تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,072 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,022 |
ارتباط با امریکا ؛ بررسى دو نظرگاه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 208، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
نیا محمدرضا حافظ | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه: چندى است که در جامعه ما بحث رابطه با امریکا مطرح شده است. این بحث, هرچند از پیشینه طولانى ترى برخوردار است, اما در دو سال اخیر دچار فراز و نشیب بوده است و در این مدت ریاست محترم جمهورى, جناب آقاى خاتمى , طى مصاحبه اى با شبکه سى. ان. ان. روابط غیر سیاسى, به ویژه در حوزه علم, هنر, فرهنگ و ورزش را امکان پذیر دانسته است. این امر موجب برخى رفت و آمدهاى بعضا نمادین گردید که واکنش هاى متفاوتى را به همراه داشت. در دوره جدید, بحث برخى افراد برقرارى رابطه با امریکا, حتى در حوزه هاى سیاست را ضرورى دانسته و به زعم خود راه کاهش بحران ها و مسائل اجتماعى ـ امنیتى و اقتصادى جامعه را در گرو برقرارى رابطه با امریکا دانسته اند. و در بین این گروه علاوه بر آن ها که دل داده غرب بودند افرادى پیدا مى شوند که در زمینه قطع رابطه ایران و امریکا و حتى تشدید بحران رابطه, سهمى به عهده داشته اند. در نقطه مقابل اشخاصى دیگر که اکثریت جامعه را تشکیل مى دهند مخالف برقرارى رابطه سیاسى با امریکا بوده و معتقدند چنین رابطه اى نه تنها بحران هاى پیش گفته را تخفیف نخواهد داد, بلکه به بروز مشکلات جدیدى براى ملت و کشور ایران خواهد انجامید و راه حضور و نفوذ امریکا و سلطه طلبى آن را بر ایران هموار خواهد کرد و ملت ایران تجربه تلخ سلطه امریکا بر ایران در عصر پهلوى را تکرار خواهد نمود. در این میان, رهبرى معظم انقلاب اسلامى در مواضعى آشکار برقرارى رابطه با امریکا را براى ملت ایران مضر دانسته و مخالفت خود را با شکل گیرى آن اعلام داشته است. در این مقاله سعى مى گردد پیش فرض هاى هر یک از دو گروه موافق و مخالف در زمینه برقرارى رابطه با امریکا مورد بررسى قرار گیرد. نگاهى کوتاه به چگونگى تحول رابطه ایران و امریکا ظاهرا, اولین ارتباط و آشنایى ایرانیان و امریکاییان, به اوایل قرن نوزدهم میلادى برمى گردد. از سوى امریکاییان ((مبشرین مذهبى)) در نیمه اول قرن نوزدهم (1829م.) وارد ایران و در شمال غرب کشور مستقر شدند. این گروه ظاهرا اغراض سیاسى و دولتى نداشتند. از سوى دیگر اولین ایرانى که وارد خاک امریکا یا به قول خودش ((ینگى دنیا)) شده است, گویا فردى به نام میرزا ابوالحسن خان شیرازى , مقلب به ایلچى است که خاطرات خود را در کتاب ((حیرت نامه)) درج نموده و باعث آشنایى ایرانیان با امریکا شده است. تا این زمان (نیمه قرن نوزدهم) رابطه رسمى با دولت امریکا برقرار نبوده است. تا این که به دنبال رقابت هاى روس و انگلیس و مسائل مربوط به عهدنامه هاى ترکمنچاى و گلستان و ارزیه الروم و جز این ها. امیرکبیر به عنوان صدر اعظم ایران که به نظر مى رسد براى نجات از دست قدرت هاى مداخله گر در امور ایران, به دنبال قدرت بى طرفى مى گشته است, متوجه امریکا مى شود, زیرا امریکا تا آن زمان به عنوان دولت استعمارگر و مداخله گر و بد سابقه مشهور نبوده است. میرزا تقى خان فراهانى, مشهور به امیرکبیر, اولین شخصى شناخته مى شود که دستور ایجاد رابطه سیاسى با دولت امریکا را در سال 1849م صادر کرد. او به نماینده ایران در استانبول دستور داد تا با نماینده سیاسى امریکا در آن شهر گفت و گو کرده و زمینه انعقاد قراردادى را فراهم کند. به نظر مى رسد امیرکبیر قصد داشته است با کمک امریکا به تشکیل نیروى دریایى براى ایران اقدام بنماید (در واقع هدف او رفع کاستى ایران در مقابل مداخله نیروى دریایى انگلیس در جنوب کشور بوده است. ) مذاکرات مزبور, حدود یک سال و نیم به طول انجامید و سرانجام اولین موافقتنامه بین ایران و امریکا تحت عنوان ((پیمان دوستى و کشتیرانى)) بین دو کشور منعقد گردید که به دنبال آن از طرف امریکا کتابى در خصوص جغرافیا براى امیرکبیرارسال گردید که توسط ناصرالدین شاه نیز مطالعه شد. در پى این موافقت نامه امریکا رسما امکان حضور در خلیج فارس و تإسیس کنسول گرى در بوشهر را پیدا کرد. جالب این است که یک ماه پس از مبادله این موافقت نامه, امیرکبیر از صدارت و نخست وزیرى عزل و سپس به قتل رسید.(1) از آن جایى که انگلیسى ها از این موافقت نامه رضایتى نداشته و امریکا را رقیب خود در خلیج فارس به حساب مىآوردند, احتمالا رابطه اى بین آن و عزل و قتل امیرکبیر مفروض است. از این پس, روابط ایران و امریکا دچار فراز و نشیب هایى بود تا این که روابط رسمى سیاسى دو کشور با اعزام سفیر برقرار شد و نخستین سفیر امریکا در ایران (مستربنجامین) در سال 1883م تعیین گردید و نخستین سفیر ایران در امریکا به نام حاجى میرزا حسین قلى خان صدرالسلطنه (پسر هفتم میرزا آقا خان نورى) در سال 1888م به امریکا رفت که بعدها نزد ایرانیان به حاجى واشنگتنى مشهور گشت.(2) روابط ایران و امریکا از آن پس دچار تحولات زیادى شد که شرح آن از فرصت این مقاله خارج است, ولى به طور کلى مى توان تاریخ رابطه مزبور را به سه دوره مشخص تقسیم نمود که عبارت است از: الف) دوره اول که مى توان آن را دوره ((حضور و نفوذ)) امریکا در ایران دانست. این دوره از 1849م تا 1940م ادامه یافت و دچار فراز و نشیب هاى زیادى شد. البته قبل از آن و از سال 1829م. مبشرین مذهبى امریکا وارد شمال غرب ایران شدند. و راه توسعه روابط را باز کردند. آن ها به ساخت مدرسه, بیمارستان, کلیسا و یتیم خانه اقدام نمودند. در این دوره, رابطه رسمى سیاسى از سال 1883م. برگزار شد و مستشاران مالى امریکایى با تصویب مجلس شوراى ملى وارد ایران شدند (مورگان شوستر, میلیسپو و غیره) تصویب واگذارى امتیاز استخراج نفت شمال به امریکاییان , توسط مجلس و سپس لغو آن در اثر فشار انگلیس انجام پذیرفت.. قتل کنسول یار امریکا در تهران صورت گرفت و... در این دوره نگاه ایرانیان در سطح مردم و مقامات رسمى دولتى نسبت به امریکا تا اندازه قابل توجهى مثبت بود. ب ) دوره دوم که مى توان آن را دوره ((سلطه امریکا بر ایران)) نام نهاد. این دوره از سال 1940م تا 1979م به مدت 39 سال طول کشید که خود به دو دوره کوچکتر تقسیم مى شود از 1940م تا 1953م زمینه سازى سلطه, و از 1953م تا 1979م تکمیل و تشدید سلطه بر ایران. در این دوره, هم زمان با جنگ جهانى دوم و به دنبال اشغال نظامى ایران از سوى متفقین, امریکایى ها براى اداره امور راهآهن و اعزام نیرو و لجستیک به جبهه متفقین در روسیه, وارد ایران شده و مواضع خود را مستحکم نموده و شاه جوان (محمدرضا شاه) را جذب نموده و در اختیار گرفتند. هم چنین قراردادهاى بازرگانى, بازسازى پلیس و ارتش, تإسیس اداره مستشارى و جز این ها را منعقد نمودند و کودتاى 1332 هـ . ش را شکل دادند و با سرکوب نهضت اسلامى امام خمینى در 1342 هـ . ش و سرکوب شدید نیروهاى سیاسى و مبارزاتى بر بخش هاى سیاسى , اقتصادى, برنامه ریزى, نظامى, علمى و فرهنگى کشور مسلط شدند. ج ) دوره سوم که مى توان آن را دوره ((تقابل و قطع رابطه)) نام نهاد از سال 80ـ1979م. شروع و هنوز ادامه دارد (حدود بیست سال). در این دوره امریکاییها استراتژى ((فشار همه جانبه)) (تحریم ها, تهدیدها, حمله نظامى, کودتا, محاصره, نفوذ و براندازى و...) و ایرانى ها استراتژى ((مقاومت و اعتراض)) را نسبت به یکدیگر در پیش گرفتند. این کشمکش در حالى ادامه یافت که دو طرف در موقعیت توازن قدرت در روابط بین الملل نبودند. ایرانیان کاستى موازنه قدرت مزبور را از منبع قدرت روحى (اتکاى به نیروى الهى و اعتماد به نفس) جبران نموده و با تحمل سختى ها, مبارزه مزبور را ادامه دادند و حریف خود را در اهداف او ناکام گذاشتند و حیثیت و اعتبار بین المللى امریکا را به زیر سوال بردند و نمونه اى از الگوى مقاومت موفق در برابر یک ابرقدرت را ارائه دادند. بررسى نظرگاه ها در رابطه با ارتباط با امریکا الف) مخالفان ارتباط با دولت امریکا: این نظرگاه که ریشه در اوایل پیروزى انقلاب اسلامى دارد منطبق با دیدگاه حضرت امام خمینى (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامى, حضرت آیه الله خامنه اى , دولت جمهورى اسلامى ایران و مجلس شوراى اسلامى بوده و اکثریت ملت ایران نیز به تبع آن ها مخالف برقرارى رابطه بوده و به صورت یک جریان فراگیر در فرهنگ سیاسى ایران نهادینه گردید. این اندیشه, علاوه بر ریشه داشتن در خصلت ذاتى انقلاب اسلامى مبنى بر استکبار ستیزى آن, از رفتار و رابطه خصمانه دولت امریکا با ملت ایران و انقلاب اسلامى, قبل و بعد از پیروزى آن, و هم چنین حمایت بى دریغ آن از شاه, به عنوان چهره منفور ملت ایران, متإثر مى باشد. ملت ایران , خاطرات ناخوشى از امریکا دارد و امریکا نیز سعى نکرده است روحیات و آرمان هاى ایرانیان را درک کند و موجبات تلطیف و التیام دردهاى آن ها را فراهم نماید, بلکه بر عکس سعى کرد با تشدید فشارها به انقلاب اسلامى, دولت جدید التإسیس جمهورى اسلامى ایران, منافع و امنیت ملى کشور, موجبات تشدید آزردگى ملت ایران را از خود فراهم سازد و واکنش آن ها در قالب شعارهاى ضدامریکایى ونفرت از خود را باعث گردد. به طورى که به عنوان عامل وحدت ملى در ایران, کارکرد موثرى از خود بروز داده است. این نظرگاه که هنوز از جایگاه قدرت مندى در جامعه ایران برخوردار است, ضمن این که نگران برقرارى رابطه با امریکا است که ممکن است به بروز دخالت هاى سلطه جویانه در ایران منتهى شود, به طور کلى معتقد به قطع ارتباط نبوده است, بلکه اولا ارتباط سیاسى با دولت مردان امریکا را مورد توجه قرار داده و اشکالى بر ارتباطات دیگر در حوزه هاى علمى, فرهنگى و اقتصادى که به صورت ضعیف وجود داشته است وارد ننموده است. علاوه بر آن, برقرارى ارتباط سیاسى با امریکا را به شروطى موکول نموده است که عمدتا عبارت اند از: 1ـ عذرخواهى امریکا از ملت ایران بابت مصائبى که در گذشته بر سر آن آورده است; 2ـ لغو تحریم ها و خوددارى از بلوکه کردن دارایى هاى ایران; 3ـ پاىبندى امریکا به اصل حقوق و احترام متقابل در رابطه, و پرهیز از مداخله در امور ایران. ب ) موافقان ارتباط با امریکا: این نظرگاه که به صورت ضعیف از همان آغاز پیروزى انقلاب اسلامى وجود داشته و رگه هاى آن به سیاست دولت موقت باز مى گردد. در برخى از ادوار تاریخ پس از انقلاب اسلامى و به ویژه با موضع گیرىهاى رهبرى انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى(ره) و حضرت آیه الله خامنه اى به کلى از فضاى فکرى و فرهنگى سیاسى جامعه ایران ناپدید شد. ولى گاهى به صورت پراکنده توسط افرادى مطرح مى شد (براى نمونه یکى از نمایندگان کمیسیون سیاست خارجى مجلس) تا این که پس از تحول جدید سیاسى در جامعه ناشى از انتخابات ریاست جمهورى و بازتر شدن فضاى سیاسى و مطبوعاتى, این طرز تفکر به صورت گسترده ترى نسبت به گذشته مطرح گردیده و موضوع بحث گروه هاى مختلف شده است و کنش ها و واکنش هایى نیز در حد گفتارهاى لفظى دولت هاى ایران و امریکا را به همراه داشته است, ولى تاکنون هیچ گاه وارد مرحله مذاکرات رسمى نشده است. گروه موافق با برقرارى رابطه با امریکا, به نظر مى رسد عمدتا پیش فرض هاى زیر را در توجیه دیدگاه خود پذیرفته است: 1ـ اقتدار امریکا در جهان و دارا بودن اهرم هاى قدرت در زمینه هاى علمى, فنآورى, نظامى, ارتباطى و رسانه اى, اقتصادى, سیاسى و غیر آن و این که در تحولات پس از جنگ سرد قدرت بلامعارض جهانى است و مى تواند هم چنان فشارها را بر سر ایران وارد نماید. 2ـ ارتباط قائل بودن بین مشکلات اجتماعى, اقتصادى و سیاسى ایران و ریاضت هاى ملى با قطع ارتباط با امریکا و این که از طریق ارتباط با امریکا زمینه هاى لازم به صورت مستقیم و غیر مستقیم جهت حل بحران اقتصادى ایران فراهم مى شود. که این پیش فرض نیز تا اندازه اى مرتبط با پیش فرض اولى است. البته این تمام مطلب نیست, خودباختگى و غرب زدگى برخى و تلاش امریکا از طریق عوامل پنهان و آشکار خود براى شکستن صلابت انقلاب و نظام اسلامى و به تسلیم کشاندن از هر طریق ممکن نیز نقش عمده اى در ایجاد این جو ایفا مى کند. از نظر مخالفین, امریکا هم چنان خوى استکبارى داشته و با موضعى سلطه طلبانه و توإم با غرور با ملت و دولت ایران برخورد مى کند و سعى در شکست غرور ملى ایرانیان را دارد. واقع امر هم همین است. این موضع قطعا ادامه فشارها و تضییقات علیه ایران را به همراه داشته و دوره ریاضت کشى و مقاومت ملى را طولانى تر خواهد کرد, ولى به نظر مى رسد مى توان با اتخاذ استراتژى ((مقاومت پویا و دینامیک)) از سوى دولت و رهبران سیاسى ایران تا اندازه اى اثر فشارهاى امریکا را کاهش داد و فرآیند مبارزه بیست ساله را با هدف پیروزى نهایى و کم اثر سازى یا بى اثر سازى سیاست هاى امریکا علیه ایران و نیز پایان دادن به دوره ریاضت کامل نمود و استقرار فرایند توسعه ملى پویا را تضمین کرد. در چارچوب این راهبرد بخش هاى سیاست خارجى, سیاست داخلى, سیاست ها و استراتژىهاى اقتصادى و جز این ها باید متحول شده و قدرت ملى کشور, سازمان یابى و در چارچوب استراتژى ملى مورد بهره بردارى قرار گیرد. باید اذعان کرد که متإسفانه راهبرد مقاومت ملى علیه امریکا تاکنون ایستا بوده و از خصلت پویا و دینامیک برخوردار نبوده است. از نظر موافقان ارتباط با امریکا, ظاهرا راهى جز این براى پایان دادن به بحران روابط و مسائل داخلى ایران باقى نمانده است. (البته اگر در این عقیده صادق باشند) و باید رابطه سیاسى با دولت امریکا برقرار شود. این دیدگاه با چالش هاى زیر روبه رو است: 1ـ پیش فرض هاى آن مورد سوال قرار دارند; یعنى این که هیچ تضمینى وجود ندارد که امریکا به عنوان نه تنها ابرقدرت, بلکه حتى به عنوان یک قدرت جهانى و تعیین کننده, در آینده باقى بماند, زیرا اولا تحولات بین المللى و وضعیت سیال ژئوپلتیکى جهان چنین عقیده اى را به چالش مى کشد. روند تحولات حکایت از ظهور قدرت هاى جدید, بلوک بندىهاى جدید حوزه هاى جدید رقابت, همگرایى ها و واگرایى ها, تک روىها حتى در بین جهان سومى هاى قدیم نسبت به سیاست هاى جهانى امریکا و غیر آن را مى نماید و نقش امریکا را در حد یک قدرت منطقه اى (امریکاى شمالى) و یا حتى ملى در آینده نه چندان دور محدود مى کند. ثانیا, برخى از نظریه پردازان ژئوپلیتیک; نظیر هانتینگتون, برژینسکى نسبت به تداوم اقتدار جهانى امریکا تردید نموده و احتمال فروپاشى آن را داده اند که این نظریات نیز بى ارتباط با واقعیات موجود نمى باشد. 2ـ نمى توان تضمینى قوى براى بهبود اوضاع اقتصادى ایران از طریق برقرارى رابطه با امریکا ارائه کرد, هرچند امریکا مى تواند تا زمانى که از اقتدار برخوردار باشد, موانعى بر سر راه سرمایه گذارى خارجى, تلاش هاى تکنولوژیک ایجاد نماید, ولى سوال هاى زیر مطرح اند, که آیا امریکا براى اولین بار است که این تضییقات را ایجاد نموده است؟ و آیا ملت ایران تاکنون در ابعاد دیگر و شاید هم وسیع تر چنین فشارهایى را از سر نگذرانده است؟ آیا با توجه به رقباى جدید اقتصادى در نظام بین الملل نظیر اتحادیه اروپا, ژاپن, چین, هند و تا اندازه اى روسیه آیا امریکا امکان مانور بدون مانع را خواهد داشت؟ 3ـ موضع موافقان برقرارى ارتباط با امریکا, خاست گاهى انفعالى دارد و امریکایى ها هم این را خوب مى فهمند و بر این نیاز واقفند و آن را نتیجه موفقیتآمیز سیاست فشار خود علیه ایران مى دانند, حال این سوال مطرح است که با توجه به خصلت ذاتى دولت امریکا, آیا برقرارى رابطه موصوف که در ساختار یک معادله نابرابر شکل مى گیرد روح زیاده طلبى را در امریکایى ها تقویت نخواهد کرد و امتیازات بیش ترى را مطالبه نخواهند نمود؟ 4ـ آیا امریکاییان اکنون به تخلفات گذشته خود نسبت به ایران اعتراف خواهند نمود؟ و در پى آن حاضر به برقرارى رابطه اى توإم با حقوق و احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلى ایران خواهند نمود؟ و با توجه به موضع طلب کارانه امریکا در دو دهه گذشته که بارها از زبان سیاست مداران آن کشور اعلام شده است و همیشه خود را محق, و ایرانیان را مقصر تلقى نموده و خواستار تغییر رفتار در ایرانیان مى باشند!؟ آیا مى توان امیدى نسبت به تغییر نگرش و رفتار آن ها نسبت به ایران و ایرانیان داشت؟ 5ـ تکلیف غرور ملى ایرانیان چه مى شود؟ که براى تولید و تکامل آن, حاضر شدند حدود بیست سال رنج مبارزه با ابرقدرت جهانى را تحمل نموده و ریاضت بکشند و عزت و شرف خود را مقابل زورمدارى امریکا پاسدارى نمایند و بابت آن هزینه هاى سنگین انسانى و اقتصادى را بپردازند؟ با توجه به این که ملت ها به سختى حاضرند افتخارات و غرور ملى خود را فدا کرده و با چیزى عوض نمایند. و بالاخره آیا ملت ایران, خاطرات تلخ رفتار خصمانه امریکا در چند دهه گذشته نسبت به خود را در حافظه تاریخ به نسیان خواهد سپرد؟ این در حالى است که هنوز امریکاییان غرور ملى ایرانیان را تحقیر نموده و حاضر به پوزش طلبى از کردار گذشته خود نیستند و هم چنان در رابطه نابرابر قدرت, به ارتباط با ایرانیان مى اندیشند! نگارنده تصور مى کند نه ادامه استراتژى مقاومت استاتیک (بى تحرک) به صلاح است و نه تن دادن به رابطه اى انفعالى و نابرابر با امریکا, بلکه اتخاذ استراتژى مقاومت و پویا و دینامیک توإم با راهکارها و سیاست هاى کارآمد در عرصه هاى سیاست خارجى, سیاست داخلى, امور اقتصادى و امور علمى و تکنولوژیکى, مى تواند در پرتو صبر ملت ایران و امدادهاى الهى, استراتژى فشار همه جانبه امریکا را کم اثر یا بى اثر نماید, و راهى را که امام خمینى(ره) ترسیم کرده است را به پایان ببرند. پاورقی ها:پى نوشت ها: 1 ) موجانى, سید على, بررسى مناسبات ایران و امریکا, دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى, تهران, 1375, ص6. 2 ) نوائى, عبدالحسین, تاریخ روابط فرهنگى ایران, ج1, وزارت فرهنگ و هنر, تهران, 1356, ص142. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 88 |