بى شک پیدایش صهیونیسم به سه عامل اساسى بستگى دارد :
اول - عامل مذهبى :
یهودیان بر این اعتقادند که آنچه در تورات وارد شده صحت تاریخى داردو آنان مالکان اصلى فلسطین هستند و از نظر دینى مإموریت دارند به آنجابازگردند.
دوم - عامل نژادى :
قوم یهود تنها قومى هستند که در طول تاریخ نتوانستند باهیچ قومى کنار بیایند. به این دلیل که آنها خود را تافته جدا بافته و ملت برگزیده خدامى دانند ومعتقدند که باید به سرزمینى که خدا به آنان وعده داده بازگردند و خداوند هفت ملت را ازپیش روى آنان برمى دارد.
سوم - عامل سیاسى :
این عامل به اطماع استعمارى اروپا مربوط مى شود. کشورهاىاستعمارگرهمواره صهیونیستها را براى رسیدن به اهداف خود در فلسطین یارى مى کردند نه ازاین جهت کهآنان استحقاق آن را دارند بلکه تنها به خاطر هدفهاى استعمارى خود, تا باهمکارى یهودیان و رواج افکار خرافى آنان, ضربه بزرگى به جهان اسلام وارد کنند.
تزویر تاریخ
و به این ترتیب کارشناسان و مورخان غربى به جاى تحقیق و جستجو درباره حقیقت تاریخى گفته هاى تورات (1) که مورد شک و تردید است آن را تایید مى کنند و اسنادى تاریخى نیزبراى آن مىآفرینند و تاریخ اسرائیل را تاریخ کهن و حقیقى جلوه مى دهند و تاریخ فلسطین را نادیده مى گیرند. در حالى که در تورات جز افسانه هایى خیالى چیز دیگرى وجود ندارد و هیچ مصدر تاریخى,گفته هاى آن را تصدیق نمى کند.
در اینجا به ذکر نمونه هایى در مورد تزویر تاریخ مى پردازیم :
کیت وایتلام معتقد است که بر اساس آنچه در تورات آمده تاریخ فلسطین در شعاع تاریخ عبرى ناپدید شده است و تمام مورخان گفته هاى تورات را حقایقى مناقشه ناپذیر مى دانستند از این روى هیچ گاه به دنبال یافتن تاریخ واقعى فلسطین نبودند و تنها مصدرآنان براىنوشتن تاریخ,کتاب مقدس بوده که تمام تکیه آن بر تاریخ عبرى است و اسرائیل راسرزمین کهن و داراى تاریخ و فرهنگ به حساب مىآورد.
وایتلام مى گوید: ((دروغ بزرگ تاریخى که مورخان بر پایه دروس تورات آن راخلق کردندبه تدریج قوت خود را از دست مى دهد. امروزه دیگر همه مورخان بر تورات به منظورکشف تاریخ اسرائیل و فلسطین اعتماد نمى کنند. میلر و هایز دو کارشناسى هستند که تحقیقاتآنان اولین تحول را در زمینه تاریخ این منطقه به وجود آورد. این دو کارشناس ثابت کردندکه تاریخى که تورات براى اسرائیل رسم کرده بسیار ضعیف بوده در موارد مختلف با نقص وکمبود مواجه است که این مسإله باعث شده که تاریخ عبرى روز به روز کمرنگ تر شده جاى خود رابه تاریخ فلسطینى بدهد.
پس از مطالعات دقیق کارشناسان و تحقیق در مصادر مختلف تاریخى شکل توراتى تاریخ پس ازسکوتى طولانى به لرزه درآمده و آنچه دولتهاى قدرتمند را با صهیونیسم پیوندمى دهد دیگرگفته هاى تورات نیست بلکه اهداف سیاسى و استعمارى است که بر همگان روشن وآشکار است.
و در آخر وایتلام اعتراف مى کند با اینکه تاریخ فلسطین در طى دو قرن گذشته به خاطر تإثیرپذیرى مورخان از مکتب تورات کنار گذاشته شده بود و اروپا به خاطر هدفهاى استراتژیک اجازه ظهور حقیقت را نمى داد, اما ضعف این تاریخ که باعث ایجاد شک و تردید در اذهان بسیارى ازکارشناسان شده و نیز رواج کتابهاى تاریخى که بر اساس معیارهاى علمى نه معیارهاى توراتى تإلیف شده بود, باعث کشف جعلى بودن تاریخ توراتى شد, البته در این زمینه مبارزه پیوسته مردم فلسطین و انتفاضه,کمک زیادى به نابودى پایه هاى فکرى تاریخى توراتى کردکه بى گمان- در نهایت - به آشکار شدن تاریخ اصلى و حقیقى فلسطین خواهد انجامید.
دوم :
اسنادى است که توماس تامسون در کتاب خود ((تاریخ گذشته ملت اسرائیل))ذکر کرده است. تامسون بر اساس نظریه ویلهاوزن در کتاب خود تکیه دارد. نظریه ویلهاوزن مى گوید : آنچه در مصادر چهارگانه در ((اسفار خمسه)) عهد قدیم وجوددارد تنها نظرنویسندگان آنها را منعکس مى کند, از این روى نمى توان آن را جزء تاریخ به شمارآورد. مایرنیز که در این تحقیقات با لویهاوزن همکارى مى کرده, مى گوید : اسناد و مدارک تورات چیزىنیست جز مجموعه اى از افسانه ها و داستانهاى مردم کوچه و بازار و خیالبافیهاىمولفان آن و قسمت بسیار کوچکى از آن به تاریخ مربوط مى شود. گونکیل نیز با نظریه مایرو و ویلهاوزن موافق است. او مى گوید : داستانهایى که بین مردم عادى رواج داشته یا حتى درادبیات جهانى نیز جایگاهى داشته, اساس حکایتهاى تورات و عهد قدیم را تشکیل مى دهد.
گریسمان که شاگرد ویلهاوزن بود پس از چاپ کتاب خود ((نصوص شرق قدیم درباره عهدقدیم)) به انتشار افکار استاد خود کمک زیادى کرد. همچنین ریچارد که شهرت خود را پس از جنگ جهانى دوم به دست آورد تحقیقات زیادى در این زمینه دارد که آنها را درکتاب خود((تاریخ اسرائیل قدیم)) گردآورى کرده است. همزمان با این کارشناسان مورخ دیگرىبه نام ایسفلت, بحث درباره عهد قدیم را از دیدگاه دیگرى آغاز کرد, او عقیده دارد که عهدقدیم تاریخى نیست که به خیال تبدیل شده باشد. اسفار خمسه عهد قدیم تنهاداستانهایى خیالى است که بین مردم رد و بدل مى شده و به تدریج وجهه تاریخى به خود گرفته است که البته مى توان هسته تاریخ را از میان این داستانها با حذف اضافات بیرون آورد.
در مقابل این نظریه ها در مورد اسفار خمسه عهد قدیم, نظریه هاى دیگرى نیزوجود داشت که گفته هاى تورات را حقایقى تغییر ناپذیر و غیرقابل مناقشه قلمدادمى کرد. تعدادزیادى ازکارشناسان در دهه هاى بیست وسى میلادى (هنگامى که نهال صهیونیسم در حال رشد وریشه دوانیدن بود) سعى داشتند دوباره تاریخ را بر اساس همان داستانهاى تورات بازنویسى کنند که مهمترین آنها اولبرایت(2) از آمریکا و المت از آلمان بودند. این دو کارشناس ثابت کردند کهآنچه در تورات آمده عین تاریخ است و سعى داشتند با ایجاد رابطه بین گفته هاىتورات وتحقیقات تاریخى مربوط به خاور نزدیک, تاریخ گذشته اسرائیل را بازسازى کنند.
اما اولبرایت که نه مورخ بود و نه مفسر تورات, بیش از المت به نص تورات پابندبود ومفاهیمى را به وجود آورد که درست در نقطه مقابل نظریه هاى ویلهاوزن, مایر وگونکیل بود. او تإکیدمى کرد که تورات مصدر اصلى تاریخ است و آنچه در مورد گذشته اسرائیل در آن آمده, تاریخ این منطقه و مردم آن را نشان مى دهد و براى اثبات تاریخ بودن تورات,همین دلیل کافى است که مى توان برخى از وقایع آن را با مصادرى غیر از تورات نیز ثابت کرد.امابسیارى از محققان از جمله شاگردان خود او مانند مندنهال, گیوس, لوک و ماتیوس با این نظریات به شدت به مخالفت برخاستند.
ضربه سخت دیگرى که در این زمینه به یهودیان محافظه کار و افراطى وارد آمداز سوىکارشناس اسرائیلى پروفسور زئیف هرتسوگ بود. وى در مقاله اى که در تاریخ1999/11/28 درروزنامه هاآرتس اسرائیلى منتشر شد , ثابت کرد که پس از هفتاد سال کنکاش وجستجو در آثارتاریخى به نتایج هولناکى دست یافته است: ((تمام آنچه از اجداد ما گفته شده چیزى جزافسانه هاى قدیمى نیست. اجداد ما به مصر مهاجرت نکردند و این کشور را به تصرف درنیاوردند. هیچ دلیلى بر وجود امپراتورى بزرگ داود و سلیمان وجود ندارد.))
او ادامه مى دهد: ((در بیست سال گذشته انقلابى در زمینه تاریخ اسرائیل به وجود آمده است. تمام محققانى که سالها به دنبال یافتن مدرکى بودند که داستانهاى تورات را ثابت کند, امروزه به این نتیجه رسیده اند که مراحل تشکیل قوم یهود با آنچه در تورات وجود داردکاملا مغایرت دارد ; یهودیان در مصر زندگى نکردند و این کشور را اصلا اشغال نکردند و ازهمه شگفت تر این که مملکت داود و سلیمان که وصف آن در تورات به عنوان نیروىعظیم منطقهآمده است تنها یک مملکت کوچک قبیله اى بوده است !
بنابر آنچه گفته شد روایات تورات دروغ بزرگى است که یهودیان با آن فکر سیاسى یهودى را درقرن بیستم پایه ریزى کردند و کتابى را که مضمون آن افسانه ها و خرافاتى است که هیچ منطقىآن را نمیپذیرد به کتابى تاریخى و غیر قابل مناقشه و دور از هرگونه شک و تردیدتبدیل کردند و توانستند به این وسیله هسته اصلى فکر صهیونستى را تشکیل دهند و تمام دنیا را به بر حق بودن خود قانع نمایند و در نتیجه طرح دولت یهودى از نیل تا فرات را به اجرا گذارند.
اما اکنون با از هم پاشیدن این دروغ بزرگ تاریخى آیا باز هم صهیونیسم که خودزاده این دروغ است مى تواند به آسانى به حیات خود ادامه دهد ؟ پاسخ این سوال به میزان هوشیارىغربیان و سنگینى خواب اعراب و مسلمانان بستگى دارد !
پى نوشت ها:
1. منظور از کتاب تورات در این مقاله تورات پس از انحراف است.
2. شخصى غیر از وزیر امور خارجه کنونى امریکا