بشارتتان باد!
شام غم به سر آید
استاد سید محمد جواد مهرى
روز شادى را جمال آید پدید
نوبت غم را زوال آید پدید
روز عید است و مبارک باد عید
پیش شه ما را وصال آید پدید
نغمه اى مقدس, از الطاف الهى, بر جهان وزیدن گرفت.. نشانه خیر و برکت, ایمنى و میمنت, خوشبختى و سعادت پدیدار گشت.
در پگاه آدینه نیمه شعبان از سال 255 هجرى, نورى خدایى تابید که سراسر سامرا را روشن و پرفروغ ساخت.
شام غم به سر آمد و دریاى ظلمت زاى بلاها خشکید.. ندا از غیب آمد که: هان! ربان کشتى نجات آمد.. همو که ذخیره تمام انبیا و اولیا و گزیده تمام اصفیا و اوصیا است. دریا کفى که فیض رحمت بى پایانش از هر شهر و دیار و کوى و برزن سر خواهد زد و تفتیده سراى باطل خیز را با بتار رحمت افروزش چون بهشتى روح افزا دگرگون خواهد ساخت و نداى ملکوتى ((جإ الحق)) از بلندگوى زمان برفراز افلاک و آسمان بر گستره زمین, طنین انداز خواهد شد و باد سموم قهر و اقتدارش, درختان بى پایه استبدادیان و ستم پیشگان را درهم خواهد سوزاند, همچنان که نسیم دل انگیز فیض رحمتش چون ابر بهاران بر قلب یاران خواهد وزید و آنها را از موج گردابهاى دوران, رها خواهد ساخت و از هر رنج و محنتى ـ به امید خدا ـ نجات خواهد داد.
او خواهد آمد تا آب پاک دهانش, نهال طوبى را در خاک آدمساز بپروراند و با کف دست مقدسش پیاله اى از شراب گواراى ((کوثر)) به بوسه زنان خاک پایش ارزانى بخشد همچون آب حیات سر زنده و همیشه جوان براى فداکارى و پیکار در درون سپاهیانش به تا کارزار با دشمنان غدارش به پیش تازند و دولت ((حق)) را بر پیکر بى جان ((باطل)) بنا نهند و ثابت و استوار در صراط مستقیمش, بت ها را سرنگون و بتکده ها را واژگون سازند.
اى مدنى برقع...
اى مکى نقاب...
برقع را از رخ زیبایت برگیر و نقاب را درانداز که بیش از این دلباختگان روى دلجویت توان زیستن در فراقگاه, بى تو, ندارند.
سفرى به سوى ما کن
گذرى به کوى ما کن
نظرى به روى ما کن
زبراى روز فردا
بیا که گر تابشى زجمال دلرباى چهره ات, نگاران عکسى بر جام مى مستان دیدارت افتد, سالخوردگان هجرانت, ز پى چشیدن خوان وصلت, دگر بار در لاله زار روزگار, جوانى را باز ستانند و پریشان دلان غم دیده که پشتشان از سنگینى و تازیانه فراقت خم شده و فرات اشکشان در دیده هایشان ز فرط دورى دیدارت خشکیده, با تازه نیرویى سعادت بخش, توان برگیرند و خوشبختى را در آغوش کشند و دیوانگان هواى راهت با نظرى بر قامت رعنایت که حسرتش را هزار و اندى سال در قلب مالامال از عشق خود, نگه داشته اند, اینک به خود آیند و قد راست کنند و غمهاى درون را جملگى بیرون ریزند و پایکوبان و وصل جویان, جان ناقابل خود را قربان رخ خورشید وش و راه دل پیمایت کنند.
گر بیایى دهمت جان و رنیایى کشدم غم
من که مى میرم از این غم, چه بیایى چه نیایى
بیا اى معشوق دلداران.. اى وصال غمگساران.. بیا که بیش از این تاب هجران نیست.
بشتاب تا با تو درد دل کنیم, اى مرهم زخم هاى کهنه ما و اى درمان دردهاى درونى ما (دردهایى که از سقیفه آغاز شد و تا امتداد آمدنت بر جانمان باقى است) .. تو که هر جمعه صفحه اعمالمان را ورق مى زنى, اینک صفحه پژمرده قلبمان را نیز ورق زن چرا که هرگز قلم توان نگاشتن شرح عشق و اشتیاق را ندارد.
چگونه حدیث آرزومندى را با مداد شکسته بر ورق پاره هاى تاریخ بنگاریم و چگونه نقش هجران را با خوناب دیده و دل بر صفحه زمان نقاشى کنیم؟
آنجا که تویى قمر نیاید
وآن را که تویى, شکر نیاید
آن شب که چو ماه نو برآیى
کس را به جهان سحر نیاید
اى آیت کبراى خداى.. اى حجت بالغه پروردگار و اى انسان کامل! لطافت و زیبایى جان و روانت چون گل محمدى, شرافت و بزرگواریت چون ماه تابان و بدر فروزان, کرامت و سخاوتت چون دریاى بى کران و همت و شوکتت چون آفتاب جهان تاب.
اى وارث تمام خوبى ها و فضیلت هاى نیاى بزرگوارت... عجب مدار گر حسودان خفاش صفت نتوانند از پشت ابرها, شعاع آفتاب جمالت را نظاره کنند و پرتو نور اقدست را در زمین و زمان ببینند, چرا که هرگز چشم رمد دیده توان نگریستن به قرص خورشید را ندارد و دهان بیمار, طعم گواراى آب زلال را نچشد و بى خردان سست ایمان, قدرت شناخت ولى الله الاعظم را ندارند. چشم بصیرت بین مى خواهد و قلبى زنده از ولایت.
راز غیبت امام زمان
آنها نمى دانند که امر ولایت بسى سخت است و دشوار و هیچ کس تحملش را ندارد جز فرشته اى مقرب یا پیامبرى مرسل و یا بنده اى که خداوند قلبش را از ایمان آزموده است.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: ((ان إمرنا صعب مستصعب, لایحتمله الا ملک مقرب إو نبى مرسل إو عبد امتحن الله قلبه للایمان)).(بحار, ج53, ص70)
امام صادق علیه السلام درباره راز غیبت امام زمان سخن بسیار جالبى دارد, مى فرماید:
((ان لصاحب هذا الامر غیبه لابد منها, لامر لم یوذن لنا فى کشفه لکم, و وجه الحکمه فى غیبته, وجه الحکمه فى غیبات من تقدمه من حجج الله تعالى ذکره ان وجه الحکمه لاینکشف الا بعد ظهوره, کما لم ینکشف وجه الحکمه لما إتاه الخضر من خرق السفینه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسى الا وقت افتراقهما. و متى علمنا إنه عزوجل حکیم, صدقنا بإن إفعاله کلها حکیمه و ان کان وجهها غیر منکشف لنا)).
(بحار, ج52, ص91)
امام زمان علیه السلام را غیبتى است که باید باشد و ما اجازه نداریم این راز را براى شما فاش کنیم ولى به هر حال حکمت در غیبت امام زمان مانند حکمت در غیبت هاى گذشته از حجتهاى الهى است که هیچگاه فلسفه آنها پدیدار نمى شد جز پس از نمایان شدن و آشکار شدنش, همچنانکه فلسفه سوراخ کردن کشتى و به قتل رساندن جوان و ساختن دیوار از سوى حضرت خضر براى حضرت موسى مشخص نشد جز پس از جدا شدنشان از یکدیگر. و هرگاه فهمیدیم که خداوند حکیم است, پس باید تمام کارهاى خدا را بپذیریم که با حکمت همگام و همساز است هرچند رازش برایمان مشخص نگردد.
در سخن زیباى دیگرى امیرمومنان علیه السلام چنین فرماید:
((ان القائم منا اذا قام لم یکن لاحد فى عنقه بیعه فلذلک تخفى ولادته و یغیب شخصه)).(اعلام الورى, ص400)
هرگاه قائم ما قیام کند, دیگر جایى براى بهانه احدى نمى ماند و لذا ولادتش پنهان و شخصیتش از دیدگان مخفى و پوشیده است.
و معناى سخن این است که آن حضرت آفریده شده است که ظالمان و ستمگران را نابود سازد, پس اگر ظاهر باشد و در میان مردم زندگى کند و هیچ قیامى نکند, پس او نیز اعتراف به ظلم ظالمان کرده و بر ستم ستمگران صحه نهاده است, چرا که سکوت را اختیار نموده و با آنها کارزار نمى کند, در حالى که وجود امام زمان و قیامش براى نابودى و زیر و رو کردن بنیانهاى ستم و براندازى شالوده هاى جور و استکبار و فساد در زمین است و اگر او از جهاد و پیکار باز ایستد و خود را از میدان کنار کشد, معنایش این است که راضى به ادامه ظلم است و این امر هرگز براى چنین شخصیتى, امکان پذیر نیست. و اگر امام از دنیا برود و در روى زمین نباشد, یک آن دنیا توان استقامت و پایدارى بدون حجت خدا را ندارد ((لولا الحجه لساخت الارض بإهلها)) اگر حجت الهى بر روى زمین نباشد, اهل زمین در زیر زمین فرو خواهند رفت. از این رو است که خداوند به خاطر برخى از امور ناپیدا و به خاطر آماده نبودن خردها و عقول, آن حضرت را پشت پرده غیبت نگه داشته تا آن روز که مشیتش اقتضا کند و اوضاع زمان آماده شود و مردم مهیاى استقبال از منجى بزرگ بشریت باشند, آنگاه امام ظهور خواهد نمود و با شمشیر ذوالفقار جدش على علیه السلام, زمین را از دشمنان خدا و منافقان, پاک خواهد کرد و اثرى از ظلم و ستم نخواهد ماند.
بى گمان خداوند به خاطر امرى که از فکر و اندیشه ما خارج است و توان درکش را نداریم, آن حضرت را براى روز موعود نگه داشته که در آن روز, دستور ظهور را صادر نماید, وانگهى خداوند نیاز ندارد که با اندیشمندان! در این زمینه مشورت کند یا نظرخواهى نماید!!
از آن گذشته لازم نیست تصور کنیم که انگیزه غیبت, تنها خوف از ظهور حضرت است; نکند که دشمنان با قدرت زیادى که دارند او را از پاى درآورند! و شاید اعتراض کننده اى بگوید: خداوند خودش مى تواند او را حفظ کند و از کید دشمنان نگه دارد, پس چرا تعجیل در ظهورش نمى کند. این اشکال را معصومین علیهم السلام مکرر پاسخ داده اند که یکى از انگیزه هاى غیبت, آزمایش و امتحان مومنان است ((لتغربلن غربله و لتبلبلن بلبله)) باید خوب آزمایش و غربال شوید و از صافى و الک بگذرید. تازه حضرت ظهور هم که کند, نیاز به سپاهیانى جان بر کف و متعهد دارد که یاریش کنند و همراهیش نمایند و در زیر سایه اش به جنگ و نبرد با کفار و منافقین بپردازند. از کجا که اگر الان حضرتش ظهور کند, چنان سپاهیان جان برکفى داشته باشد؟! اینکه ما در دعاها بسیار مى خوانیم: خداوندا ما را جزء سپاهیان ولى عصر علیه السلام قرار ده تا به فرمانش عمل کنیم و با دشمنانش بجنگیم و در راهش صادقانه شهید شویم, اینها به خاطر این است که ما در خود چنان آمادگى ایجاد نمائیم تا قابلیت آن را داشته باشیم. اگر این آمادگى در میان مسلمانان و مومنان ایجاد نشود و اگر چنان مبارزان واقعى راه خدا پیدا نشوند, شاید صدها سال دیگر هم حضرتش ظهور نکند.
بنابراین غیبت حضرت, ضمن اینکه اسرار و رموزى دارد که براى ما کشف نشده است, شاید یکى از رازها, همین باشد که ما را وادار کند به خودسازى. ممکن است عدم ظهور حضرت دلیل بى قابلیتى و ناسزاوارى ما باشد. شاید معنایش این است که ما هنوز نمى توانیم این امانت بزرگ الهى را که آسمان ها و زمین و کوه ها از حملش ناتوان شدند, بر دوش کشیم و صلاحیت این کار مهم را نداریم. بگذار یاران در خویشتن آمادگى را ایجاد کنند و دنیا نیز بیش از پیش تشنه ظهور شود. باید همگان بپذیرند که دیگر توانایى ایجاد صلح و صفاى واقعى در جهان را ندارند و نیاز به یک مصلح جهانى دارند که آنان را دریابد و از ورطه هاى هولناک برهاند.
وظیفه ما نیز در دوران غیبت این است که با هدایت و ارشاد خود و دیگران, آمادگى را براى ظهور حضرتش در میان مسلمانان ایجاد نمائیم و بر سپاهیان او بیفزائیم که این تکلیف الهى است. و وظیفه دوم ما نیز همان دعا کردن است که خود حضرت در نامه اى به سفیرش محمد بن عثمان نوشت: ((اکثروا من الدعإ بالفرج فان ذلک فرجکم))
(بحارالانوار, ج53, ص181)
بسیار براى فرج امام دعا کنید زیرا این خود بهترین راه حل مشکلات است.
اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه وارزقنا لقائه والسلام علیه و على آبائه الطاهرین.
بار خدایا فرجش را نزدیک فرما و ظهورش را آسان گردان و دیدارش را روزى ما ساز و بر او و پدران و اجدادش برترین درود خود را بفرست.
فرا رسیدن این عید بسیار خجسته و مبارک را به تمام پیروان و یاران و عتبه بوسان درگاهش, بویژه مقام معظم رهبرى و علماى متعهد اسلام و ملت شهیدپرور ایران, منتظران واقعى امام زمان, تبریک و تهنیت عرض مى کنیم والسلام.