((و اذا بشر إحدهم بالانثى ظل وجهه مسودا و هو کظیم یتوارى من القوم من سوء ما بشر به إیمسکه على هون إم یدسه فى التراب الاسإ ما یحکمون)).(سوره نحل, آیه58)
هرگاه به یکى از آنها بشارت دهند که داراى دخترى شده است, از شدت ناراحتى صورتش سیاه مى شود و بسیار خشمگین مى گردد. از قبیله خود به خاطر چنین بشارت بدى که به او داده شده, پنهان و متوارى مى گردد! حال نمى داند آن نوزاد را با رسوایى و پذیرش ننگ, قبول کند یا در زیر خاک پنهانش نماید! هان! چه بد داورى مى کنند!
ظل:
استمراریت را مى رساند یعنى همچنان صورتش سیاه خواهد بود.
اسود وجهه:
سیاه شدن صورت کنایه از خشمناک گردیدن و عصبانى شدن است.
کظیم:
کظامه چیزى را گویند که با آن در مشک را مى بستند و هم چنین اطلاق مى شود بر انسانى که در اثر اندوه فراوان دهانش را بسته و از شدت غم سخن نمى گوید.
یتوارى:
از ماده ((ورإ)) گرفته شده و به معناى پنهان شدن و متوارى گشتن است.
هون:
ذلت و خوارى.
دس:
به معناى پنهان ساختن است. یدسه فى التراب یعنى او را زیر خاک پنهان مى سازد و دفن مى کند.
این آیه شریفه نشان دهنده یکى از عادات بسیار بد دوران جاهلیت است که از جنس زن به قدرى متنفر بودند که اگر خداوند دخترى به آنها عطا مى فرمود, نه تنها سپاس نمى گفتند که آن دختر بى گناه را زنده به گور مى ساختند: ((و اذا المووده سئلت, بإى ذنب قتلت)) روزى که دختران زنده به گور شده بپرسند که به چه گناه و تقصیرى کشته شدند.
علت اصلى تمام انحرافات من جمله این عادت بسیار زشت قطعا دورى از خداست وگرنه بى گمان یاد خدا پیوسته احساس مسئوولیت را در انسان ایجاد مى کند و او را از عقیده به جهالت ها و خرافات باز مى دارد.
چرا در جاهلیت فرزندان ذکور را ترجیح مى دادند؟
شاید علتش این است که فرزندان ذکور چون از خشونت بیشترى برخوردارند, مى توانند در جنگ ها و غارت هاو چپاول ها ـ که عادت همیشگى جاهلیت بوده است ـ از آنان استفاده بیشترى شود ودر لشکرکشى ها و کشتارهاى با قبایل دیگر به کار آیند اما دختران با آن خوى نرم و لطیفى که دارند و عاطفه شان بسیار زیاد است, در چنین مواردى مورد استفاده قرار نمى گیرند!
وانگهى خود کشتارهاى جاهلى که چه بسیار بر سر کوچکترین مسإله اى رخ مى داد و قبیله ها را به جان هم مى انداخت, فرزندان ذکور آنان را درو مى کرد و در نتیجه توازن ذکور و اناث از بین مى رفت. از این روى هر گاه به کسى خبر مى دادند که داراى پسرى شده است, خرسند مى شد و افتخار مى کرد ولى وقتى مى شنید که دختردار شده است, برمىآشفت, خشمگین و نگران مى شد تا جایى که خود را از قبیله و فامیلش متوارى مى ساخت زیرا بشارت بسیار بدى به او داده شده و مایه ننگ و عارش بود! و سرانجام با ناراحتى و شرمسارى او را نگه مى داشت یا با کمال وقاحت و خشونت او را زنده به گور مى کرد.
در روایت آمده است که: قیس بن عاصم که یکى از رهبران قبیله بنى تمیم در جاهلیت بود, پس از بعثت رسول الله(ص) اسلام آورد. روزى نزد حضرت نشسته بود, عرض کرد: پدرانمان در اثر نادانى و جهالت دختران خویش را بى گناه و تقصیرى زنده به گور مى کردند, من نیز دوازده دختر نصیبم شد که همه را زنده به گور کردم! وقتى که سیزدهمین دخترم به دنیا آمد, همسرم چنین وانمود کرد که نوزادش مرده به دنیا آمده و او را پنهانى نزد قبیله اش مخفى ساخت تا از جلوى دیدگانم دور شود.
پس از مدتى که از قضیه آگاه شدم او را با خود به نقطه اى دور بردم و بى توجه به گریه و زاریش, با دستان خود در زیر خاک دفن نمودم!
پیامبر که به شدت ناراحت شده بود و پیوسته اشک هاى مبارکش سرازیر مى شد, به او فرمود: ((من لا یرحم لا یرحم)) کسى که رحم نکند, رحم نخواهد شد.
آن گاه فرمود: اى قیس! بد روزگارى در انتظارت است. عرض کرد: چه کنم که بار گناهانم سبک تر گردد؟ فرمود: به عدد دخترانى که کشته اى بنده آزاد کن (شاید بار سنگین گناهانت سبکتر شود).
مورخین ذکر کرده اند که مردان جاهلیت قبل از زائیدن همسرانشان, چاله اى مى کندند و آماده اش مى ساختند که اگر دختر بزاید, او را بى معطلى زنده به گور سازند!
به هر حال در این زمینه داستان هاى بسیارى در تاریخ نقل شده است که به یک نمونه اکتفا کردیم.
آنچه لازم به یادآورى است این است که اسلام این خرافات و عادات ننگین را به کلى منع کرده و با آنها مبارزه نموده و نه تنها تولد دختر را ننگ ندانسته که آن را مایه رحمت و برکت معرفى کرده است.
در حدیثى آمده است که به حضرت رسول(ص) خبر دادند خداوند به او دخترى عطا فرموده است.
حضرت به صورت اصحابش نگریست (تا عکس العمل آن ها را ببیند) دید آثار ناراحتى در سیمایشان نمایان گشت. حضرت ناگهان فرمود: شما را چه شده است؟
ریحانه إشمها و رزقها على الله عزوجل(1)
خداوند گلى خشبوى به من داده, او را مى بویم و اگر ناراحت رزق و روزیش هستید, همانا روزیش را خداوند تضمین کرده است.
به همین مضمون امام صادق(ع) به یکى از یارانش به نام منذر فرمود, هنگامى که شنید وى از دختردار شدن نگران شده است: گلى است خشبو که بویش مى کنى و روزیش هم با خدا است و همانا رسول الله(ص) ابوالبنات بود.(2)
به هر حال اسلام بالاترین احترام و تقدیر را براى شخصیت زنان قائل شده است تا آن که آن رسومات جاهلى از اذهان زدوده شود که متإسفانه تا هنوز على رغم آن همه سفارش هاى پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت(ع), در برخى جوامع اسلامى ما حکمفرما است. به امید هدایت شدن و پیروى از اسوه تمام فضایل و عصاره کمالات انسانى حضرت صدیقه طاهره(س) و به امید شفاعت آن حضرت.
پى نوشت ها:
1. بحار, ج104, ص90.
2. کافى, ج6, ص6.