جاى هیچ شک و شبهه اى نیست , پیروزى چشمگیر رزمندگان حزب الله در لبنان که منجر به طرد خفت بار اشغالگران صهیونیست از جنوب لبنان و تار و مار شدن شبه نظامیان مزدور انتوان لحد گردید, امیدى بس بزرگ در دل مسلمانان بطور اعم و در میان فلسطینیان بطور اخص بوجود آورد و آن اینکه مى توان بر این رژیم صهیونیستى پیروز شد و او را از فلسطین بیرون راند و این دیار را به صاحبانش و امت اسلامى بازگرداند.
عوامل پیروزى
عوامل پیروزى رزمندگان حزب الله بر صهیونیستها بسیارند و از آن جمله :
1ـ تمسک رزمندگان حزب الله به مکتب اسلام , توکل بر خداوند و اطمینان به نصرت الهى , شهادت طلبى و روحیه بسیجى و ایمان و اعتقاد به این مطلب که پیروزى نه بواسطه مذاکرات و قوانین بین المللى که با جهاد و مقاومت رقم مى خورد.
2ـ مشخص سازى هدف و اولویتها یعنى همان مقاومت تا بیرون راندن صهیونیستهاى اشغالگر از سرزمینهاى اشغالى و هدایت قطب نماى مقاومت به سمت هدف تا مسیر گم نشود, تعیین دشمن اصلى یعنى صهیونیستها و مزدوران آنان , تا دشمنان متنوع نشده و توان مقاومت براى رویارویى با دشمنان فرعى و یا فرضى به هرز نرود و از دشمن حقیقى دور بماند.
3ـ پیوند با قاطبه مردم (از هر قوم و مذهبى) و جلب اعتماد آنان در قالب یک نهضت مردمى متکى بر دفاع و صیانت از زمین و کرامت .
4ـ وجود رهبریت آگاه , مخلص و حکیمانه جهادى که خود راى نبوده بلکه بر رایزنى فیمابین و مشورت با هم پیمانان و ارزیابى و درک دقیق شرایط و پیچیدگى ها استوار است .
5ـ اعتماد و تکیه بر هم پیمانان نیرومند, مخلص و تاثیرگذار.
چه هم پیمانى و پیوند مقاومت با جمهورى اسلامى ایران و رهبریت آن که پشتیبانى و حمایت کامل و همه جانبه مادى , معنوى و تبلیغاتى را به دنبال داشت و از سویى حمایت سیاسى و پشتیبانى (سیاسى ـ تبلیغاتى) کامل سوریه و تاثیر این کشور در لبنان و فراهم آوردن پوششى مناسب براى مقاومت, سبب شد تا رهبریت سیاسى لبنان نیز در کنار مقاومت قرار گرفته وبه دفاع از آن بپردازد و یا حداقل با آن به خصومت نپرداخت . البته نباید از یاد برد که خود مقاومت مجدانه کوشید نه تنها در میان حکومتهاى عربى و اسلامى دشمن تراشى نکند بلکه سعى کرد حمایت و دوستى آنها را جلب و یا دست کم بى طرف نگه دارد.
6ـ مقاومت از سرزمین آزاد شده و در دامان ملت و بخش اعظم میهن, شکل و قوام یافت و این امر, هم به مقاومت عمق و قدرت مانور فزاینده اى در جنگ و گریز داد و هم باعث گردید دولت و ملت لبنان پیامدهاى عملیات جهادى و عواقب ددمنشى صهیونیستها را تحمل کنند.
7ـ اذعان واعتراف دشمن و جهانیان به اشغالى بودن جنوب لبنان و اینکه رژیم صهیونیستى با اشغال جنوب لبنان قصد حمایت شهرکها و مرزهایش را داشته و خواهان امضاى قرارداد صلح با لبنان بوده و هیچ گونه چشمداشتى به خاک لبنان و یا تداوم اشغال آن ندارد.
بازتاب پیروزى
عکس العمل در قبال این پیروزى در فلسطین به دو بخش تقسیم شد:
1) موضعگیرى رسمى : و به عبارتى موضع تشکیلات خودگردان است . این پیروزى که موجب عصبانیتش شده و کذب بودن مقوله اش در مورد ثمر بخشى مذاکرات و آمادگى صهیونیستها براى امتیازدهى را نشان داد. لذا برآن شد با این ادعا که صهیونیستها در عمل به قطعنامه شماره 425 از لبنان خارج شده و این اقدام به تشکیلات خودگردان کمک مى کند تا از صهیونیستها و جهان بخواهد قطعنامه هاى سازمان ملل درخصوص مساله فلسطین را به مورد اجرا بگذارد, تاثیر این پیروزى را کم رنگ جلوه دهد.
2) موضعگیرى مردمى و گروههاى اسلامى و...: فلسطینیان چه در داخل و چه خارج از آن با این پیروزى همساز شدند و آن را به فال نیک گرفته و نوید بخش سرآغاز شکست و نابودى دشمن صهیونیستى و زمینه ساز فروپاشى دولت غاصب فلسطین دانستند. این پیروزى ایمان به مقاومت و جهاد را دوچندان کرده و نشان داد که دشمن تنها زبان زور را مى فهمد. و اما بازتاب این پیروزى در میان گروههاى اسلامى فلسطینى که موجى از شور و شعف در محافل آنها بوجود آورده و جنبشهاى (( حماس و جهاد اسلامى)) در اغلب شهرهاى کرانه باخترى و نوار غزه, همایش هاى مردمى برگزار و رهبران این گروهها با ایراد سخنانى ضمن دعوت به جهاد و مقاومت و رد مذاکرات و امتیاز دهى , از تشکیلات خودگردان خواستند مذاکرات با دشمن را متوقف و از پیروزى در جنوب لبنان عبرت و سرمشق بگیرد و به سنگر مردم و مقاومت بازگردد. همچنین در مراسم گرامیداشت این پیروزى و در خیابانها, نقل و شیرینى توزیع شد وحاضران در این گردهمایى ها به سخنان جمعى از رهبران حزب الله از طریق تلفنهاى متصل به بلندگوها گوش فرا دادند.
گرچه نیروهاى امنیتى از پخش پیام دبیرکل حزب الله در همایش مردمى جنبش ((حماس)) در نابلس ممانعت بعمل آوردند. یک مطلب روشن و واضح است و آن اینکه مردم فلسطین همواره همصدا و همساز با حزب الله و رزم بى امانش بوده و اقدام دانشجویان دانشگاه بیرزیت به سنگسار کردن ژوسپن خیانت پیشه که عملیات حزب الله را تروریستى خوانده بود, خود مهر تاییدى بر این مدعاست . مردم مسلمان فلسطین با دقت تمام سخنان دبیرکل و رهبران حزب الله و نیز اخبار این پیروزى در لبنان را پى گیرى مى کردند. همچنین در همین رابطه هیاتى از جنبش ((حماس)) به ریاست رئیس دفتر سیاسى از لبنان دیدار و این پیروزى غرور آفرین را به مجاهدان حزب الله و دولت لبنان تبریک گفتند. هیئت ((حماس)) در جریان این دیدار با سیدحسن نصرالله و رهبریت حزب الله دیدار و گفتگو کردند کما اینکه با نخست وزیر و جمعى از مقام هاى لبنانى دیدارکردند.
افزون بر این شیخ احمد یاسین پیام تبریکى به عنوان دبیرکل و رهبریت حزب الله مخابره کردند.
حزب الله و جنبش ((حماس))
چنانچه خواسته باشیم میان حزب الله و ((حماس)) درخصوص عوامل پیروزى , مقایسه اى بعمل آوریم , به این نتیجه خواهیم رسید:
1ـ آنچه به چهار عامل از هفت عاملى که در ابتدا ذکرش گذشت مربوط مى شود اینکه این عوامل براى جنبش ((حماس)) فراهم بوده است. چه این تشکل یک جنبش جهادى است و اعضاى آن در مکتب جهاد وشهادت پرورش یافته و در ایثار , شهادت طلبى و انجام عملیات جهادى و شهادت طلبانه از یکدیگر پیشى مى گرفتند. عملیاتى که صدها تن از نیروهاى دشمن صهیونیستى را به هلاکت رسانده و یا مجروح ساخت و ترس را در دل نظامیان و شهرک نشینان انداخت . فرزندان جنبش ((حماس)) با اعتقاد راسخ به نصرت الهى وایمان به اینکه جهاد و مبارزه تنها راه رهایى فلسطین است , خط سازش و امتیاز دهى را نفى کرده و آزاد سازى سرتاسر فلسطین را نصب العین قرار داده اند. جنبش ((حماس)) با برخوردارى از رهبریت آگاه , مخلص , حکیمانه, و آماده جانفشانى, نوک پیکان حملات خود را متوجه دشمن صهیونیستى کرد و ضمن پیوند با مردم فلسطین , از کشانده شدن به رویارویى با تشکیلات خودگردانى که خود را به خدمت امنیت دشمن صهیونیستى درآورده است , خوددارى کرد تا مبادا سرگرم جنگ داخلى شده و از هدف اصلى دور شود.
برغم ترورهاى نظامى ـ سیاسى رهبران جنبش و سپردن هزاران تن از اعضایش به زندان و شکنجه , بحمدالله خللى در عزم و اراده جنبش وارد نیامد.
2ـ و اما عواملى که ((حماس)) و مقاومت فلسطینى فاقد آنست. با وجود آنکه رزمندگان فلسطین در کانون توجه مردم فلسطین و ملل عربى و اسلامى قرار داشته و برغم تائید بسیارى از حکومتها از جهاد و مقاومت و روى آورى جنبش ((حماس)) به بسیارى از دولتهاى عربى و اسلامى , لیکن حامى اصلى و فراگیر رزمندگان حزب الله یعنى جمهورى اسلامى ایران بنا به شرایط خاص و موضوعى نمى تواند ایفاگر همسان نقش حمایتى از جنبش ((حماس)), جهاد اسلامى و معارضان فلسطینى باشد.
از طرفى ایران بدلیل شرایط خاص فلسطین (حضور اشغالگر و مرزهاى بسته) قادر به حمایت نظامى و فراهم آوردن مستلزمات آن نمى باشد و دولت دیگرى که بتواند چنین نقشى را ایفاکند, وجود ندارد . کما اینکه نقش سوریه به حمایت دورادور معنوى و سیاسى محدود مى شود و از آنجائیکه براى هر کشور عربى و یااسلامى دشوار است , حمایت و جانبدارى خود را از جهاد و مقاومت براى آزاد سازى کل فلسطین و نابودى رژیم غاصب (اسرائیل) علنا اعلام کند تا مبادا در صحنه رویارویى با امریکاى هم پیمان و مدافع سرسخت این رژیم و هم چنین در عرصه رویارویى با جهان و سازمان ملل متحدى که این رژیم غاصب را به رسمیت شناخته است, به تروریسم و یا حمایت از تروریسم متهم شود. عملا کشورى که بتواند نقش سوریه را جبران نماید, وجود ندارد. این در حالى است که حزب الله در محافل بین المللى از حمایت و تإئید دولت لبنان برخوردار گشت.
دولت لبنان تمامى عواقب عملیات انتقامى صهیونیست ها از انهدام تإسیسات زیربنایى گرفته تا آوارگى صدها هزار شهروند لبنانى از شهر و روستاهایشان را بجان خرید.
اما ((حماس)) و مقاومت اسلامى در فلسطین به تشکیلات خودگردانى مبتلا گشت که براى حمایت از امنیت کیان و سربازان دشمن صهیونیستى و نابودى انتفاضه و مقاومت مسلحانه مردم فلسطین, بر سر کار نشانده شده است. ناگفته نماند مقاومت اسلامى چنان تلفات و وحشتى به جان دشمن انداخته بود که ((رابین)) نخست وزیر معدوم رژیم صهیونیستى آرزو مى کرد, غزه به زیر آب دریا برود و مهیاى خروج بى قید و شرط (همانگونه که باراک از جنوب لبنان متوارى شد) از غزه شده بود. با تداوم انتفاضه و تشدید و عملیات نظامى, اخراج بدون قید و شرط صهیونیست ها از کرانه باخترى و حتى قدس امکان پذیر بود و کرانه باخترى و غزه مى توانست پایگاه و نقطه شروع آزادسازى کل فلسطین گردد, لیکن عرفات و تشکیلات وى که بیم آن داشتند چنانچه این امر به دست نهضت اسلامى جامه عمل بپوشد, منجر به حاشیه نشینى جنبش الفتح و ساف شود, منافع شخصى و حزبى را بر مصالح ملى ترجیح داده و به خود اجازه دادند, رژیم صهیونیستى را به رسمیت شناخته و حقوق حقه فلسطین اشغالى 1948 و به عبارتى 78% از مساحت فلسطین را پایمال کنند.
عرفات و دار و دسته اش در قبال حکومتى خودگردان در بخش هایى از کرانه باخترى و غزه متعهد به خاموش سازى انتفاضه, سرکوب رزمندگان مقاومت و تإمین امنیت دشمن صهیونیستى گردید و در راستاى همین مإموریت هزاران تن از مجاهدان را به زندان انداخته و سرویس هاى امنیت تشکیلات خودگردان به ترور فرماندهان نیروهاى مقاومت تخریب چهره مقاومت و تروریسم خواندن آن مبادرت ورزیدند و با همتایان دشمن صهیونیستى و امریکایى بر ضد مردم و مقاومت همدست شدند.
محدودیت شعاع عملیاتى رزمندگان مقاومت اسلامى و محاصره آنان در داخل سرزمین هاى اشغالى و نیز بسته بودن مرزها با کشورهاى عرب همجوار, سیطره کامل دشمن صهیونیستى بر مرزهاى مشترک با همسایگان و همکارىاش با سازمان هاى امنیتى برخى کشورهاى همجوار نظیر اردن در مورد مبارزه و درهم کوبیدن ((حماس)) و بستن دفاتر آن و تبعید رهبرانش همه و همه به رغم تداوم حمایت هاى مردمى از جنبش ((حماس)) و مشى آن, نقش غیر قابل انکارى در تضعیف مقاومت بر جاى گذاشت.
در حالى که لبنان, کشورهاى عرب و تمام جهان انتوان لحد و ارتش او را نیروهاى مزدور صهیونیست ها قلمداد کردند, اما همین جامعه بین الملل و کشورهاى عرب و مسلمان تشکیلات خودگردان و ساف را که با چشم پوشى از میهن و مقدسات, همان نقش ارتش انتوان لحد بلکه نقش به مراتب فراترى را ایفا مى کند, به عنوان تنها نماینده قانونى ملت فلسطین مى دانند دلیل واپسین و بسیار حائز اهمیت, وجه تمایز میان حزب الله و ((حماس)) این که همه کشورهاى جهان از جمله خود صهیونیست ها اذعان و اعتراف دارند که جنوب لبنان سرزمینى اشغالى است.
در حالى که در طرف مقابل, جامعه بین الملل و اغلب رژیم هاى عربى و اسلامى (منهاى مردم) بلکه خود سازمان آزادیبخش فلسطین و رهبریت آن حقانیت رژیم صهیونیستى را در برپایى دولت خود بر سرزمین هاى اشغالى 1948 به رسمیت شناخته و از دشمن صهیونیستى مى خواهند از طریق مذاکره و پایبندى به اصل زمین در مقابل صلح از کرانه باخترى و غزه عقب نشینى کند که این خود نه تنها موجب تضعیف جایگاه مقاومت فلسطینى و کاهش هواداران آن مى شود, بلکه هم پیمانان او را به تنگنا مى انداخته و از مقاومت فلسطینى چهره اى خشن و تروریستى به نمایش مى گذارد که نه تنها برخلاف جریان آب شنا مى کند بلکه با منکر شدن حق دشمن صهیونیستى در برپایى دولت خود و تلاش براى نابودى آن!! خود را رودرروى رهبریت مشروع فلسطینى, رژیمهاى عربى و اسلامى و کل جهانیان مى بیند.
رژیم صهیونیستى موجودیتى بیگانه
یهودیان با اندیشه مذهبى و صهیونیستى کذایى در مورد سرزمین موعود از چهارگوشه جهان به فلسطین آمدند تا با برخوردارى از حمایت نیروهاى زورمدار و قلدر حاکم بر جهان درگذشته و حال در این کشور سکنى گزیده و دولت خود را برپا دارند و در میان پذیرش جامعه بین الملل, محافل رسمى کشورهاى عربى و اسلامى و حتى فلسطین, این موجودیت صهیونیستى به پایگاه نظامى مسلح به جنگ افزارهاى پیشرفته مبدل گشت و دیگر یک مشت سربازان استعمارى نبودند که توسط دولت متبوع خود براى اشغال کشور دیگرى گسیل مى شوند تا به محض اوج گیرى مقاومت به کشورشان بازگردند. و شاید وضعیت صهیونیستهاى اشغالگر در جنوب لبنان تا حدودى به وضعیت استعمارگران انگلیسى و فرانسوى و غیره شباهت داشته باشد که وقتى با قیام مردم و مقاومت مواجه شدند به کشورهاى خود بازگشتند, سربازان صهیونیست نیز با اوج گیرى مقاومت در جنوب لبنان به دولت غاصب خود بازگشتند و مورد استقبال خانواده ها و بستگان خود قرار گرفتند و از نجات یافتن خود خوشحال گشتند در حالى که شکستشان در فلسطین به معناى آوارگى مجدد و بازگشت به موطن اصلى آبا و اجدادشان خواهد بود. این همان تفاوت بنیادین و خطیرنهفته در عقب نشینى چند هزار نفرى از ارتشى اشغالگر از جنوب لبنان با از هم پاشیده شدن دولت و نابودى یا کوچ میلیون ها متجاوز مى باشد.
آزادسازى فلسطین بر عهده کل امت است
اولا: بر ماست که همواره از تجربه موفق مومنان مجاهد اندک شمار حزب الله در آفریدن این پیروزى بر جمعیت انبوه ارتش صهیونیستى که با شعار این فرموده بارى تعالى: ((کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله والله مع الصابرین)) صورت گرفت, سود جسته و با اطمینان از پیروزى, امت را به گردونه و میدان درگیرى سوق داد.
ثانیا: بدون ورود به جزئیات طرح, امت براى آزاد سازى فلسطین و براندازى رژیم صهیونیستى از صفحه روزگار که توسط امام خمینى(ره) و رهبر انقلاب آیت الله العظمى خامنه اى و سید محمد خاتمى ریاست جمهورى اعلام و مورد تإکید قرار گرفت و در واقع همان موضع جنبش هاى مبارز اسلامى در فلسطین, ملت فلسطین و ملل عربى و اسلامى است, بنابراین نقش ها به نحو ذیل قابل تقسیم مى باشد:
حوزه فلسطینى
ملت فلسطین باید حق خود را در کل فلسطین حقى مشروع, تاریخى و دینى بداند و نباید هر گونه امتیازدهى و یا پایمال شدن بخشى از حقوق حقه خود را بپذیرد و از هر امتیازده افراطگرى تبرى و اعلام بیزارى کند و خود را بخشى از امت عربى و اسلامى بداند.
ملت فلسطین باید اعلام کند که فلسطین سرزمین وقف اسلامى و براى همیشه متعلق به امت اسلامى است. این ملت (فلسطینى) همچنین باید به مقاومت خود بر ضد صهیونیست ها و ایادى آنها ادامه داده پناهندگان فلسطینى هرگونه جبران مالى, مهاجرت و یا اسکان در کشور دیگرى را رد کرده و به مطالبات بر حق خود همانا بازگشت به میهن و آزادسازى کشورشان ادامه دهند و حتى اگر همه کشورهاى عرب و اسلامى, دشمن صهیونیستى را به رسمیت شناختند هیچ گاه دچار یإس و نومیدى و سرخوردگى نشوند. زیرا بر حق بوده و حقى که خواهانى در پى آن باشد, هرگز از بین نمى رود.
حوزه گروه هاى اسلامى ـ ملى فلسطینى
این گروه ها باید به مخالفت خویش با به رسمیت شناختن رژیم غاصب صهیونیستى حتى اگر تشکیلات خودگردان و ساف آن را به رسمیت شناخته باشد, ادامه دهند. گروه هاى اسلامى ـ ملى فلسطینى باید که مشروعیت نمایندگى مردم را از ساف و تشکیلات خودگردان بازپس ستاند و با هرگونه امتیاز دهى و یا چشم پوشى از بخشى از فلسطین به مخالفت بپردازند و مردم فلسطین را به وسیله مکتب اسلام و امید کامل به نصرت الهى بسیج نمایند و آنها را از راه دادن یإس و سرخوردگى به میان خود برحذر دارند. کما اینکه باید حق مردم فلسطین در سرزمین خود و مخالفت با هرگونه امتیازدهى و تضییع حقوق حقه را مورد تإکید قرار داده و ضمن بسیج نیروها در مسیر جهاد و مقاومت, رد هرگونه اسکان در کشورهاى دیگر و غرامت مالى, ملل عرب و مسلمان را به تحمل مسوولیت هاى خود در قبال فلسطین و آزادسازى آن فرابخوانند و از هر تلاشى در سازماندهى صفوف مقاومت و جهاد دریغ نورزند.
حوزه امت عربى و اسلامى
امت عربى و اسلامى و رهبران رشید آن باید اسلامیت آرمان فلسطین را اعلام و آن را زمین وقف اسلامى بداند که هیچ کس حق چشم پوشى و یا تضییع حتى ذره اى از خاک آن را ندارد گرچه این عمل از جانب برخى از فلسطینیان و یا عرب صورت بگیرد.
امت عربى و اسلامى باید از نیروهاى مخالف سازش و گروه هاى مقاومت مردمى فلسطین حمایت کرده و از به رسمیت شناختن رژیم غاصب صهیونیستى ممانعت به عمل آورد و آن دسته از کشورهایى که این رژیم را به رسمیت شناخته اند, متقاعد سازد تا این اعتراف خود را باز پس بگیرند. از دیگر اقداماتى که امت عربى و اسلامى مى تواند انجام دهد, این که با هرگونه عادى سازى روابط با این رژیم غاصب و نامشروع مخالفت کرده و آن گروهى را که اقدام به چنین کارى کنند, خائن قلمداد کند.
امت عربى و اسلامى باید ایمان به نصرت الهى را تقویت, حمیت اسلامى را نشر و به تجهیز نیروى لازم براى این جنگ سرنوشت ساز روى آورد و تلاش نماید موازنه قوا را به سود امت اسلامى رقم زند و موجبات اتحاد, امیدوارى و اعتماد به نفس را فراهم و دشمن و حامیانش را خوار و ترس و وحشت را در دل یهودیان زبون و بزدل (نبرد سرنوشت ساز در فلسطین) بیندازد.
امت عربى و اسلامى باید ضمن مبارزه با کوچ یهودیان به فلسطین, یهودیان مقیم این دیار را به ترک فلسطین و بازگشت به کشورهایشان که همچنان شناسنامه و گذرنامه آن را نزد خود محفوظ نگه داشته اند ترغیب کنند.
امت عربى و اسلامى باید روابط خود را با دیگر کشورهاى جهان متناسب با موضع آنها در قبال حقانیت فلسطینیان در فلسطین, موضع مثبت و یا منفى در قبال رژیم غاصب صهیونیستى تنظیم کند که در آن هنگام وعده پیروزى الهى و تمکین بندگان مومنش تحقق خواهد یافت.
((و یومئذ یفرح المومنون بنصرالله ینصر من یشإ و هو العزیز الرحیم))
(به نقل از صداى فلسطین اسلامى)