یعنى در وقت گرفتارى, در وقت بن بست که دیگر نورى ندارى, دیگر پناهى ندارى, در آن وقت به قرآن پناه ببر و از قرآن کمک بگیر; ((فانه شافع مشفع.)), این قرآن شفاعت مى کند; یعنى کارساز است و شفاعت او پذیرفته مى شود. این گونه نیست که فقط بگوید کمک کارم, یا فقط دعا کند و دعایش به جایى نرسد, نه, به تو کمک مى کند و کمک او موثر است; گره هاى کور را باز مى کند; گرفتارى را رفع مى کند و تاریکى را به نور مبدل مى کند, اما این را هم بدان که ((ماحل مصدق))(2) نفرین مى کند و نفرین او هم پذیرفته مى شود; یعنى آن ملتى که با قرآن انس ندارد, قرآن آنها را نفرین مى کند و نفرین او هم پذیرفته مى شود. پیغمبر مى فرمود: ((و من جعله امامه ساقه الى الجنه. )) کسى که قرآن سرمشق او باشد و به قرآن تمسک جوید, بهشتش از همان جا شروع مى شود تا به بهشت موعود برسد. قرآن نه تنها تو را به بهشت موعود مى رساند, بلکه دنیاى تو را نیز بهشت مانند مى کند. نشاط, سلامتى, خوشى, رفع گرفتارى بهشت هاى کوچکى هستند که تو را به بهشت موعود مى رساند. اما در مقابل تهدید نیز کرده است, رسول خدا مى فرماید: ((و من جعله خلفه ساقه الى النار.)) اگر کسى قرآن را به طاق نسیان بسپارد, جهنمش از همان جا شروع مى شود. قرآن نفرین مى کند که گره در پى گره, گرفتارى در پى گرفتارى بى نشاطى در پى بى نشاطى, پوچى در پى پوچى برایش پیدا مى شود و جهنمش از آن جا شروع مى شود تا به جهنم موعود برسد. حارث بن اعور مى گوید: پس از مرگ پیامبر به مسجد رسول خدا(ص) وارد شدم, دیدم که مردم دسته دسته نشسته اند و به حرف دنیا مشغول اند. این حادثه برایم تازگى داشت چرا که در زمان پیغمبر مسجد یک مجمع علمى ـ تربیتى و جایگاه راز و نیاز با خدا بود. اما اینک به جاى آن دعا, قرآن, علم و تربیت جایگاه حرف هاى دنیایى شده است. از این رو خیلى ناراحت شدم. آمدم خدمت حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ با ناراحتى زیاد گفتم: به مسجد رسول خدا(ص) رفتم, دیدم مردم در مسجد نشسته اند و از دنیا حرف مى زنند. حضرت ناراحت شده, فرمودند: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ((یا محمد سیکون فى امتک فتنه; یا محمد به زودى در امت تو فتنه برپا مى شود.)) قلت: ((فما المخرج منها; راه نجات از این فتنه چیست؟)) فقال: کتاب الله فیه بیان ما قبلکم من خبر و خبر ما بعدکم و حکم بینکم و هو الفصل لیس بالهزل, من ولاه من جبار فعمل بغیره قصمه الله;(3) فرمود راه نجات, قرآن است که در آن خبر از گذشته و آینده و حکم زمان حال شما در آن وجود دارد و او فصل الخطاب است و سخن از سر شوخى نیست, آن ستمگرى که ولایت قرآن را رها کند و به غیر آن عمل نماید, خداوند او را هلاک مى کند.)) این جمله آیا نفرین است یا خبر است؟ هر کدام باشد بسیار تکان دهنده است. اگر خبر باشد, اثر وضعى فرموده پیامبر آن است که ملتى که با قرآن سر و کار نداشته باشد, این ملت, نگون بخت خواهد شد. اگر انشإ باشد معنایش این است که خدا کمر آن کس را بشکند که با قرآن سر و کار ندارد. نظیر این روایات زیاد است. مرحوم کلینى ـ رضوان الله تعالى علیه ـ در کافى روایتى نقل مى کند که مى فرماید: ((البیت الذى یقرإ فیه القرآن و یذکر الله عزوجل فیه تکثر برکته و تحضره الملائکه و تهجره الشیاطین و یضیى لاهل السمإ کما تضیى الکواکب لاهل الارض; در آن خانه که قرآن خوانده شود برکت زیاد مى شود و در آن ملائکه رفت و آمد مى کنند, از آن خانه شیاطین رخت برمى بندند و این خانه براى ملائکه درخشندگى دارد; نظیر درخشندگى ستارگان براى اهل زمین.)) ((والبیت الذى لایقرإ فیه القرآن و لایذکر الله عزوجل فیه تقل برکته و تهجره الملائکه و تحضره الشیاطین;(4) خانه اى که در آن قرآن خوانده نشود و در آن خانه از خداوند یاد نشود, برکت ندارد. ملائکه نیز با این خانه سر و کار ندارند, بلکه شیاطین در این خانه رفت و آمد دارند.)) و اگر ما براى بحثمان چیزى نداشتیم جز روایت ثقلین, بس بود این که همه مخصوصا جوان هاى عزیزم بدانند قرآن چه پشتوانه اى است. روایت معروفى به نام روایت ((ثقلین)) هست که آن را سنى و شیعه نقل کرده اند, حتى بزرگانى; نظیر صاحب عبقات و صاحب الغدیر با بیش از پانصد سند آن را نقل کرده اند. شاید روایتى بدین گونه با بیش از پانصد سند نداشته باشیم و پیغمبر اسلام این روایت را در مواقع خاص و استثنایى مى خواندند; مثلا به هنگام مرگ, همان وقت که پیغمبر اکرم از دنیا رفتند و یک وضع استثنایى هم پیش آمد, پیغمبر اکرم فرمودند مرا ببرید مسجد, حضرت نمى توانستند راه بروند, امیرالمومنین و عباس زیر بازویشان را گرفته بودند به گونه اى که پاهاى مبارک حضرت روى زمین کشیده مى شد, حضرت را تا محراب رساندند, پیغمبر اکرم نماز را نشسته خواندند و نمازگزاران ایستاده; چون پیامبر نتوانستند منبر بروند, بر پله اول نشستند و فرمودند: این نماز مختص به من بود. معناى این عبارت چیست؟ یعنى من براى یک وضع استثنایى به مسجد آمده ام نمى شود امام جماعت نشسته باشد و نمازگزاران ایستاده بدو اقتدا کنند, عکسش مى شود, اما امام جماعت نشسته و نمازگزاران ایستاده باشند, نمى شود. این عمل مختص به من بود. پس پیامبر احساسات خلایق را برانگیزاند و فرمودند: من چگونه پیغمبرى براى شما بودم؟ گریه همه مردم بلند شد, گفتند: یا رسول الله, خیلى عالى بودى; جاهل بودیم, آگاه شدیم; وحشى بودیم, متمدن شدیم; گمراه بودیم, هدایت شدیم. پیامبر در ادامه سخنانش فرمودند: حق الناس مشکل است, من نمى توانم روز قیامت جواب ((حق الناس)) را بدهم, اگر کسى چیزى, حقى بر من دارد, بیاید الان بگوید. عربى گفت, یا رسول الله, یک روز که بر شتر سوار بودید, با چوب دستى ناآگاهانه به سینه من زدید, اینک مى خواهم قصاص کنم. فرمودند بیا و قصاص کن, با آن که حق قصاص نداشت, ولى حضرت براى آن که آزردگى او را بزداید فرستادند آن چوب دستى یا عصا را آوردند. گفت: یا رسول الله, بدن من برهنه بود, پیغمبر هم دکمه پیراهنش را باز کرد. مرد جلو آمد و سینه پیغمبر را بوسید و گفت مى خواستم سینه شما را ببوسم. در این هنگام ذهن و دل مردم آماده شد. رسول خدا حدیث ثقلین را خواندند: ((انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى لن یفترقا حتى یردا على الحوض ما ان تمسکتم بهما فلن تضلوا ابدا.)) فرمودند مردم من مى روم و دو امانت به جاى مى گذارم, شرافت شما, عزت شما به این پشتوانه هاست; یعنى در وقت گرفتارىها, بى اراده گى ها, هجوم دشمن و به هنگام بیچارگى ها این دو پشتوانه را داشته باشید, این دو پشتوانه چیست؟ یکى قرآن و دیگرى عترت, بعد هم فرمودند این دو, دوش به دوش یکدیگر تا روز قیامت به من مى رسند. معناى این عبارت این است که همیشه و در هر زمان, قرآن و امام حاضر در کنار هم اند و این دو پشتوانه, لب حوض کوثر به پیغمبر مى رسند. پیامبر ادامه داد اگر کسى به این دو پشتوانه تمسک کند به ضلالت و گمراهى در هیچ امرى دچار نمى شود. چه در امر دین, چه در امر زندگى, چه در تهذیب نفس و... این ضلالت فقط ضلالت در دین نیست. تمسک به قرآن مراتبى دارد که جوانان باید از همه مراتبش استفاده کنند. من به عنوان یک روحانى و سرباز امام زمان به جوان ها مى گویم که اگر به همه مراتب و بعدهاى تمسک به قرآن عمل کنید, یک زندگى صد در صد با نشاط دارید. این سخن را تجربه کن, اگر به تجربه دریافتى آنچه مى گویم, ادامه بده اگر نه, رها کن. این گفته, قول خداوندگار است, و هیچ تخلفى در آن راه ندارد. وعده پیغمبر است و تخلف ناپذیر است. وعده ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ و وعده خود قرآن است که تخلف ندارد. قرائت قرآن مرتبه اول, خواندن قرآن است باید قرآن را تلاوت کرد, چه معنایش را بدانیم, چه ندانیم, چه تدبر بکنیم, یا نکنیم. حتى عمل بکنیم یا نکنیم. نفس خواندن قرآن مقصود است. خواندن قرآن در همه هنگام پسندیده است, حتى طبق بعضى روایات تلاوت قرآن در خانه ها باعث آمد و شد فرشتگان مى شود, اما تلاوت قرآن در یک مجمع علمى, بویژه در ماه مبارک رمضان از اهمیت خاصى برخوردار است. آیاتى در قرآن کریم وجود دارد که این آیات منحصر به فرد است; یعنى بعضى از آیه ها مثلش در قرآن نیست. مثلا راجع به خودسازى, سوره ((والشمس)) همانندش در قرآن نیست. سوره والشمس به طور مستقیم به خود سازى و تهذیب نفس سفارش مى کند. سوره اى که یازده مرتبه در آن قسم خورده شده باشد و براى مطلبى سه چهار بار تإکید شده باشد, در قرآن منحصر به سوره والشمس است; یا مثلا دعا و راز و نیاز با خدا در سوره بقره: ((و اذا سإلک عبادى عنى فانى قریب.))(5) با هفده تإکید و با هفت هشت ضمیر متکلم, آیه اى منحصر به فرد در قرآن است; یعنى یک آیه سر تا پا تلطف و مهربانى, تإکید در تإکید براى دعا و راز و نیاز با خدا از جمله آیاتى که منحصر به فرد است و نظیرش را در قرآن نداریم, راجع به خواندن قرآن است. در سوره مزمل مى فرماید: ((فاقروا ما تیسر من القرآن علم ان سیکون منکم مرضى و آخرون یضربون فى الارض یبتغون من فضل الله و آخرون یقاتلون فى سبیل الله فاقروا ما تیسر منه.))(6) مى فرماید تا مى توانى قرآن بخوان, نشسته, در بین راه, به هنگام خواب. همان گونه که سفارش شده, به هنگام خروج از خانه یازده مرتبه ((قل هو الله)) بخوان, هنگام خواب سه مرتبه ((قل هوالله)) بخوان, ((آیه الکرسى)) بخوان و از این دستورها فراوان داده شده است. این دستورهایى که در روایات آمده است از همین جا گرفته شده: ((فاقروء ما تیسر من القرآن; تا مى توانى قرآن بخوان.)) حالا از روى قرآن یا از حفظ, نشسته یا خوابیده, در راه یا مودب در مقابل قرآن نشستن. )) آن گاه چند تإکید را پشت سر هم ذکر مى کند مى فرماید خدا مى داند که تو گاهى مریض هستى, اما در همان حال مرض هم به اندازه توانایى قرآن بخوان. تا زبان مى چرخد, قرآن بخوان تا هنگامى که حیات دارى. لذا مستحب هم هست سوره ((یس)) را براى محتضر بخوانند او هم بخواند تا جان دهد. بسیارى از بزرگان در وسط سوره یس در آن جمله ((سلام قولا من رب رحیم))(7) از دنیا رفته اند. آن گاه مى فرماید گاهى خیلى کار دارى; مثلا امتحان کنکور دارى, موقع امتحان هاست گرفتارى دارى, چک برگشتى دارى و گرفتاریت خیلى زیاد است, مى گوید همان وقت هم تمسک به قرآن را فراموش نکن, تا مى شود قرآن بخوان و اگر مى خواهى در امتحان هایت موفق شوى, قرآن بخوان. مى دانم گاهى در خط مقدم جبهه هستى, همان وقتى که در معرض جنگ قرار دارى, همان وقتى که تیر مثل باران مى بارد: ((فاقروا ما تیسر منه.)) تا مى توانى قرآن بخوان. ننگ است براى شیعه اى که ائمه طاهرین اش در مثل ماه مبارک رمضان چندین ختم قرآن انجام مى دادند, او یک ختم قرآن نخواند, بلکه در هر ماه یک ختم قرآن نخواند. اگر کسى در خواندن قرآن روان باشد, یک جزء قرآن را با نیم ساعت مى شود خواند; ربع ساعت صبح, ربع ساعت شب, در یک ماه مى شود یک ختم قرآن. بعضى ها حاضرند چندین ساعت پاى این فیلم هاى نکبت بار بنشینند, اما نوبت به قرآن که مى رسد خسته است, کار دارد. حاضر است چندین ساعت در جلسات بیهوده اى که موجب قساوت قلب و فشار قبر است بنشیند, اما وقت خواندن قرآن خسته است, کار دارد. جوان ها مواظب باشید مشمول نفرین قرآن نشوید, اگر قرآن به شما نفرین بکند, معلوم است که مستجاب است ((و ماحل مصدق.)) و امیدوارم ان شإالله برسد به یک جایى که جوان هاى ما همه و همه حافظ قرآن باشند. ایرانى ها از نظر استعداد از حجازىها خیلى بالاترند, اما در زمان پیغمبر اکرم بیش از 90 درصد آنها حافظ قرآن بودند, در حالى که سواد مکتب خانه اى هم نداشتند. زنان و مردان سواد نداشتند, اما حافظ قرآن بودند. یک ولعى داشتند وقتى سوره اى یا آیه اى مىآمد, بر گرد پیامبر حلقه مى زدند تا سوره را حفظ کنند. من بعضى از جوانان را دیده ام که انسان را شگفت زده مى کنند و البته این لطف قرآن و عنایت امام زمان است, به اندازه اى عالى آیه را مى داند; در چه سوره اى, آیه چندم, مى تواند از اول به آخر بخواند, مى تواند از آخر به اول بخواند همان طور که مى تواند از وسط شروع کند. حالا این اندازه دقت شاید خیلى لازم نباشد, اما حیف نیست که دخترى لیسانس داشته باشد, اما نتواند قرآن بخواند. قرآن به این دختر نفرین مى کند. آقا دکتر است, اما نمى تواند قرآن بخواند, آقا دبیر است, بلد نیست قرآن بخواند, آقا طلبه درس خارج خوان است, خوب نمى تواند قرآن بخواند, معلوم است که این مشمول نفرین قرآن مى شود. بیایید تصمیم بگیریم که همه ما قرآن خوان شویم. حداقل صبحى, شبى یک مقدار قرآن بخوانیم. حال اگر هم نصف جزء نمى خوانیم یک حزب بخوانیم دو صفحه بخوانیم, یک سوره یس به هنگام صبح بخوانیم. هر کس سوره ((یس)) را صبح هنگام بخواند, خدا و قرآن از او تا شب محافظت مى کنند, هر که سوره ((واقعه)) را شب هنگام بخواند, روزى او وسیع مى شود. یک زندگى با نشاط پیدا مى کند. خدا را به آن کسى که سر بریده اش هم قرآن خواند, سوگند مى دهم که همه ما را عاشق قرآن کند. والسلام ادامه دارد پاورقی ها:پانوشت ها: 1 ) مائده (5) آیه 15. 2 ) کافى, ج2, ص599. 3 ) تفسیر عیاشى, ج1, ص3. 4 ) کافى, ج2, ص610. 5 ) بقره (2) آیه186. 6 ) مزمل (73) آیه 20. 7 ) یس (36) آیه 58. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 70 |