منظومه منور قسمت اول
غلامرضا گلى زواره
نامدار ناشناخته وصف آن گویم که او روح خداست آن که گفتارش همه ذکر خداست آن که در حکمت چو لقمان حکیم حدس او الهامى از سوى خداست صبر ایوب است, صبر آن عزیز همچو اسماعیل, در صدق و وفاست بت شکن, خصم همه نمرودیان چو خلیل الله, آن روح خداست پر خروش اندر مصاف کافران خشم و قهرش موسى عمران نماست از دم عیسایى آن رادمرد زنده دلها و همه اندیشه هاست خلق او یادآور ((خلق عظیم)) راستى, او یادگار مصطفى است با صلابت استوار و با نشاط در شجاعت چون على مرتضاست باشد او سرچشمه خیر کثیر گوهرى از کوثر خیر النساست(1) امام خمینى , شخصیت بزرگى بود که تحولات عظیمى را در دنیاى معاصر پدید آورد, آن عارف خلد آشیان با گذر از مسیرى که عالمان شیعه هموار کرده بودند; طرحى نو در انداخت و بر مبناى اسلام ناب محمدى(ص) معمارى بنیان با شکوه و پرابهت انقلاب اسلامى را عهده دار گشت و چراغ فروزان دین را بر زوایاى زندگى فردى و اجتماعى آدمیان تاباند و براى افزایش این درخشندگى به نفى حاکمیت استبدادى و سلطه استعمارى پرداخت و به نحو شایسته اى از تلفیق حکومت الهى و رإى مردم, نظام جمهورى اسلامى را پدید آورد که بر نیروى معنوى تشیع, اتکإ داشت. از مهمترین امتیازات آن یگانه دوران, این بود که; ضمن رویکرد به سنت هاى مذهبى و اصالتهاى دینى, متقتضیات زمان و مسایل روز را در نظر داشت و افکار و برنامه هایش, با نوآورى; ابتکار; خلاقیت و نشاط آفرینى و بهجت روحانى و شادمانى ملکوتى, توإم بود. او نسیم آرامش; کوه استوار اطمینان; چشمه امید و چشم بیدار مظلومان و محرومان صالح بود, با وجود آن که در وصف این نامدار میدان دیانت و تداوم بخش طریق خاندان عصمت و طهارت(ع), سخن ها گفته, مقالات و کتبى نگاشته اند; هنوز ابعادى از فروزندگى این خورشید تابناک در هاله اى از گمنامى و ناشناخته بودن مى باشد و آنچه هم در وصفش گفته اند مصداق این شعر مولوى است: مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است مقام معظم رهبرى, حضرت آیه الله العظمى خامنه اى نوشته اند: ((هنوز هیچ بیانى نتوانسته عظمت امام و عظمت فقدان او را بازگوید و هنوز هیچ زبان گویایى نتوانسته مرثیه او را بسراید, پیش از این در هر مصیبتى ما به او پناه مى بردیم و او وزن و مقدار آن را در بیان خود به ما مى فهمانید و, هم ما را تسلى مى داد... اما امروز کجاست آن میزان عظیم که وزن و مقدار این مصیبت (فقدان امام راحل) را بسنجد و کیست آن دریا دلى که جویبارهاى خروشان و آشفته ما را در سینه پرعمق خود به سکینه و اطمینان تبدیل سازد؟...))(2) محمد العاصى; امام جمعه واشنگتن, در مراسم شب هفت امام نیز گفت: امام عزیز ما برج و تکیه گاه عظیمى بود که مانند او شاید هرچند صد سال یک بار پدیدار شود. روزنامه السفیر در مقاله اى به مناسبت چهلمین روز عروج ملکوتى آن میهمان قدسیان نوشت: انسان در فهم وجود چنین رادمردى عاجز است; زیرا امام خمینى از جمله تاریخ سازان قرن حاضر بود که طنین انقلابش, دنیا را به لرزه درآورد. وى نه تنها فرهنگ و ارزش هاى اسلامى را به ایران بازگرداند; بلکه اراده سردمداران کاخ سفید را به پشت کیسه هاى شن و سنگرهاى بتونى کشاند و جنبش تغییر در نظام شوروى سابق را سرعت بخشید.(3) آقاى ((آلواروماچورو دوم کومینز)) شاعر; نویسنده; روزنامه نگار و محقق اسپانیایى ـ که چندین بار به ایران آمده و مشغول تحقیق و بررسى, براى تحریر کتابى درباره امام خمینى مى باشد ـ امام را مرد قرن بیستم نامیده وى مى افزاید: ((آن بزرگوار, انسانى برجسته; خردمند; زاده فرهنگ غنى و پرمحتواى اسلام است. او دریاى معرفت; علم و ایمان بود و چون نورى بر من نمایان گردید و تکانم داد, او دو هزار سال تاریخ را دگرگون ساخت. کسى را نمى توان با وى مقایسه نمود. من شدیدا و عمیقا اعتقاد دارم که حتى مردم ایران, امام خمینى را درک نکردند.))(4) روزنامه تشرین ـ چاپ سوریه ـ چنین نگاشت: او (امام خمینى) کاروان انقلاب اسلامى را با درایت و تدبیر از میان طوفان, شن زارها و صحراهاى مخوف جهان متلاطم امروز, به سوى نور, هدایت کرد. امروز, امام در میان امت خود نمى باشد; اما خطى را ترسیم کرد که به عنوان منشور ابدى و جاودانه انقلاب باقى خواهد ماند.(5) ذکر احوال شخصیتى چون امام, مصداق بیان لطیف حدیث نبوى است که مى فرمایند: ((عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه))(6) و رحمت همان سعادت راستین و لقاى پروردگار است که عین آن در هنگام سخن گفتن از بندگان وارسته و پرهیزگار و اولیاى الهى نازل مى شود و رغبت و شوق در دل هاى مستعد و شایسته پدید مىآورد, خصوصا در نسل جوان, اثر ژرف ترى دارد; چنانکه حضرت على(ع) فرموده اند: ((دل نوجوان همچون زمین بکر و تهى است آنچه در آن مى پاشند; پذیرا مى شود و بخوبى قبول مى کند.))(7) ولى پیچیدگى انسانى چون امام خمینى و وسعت و عظمت او کار بیان و بنان را دشوار مى کند و ترسیم سیماى چنین وجودى را مشکل مى نماید; زیرا تفکر در آثار; احوال و ویژگى هاى چند جانبه او همچون شناورى در دریاى مواجى است که اندیشه ها پیاپى موج ایجاد مى کنند و بیان و قلمى که بتواند به وصف او بپردازد نادر است; و قالب از معناى مقصود لبریز مى گردد; اما این مشکلات, هیچگاه نخواهد توانست, وقفه اى در شناخت ابعادى از سیره عملى و نظرى امام پدید آورد و ما را از انوار درخشان, جرعه هاى حیات بخش او محروم کند. البته باید در هر زاویه اى از زندگیش با دقت و دیدى جامع نگریست تا بتوان او را چنان که بوده; بشناسیم و به دیگران معرفى کنیم. امام خمینى; به پیروى از سالار شهیدان, بر دشمنان, پیروز شد و فکر و راهش بعد از ارتحالش, تضمین گردید و آن چه که دشمنان مى خواستند, بر زبانش جارى نگردید و این برنامه, نشان از استقامت حسینى وار او دارد و به همین علت, خصم را از تهدید و فشار, مإیوس نمود. خردمندان عالم, اگر با نگرش منطقى و واقعى بر افکار و کردار امام بنگرند و تحلیلى دقیق در این زمینه داشته باشند; متوجه خواهند شد که راه صحیح همان طریقى بود که او پیمود و از این حرکت مقدس با فتح و ظفر و سربلند بیرون آمد. امام بانفوذترین رهبر سیاسى بود, و شیوه اش در استماع سخنان گروه ها و افراد سیاسى بر این بود که به گفته و سخن فردى در مسإله اى خاص, اکتفا نمى نمود; هرچند که به آن فرد اطمینان داشت و چون به اظهارات او گوش مى داد نظرهاى مخالفش را هم مى شنید و در این زمینه, سخنان دیگران را نیز گوش مى کرد و از مجموع شنیده ها, با استنباط عالى و ذکاوت فوق العاده اى که داشت به نتیجه مى رسید. و این که برخى ادعا مى کنند; امام بر حسب برخى اوضاع و احوال و آگاهى هاى افراد, تصمیماتى اتخاذ مى نمود; صحت ندارد. و دوراندیشى, ژرف نگرى و شناخت دقیق امام در مورد افراد و تصمیم هاى حکیمانه ایشان, امروزه بخوبى براى طالبان حق و مشتاقان معرفت, روشن است. امام خمینى با وجود همه عظمت, ابهت و مکارمى که داشت; درباره خویشتن فرمود: ((اگر به من خدمتگزار بگویند بهتر است که رهبر بگویند.)) و در کلامى دیگر فرموده اند: ((طلبه اى خدمتگزارم که زندگى ام خدمتى به اسلام نکرد, شاید مرگم باعث خدمتى شود)).(8)
ذخیره الهى مرحوم آیت الله بروجردى, در مورد ایشان گفته اند: ((چشم حوزه علمیه, به وجودشان روشن است و حوزه تدریس ایشان, سرآمد حوزه هاى دیگر و[ جاى] بس امیدوارى هاست. و برخى از افاضل حوزه نجف اشرف, از مرحوم حاج شیخ محمد تقى بروجردى, نقل مى کنند که مرحوم آیت الله بروجردى مى فرمود: ((قصد دارم که در موقعیت مناسبى زیر بازوى جوانى را بگیرم که براى اسلام و مسلمین ثمربخش باشد (و اشاره به امام خمینى کرده بود). آن مرجع عالیقدر, به ایشان اعتماد و اطمینان ویژه اى داشت و در مواقع حساس با وى ارتباط برقرار مى کرد و مشورت مى نمود.(9) آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى, در مکتب خود, فرزانگان و خردمندان سترگ را پرورش داد که در میان آنان, امام خمینى چون خورشیدى در آسمان معرفت و فقاهت مى درخشید. او که در دوران تدریس, عنایت ویژه اى به این شاگرد خود داشت همواره او را تشویق و حمایت مى نمود و به آینده اش امیدوار بود. آیت الله حائرى, نه تنها از نبوغ و استعداد ذاتى و شایستگى هاى امام خمینى برخود مى بالید و در موجى از نشاط واقع مى شد, بلکه اراده قوى; شجاعت و شهامت امام در آن سالهاى جوانى و واقف بودنش بر اوضاع جهان اسلام و آگاهى گسترده و کنجکاوانه در مورد نقشه هاى استعمارى و ظلم و جور رضاخانى او را به شگفتى, وا مى داشت.(10) علامه نستوه; آیت اله عبدالحسین امینى که با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحث هاى علمى و کاوشگرانه پیرامون آن, از نخستین متفکران اسلامى بود که به ولایت فقیه در عصر غیبت رسید و حکومت را از آن ولى فقیه به حساب آورد و گفت: ((دیگران غاصبند و این مقام, حق مسلم آن فریادگر است(11) و در جاى دیگر به صراحت هرچه تمام تر ندا برداشت: الامام الخمینى ذخیره الله للشیعه; یعنى, امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است(12).)) زیرا او از طلوع فجر صادق و رسالتى که بر دوش آن مجدد قرن نهاده شده بود آگاهى داشت و شاگردى چون نواب صفوى تربیت کرد تا حکومت علوى را فریاد زند و با یاران خویش, پایه هاى سلطه غاصبان را به لرزه درآورد. وى (نواب صفوى) طى رفت و آمدى که به حوزه علمیه قم داشت با امام خمینى آشنا گردید و ملاقات هایى با آن روح قدسى انجام داد(13) و به سوى اندیشه هاى والاى ایشان متمایل گردید و در تالیف کتاب ((جامعه و حکومت اسلامى)) از پرتو انوار مشعشع امام برخوردار گشت.(14) امام خمینى در آن روزگار اختناق بر طبق تعالیم قرآن و عترت وظیفه خود را مبارزه مى دانست; اما از هر گونه حرکت و عمل حساب نشده و صرفا احساساتى اجتناب مى کرد و با به کار بستن روش هاى انقلابى به گونه اى حرکت مى کرد که تا آغاز روز نهضت, حتى نزدیک ترین افراد و دوستانش به حقیقت, افکار و منویاتش پى نبردند, اما گویا آیت الله کاشانى, تا حدى مقصد ایشان را درک کرده بود و از برنامه هایش آگاهى داشت. چنانکه نقل کرده اند در مجلسى اظهار کرده بود: ((تنها کسى که بعد از من امید است به درد ملت ایران بخورد آقاى خمینى[ قدس سره] است(15) و ایشان را الخیر الموجودین یاد مى کند.(16) حضرت آیت الله میلانى با تإسى به برخورد شدیداللحن امام خمینى با دولت علم, در خصوص تصویب لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى, نامه اى به نخست وزیر ((شش کلاسه)) وقت شاه نوشت و خواستار لغو آن گردید و پس از حادثه روز سوم فروردین 1343هـ.ش مدرسه فیضیه ـ که از دردناکترین صحنه ها در تاریخ نهضت اسلامى است ـ آیت الله میلانى, ساکت ننشست و در نامه اى براى علماى حوزه علمیه قم از حرکت امام خمینى حمایت کرد. حمله به این مکان با شرافت را, یورش چنگیزانه نامید. با وقوع قیام 15 خرداد 1342 و دستگیرى حضرت امام خمینى; آیت الله میلانى طى حرکتى اعتراضآمیز, از مشهد عازم تهران گردید و با صدور اعلامیه اى سرکوب خونین مسلمانان را در این ماجرا از سوى عوامل حکومتى تقبیح نمود و خطاب به امام خمینى نوشت: ((...خواستم به تهران آیم و از نزدیک پشتیبانى و هماهنگى خود را اعلام کنم و بگویم; آنچه شما گفته اید, گفته همه روحانیون بلکه گفته اولیإ خدا و ائمه اطهار(ع) است.))(17) و چون امام به ترکیه تبعید گردید طى تلگرافى در پنجم رجب 1364 هـ.ق با تإیید اقدامات و برنامه هاى سیاسى ایشان خاطر نشان ساخت: خوشا به سعادت آن سرزمینى که حضرت عالى در آن تشریف دارید, قلوب همه مردم با ایمان متوجه شما است ـ فانه تعالى جعل افئده من الناس تهوى الیک ـ و همگى براى نصرت و تإیید شما که لسان ناطق همه مجامع روحانى و دینى هستید و گفته شما کلام حق و حقیقت است دعا مى نمایند و در چهارم صفر 1383 در جواب اصناف بازار که راجع به مقام امام پرسیده بودند, نوشت: ((حضرت آیت الله حاج آقا روح الله خمینى از مفاخر عالم اسلام و یکى از مراجع تقلید مى باشند, موقعیت دینى و شخصیت اسلامى ایشان بر کسى پوشیده نیست متعجبم چرا چنین سوال مى شود.))(18) شهید آیت الله سعیدى مى گوید: ((هنگامى که نام امام نزد آیت الله میلانى برده مى شد, مى فرمودند: ((سلام الله علیه)) پس عده اى معترض بودند, فرمودند ساکت باشید اى فلانى! اینجا مسإله تقلید در بین نیست که گفته شود فلانى اعلم است یا من؟ بحث رهبرى است و چنین نمى باشد که هر مجتهدى لیاقت رهبرى داشته باشد, لیاقت رهبرى را تنها فقیه سیاستمدار دارا است که عالم به زمان خویش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراسى نداشته باشد و اکنون در این مشخصات کسى جز آیت الله خمینى نمى باشد.))(19) آیت الله سید ابوالحسن رفیعى قزوینى در تلگرام خود به سفارت ترکیه مى گوید: ((میهمان عالیقدر که در این ایام قدم به خاک ترکیه نهاده یکى از مراجع بزرگ اسلام و نمونه کامل علم; فضیلت و تقواست. مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقى آملى ضمن اعلامیه اى در سال 1383 هـ.ق نوشت: ((مقامات علمى و عملى حضرت آیت الله آقاى خمینى (مدظله العالى) پوشیده نیست تا محتاج به بیان باشد. این جانب جناب ایشان را به عنوان یک نفر از مجتهدین و مراجع تقلید طراز اول مى شناسم.(20)
خورشید آسمان فضیلت امام خمینى به همراه علما و مراجع و فرزانگانى که به دفاع از حریم تشیع پرداختند و از ارزش هاى معنوى صیانت کردند و در صحنه هاى علمى و سیاسى و فرهنگى براى محو استبداد و استکبار جدیت داشتند, همچون منظومه نورافشانى هستند که در آسمان فضیلت به درخشندگى پرداخته و ظلمت ها و جهالت ها را از بین برده و فضاى سرشار از معنویت را براى علاقه مندان به دیانت به ارمغان آورده اند. بدیهى است در این مجموعه پرفروغ, امام, چون شمس مى درخشد و دیگران نیز به مثابه ستارگانى فروزان در هدایت مردمان به سوى طریق حق گام هاى موثر و مفیدى برداشته اند و وصف این خورشید پرصلابت از دیدگاه آن ستارگان فضیلت مى تواند ما را به سوى حقایق و مضامینى آموزنده و ارزنده سوق دهد. حضرت آیت الله العظمى گلپایگانى با رهبر کبیر انقلاب ـ قدس سرهما ـ از دیرباز ارتباطى صمیمى داشتند, بعد از تبعید امام به ترکیه, این مرجع عالى قدر بدون درنگ, فرزند برومندش حاج آقا مهدى را براى اطلاع از وضع روحى و جسمانى امام خمینى(ره) به این کشور فرستاد و از احوال ایشان جویا گردید و در تلگرامى که مخابره نموده مراتب نگرانى خویش را از این وضع اسف بار اعلام کرد, در موقع ورود امام به تهران نامه اى حاکى از شادمانى و شعف به امام نگاشت(21) و در وقت ورود امام فقید به قم آن مرجع بزرگوار تا مدخل ورودى شهر ـ مسجد امام حسن مجتبى(ع) ـ به استقبال شتافته و بدین وسیله اشتیاق خود را نسبت به ایشان بروز داد. شهید رجایى پس از ملاقات با آیت الله گلپایگانى مى گوید در وهله اول پرسیدم که چه فرمایشى دارید؟ مجموعه مطالبشان این بود که هر چه در توان دارید امام را تقویت نمائید(22) و چون امام رحلت فرمود آیت الله گلپایگانى طى پیامى نوشت: ((شخصیتى دعوت حق را لبیک اجابت گفت که با مجاهدت بزرگ و فداکاریها و رهبرىهاى قاطع و محکم خود اسلام را در عالم معاصر زنده کرد و نداى تکبیر توحید را به گوش جهانیان رسانید و مجد و عظمت مسلمانان را به آنان بازگردانید و فریاد کوبنده اش دلهاى مستکبران ابرقدرت را به لرزه درآورد. مردى دنیاى فانى را وداع نمود... که با اتکا به نصرت الهى و شجاعت ایمانى انقلاب اسلامى ایران را به وجود آورد و بر جریان استبداد و استعمارى که به این ملت استضعاف شده حکومت داشت, پایان داد و در همه جا مسلمانان و مستضعفان را علیه تباهى برانگیخت. فقیهى بزرگ و مرجعى مسلم... که در زهد و عبادت و شب زنده دارى و خوف از خدا و حق گویى و حقیقت طلبى و صفات ممتاز دیگر از آیات الهى بود.))(23) حضرت آیت الله العظمى اراکى(ره) خاطر نشان نموده است: ایشان (امام خمینى) مرد بسیار جلیلى است و شناختم او را به جلالت, بسیار مرد پاکى است, پاکى نفس دارد, پاکى ذاتى و درونى دارد و این بر همه خلق معلوم شده است, ما در مدت پنجاه سال که با این شخص بزرگ آشنایى پیدا کرده ایم جز تقوا, دیانت, سخاوت, شجاعت, شهامت, بزرگى نفس, بزرگى قلب, کثرت دیانت و جدیت در علوم نقلى و عقلى و مقامات عالى در او نیافتیم و ندیدیم. مردى با تقوا به تمام معنى و فداکار اسلام به تمام معنى. این مرد قد مردانگى علم کرد و در مقابل کفر ایستاد و ید غیبى هم با او همراهى کرد به طورى که محیر العقول بود و در هیچ خانه اى و زاویه اى از زوایاى مملکت باقى نماند مگر که گفته شد: مرگ بر شاه... او مانند جدش على بن ابى طالب(ع) است, یک چنین کسى که کمیاب است و نظیر ندارد...))(24) آیت الله العظمى حاج میرزا هاشم آملى, در اعلامیه اى به مناسبت رحلت امام نوشت: ((با فاجعه دردناک و جانگداز رحلت حضرت آیت الله العظمى امام خمینى ـ رضوان الله تعالى علیه ـ ملت مسلمان را اندوهى عمیق و غمى جانکاه فراگرفت, شخصیت امام که جامع علم و عمل و ایثار و مجاهده بود توانست با رهبرى خالصانه خویش در دنیایى که غرق در ماده پرستى, ظلم و جور بوده و هست کلمه اسلام و توحید را بلند آوازه سازد. از خداوند متعال مى خواهم که مساعى جمیله و مجاهدات خستگى ناپذیر معظم له را به رضوان و قرب خویش مإجور فرماید.(25) آیت الله العظمى مرعشى نجفى, در جواب جمعى از طلاب مى نویسد: ((حضرت آیت الله آقاى خمینى ـ دامت برکاته ـ که یکى از مراجع عالم تشیع هستند, از اساطین روحانیت اسلام و مفاخر عالم تشیع (بوده و مى باشند). در غائله انتخابات انجمن هاى ایالتى و ولایتى, آیت الله مرعشى همگام با امام خمینى, شدیدترین اعلامیه ها و تلگراف هاى اعتراضآمیز را صادر نمود و همراه با اوج گیرى مبارزات سیاسى مردم ایران به رهبرى امام خمینى, به عنوان یکى از پایه هاى ثابت مبارزه و جهاد درآمد و دفاعیات ایشان از امام در حادثه پانزده خرداد و دستگیرى آن قائد بزرگ معروف است و با بیانات آتشین و شدیداللحن خواستار آزادى امام و سایر علما گردید, مکاتبات آن فقیه فقید با حضرت امام خمینى نشان دهنده صمیمیت, همدلى و ارتباط تنگاتنگ بین نامبرده و امام بوده است.(26) آیت الله العظمى حاج آقا رضا بهإالدینى, همواره با اخلاص و صفا از امام خمینى یاد مى کرد و آمال و آرزوهاى آن فرزانه خودساخته را گوشزد مى نمود. ایشان طى بیاناتى فرموده اند: ((ما بیش از شصت سال امام را مى شناختیم. ایشان از ابتداى امر متعبد بودند. در پنجاه سال قبل که شایع بود استاد فلسفه اند, در عین حال همه مى گفتند ما چنین مرد حکیمى که تا این اندازه به مسائل, ائمه(ع) و اوضاع امور وارد باشد سراغ نداریم... از نظر اخلاق هم بى نظیر بودند جلسات نشست او با شاگردانش که تشکیل مى گردید عارى از مسإله استاد و شاگردى بود, نمى گفت: این ها شاگردان من هستند, این حرف ها نبود, گاهى ریاست جلسه به دست شاگردان مى افتاد, اما امام استاد جلسه بود خلاصه این که از ابتداى تإسیس حوزه علمیه قم تاکنون ما براى امام نظیر نیافتیم و همه به خاطر خودسازى و تهذیب ایشان بوده است... اعتقاد ما این است که مثل امام خمینى در زمان فعلى نداریم... درک او فوق درک ها و شجاعت ایشان فوق شجاعت هاست... باید انسان موید من عندالله باشد تا بگوید: امریکا هیچ غلطى نمى تواند بکند.))(27) آیت الله العظمى فاضل لنکرانى, از همان دوران کودکى با امام خمینى انس پیدا کرد, زیرا آن بزرگوار از دوستان والدش بود و بین آنان رفت وآمد زیادى وجود داشت, از همان دوران این معنا در ذهن آیت الله لنکرانى مسلم گردید که امام با سایر رفقاى پدرش فرق دارد, خودشان مى گویند: ((دیدم یک وضع خاصى در ایشان هست و از جهات اخلاقى حالت ویژه اى در وى مشاهده مى گردید و یادم است از همان موقع که این تمییز در من به وجود آمد ایشان را با این خصوصیات ویژه شناختم. یک ارادت بسیار قوى و محکمى نسبت به او پیدا کردم. کم کم رسیدیم به مقامى که مى توانستیم در درس ایشان حضور یابیم, ایشان همان طور که در مسایل سیاسى و رهبرى از یک فکر صحیح و بینش کامل برخوردار بود و تحت تإثیر دیگران قرار نمى گرفت, در خصوص مسایل علمى هم این گونه بود. شهامت ایشان از حد و حصر بیرون است و دستگاه جبار طاغوت هم به این معنا پى برده بود که آن چه فشار, تهدید و زندان و تبعید در مورد امام به عمل آورد کمترین اثرى در روحیه ایشان نخواهد داشت و بلکه روز به روز بر اثر این مسایل مقاوم تر و مصمم تر مى شود.))(28) ایشان در جاى دیگر اظهار داشته اند, تحولى را که امام در جامعه ایران پدید آورد شبیه همان دگرگونى است که رسول اکرم(ص) در مردم جاهلیت به وجود آورد. او در پرتو اسلام نه تنها قوانین این آیین را پیاده کرد بلکه به مردم ایران و جهان بینش داد و به مردم ایران به تمام معنا آزادى و استقلال اعطا نمود.))(29) آیت الله العظمى مکارم شیرازى, درباره شخصیت امام خمینى(ره) مى گوید: ((چگونه مى توان باور کرد مردى که مایه آن همه شور و حرکت و صاحب آن همه قدرت و عظمت بود اکنون در میان ما نیست. ما به هر جا قدم مى گذاریم به هر ارگانى مراجعه مى کنیم در هر اجتماعى وارد مى شویم و به هر نمازجمعه اى سر مى زنیم, حضور او را لمس مى کنیم... چگونه مى توان کسى را که آثار وجودىاش صحنه اجتماع را پر کرده و در هر جا گام مى نهیم با اثر تازه اى از او روبرو مى شویم و کران تا کران عالم هنوز از او سخن مى گویند در صف مردگان دانست.))(30) آیت الله العظمى حسین نورى همدانى, طى مصاحبه اى به گوشه هایى از ابعاد زندگى امام اشاره کرده و گفته اند: ((امام به کار خودشان صددرصد مطمئن بودند و به پیروزى و پیشرفت کار خود یقین داشتند, در بلند نظرى, کرم, بزرگوارى و رعایت موقعیت اشخاص براستى ممتاز بودند, براى ساختن افراد و مهیا کردن آنان جهت حرکت و انقلاب خیلى تلاش مى کردند, بیانات ایشان در پیشرفت انقلاب و پیدا کردن افکار و بسیج کردن مردم نیز خیلى موثر بود, هرچند در بیان و قلم نبوغ داشتند ولى قلمشان قوىتر بود.))(31) آیت الله مشکینى, ضمن تشریح جوانب معنوى و زوایاى سیره ملکوتى امام خمینى, به این حقیقت اشاره دارند که: امام امت با توکل به خدا قیام کرد و مردم را به نهضت دعوت کرد و پیروز شد. اگر ما مى خواهیم بر شیطان بزرگ پیروز شویم باید با اتکا به الله به فرامین امام عمل کنیم.(32) آیت الله سید محمود طالقانى, با شناخت دیرینه اى که از امام داشت وى را یگانه شخصیتى لایق براى به دست گرفتن پرچم رهبرى انقلاب اسلامى مى دانست و در این ارتباط گفت: ((من از دوران طلبگى از نزدیک با ایشان بوده ام و افکار و نظریات و حسن سوابق ایشان براى همه روشن است حضرت آیت الله العظمى خمینى از همان آغاز داراى تقدس خاص و از هر جهت ممتاز بوده و هستند.))(33) و در سخنرانى روز سى ام تیر در میدان بهارستان تهران گفت: ((رهبرى... به قدرى قاطع به قدرى داراى ایمان و حسن نیت است که شما کمتر مى توانید مثل او پیدا کنید.))(34) و در جاى دیگر اظهار داشت: ((من اخیرا مى بینم که امام مطالبى را مطرح مى کنند که براى من دارد ثابت مى شود که حتما از جایى الهام مى گیرند... .))(35) و در بیاناتى جالب اظهار داشت: ((من هر وقت احساس ضعف مى کنم گاهى یإس برایم پیش مىآید (به قم) مى روم پیش چنین رهبرى قاطع و از توکل و ایمان و خلوص او الهام مى گیرم.))(36) علامه حسن زاده آملى, قبل از 15 خرداد 1342 در تهران مشغول تحصیل و تدریس بود و چون شنید امام خمینى(ره) مبلغینى را که براى ایام محرم به نقاط گوناگون براى تبلیغ مى روند موظف نموده که مسایل سیاسى اجتماعى جهان اسلام را به گوش مردم برسانند و آنان را از مصائب مسلمین آگاه کنند, از تهران به قم عزیمت نمود و به محضر امام شرفیاب گردید و به ایشان عرض کرد بنده هم مانند دیگران در خدمتم و شما نیز ان شإ الله در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست به دست هم مى دهیم و ان شإ الله تعالى کشور را از دست فاسقان و فاجران نجات داده و دین خدا را پیاده مى نمائیم.))(37) و در سمینار تعلیم و تربیت در اسلام که در دانشگاه کرمان برگزار گردید, چنین دعا کرد: خدایا از پیشگاه والاى تو خواهانیم که این کشتى انقلاب عظیم اسلامى ما را و این ملت به حق قیام کرده و رهبر گرامى (امام خمینى) را... در کنف عنایات خود.. . محفوظ فرما.))(38) حضرت آیت الله جوادى آملى, که از پرورش یافتگان مکتب امام خمینى است در بیان و بنان به تشریح سیره عملى و نظرى استاد خویش پرداخته, در اظهارات خویش مى گوید: حضرت امام خمینى ـ قدس سره ـ نوآورىهاى فرهنگى و فکرى فراوانى داشت که در سایه آن ها رهبرى را تصاحب نموده و قافله دل ها را تسخیر کرد. امام راحل از فکرى بلند برخوردار بود که احیانا در لابه لاى کتب و آثار علمى سلف صالح به چشم مى خورد اما آن ها آن توان را نداشتند که این اندیشه را از علم به عین آورند, اما او این اندیشه هاى بلند را کاملا ترسیم کرده, عملا پیاده نموده و به همگان فهمانید که مى توان آن را عینیت بخشید... امام راحل ـ قدس سره ـ در نهان و نهاد خود دو کار را انجام داد; یعنى همه خواسته ها را بر قرآن درونى عرضه کرد آن گاه عاقل شد و از نظر کارهاى بیرونى نیز سعى کرد که فرشته خوى شود.(39) عالم محقق حضرت آیت الله سبحانى, که در جلسات درس امام حضور داشته و از پرتو افکار آن بزرگوار محفوظ بوده در سخنانى گفته است: (امام) در تدریس و سخنرانى استاد بزرگى بود و سخت ترین مسایل را به روشن ترین بیان براى ما مى گفت و در سخنرانى هایى ک براى جامعه مى کرد اندیشه هاى عرفانى و اجتماعى را درست روشن مى کرد و داراى قلم بود, هم فارسى و هم عربى, مسایل علمى و اندیشه هاى خود را از همان دوران جوانى مى نوشت و ضبط مى کرد و آن چه از ایشان منتشر شده روشن است بنابراین امام در میان علما ذو ریاستین است هم ریاست بیان را دارد و هم ریاست قلم را و البته در حوزه هم معروف بودند.(40) و طى مصاحبه اى مى گوید: امام خمینى, در روحیه عمیق و گسترده خود عناصر دور از هم را جاى داده بود, او مظهر عاطفه و در عین حال قهرمان خرد بود, در برابر ناملایمات سخت متإثر و در برابر گردن کشان مقاوم و سرسخت بود, عارف و سالکى بود که متجاوز از شصت سال نماز شبش ترک نشد و با معبود خود راز و نیازى داشت و احیانا مناجات هاى خود را در قالب شعر عرفانى ریخته است, غرق در تفکر بود ولى در عین حال سیاست مدار عادل, مدبر و رشیدى بود که با دست آهنین خود سکان کشتى کشور (ایران) را به ساحل نجات رسانید, فیلسوف موشکافى بود که به حق الهیات را خوب درک کرده و بلکه چشیده بود, ولى در مجال و قلمرو فقه انسانى عرفى بود که اندیشه خود را به حد یک پرسشگر عادى که مسإله را از امام مى پرسید تنزل مى داد.(41) آیه الله سید عزالدین زنجانى, که محضر پرفیض امام را در حکمت و فلسفه درک کرد, اظهار داشته است: ((از ابتداى آشنایى ام با امام خمینى ـ قدس سره ـ یک خلوص نیت عجیبى را در ایشان مشاهده کردم... یکى از عمده ترین موجبات محبوبیت ایشان در بین مردم نوع هدایت و رهبرى آن بزرگوار بود, حضرت امام پیش از هر کس دیگر مردم را شناخته بود و به آنان اطمینان کامل داشت, از جمله مسائل مهمى که در پیروزى انقلاب موثر بود, بعد از توکل به خدا همین اطمینان ایشان به مردم بود. امام در مقصد خود که همان اسلام خواهى بود, راست مى گفت و هیچ گونه شائبه دیگرى دخالت نداشت, کاملا خالص بود و این حقیقت را در سرتاسر زندگى نورانى و آکنده از خیر و برکت خود ثابت کرد و امتحان هاى سخت و توانفرسایى را پشت سر گذاشت)) (42) حضرت آیه الله محمد هادى معرفت, فقه و اصول را از محضر امام خمینى (ره) استفاده نموده و از همان دوران طلبگى با اندیشه ها و حالات اخلاقى امام آشنا بود. وى در فرازى از اظهارات خود در خصوص ویژگى هاى آن روح قدسى مى گوید: ((امام رایى (فکرى) را که انتخاب مى کرد, جوانبش را بررسى مى نمود و با این سابقه این تفکر برایش چون کوه صلابت داشت و بر همین اساس براى مخاطبین قاطعیت مىآورد, چون با تعمق و اندیشه به آن راى دست یافته از آن برنمى گشت, براى ساختن انسان ها مهارت فوق العاده اى داشت و جامعه را براى پذیرش حرف هاى خودش مهیا مى کرد. در بحث ها سکوت مى کردند و گوش مى دادند و وارد بحث نمى شدند مگر این که بگوئیم آقا چه مى فرمایید آن وقت به طور جدى وارد مى شدند نه این که بخواهد ما را اقناع کند یا مثلا از بحث دربرود, این روش هایى که ایشان داشت برایمان کاملا افتخارآمیز, حیات بخش و آموزنده بود.))(43)
پى نوشت ها: 1) ابیاتى از قصیده حجه الاسلام والمسلمین على ربانى گلپایگانى که در تاریخ 1368/3/26 سروده است. 2) فصلنامه علمى ـ پژوهشى انقلاب اسلامى, سال اول, پیش شماره دوم, بهار 1378 ,ص 7. 3) همان. 4) فصلنامه حضور, بهار 1376, شماره 19.ص 31ـ 32. 5) فصلنامه انقلاب اسلامى, همان ,ص 8. 6) سفینه البحار, ج1, ص 447. 7) شرح نهج البلاغه عبده, ج3, ص 42. 8) خورشید بى غروب, محمد سپهرى, مقدمه . 9) بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى, سید حمید روحانى, ص101. 10) شیخ عبدالکریم حائرى نگهبان بیدار, سعید عباس زاده, ص83. 11) فریاد روزها, محمد رضا حکیمى, ص 24. 12) علامه امینى مصلح نستوه, سیدعلیرضا سیدکبارى, ص118. 13) مجله 15 خرداد, شماره 10 ,ص 62. 14) نواب صفوى سفیر سحر, سیدعلى رضا سید کبارى, ص100ـ101. 15) بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى ,ص 96. 16) مجله 15 خرداد, شماره 8ـ9,ص 100. 17) آیه الله میلانى مرجع بیدار, سعید عباس زاده, ص128. 18) مجله نور علم, دوره سوم, شماره 31, ص134. 19) آیه الله میلانى مرجع بیدار, ص 134 پاورقى. 20) مجله نور علم, همان, ص 134. 21) روزنامه اطلاعات, پنج شنبه 19 بهمن 1357. 22) فرزند ملت در آیینه انقلاب اسلامى, ص222ـ 224. 23) آیه الله گلپایگانى فروغ فقاهت, ناصرالدین انصارى قمى, ص92. 24) سرگذشت هاى ویژه از زندگى حضرت امام خمینى, به روایت جمعى از فضلا, ج 6, ص14ـ 15 . 25)مجله نور علم, همان, ص136. 26) بر ستیغ نور, على رفیعى, ص54 ـ 55. 27) حاج آقا رضا بهإالدینى آیت بصیرت, سید حسن شفیعى ـ احمد لقمانى, ص79 و 141, و نیز مجله حوزه شماره32, ص63. 28) سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج 6, ص113ـ114. 29) مصاحبه با حضرت آیه الله محمد فاضل لنکرانى, مجله حوزه, شماره 32, ص132ـ 133. 30) پرتوى از خورشید( ویژه نامه روزنامه رسالت) چهارشنبه 12 خرداد 1378, ص5. 31) مصاحبه با حضرت آیت الله میرزا حسین نورى, مجله حوزه, شماره32, ص90 و نیز 109 ـ 110. 32) یاد یار (ویژه اولین سالگرد رحلت امام خمینى), روزنامه جمهورى اسلامى, 13 خرداد 1369, ص 63. 33) مجله پیام انقلاب, شماره 40,ص 26. 34) مجله اعتصام, ش 5, ص 29. 35) آیه الله طالقانى ابوذر امام, على محمدى, ص86. 36) مجله نور علم, مقاله نجوم امت, ناصر باقرى بیدهندى, دوره سوم, شماره مسلسل 31, ص 109. 37) جرعه هاى جانبخش, از نگارنده, ص158. 38) مجموعه مقالات, علامه حسن زاده آملى, ص86. 39) بنیان مرصوص امام خمینى در بیان و بنان حضرت آیه الله جوادى آملى, ص37 و ص107. 40) رئیس قلم و بیان (سخنرانى حضرت آیه الله سبحانى در باره امام خمینى), مجله حضور, بهار 76, ش 19, ص42ـ43. 41) مصاحبه با حضرت آیه الله سبحانى, مجله حوزه, سال ششم, شماره 32, ص122ـ123. 42) همان مجله, مصاحبه با حضرت آیه الله سید عزالدین زنجانى, ص72, 81, 85 ـ86. 43) همان مجله, ماخوذ از مصاحبه با حضرت آیه الله محمد هادى معرفت.
|