تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,060 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,005 |
در مکتب على علیه السلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 203، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
یزدى محمدتقى مصباح | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شخصیت مولا امیرالمومنین ـ صلوات الله علیه ـ شخصیتى نیست که امثال بنده قدرت وارد شدن در مدح و بیان اوصاف او را داشته باشند. بزرگ تر از ما درباره آن حضرت, حریم گرفته اند و فقط از دور خضوعى کرده اند و بدین وسیله ارادت و نهایت معرفتشان را اظهار کرده اند همان طور که بلاتشبیه در مورد ذات مقدس الهى, نهایت معرفت انسان به جایى مى رسد که عدم توانایى خود را نسبت به معرفت الهى درک مى کند, در مرتبه نازل تر معرفت اولیاى خاص خدا هم این چنین است. ما کودکانه فکر مى کنیم که با ذکر اوصافى یا شنیدن کلماتى یا ذکر داستان هایى, از زندگى آن ها شناختى پیدا مى کنیم. ما البته در حد فهم خود معذوریم, امیرالمومنین ـ صلوات الله علیه ـ خود در نهج البلاغه مى فرمایند: ((حیواناتى که شاخ دارند خیال مى کنند خداى آن ها هم شاخ دارد)). حد معرفت ما همین مفاهیمى است که درک مى کنیم و آن ها را از مصادیق ممکنات و مخلوقات اخذ کرده ایم. دست یافتن به آن حد معرفتى که باید پیدا کنیم امکان ندارد, چون تا انسان چیزى را نچشد و نبیند و نیابد نمى تواند مفهوم صحیحى از آن داشته باشد و فقط با مفاهیم مبهمى به آن اشاره مى کند. معرفت واقعى هنگامى پیدا مى شود که انسان شمه اى از حقیقت را یافته باشد; مثلا اگر نورى را ببینیم ما مى توانیم بگوییم این نور یک درجه اى است هزار برابرش تا آن جایى که ذهنمان وسعت داشته باشد بر مراتبش بیفزاییم میلیون ها برابر. اما اگر اصلا نورى ندیده باشیم چه مى توانیم بگوییم چند برابرش, آن حقایقى که انبیإ و اولیإ عظام مخصوصا انوار مقدس چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین به آن رسیده اند آن چیزهایى نیست که ما بتوانیم با آن مفاهیمى که بلد هستیم به آن ها اشاره کنیم. آن ها حقایقى است فراتر از آن که ما فکر مى کنیم و مى اندیشیم. ولى به اندازه فهم خود باید تلاش کنیم تا هرچه بیش تر مفاهیمى دقیق تر و روشن تر و نزدیک تر به واقع پیدا کنیم. بهترین راه آن هم این است که از خود آن بزرگ واران بیاموزیم و ببینیم خودشان چه گفته اند, کما این که بهترین راه براى معرفى اوصاف الهى این است که از کلمات خود خداى متعال و انبیا و اولیا استفاده کنیم, وگرنه با فهم خودمان چیزى نمى توانیم بگوییم, حتى در انتخاب الفاظ هم عاجز خواهیم بود. در این زمینه آیات و روایات و مطالب بزرگان خیلى زیاد است, آن چه تذکرش مفید است این است که ما توجه پیدا کنیم به این که این وجود مقدس چه نعمت بزرگى براى ماست, این که خود او چه داشته و در چه مقامى هست عقل ما نمى رسد, اما فکر کنیم براى ما چه برکاتى داشته, برکاتى که تنزلات و ظهوراتش را مى توانیم لمس کنیم, بشناسیم کما این که بهترین راه براى امثال ما در مورد شناختن خدا این است که نعمت هاى او را بشناسیم و از آن راه توجه به منعم پیدا کنیم. در مورد امیرمومنان على(ع) هم خوب است که بیندیشیم آن وجود مقدس براى ما انسان ها چه برکاتى داشت. باز یک مطلب هست که نور این چهارده معصوم در یک نشئه اى که نمى دانیم یعنى چى و نورشان را نمى دانیم یعنى چى؟ وساطت در تمام برکات به برکت آن ها نازل مى شود, رحمت هاى الهى به برکت آن ها به خلایق مى رسد بلکه فیض وجود به برکت آن ها به موجودات مى رسد این ها را هم درست نمى فهمیم. فلاسفه چیزهایى گفتند و در حد خودشان تلاشى کردند و تلاششان هم مشکور است اما باز حقیقتش را نمى فهمیم یعنى چى؟ نور ائمه وساطت دارد یعنى چى؟ نمى فهمیم حتى در روایات اهل تسنن هم هست که خداى متعال از نور عظمت خودش نور پیغمبر اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) را آفرید و همه برکات عالم از آن نور خلق شد این را هم خیلى درست نمى فهمیم همین اندازه اعتراف کنیم که یک حقیقتى هست و آن, این که آنان وساطتى دارند که ما نمى فهمیم. بیاییم تا آن حدى که مى فهمیم صحبت کنیم, مى دانیم که بالاترین نعمت هایى که خداوند متعال به انسان ها از آغاز خلقت بشر تاکنون داده است نعمت اسلام و دین حق و راه صحیح به سوى اوست, آن نعمتى که همه ما و میلیون ها و میلیاردها انسان هایى که تا روز قیامت بیایند و از این نعمت استفاده کنند و به سعادت برسند, اگر این نعمت نمى بود انسان ها در ضلالت و گمراهى غرق مى بودند. این مطلب در نهج البلاغه از سخنان خود امیرالمومنین ـ صلوات الله علیه ـ مکرر بیان شده است. البته اولین فضل این نعمت براى وجود مقدس رسول الله(ص) است, اما اگر به حسب ظاهر وجود امیرالمومنین ـ صلوات الله علیه ـ نبود, آیا این نعمت پایدار در این عالم مى ماند و به ما مى رسید یا نه؟ گاهى صحبت از قدرت خدا است و از اسباب غیبى, البته قدرت خدا نامتناهى است اما روى اسباب ظاهرى اگر امیرالمومنین ـ صلوات الله علیه ـ نبود دعوت اسلام در همان آغاز خاموش مى شد. جنگ هایى که در زمان خود رسول الله اتفاق افتاد اگر حضور امیرالمومنین در آن جنگ ها نبود واقعا چه مى شد, یکى از آن ها جنگ خندق بود که وقتى امیرالمومنین ـ صلوات الله علیه ـ با عمرو بن عبدود مواجه شد رسول الله(ص) فرمود: ((قد برز الایمان کله للکفر کله)) کل ایمان با کل کفر رو به رو شد, لحظه سرنوشت سازى بود, اگر على پیروز بشود ایمان پیروز شده و اگر على شکست بخورد کفر پیروز گشته است. ((قد برز الایمان کله للکفر کله)) اگر وجود امیرالمومنین در آن جنگ نبود چه سرنوشتى براى اسلام و مسلمین بود؟ در صدر اسلام و زمان رسول الله(ص) و هم بعد از وفات آن حضرت, اگر وجود مقدس امیرالمومنین(ع) نبود چقدر از حقایق اسلام باقى مى ماند؟ برکات و تعالیم ایشان بود و این همه انحرافات پیدا شد, اگر نبود چه مى شد؟ خود آن حضرت فرمود: ((اسلام آن چنان وارونه شده مثل پوستینى که از پشت بپوشند)). در خود نهج البلاغه باز ببینید چقدر درباره تحریفاتى که در همان زمان, نسبت به اسلام شده بود امیرالمومنین ناله مى کند, هنوز چقدر از ظهور اسلام گذشته بود؟ در همان وقت چقدر از تحریف معنایى قرآن و تإویل ها و تفسیرهاى به رإى مى نالید که چگونه اسلام را منحرف مى کنند و حقایق عوض مى شود. با آن تدبیرها و خون دل ها دست از خلافت کشید تا این که بتواند حقایق دین را حفظ کند. پس بقاى اسلام بدون شک مرهون تعالیم اهل بیت(ع) و در رإس آن ها امیرالمومنین ـ صلوات الله علیه ـ هست, یعنى اگر من و شما و پدران و فرزندان ما از جهنم نجات پیدا کنیم یک قطره اى از برکات وجود على(ع) است. ببین چه دریایى است! خدا این نعمت را به انسان ها عطا فرمود تا این که وسیله اى براى نجات آن ها از گمراهى ها و هدایت شان به سوى کمال و سعادت باشد. معرفت ما نسبت به امیرالمومنین(ع) چه نعمت بزرگى است. در زمان خود على(ع) در همان بلاد اسلامى که به برکت فداکارىهاى او مسلمان شده بودند و از نور اسلام بهره مند گشته بودند چند فرسخ دورتر از محل حکومت او مردم مى گفتند على کافر است و نماز نمى خواند, حتى وقتى گفتند على را در محراب کشتند گفتند مگر على نماز هم مى خواند. پنجاه سال و صد سال که نگذشته بود, در زمان حیات خود على, مسلمان ها این طور فکر مى کردند نه کفار! حالا بعد از هزار و چهارصد سال, باز صدها, هزارها فرسخ دور از زادگاه على خدا به ما عنایت فرموده که على(ع) را مى شناسیم. اما همین معرفت هم به همه ضعفى که دارد در معرض خطر است. همان چیزى که موجب گمراهى و انحراف معاصرین على(ع) شد در زمان ما براى ما هم وجود دارد, امروز این زمزمه ها شروع شده که همه مطالب نهج البلاغه درست نیست, مى گویند: چرا حوزه تصریح نمى کند که بعضى از مطالب نهج البلاغه غلط است؟! این مقدمه جدایى ما از على(ع) است, شما یک روزى باور خواهید کرد که این مقدمه است براى این که على با دیگران هیچ فرقى نداشت همان طور که دیگران بعضى حرف هایشان درست است و بعضى حرف هایشان غلط. او هم همین طور بود و نه تنها او که پیامبرش هم فرقى با دیگران نداشت. چطور شد که برخى مردم گول خوردند و شمشیر به روى على کشیدند؟ چون روى ساده اندیشى و سادگى دیدند که خوارج قرآن حفظ مى کنند, سحرخیزى مى کنند, پینه پیشانى دارند, گفتند مگر مى شود این ها خلاف بکنند. آن سادگى در ما هم هست, نه در من و شما, در بزرگان هم هست, وقتى مى بینید یک کسى حرف هایى مى زند که اساس دین را به خطر مى اندازد مى گویند نه بابا این حرف ها را نزنید! چرا؟ چون او خمس مى دهد, نماز مى خواند, ریش دارد! مگر ریش او بلندتر از خوارج است؟ اگر ریش خوارج یا آن عبادت هایى که شب تا صبح مى کردند, آن روزه ها را مى دیدى چه مى گفتى؟ آن وقت مى گفتى حق با على است یا با آن ها؟! من و شما و بزرگان ما, گول همان چیزهایى را مى خورند که عمر سعد, اشعث بن قیس و ابن ملجم خورد. در علل گمراهى امثال خوارج, مارقین مبادا در خود ما هم این عوامل باشد, چى موجب این شد که این ها به این انحرافات کشیده بشوند, خود على(ع) مى فرماید: ((انما بدو وقوع الفتن اهوإ تتبع و آرإ تبتدع)) وقوع فتنه ها (نه آشوب ها و سر و صداها بلکه فتنه هاى دینى و گمراهى ها کفرها, ارتدادها) به دو چیز است: ((آرإ تبتدع)) یکى از رإىهاى من درآوردى و حرف هاى بى اساس, برداشت هاى دلخواهى, معرفت تکامل یافته, یکى هم ((اهوإ تتبع)). اگر مى خواهیم به راه خوارج و سایر مسلمان ها که از اهل بیت(ع) منحرف شدند نرویم باید هوشیارتر باشیم: ((المومن کیس)). آن چه از ابتداى اسلام تا به حال ما را فریب دادند, بس است. کمى باید به خود بیاییم, با همه مقدسات ما بازى کنند و ما باز خواب بمانیم, ولایت فقیه, امام, عصمت انبیإ و ائمه, همه هیچ. والله نوبت به خود خدا هم خواهد رسید, شما باور نمى کنید, چه کنم؟ ما خیلى چیزها را از بیست سال قبل گفتیم و باور نکردند و روزى فهمیدند که چوبش را خوردند, امروز هم مى گوییم باور نمى کنند, یک روزى باور خواهند کرد, اما متإسفانه وقتى باور مى کنند که دیگر کار از کار گذشته است. پروردگارا تو را به مقام امیرالمومنین(ع) قسم مى دهیم که دل هاى ما را از انحراف محفوظ بدار. پاورقی ها: | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 84 |