تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,123 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,041 |
به مناسبت پنجاهمین سالگرد اشغال فلسطین | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 199، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
ف مهرى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
صلح در برابر زمین; چه بهره اى! چه زیانى! بحران فلسطین آن چنان پیچیده است که همه کارشناسان را سرگردان کرده است. در این بین, این سوال خودنمایى مى کند که: دقیقا چه مشکلى وجود دارد که فلسطین و اسرائیل, پنجاه سال است بر سر آن مى جنگند؟ در این زمینه, مسإله اى که این روزها از اهمیت به سزایى برخوردار است, مسإله بیرون رفتن اسرائیل از سرزمین هاى اشغالى است. آیا اسرائیل همان نسبت 13% را که امریکا و عرفات بر آن پافشارى دارند, مى پذیرد یا بر موضع خود فقط بیرون رفتن از 9% زمین هاى اشغالى ایستادگى مى کند؟ خارج کردن اسرائیل از 13% سرزمین هاى اشغالى, مسلما پیروزى بزرگى براى مردم فلسطین است و موجب مى شود حکومت فلسطین, مواردى هم چون ساختن بندر, فرودگاه و ایجاد راه بین ((الخلیل)) و ((کرانه باخترى رود اردن)) را طلب نیز کند و پس از آن به رویاى برپایى حکومت مستقل که یاسر عرفات سال هاست تحقق آن را ((در سال آینده)) مى بیند نزدیک مى شود. نخست وزیر اسرائیل که از این امر خشمگین شده, چند بار عرفات را از اقدام به فعالیت هاى یاد شده, برحذر داشته و تهدید کرده است که در صورت تحقق وعده هاى داده شده, منطقه ((خودگردان)) را با خاک یک سان خواهد کرد. به همین دلیل, امریکا ـ که پیشنهاد خروج اسرائیل از 13% سرزمین هاى اشغالى را داده بود ـ به خاطر پافشارى نتانیاهو, بر خروج از 9% در پشت پرده, پیشنهاد 11% را داد و حکومت خودگردان فلسطین نیز با ایما و اشاره, نشان داد که این پیشنهاد را خواهد پذیرفت. بعضى از دولت هاى عربى در ارتباط با این قضیه نیز, براى پیشتیبانى از یاسر عرفات و براى این که همه بدانند آن ها هم در برقرارى صلح کوتاهى نکرده اند! به این پیشنهاد, چراغ سبز نشان دادند. آمار و ارقامى که در این زمینه وجود دارد, به راستى انسان را سرگردان مى کند, اما اگر بخواهیم آن ها را درست بررسى کنیم, به نتیجه زیر مى رسیم: زمانى که قدرت در دست انگلیس بود, مساحت فلسطین 281200 کیلومتر مربع اعلام شد. در سال 1948 (پنجاه سال پیش) اسرائیل 82% آن را اشغال کرد و تشکیل حکومت داد. طبق قرارى که سازمان ملل صادر کرده بود, 54% از فلسطین به اسرائیل و 46% آن به اعراب تعلق مى گرفت. اعراب این پیمان را مصیبتى بزرگ براى خود مى دانستند, زیرا در آن زمان یهودیان تنها 6% از سرزمین هاى فلسطین را مالک بودند, با این وضع چگونه سازمان ملل 54% از زمین ها را به آن ها واگذار مى کند؟! پس از شکست اعراب در سال 1967م, اسرائیل, منطقه کرانه باخترى رود اردن و ((غزه)) را نیز اشغال کرد. مساحت این دو منطقه 5700 کیلومتر مربع است; یعنى 18% از کل مساحت فلسطین را شامل مى شود و چون درگیرى امروز بر سر زمین هایى است که سال 67 اشغال شده, بنابراین نزاع فقط بر سر 18% از کل مساحت فلسطین مى باشد. بر اساس پیمان ((اسلو)) اسرائیل, موظف است تا سال 1999م, طى سه مرحله, 90% از سرزمین هاى اشغال شده در سال 67 را بازگرداند و پس از آن در مورد 10% باقى مانده و مسائل مربوط به شهرک هاى یهودى نشین, مسإله آب, بازگشت آوارگان و برپایى حکومت مستقل فلسطین, به بحث و مذاکره بنشینند. در مرحله اول, تقریبا 3% از مساحت این سرزمین ها باز گردانده و حکومت ((خودگردان)) نیز در همین منطقه برپا شد. پس از تغییر حکومت اسرائیل و مخالفت آن با پیمان ((اسلو)) و متوقف شدن روند صلح, امریکا پیشنهاد خروج از 13% سرزمین هاى اشغالى را داد. این در حالى است که اسرائیل تنها حاضر است از 9% سرزمین هاى اشغالى بیرون رود و واگذارى بیش از این مقدار را, خطر بزرگى براى امنیت خود مى داند. علاوه بر این, اسرائیل خواستار باز شدن پرونده مرحله سوم است. با این که طبق پیمان, این پرونده, باید پس از خروج اسرائیل از 50% این زمین ها باز شود. بنابراین, اسرائیل واگذارى این مساحت 9% را آخرین برنامه خود مى داند و بر این موضع سرسختانه ایستاده است. اگر فرض کنیم, اسرائیل پیشنهاد خروج از 13% را بپذیرد, با توجه به این که در مرحله اول نیز از 3% خارج شده, با این حساب جمعا از 16% این سرزمین ها خارج شده است که این 16% فقط شامل /7 % از مساحت کل فلسطین مى شود. پس دنیا بداند که پس از گذشت پنجاه سال و پس از آن همه فداکارىها و شهید دادن ها تنها /7 % از فلسطین به صاحبان اصلى اش باز گردانده مى شود و 99/3% تحت سلطه اسرائیل باقى مى ماند! براى روشن تر شدن مطلب, نکاتى را مورد توجه قرار مى دهیم: اول: تلاش امریکا براى بیرون رفتن اسرائیل از 13% سرزمین هاى اشغالى, بى قید و شرط نیست, بلکه او خواستار انجام این کار در سه مرحله و در طول 12 هفته مى باشد, و در هر مرحله حکومت خودگردان را به اجراى برخى از شروط خود وامى دارد, با این که طبق پیمان هاى سازمان ملل (که پس از پیمان اسلو, همه بى اعتبار شدند) باید بدون قید و شرط, نیروهاى اشغال گر از سرزمین هاى اشغالى خارج شوند. بنابراین, سیاست مبادله اى اسرائیل نیز به قوت خود باقى مى ماند, زیرا اسرائیل از هیچ چیز دست برنمى دارد, جز این که در مقابل آن, چیزى دریافت کند. طبق نوشته روزنامه اسرائیلى ((هاآرتس)) در تاریخ بیستم مارس سال جارى, در نخستین مرحله که پنج هفته به طول انجامید, اسرائیل با شرایط زیر از 7% زمین ها خارج شد: الف: تشکیل کمیسیون مشترک اسرائیل ـ فلسطین براى مراقبت از آن چه که در مناطق حکومت خودگردان مى گذرد. ب: لغو تمام بخش هاى مربوط به از بین بردن اسرائیل در قراردادهاى جنبش آزادیبخش فلسطین. ج: تشکیل گروه جاسوسى مشترک بین امریکا و فلسطین به منظور بررسى پرونده هاى مربوط به مسائل تروریستى در فلسطین (منظور پرونده هاى اعضاى جنبش اسامى حماس است که از زندان آزاد شده اند). پس از اجراى کامل تمام شرطهاى یاد شده, وارد مرحله دوم خواهند شد که از هفته ششم تا یازدهم به طول خواهد انجامید و حکومت خودگردان در ازاى بیرون رفتن اسرائیل از بخش دیگرى از سرزمین هاى اشغالى, موظف به انجام کارهاى زیر است: 1ـ دادن فهرستى کامل از نام ها و وظایف شغلى تمام افرادى که در سازمان اطلاعات فلسطین کار مى کنند, تا اسرائیل بیان کاملى از یکایک افراد اطلاعاتى فلسطین در دست داشته باشد! 2ـ تشکیل کمیسیون سه گانه امریکا, اسرائیل, فلسطین براى گفت و گو درباره قاچاق اسلحه به فلسطین. 3ـ گفت و گو در مورد اعمال تروریستى, زیرا اسرائیل از حکومت خودگردان خواسته است 34 نفر از رهبران حماس را تحویل دهد. به این ترتیب در هفته دوازدهم, اسرائیل به طور کامل از مساحت 13% خارج خواهد شد. دوم: آن چه که اسرائیل انجام خواهد داد, بیرون رفتن از فلسطین نیست. به کاربردن واژه خروج, کمى زیاده روى است! در مذاکرات و پیمان هایى که منعقد مى شود این کلمه نیز استفاده نمى شود, بلکه اصطلاحdeployment به کار مى رود که معناى آن را پرکنده شدن مى باشد. پس بین معناى دو کلمه, اختلاف زیادى وجود دارد. اسرائیل خود را مالک تام الاختیار سرزمین هاى فلسطین مى داند و تمام این مذاکرات را فقط مربوط به ساکنان یهودى مى داند, نه سرزمین هاى فلسطینى. به همین دلیل, آنها واژه خروج را به کار نمى برند, زیرا هیچ کس نمى خواهد از زمینى که ملک او است خارج شود! تنها کارى که اسرائیل براى راضى کردن طرف فلسطین خود مى کند, پراکنده کردن و جا به جا نمودن ساکنان اسرائیلى از یک مکان به مکان هاى دور افتاده تر; مانند دامنه کوه ها مى باشد. سوم: نقشه مکان هایى که ساکنان یهودى باید به آن جا منتقل شوند, مورد مذاکره قرار نمى گیرد, بلکه مستقیما به واسطه دولت اسرائیل ترسیم و تعیین مى شود. در این جا دو نکته مهم, قابل بررسى است: 1ـ جایگاه استراتژیک; 2ـ منابع آب. نیروهاى اسرائیلى در صورت تغییر جایگاه هاى خود, الزاما در جایگاه هاى استراتژیک مشرف بر مناطق مسکونى فلسطینى ها منتقل خواهند شد. منابع آبى نیز مانند خط قرمزى است که تجاوز از آن غیر ممکن مى باشد, زیرا اسرائیل بر آب هاى کرانه باخترى و غزه سیطره دارد, چه از راه ایجاد شهرک هاى یهودى نشین نزدیک منابع آب و چه از راه محاصره مسلحانه آن. چنان که وزیر برنامه و بودجه اسرائیل در تاریخ هیجدهم آوریل سال جارى به صراحت اعلام کرد که: در کرانه باخترى مهم ترین منابع آب وجود دارد و ما تحت هیچ شرایطى دست از آن ها برنمى داریم. لازم به یادآورى است که تازه ترین آمارهاى امریکایى نشان مى دهد که سهم هر فلسطینى از آب هاى کرانه باخترى حدود سیزده گالن در روز و سهم هر اسرائیلى بین 65 تا 75 گالن در روز است; یعنى سهم اسرائیل از آب هاى فلسطین 5 تا 6 برابر سهم صاحبان اصلى آن است! چهارم: جا به جا شدن اسرائیلى ها یا حتى خروج آن ها از فلسطین به معناى آزادى فلسطینیان که از سال 1967م آواره شده اند, نیست, زیرا اسرائیل با ایجاد شهرک هاى یهودىنشین و ساختن راه هاى انحرافى, مناطق مسکونى فلسطین را درهم ریخته و از روستاها و شهرها, قفس هاى بزرگى ساخته است که از هر جهت قابل کنترل باشند. به طورى که یک شهروند فلسطینى براى رفتن از شهرى به شهرى دیگر و یا از روستایى به روستاى دیگر, باید حداقل از یک ایستگاه بازرسى اسرائیلى, عبور کند. هنگام بروز هر حادثه اى نیز این ایستگاه ها مى توانند تمام راه ها را ببندند و شهرک هایى به وجود آورند; مانند آن چه که حکومت هاى نژاد پرستى, در افریقاى جنوبى به وجود مىآوردند. پس اسرائیل با انتقال ساکنان خود به مناطق بالاتر از سطح زمین مانند دامنه کوه ها, چگونگى تسلط خود را بر مناطق فلسطینى نشین افزایش مى دهد. لازم به یادآورى است که هر شهروند فلسطینى حتى بعد از جابه جایى نیروهاى اسرائیلى نیز باید براى گذشتن از ایستگاه هاى گفته شده, داراى کارت شناسایى معتبر مورد پذیرش اسرائیل باشد. پنجم: نقشه سرزمین هاى اشغالى را دولت سابق اسرائیل ـ که از حزب ((کار)) بود ـ ترسیم کرده است; در حالى که تا این جا فقط از حزب لیکود (حزب حاکم فعلى) سخن گفته شد, گویا فقط این حزب است که مانع تحقق آرمان هاى فلسطینى شده است! این کاملا اشتباه است, زیرا آن دگرگونى که در نقشه جغرافیایى سرزمین هاى اشغالى به وجود آمد (ایجاد شهرک هاى یهودىنشین و راه هاى انحرافى) در زمان حکومت حزب ((کار)) بود. هم چنین پافشارى بر بیرون راندن فلسطینیان از سرزمین هاى خود و ادعاى مالکیت آن ها از سوى اسرائیل, همه از دست آوردهاى حزب ((کار)) بود. درست است که بین دو حزب اختلافات حاشیه اى وجود دارد, ولى در اصول با هم اتفاق نظر دارند. اگر حزب ((کار)) با تشکیل حکومت فلسطین مخالفت نمى کند, براى این است که از نظر او, تشکیل حکومت در زمینى که اسرائیل آن را از آن خود مى داند و آن را تحت سیطره کامل خود درآورده و ساکنان آن را در قفس هاى بزرگى زندانى کرده است, وسیله اى براى فریب دادن فلسطینى ها و وارونه جلوه دادن حقایق به آنان مى باشد. چه اختیارات حکومت خودگردان فقط در حدود اختیارات یک شهردارى است نه بیش تر, هم چنین حزب کار قصد داشت با کمک حکومت خودگردان و بهره گیرى از واژه ((صلح)) انتفاضه و مقاومت ملت فلسطین را از ریشه برکند. بنابراین, مسإله حکومت خودگردان فلسطین یک مسإله حاشیه اى است, نه یک مسإله اصلى و بعضى از عناصر ((لیکود)) نیز با آن موافق هستند. کارشناسان فلسطینى معتقدند که اسرائیل از حکومت فلسطینى به عنوان آخرین تیر در ترکش خود استفاده خواهد کرد; به این ترتیب که اگر با تشکیل حکومت موافقت مى کند, در مقابل, چیز ارزشمندى از فلسطینى ها خواهد گرفت; مثلا این که قدس را پایتخت اسرائیل بدانند. هیچ کس نمى تواند ارزش وجود یک دولت را انکار کند, اما فریب ها و نیرنگ هاى اسرائیلى, اصطلاحات بى معناى زیادى را در مورد اعراب به کار مى برد; مثلا در سندهاى رسمى براى رئیس حکومت فلسطین به جاى تلفظ انگلیسىpresident که براى تمام روساى حکومت دنیا استفاده مى شود, واژه عربىRaies (رئیس) به کار مى برد. به هر حال, باید بدانیم که علت اصلى درگیرى, تشکیل حکومت نیست. ساخت فرودگاه و بندر و راه نیز مسائل حاشیه اى مى باشد. علت اصلى آن زمین است که هیچ مدرک رسمى مبنى بر دست برداشتن اسرائیل از یک وجب آن نیز وجود ندارد. بنابراین مبالغه نیست اگر بگوئیم تمام تلاش ها و تکاپوهایى که تاکنون انجام گرفته, هیچ نتیجه اى نداشته است. به همین دلیل, هنگامى که روزنامه ((الشرق الاوسط)) از ((شیخ احمد یاسین)) در دیدارش از کویت پرسید: آیا سفر شما به کشورهاى عربى براى گرفتن قدرت از حکومت خودگردان نیست؟ پاسخ داد: ((حکومت خودگردان قدرتى ندارد که بخواهیم آن را از او بگیریم! اسرائیل مى خواهد که همه ما برده باشیم و به دولت عبرى خدمت کنیم!.)) (الشرق الاوسط, 14/5/1998) راه بسیار سخت تر و طولانى تر از آن است که ما مى پنداریم. پاورقی ها: | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 109 |