انقلاب اسلامى و فتنه هاى فرهنگى
حجه الاسلام والمسلمین محمدعلى رحمانى
مقدمه :
ستیز با مذهب و جلوگیرى از اشاعه مذاهب آسمانى حکایتى دیرین دارد که به روایت قرآن کریم و شهادت تاریخ, این ستیز بى وقفه و بى هیچ گذشت و تساهل استمرار داشته است با ظهور اسلام و بعثت پیامبر گرامى آن, حضرت محمدبن عبدالله صلى الله علیه و آله یهود و نصارى به سرکردگى علماى دین مایه خود ـ که با تحریف و کتمان حقایق ادیان حضرات انبیإ سلف (ع) همچون حضرت موسى و حضرت عیسى در پى حکومت دنیایى یا خدمت به حاکمان دنیا مدار بودند تا توانستند بر عناد و دشمنى خویش با اسلام پاى فشردند و به فتنه انگیزى و فتنه گرى در جامعه اسلام و ایجاد تشتت در صفوف مسلمین اهتمام ورزیدند. این تلاش ها که به طور ویژه اى از حمایت کفار و بت پرستان جزیره العرب و سران اشراف آنان برخوردار بودند به اشکال مستقیم و غیر مستقیم تجلى مى یافتند.
گاه بروز مدعیانى در امر خلافت شکل فتنه را هویت مى بخشیده است.
گاه با تفرقه افکنى در میان پیروان اسلام با طرح مباحثى در باب حکومت و مشکل اعمال حاکمیت (بدون ادعا نسبت به اصل مسئله خلافت).
گاه با طرح مباحث عقیدتى و به زیر سوال بردن اصول اعتقادى.
گاه با تحریک قبایل عرب براى ایذإ مسلمانان و وارد ساختن لطمات اقتصادى و اجتماعى بر آنان.
فتنه گرى در دهه هاى نخستین تولد اسلام سبب شد در همان یکصد سال اول انشعابات مختلفى در جامعه اسلامى پدید آید در حالى که ائمه معصومین (علیهم السلام) حضور داشتند و مى توانستند به عنوان نقطه رجوع امت اسلام جوابگوى قاطع همه شبهات و سئوالات در همه زمینه ها از جمله اعتقادات, احکام و مسائل حکومت باشند. اما فتنه گران خارجى و داخلى یعنى دشمنان بى نقاب و مزدوران نقابدارى که به ظاهر تن به پذیرش اسلام داده بودند و نیز متحجرین کج اندیش و خشکه مقدس هاى مدعى تر از معصومین (علیهم السلام) آتش فتنه ها را مشتعل نگاه داشته و همواره بر اسلام و امت اسلام ضرباتى دردناک وارد ساختند.
لذا قابل تامل است که خداوند متعال در قرآن کریم بیش از 50 آیه از صیغ مختلف (فتنه) آورده و به انواع فتن و فتنه هائى که در فرا راه بشر است توجه داده و به علاوه آثار مخرب و ویرانگر فتنه و فتنه گرى را چه در سطح بشرى و غیر اسلامى و یا در درون جامعه و امت اسلامى یادآور شده است.
حقتعالى در آیه 7 از آل عمران شیوه آتش افروزى فتنه گران داخلى امت را چنین توصیف مى کند که آنها از موارد متشابه شبهه برانگیز و تردید زا بهره مى گیرند و آتش فتنه را در میان امت شعله ور مى سازند و به تعبیر رساى قرآن ـ ابتغإ الفتنه ـ ایجاد گمراهى فساد در دین اقشار و جامعه و ایجاد تردید در باورهاى خلق مستضعف.
فاماالذین فى قلوبهم مرض فیتبعون ما تشابه منه ابتغإ الفتنه .
بدون تردید همانگونه که گفته شد متن واقعه و چهره هاى پلیدى که در صدر اول در جبهه داخلى عامل آنهمه انحراف و انشعاب شدند و با نفى ولایت معصومین علیهم السلام با انبانى از باورهاى پسمانده جاهلى و برداشتهاى شخصى و تک بعدى از اسلام سنگ بناى همه کجرویها گردید و به یک جریان ماندگارى تبدیل گشت.
جهت اطلاع بیشتر به نقش و تإثیر فتنه گرى در باورهاى اصولى در قرن اول اسلام و در نتیجه فرق و گروههایى که بوجود آمد ـ مراجعه شود به کتاب ارزشمند جاذبه و دافعه ـ آیه الله شهید مطهرى رضوان الله تعالى علیه.
فتنه گرى در عهد معاصر
همان گونه که شهید مطهرى خط فتنه گرى و انحراف در تفکر دینى را ترسیم مى کنند مذهب خارجى گرى که در تمامى قرون و اعصار اسلامى به نوعى حضور داشته است در زمان معاصر به صورت حسى گرایى در آثار نویسندگان روشنفکر دنیاى اسلام به چشم مى خورد.
بدیهى است تمام روشنفکران مسلمان عامل دشمنان اسلام نبوده اند و گرایش آنان به مکتب حسى گرى ناشى از انقطاع آنان از مجراى اصولى آشنایى با اسلام بوده و بعضا نیز با حسن نیت عمل کرده اند, لیکن کجراهه رفته اند. از این گروه که بگذریم فتنه گرى در دین همواره تحت حمایت دشمنان اسلام و استکبار جهانى بوده است و در دهه هاى اخیر هر از چندى به صورت نشر عقاید باطله و سخیف منتسب به اسلام یا نشر عقاید انکارى نسبت به مسلمات دین هدف اضمحلال تدریجى باورهاى دینى را دنبال نموده است. بروز چهره هایى مانند احمد کسروى در تاریخ ایران را باید در همین راستا مورد مطالعه و تدقیق قرار داد.
به دنبال پیروزى انقلاب اسلامى و پس از آزمون روش هاى متفاوت مقابله با انقلاب و پاسخ نگرفتن از آنها, بنیان هاى مکتب انقلاب مورد هجمه قرار گرفت, این در حالى است که شهید مطهرى در این خصوص معتقدند:
((... مساله اصلى استعمار است, استعمار سیاسى و اقتصادى. آنگاه توفیق حاصل مى کند که در استعمار فرهنگى توفیق بدست آورده باشد. بى اعتقاد کردن مردم به فرهنگ خودشان و تاریخ خودشان شرط اصلى این موفقیت است. استعمار دقیقا تشخیص داده و تجربه کرده است که فرهنگى که مردم مسلمان به آن تکیه مى کنند و ایدئولوژى که به آن مى نازند, فرهنگ و ایدئولوژى اسلامى است. باقى همه حرف است و از چهار دیوار کنفرانس ها, جشنواره ها, کنگره ها و سمینارها هرگز بیرون نمى رود و به متن توده نفوذ نمى کند. پس باید مردم از آن اعتقاد و از آن ایمان و از آن اعتماد و حسن ظن تخلیه شوند. تا آماده ساخته شدن طبق الگوهاى غربى گردند)).
((بخشى از مقدمه کتاب کتابسوزى در مصر و ایران))
بنابر این استکبار جهانى شبیخون به فرهنگ و باورهاى اسلامى را با همان هدف جداسازى جامعه اسلامى از تکیه گاه رکین و محکم خویش یعنى باورهاى اسلامى و دینى و حرمت مقدسات الهى دنبال مى کند, و آنچه در بیست سال اخیر شاهد آن بوده ایم ـ از قبیل نشر کتاب آیات شیطانى در شمارگانى میلیونى ـ با اهداف زیر بوده است:
1ـ حمله به جایگاه والا ومقدس اعتقادى مسلمین نسبت به شخص پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله. این اقدام زشت و شنیع با انتشار کتاب موهن آیات شیطانى به اوج خود رسید و گرچه با عکس العمل شدید جهان اسلام از جمله صدور حکم اعدام نویسنده مرتد آن ـ سلمان رشدى ـ توسط حضرت امام (ره) مواجه گردید, معذلک با دستهاى آشکار و پنهان استکبار جهانى در کشورهاى اسلامى همچون ترکیه نیز ترجمه و توزیع شد.
پس از آن, صهیونیسم جهانى براى آنکه خود را از فشار موج اتهام دشمنى بااسلام تا حدودى برهاند به عذر بدتر از گناه دست یازید و کتابى دیگر پیرامون مسیحیت حاوى اهانت به مقام مقدس حضرت مسیح (ع) تدارک دیده و منتشر ساختند تا چنین وانمود کنند که بسیار باز! با مسئله مذهب و اولیإ مذهبى برخورد مى کنند.
بدیهى است استکبار جهانى که پس از ظهور انقلاب اسلامى از ناحیه دین خود را مخروب و متضرر ارزیابى مى کرد, بدین ترتیب و با اهانت به ارکان دین ـ از جمله رکن نبوت و عصمت انبیإ ـ در نظر داشت اساس دین را در باور جوانان تضعیف ساخته و به تبع آن زمینه حکومت بر اساس ولایت دینى را منتفى نماید. روشن است که استکبار با وهن پیامبران کل مبارزات اولیإ خدا جهت تحقق عدالت الهى و اجتماعى در زمین و ارزشهایى چون ایثار و شهادت و انفاق و احسان را مورد تردید قرار مى داد.
2ـ جمهورى اسلامى کانون توجهات مسلمانان و مستضعفان و محرومان جهان است و خورشید این نظام همانا نام مقدس حضرت امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) است.
با اعلام امسال به نام سال امام خمینى (ره) از سوى مقام معظم رهبرى که همزمان با یکصدمین سالگرد تولد آن بزرگوار صورت گرفت استکبار بر آن شد تا از عظمت نام حضرت امام (ره) در افکار عمومى بکاهد و یکى از این راهها تکرار حرکاتى شبیه به نشر کتاب آیات شیطانى بود. این بار این اقدام توسط نویسندگان معلوم الحال و بى هویت در مطبوعات انجام گرفت. نفوذ اندیشه هاى آلوده به داخل مرزها و سوء استفاده از فضاى آزادى مطبوعات اضافه بر نیل به هدف شوم فوق هدف دیگرى را نیز مد نظر داشت که عبارت بود از تحدید مجدد فضاى ارائه اندیشه ها و جلوگیرى از توفیق دولت در توسعه سیاسى. بدین روال استکبار سکه اى را به هوا پرتاب کرده بود که با هر روى به زمین فرود آید به نفع اوست.
روى اول اهانت به مقدسات دینى و مبانى مذهبى.
روى دوم بستن فضاى باز و آزاد براى ارائه اندیشه ها و آرإ و سپس متهم ساختن جمهورى اسلامى به استبداد دینى!
در همین راستا با وجود خویشتن دارى سنگربانان ایدئولوژیک جهان اسلام برخى مطبوعات ان شإ الله ندانسته در این دام افتاده و در تحقق اهداف استکبار در بخش شبیخون فرهنگى به بستر سازى و زمینه سازى پرداخته و در اختیار این نیات شوم قرار گرفته اند.
یکى از مباحثى که در این خصوص مورد توجه است معرفى چهره اى غیرواقعى از انقلاب و حضرت امام (ره) به نسل آینده است از جمله اینکه اصولى را که حضرت امام (ره) با استخراج آنها از متن دین و معارف عالیه اسلام براى نجات جامعه امروز بشر به عنوان اصول انقلاب اسلامى مطرح فرمودند چنین وانمود مى نمایند که این اصول در مکاتب سیاسى فلسفى دیگر همچون مارکسیسم وجود داشته است ; مباحثى همچون عدالت اجتماعى, استضعاف, استکبار و...
در حالیکه حتى مطالعه اجمالى احکام و تعالیم اسلام, بیان این مفاهیم در 14 قرن پیش از لسان وحى رااثبات مى نماید و چگونه مى توان ادعا نمود مارکسیسم مولود صهیونیسم ـ که امتحان خویش را نیز طى دهها سال حاکمیت بر بخشهاى بزرگى از جهان پس داده است ـ مبدع و مبتکر این مباحث است ؟
اقتصاد اسلامى حاوى کامل ترین و انسان مدارترین احکام و نظریات است و طرح مباحثى همچون مالکیت, کار, سرمایه, اجاره, مضاربه, مزارعه, خمس, زکات و... در اسلام و در ابواب فقه شیعه دلالت بر کمال نظرات اسلام در این زمینه ها دارد.
آیات عدیده اى از قرآن کریم حاوى مضامین اقتصادى همچون تعدیل ثروت, منع اسراف, منع تکاثر, اداى احور, اخلاق اقتصادى, انفال و ثروتهاى عمومى, ارث و احکام آن, تعمیم ثروت, مشاغل محرمه و مشاغل محله, ربا و مرابحه مى باشد.
با جستجو در قرآن کریم درمى یابیم که 70 مورد کلمه استکبار و مستکبرین و از این ماده با همین مفهوم و همچنین 15 مورد مستضعفین و استضعاف آمده است.
آیا با وجود این آیات, آنان که جاهلانه و معاندانه مى کوشند اندیشه هاى اقتصادى حضرت امام (ره) برگرفته از متن اسلام را به مکاتب مضمحلى همچون مارکسیسم منسوب نمایند همانند کبکى نیستند که سر خود را بر برف فرو برده است؟
نمى توان باور نمود قلم به مزدان اجانب گرا نسبت به افکار و اندیشه هاى حضرت امام (ره) اینقدر نادان باشند, بلکه در وجه غالب حکم بر خصومت و دنائت آنان مترتب مى گردد.
اما این شبیخون فرهنگى و اهانت به مقدسات دینى به همین جا ختم نگردید و پس از تلاش استکبار براى کاستن عظمت حضرت امام (ره) در افکار عمومى ـ آنهم در سال حضرت امام (ره) بار دیگر توسط عناصر پشت پرده و با سوء استفاده از افراد آشکارى به تکوین هجمه همه جانبه به مقدسات پرداخته و با حرکت خزنده ارزش ستیزى و تقدس زدایى و تمسخر اصول اسلام ناب محمدى (صلى الله علیه وآله) و با نیتى پلید در نشریه موهن ((موج)) ارگان انجمن اسلامى دانشجویان دانشگاه صنعتى امیرکبیر به حضرت مهدى ارواحنا لتراب مقدمه الفدإ اهانت نمودند.
این موضوع که در راستاى تقدس زدایى بود, اگر به بار مى نشست, آغاز فتنه اى جهت جدایى بین حوزه و دانشگاه بود یعنى کارى که بیش از پنجاه سال خاندان سلطنت پهلوى بر این جداسازى فرهنگ و دین و حوزه و دانشگاه اقدام نموده بودند و حضرت امام (ره) این جدایى را با نفس مسیحایى خویش مبدل به یک وحدت ناگسستنى کرد که مظاهرش را در انقلاب و بعد از انقلاب در عرصه هاى جهاد و شهادت ملاحظه نمودیم.
از سوى دیگر چنین فتنه هایى از سوى دشمنان علاوه بر دین ستیزى و ایجاد اختلاف بین حوزه و دانشگاه, باعث ایجاد تشنج و پیامد آن به هم خوردن آرامش در جامعه مى گردد. و به همین دلایل بود که موجى از خشم و نفرت آحاد جامعه بویژه مراجع عظام, علمإ, طلاب و دانشجویان را موجب گشت.
وظیفه ما در این مقطع حساس بسیار سنگین است و باید ضمن پرهیز از هر گونه تشنج در جامعه, با حفظ وحدت و یکپارچگى در مقابل این توطئه هاى فرهنگى دشمنان قاطعانه بایستیم و اجازه ندهیم که اصول و ارزشهاى اسلامى و مقدسات دینى ما را مورد هجمه قرار دهند و آنها را تضعیف نمایند.
و اینجاست که وظیفه همه ارگانهاى فرهنگى, اطلاعاتى و امنیتى است که دستهاى پشت پرده و باندها و گروههاى اصلى را شناسایى و به مراجع ذیربط ارجاع دهند و وظیفه نیروى انتظامى بعنوان پاسداران دستاوردهاى انقلاب اسلامى ـ که در همه جا حضور دارند ـ این است که با هوشیارى کامل و طبق قانون و بدون ایجاد هر گونه تشنج در جامعه عوامل مفسده انگیز را به صورت قاطع کشف شناسایى و به مقامات صالحه معرفى نماید.
البته این تنها ما نبوده ایم که با اینگونه خصومتها از ناحیه فرهنگى و تبلیغات مکتوب و فتنه گران در اندیشه و افکار مواجه بوده و هستیم بلکه جهان اسلام از جمله جهان عرب نیز سالهاست از این گونه مشکلات در رنج است و این بیانگر عمق و ابعاد تاریخ توطئه است. لیکن انقلاب اسلامى و رهبریت آن در دو دهه اخیر بیش از دیگران مورد هجوم قرار گرفته است براى تذکار این عمق و سوابق آن در جهان اسلام فرازى از کتاب محمد محمود صواف تحت عنوان نقشه هاى استعمار در راه مبارزه بااسلام را که در سال 1346 با ترجمه مرحوم حجه الاسلام سیدجواد هشترودى به چاپ رسیده است نقل مى کنیم.
(با توجه به اهمیت کتاب فوق الذکر, مخاطبین را به مطالعه آن دعوت مى کنیم).
استعمار حیله گر دست از بداندیشى و تجاوز برنداشته است. او حیله گر ترسوئى است که نمى خواهد از خارج مرزها مسلمانان را مورد حمله قرار داده و در قیافه دشمن با آنها روبرو شود. عادت او بر این است که در هر جا که نفوذ پیدا کرد حملات خود را از داخل مرزها آغاز کند و در داخل کشورها با مردم بجنگد, او همیشه کوشیده است تا عده اى از هم میهنان ما را به استخدام خود درآورده و از افرادى که با ما هم زبان بوده و در میان ما به سر مى برند بهره بردارد.
استعمار با کوششهاى پیگیر به تربیت آنان پرداخته است و در مورد افرادى که از تربیت آنان ناامید گشته بهر وسیله ممکنى قلب و عقیده شان را خریده است و این چنین مزدوران و فارغ التحصیلان خود را در راه مصالح و منافع خویش به کار انداخته است تا آنان به ثناگویى و ستایش استعمار پرداخته و اربابان خود را تقدیس کنند.
سپس آنان را در مراکز رهبریهاى سیاسى و فکرى و اجتماعى وارد کرد و از همین جا است که آنان کوشش خود را شروع و به اجراى برنامه هاى خطرناک خود مى پردازند, از اربابان خود الهام گرفته و راه را براى بهره بردارى آنان هموار مى نمایند.
بعضى از روزنامه نویسان و ادیبان ما که حامل ادبیات پیش پا افتاده اى هستند و همچنین شخصیتهاى رذل و قلمهاى مسموم و نشریات مزدور را مى توان نام برد که ضمیر و باطن خود را به استعمار فروخته و در راه خیانت و ویران کردن مبانى اخلاقى و معنوى ما گام برمى دارند و با فتنه انگیزیها و فریب کارىها و اجراى برنامه هاى خرابکارانه, جوانان ما را به سوى فساد و بى دینى کشانیده با انتشار مطالب بى پایه و رومانها و داستانهاى دیوانه کننده اى افکار و روان آنان را آلوده مى سازند.
جنایاتى را که این عده براى نابودى ما انجام داده اند هیچ یک از لشگرکشیها و حملات نظامى دشمن انجام نداده است. من با یک تاسف عمیق باطنى, اکثر روزنامه هاى ممالک اسلامى و از جمله ممالک عربى را مى بینم که آنان در مسیر نقشه هاى استعمار گام برداشته, دانسته یا ندانسته جوانان ما را از ترقیات روحى و اخلاقى محروم نموده و روح اسلام را در باطن آنان نابود مى سازد.
اصولا صاحبان جرائد مزبور براى اسلام فکر نمى کنند گویا آنان در میان مسلمانان به سر نمى برند و یا اساسا سرزمین ایشان سرزمین اسلامى نیست, همین روزنامه ها است که با زورگویان و ستمگران همکارى نموده و زبان گویاى آنان به شمار مى روند, به یارى هر دعوت باطلى مى شتابند و علنا با دعوت حق مى جنگند بنام آزادى, آزادى را مى کشند و در پناه استعمار و نقشه هاى شومش پیش مى روند البته بدیهى است که صاحبان دلهاى زنده اى نیز در میان روزنامه نگاران پیدا مى شود که باید آنها را استثنا کرد.
مایه تإسف است که روزنامه هاى ما همواره اندیشه هاى باطل را ترویج مى کنند. مخصوصا طرز فکر غلطى را که انقلاب فرانسه آن را بوجود آورد ونامهاى به ظاهر خوش و فریبنده اى را بر آن نهاد مانند. آزادى عقیده, آزادى مطبوعات, آزادى فرد, و نظایر اینها, همه اینها در واقع وسیله اى است در دست یهود بین المللى براى منحرف ساختن اجتماعات و نابودى همه ادیان و جلوگیرى از ترقیات روحى و معنوى, تا بهتر بتواند با چنگال سیطره خود جا بازکند.
دکتر محمد حسین استاد کرسى ادبیات عربى نو در دانشگاه اسکندریه مقالاتى در مجله ((الازهر)) منتشر ساخته و سپس آنها را به صورت کتابى بنام ((فى وکرالهدامین)) درآورده است. در پاورقى صفحه 8 کتاب مزبور چنین مى نویسد: بسیارى از مردم آگاه نیستند که شعار ((آزادى, برادرى, برابرى)) که شعار انقلاب فرانسه یهود مى باشد زائیده تصمیماتى است که کنفرانس ((بوردو فراماسونى)) براى فریب دادن به اقلیت یهود بوجود آورده است, همین شعار در دست دلالان یهود عنوانى است براى بالابردن سطح فساد و در هم شکستن قدرت کلیسا و هر زشتى را به نام آزادى تجویز نمودن, شعارى است که مسیحیان را به حمایت از اقلیت یهود برمى انگیزد تا از راه مساعدتهاى مالى و به نام برادرى و برابرى توجه مسیحیان را نسبت به اقلیت یهود جلب کند. در میان اوهامى که یهود ترویج مى کند آنچه بیش از همه مایه تعجب است ومردم را در برابر خود به خضوع واداشته این است که به روزنامه اسم ((صاحبه الجلاله)) نهادند و سپس پیرایه هاى مقدس مآبانه و عوام فریبى را برآن بستند تا هر حیله اى را بآسانى به مرحله اجرا درآورند.