((ملت عزیز در طول 50 سال سیاه اخیر ستمشاهى گرفتار مجلات و روزنامه هاى تخریب کننده و فاسد کننده نسل جوان و از آنها بدتر سینماها و رادیو تلویزیون بود که با برنامه هاى خود ملت را به حد وافر در آغوش غرب و غرب زده ها غلتانیدند و ضررهاى رسانه هاى گروهى از خرابى توپ و تانک و سلاح هاى مخرب بالاتر و بدتر است. امروز نیز که از تفاله هاى آن رژیم فاسد عددى مانده است اگر بطور قاطع با آنان برخورد نشود خطر ولو در دراز مدت کشور را تهدید مى کند و سهل انگارى در این مورد ساده اندیشى است و بر متعهدان است که کوشش کنند و از انحراف گرچه جزیى باشد جلوگیرى نمایند.))
(حضرت امام خمینى(ره) صحیفه نور, ج19, ص110 ـ 109)
هرچند تلخ و ناگوار است ولى باید اعتراف کرد که امروزه خطر جدى با توطئه دشمنان خارجى و داخلى و مساعدت برخى از افراد غافل, داعیه داران اسلام و انقلاب! به اجرا درمىآید که انقلاب اسلامى و بالاتر از آن باورهاى دینى و ارزشهاى اخلاقى را بطور جدى تهدید مى کند, نه تنها بصورت اشاعه منکرات و فسق و فساد بلکه در قالب بدعت و تحریف تدریجى دین که خواسته یا ناخواسته به آن دامن زده مى شود و اگر امروزه چاره جویى نشود و زمام کار از دست خارج گردد فردا دیر و غیر ممکن خواهد بود! در خصوص شیوع و اشاعه منکرات و مفاسد دلائل فراوان است که در اینجا تنها به خلاصه گزارشى که برخى مسئولین امور اجتماعى ارائه داده اند اشاره مى شود:
در نشستى که نمایندگان مجلس و مسئولان سازمان بهزیستى درباره مهمترین مسائل و مشکلات اجتماعى شهر تهران داشتند معاونت اجتماعى سازمان بهزیستى ضمن ارائه آمار جرائم سال 78 اظهار داشت: سال گذشته هر روز به طور میانگین 13 مورد قتل عمد, 61 مورد قتل غیر عمد, 1056 عمل خشونت آمیز منجر به ضرب و جرح, 707 مورد سرقت غیر مسلحانه, 7 مورد خودکشى منجر به مرگ و 131 مورد طلاق رخ داده است. وى تصریح کرد این آمار در مقایسه با کشورهاى هم تراز ایران ناخوشایند است و زیبنده پایتخت یک کشور اسلامى (ام القراى اسلامى) نیست! وى در مورد تخلفات انجام شده در محدوده تهران افزود: شاخص سرقت غیر مسلحانه در تهران به میزان 529 مورد به ازاى هر 100 نفر است که در این میان شهررى 5139 مورد به ازاى هر 100 نفر رتبه اول را در سطح کشور داراست. شاخص طلاق در سال 78 در تهران بیش از 14 هزار مورد در یکصد هزار بوده که نشان مى دهد 15/21 درصد از ازدواج هاى تهران به طلاق منجر شده است.
در این گزارش از مسإله اعتیاد به مواد مخدر بویژه در میان جوانان در حوالى سن 18 سالگى و با سابقه سیگار و مشروبات الکلى صحبت شده که این خود داستان غم انگیزى دارد.
(نقل از آفتاب یزد, ارمغان بهزیستى , شماره 26, آذرماه 79)
آمار و ارقام جنایت و فساد و اعتیاد از این قبیل فراوان است که اینها آژیر خطرى است براى آینده کشور و بویژه نسل جوان و هشدارى جدىتر براى مسئولان امور در این روزگار وانفسا! که همه در پى منافع شخصى و گروهى خود افتاده و از سرنوشت جامعه غافل اند!
سخن این است که فریضه بزرگ امر به معروف و نهى از منکر با آن همه اهمیتى که در اسلام دارد چرا امروزه به بوته فراموشى سپرده شده و تنها نامى از آن مانده و در برابر منکرات حساسیتى در خور توجه دیده نمى شود؟ که این خود ضایعه اى است دردناک و جداگانه از آن باید سخن گفت. و از آن بدتر تحریف معروف و منکر است که با اساس شرع و احکام الهى مرتبط مى گردد.
توضیح آنکه گاهى یک عمل منکر در جامعه انجام مى شود اما رنگ شرعى ندارد و در قالب یک خلاف شرع صورت مى پذیرد که البته زشت و غیر قابل قبول است اما هرگاه همین عمل منکر رنگ معروف بخود گیرد و زیر لواى دین, انجام شود خطر عظیم تر و هزاران بار از اصل عمل منکر زیان بارتر است و نه تنها اصول و ارزشهاى اسلامى را از درون چون موریانه مى خورد و در ظاهر از قداست و حرمت مى اندازد بلکه باورهاى اعتقادى و بینش نسبت به دین را متزلزل مى سازدو به تحریف مى کشاند که بازسازى آن دشوار و یا غیرممکن است و رسوبات آن طى قرن ها و در میان نسل ها پابرجا مى ماند.
به همین دلیل است که روایات معصومین از این پدیده شوم نکوهش فراوان نموده و آن را از ((ترک امر به معروف و نهى از منکر)) و حتى از ((امر به منکر و نهى از معروف!)) بدتر و خطرناک تر شمرده است.
در سخنان پیامبر گرامى(ص) آمده است که حضرتش ضمن بیان آینده اسفبار اسلام و مسلمانان فرمود: ((کیف بکم اذا فسدت نسائکم و فسق شبانکم)).
چگونه خواهید بود زمانى که زنانتان فاسد شوند و جوانانتان فاسق گردند؟
یاران پیامبر عرض کردند: ((کیف یکون ذلک)) چگونه چنین وضعى پیش خواهد آمد؟!
پیامبر فرمود: ((و شر من ذلک, کیف بکم اذا لم تإمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر)) و بدتر از این خواهد شد, آنگاه که امر به معروف و نهى از منکر نکنید!
اصحاب گفتند: ((و کیف یکون ذلک)) چگونه چنین خواهد شد؟!
فرمود: ((و شر من ذلک, کیف بکم اذا امرتم بالمنکر و نهیتم عن المعروف))و بدتر از این هنگامى است که امر به منکر کنید و نهى از معروف نمائید!
یاران عرض کردند: یا رسول الله: مگر چنین چیزى ممکن است ((و کیف یکون ذلک))؟ فرمود: ((و شر من ذلک اذا رإیتم المعروف منکرا و المنکر معروفا))و بدتر از این هم خواهد شد, آنگاه که معروف را منکر ببینید و منکر را معروف!
این روایت به روشنى از نگرانى پیامبر خدا(ص) نسبت به آینده دین پرده برمى دارد و آن ظهور بدعت در لباس سنت و منکر در قالب معروف است.
و در روایت دیگر از نبى اکرم(ص) درباره اوضاع آخرالزمان آمده است که: ((السنه فیهم بدعه والبدعه فیهم سنه))(1) سنت در میان آنها بدعت است و بدعت به عنوان سنت شناخته مى شود!
در این راستا امیرالمومنین(ع) نیز خطبه اى دارد که در بخشى از آن چنین آمده است:
((و انه سیإتى علیکم زمان لیس فیه شىء اخفى من الحق و لا اظهر من الباطل و لا اکثر من الکذب على الله و رسوله و لیس عند اهل ذلک الزمان سلعه ابور من الکتاب اذا تلى حق تلاوته و لا انفق منه اذا حرف عن مواضعه و لا فى البلاد شىء انکر من المعروف و لا اعرف من المنکر)).(2)
همانا براى شما زمانى خواهد آمد که در آن زمان چیزى مخفى تر از حق و آشکارتر از باطل و فراوان تر از بستن دروغ به خدا و رسول نیست و کالایى کسادتر از قرآن یافت نشود اگر آن را درست تلاوت و تفسیر کنند و رایج تر از آن چیزى نخواهد بود اگر آن از معنى اصلى تحریف کنند و در شهرها چیزى ناشناخته تر از معروف و آشناتر از منکر دیده نخواهد شد!
ناگفته پیداست که این روایات را به زمانى خاص نمى توان اختصاص داد و در هر عصر و زمان چنین وضعى ممکن است پیش آید و تعیین اینکه نظر پیامبر و على ـ علیهما الصلوه والسلام ـ به کدام زمان بوده کارى است دشوار که در اصل مطلب یعنى آن بیم تحریف دین, تإثیر ندارد.
رنجنامه درد آشنایان اسلام
در چنین اوضاع و احوالى است که دین باوران و دین شناسان واقعى در عین حالى که مسئولیت سنگین است رنج مى برند و خون دل مى خورند و دلهایشان در سینه ها ذوب مى شود چرا که تاراج ارزشهاى دین را مى بینند که در این راستا نیز روایات هشدارهاى فراوانى داده اند.
پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: ((یإتى على الناس زمان یذوب فیها قلب المومن فى جوفه کما یذوب الانک فى النار ـ یعنى الرصاص ـ و ما ذلک الا لما یرى من البلإ و الاحداث فى دینهم و لایستطیعون له غیرا)).(3)
براى مردم زمانى خواهد آمد که قلب مومن در درونش ذوب شود همانگونه که سرب در آتش ذوب مى گردد. و این نیست جز به خاطر اینکه دین خود را دستخوش بلا و آفات و ملعبه و حوادثى مى بینند که قادر نیستند از آن جلوگیرى کنند.
هرچند در طول تاریخ اسلامى رویدادهایى از آنچه رسول گرامى فرموده اند بسیار رخ داده است از آن هنگام که پیامبر اکرم بدرود حیات گفتند فتنه آغاز شد و با ظهور امویان و مروانیان و عباسیان بدعت ها و تحریف ها و جعل حدیث و فتواهاى ناروا به وسیله راویان و عالمان وابسته به دربارهاى ظلمه اوج گرفت و اگر نبود مجاهدات علمى اهلبیت و پیروانشان از اسلام چیزى باقى نمانده بود.
و در اعصار بعدى نیز روند حق و باطل ادامه یافته و اسلام وابسته به دربارها با اسلام نشإت گرفته از وحى و سنت و سیره معصومین همواره در تقابل بوده اند, تا این زمان که اسلام محمدى(ص) با اسلام آمریکایى در تقابل است و این رسالت اندیشمندان و فقیهان وارسته و دلسوز بوده که همواره پاسدار حریم دین و فقه اسلامى و کتاب و سنت و عترت نبوى بوده اند. آنها حتى از پشت دیوارهاى استبداد حاکمان و درون قفس هاى آهنین و زیر شکنجه و تازیانه دشمن حقانیت اسلام و فقه شیعى را فریاد کرده اند و چه فداکاریها که شهداى فضیلت و فقاهت در این راه نثار کرده و اعلام و مشایخ فقه جعفرى شهادت را استقبال نموده و در جبهه و محراب و زیر شکنجه جلادان جان سپرده اند تا حقانیت فقاهت و اجتهاد را با خون خود به اثبات رسانده امضإ کنند. اگر امروز فقه جعفرى که همان سنت راستین نبوى است پایدار مانده و به دست ما رسیده است و حلال و حرام دین که تا قیامت باید جاودانه بماند حفظ و حراست شده و بنایش آزاد از آفات باقى مانده به برکت همین فداکاریهاست که طلایه دارش ائمه معصومین بودند که خود تازیانه استبداد را تحمل کردند تا آئین جدشان را پاسدارى کنند وبه شعیانشان نیز دستور دادند اگر تازیانه بر سرهایشان بخورد, فقه دین را بیاموزند و به نسل هاى بعدى منتقل کنند. امام صادق(ع) به ((ابان بن تغلب)) فرمود: ((دوست دارم یاران من تازیانه دشمن را بر سر تحمل کنند و فقه دین را فرا گیرند لوددت ان إصحابى ضربت رئوسهم باسیاطه حتى یتفقهوا)).
و به عالمان دین آموختند که هرگاه بدعت ها در دین ظاهر شد علم خود را آشکار کنند و پرده از روى بدعت و سنت بردارند که در غیر این صورت مستوجب لعن و نفرین خواهند بود. ((اذا ظهرت البدع فى الدین فعلى العالم ان یظهر علمه و الا فعلیه لعنه الله)).
رسالت امروز سنگرداران دین
بارى این میراث گرانسنگ امروزه به دست پیشوایان اسلام و سایر مومنان دین باور رسیده است. و بى گمان و تردید حوزه هاى دینى و علمى و سنگر داران شریعت احمدى(ص) در خط مقدم دفاعى اسلام قرار دادند. علاوه بر این در کشور ما که خانه اهل بیت است, انقلابى رخ داده با ویژگى اسلامى, و به فرموده امام راحل, اسلام ناب محمدى(ص) و نه اسلام امریکایى. وگرنه دولتمردان رژیم پیشین نیز مدعى اسلامیت بودند. روضه خوانى هم مى کردند, قرآن هم چاپ و نشر مى نمودند و به زیارت نیز مى رفتند و اجازه عزادارى و سوگوارى هم مى دادند و تظاهر به دیندارى هم مى نمودند این در حالى بود که آنها سر در آخور استعمار داشتند و با امپریالیسم و صهیونیسم بر سر یک سفره مى نشستند و مروج فساد هم بودند و بى حجابى و فحشإ و میگسارى و فرهنگ و هنر کذایى را دامن مى زدند و با سلاح استبداد هر نفس کشى را نفس در سینه حبس و خفه مى کردند. اما با این همه یک مطلب روشن و شفاف بود که کسى انتظار نداشت رژیم پهلوى و اربابان و اذنابش حامى دین و شوونات و ارزشهاى اسلامى باشند, رژیمى بود سلطنتى و عنوان اسلامى را یدک نمى کشید. خط اسلام راستین و فقه حوزوى و سنت هاى دینى با آنچه رژیم مدعى بود کاملا مرزبندى شده بود, به عبارت خلاصه تر: کسى اسلام را با عملکرد حکومت نمى شناخت و بدعت رنگ سنت نگرفته بود و حق و باطل آمیخته نبود.
تحریف خزنده در لواى دین!
و اما امروز باید پذیرفت که همان آفتى که در طول تاریخ به سراغ اسلام آمده و دست تحریفى به دامن دین دراز کرده, امروز نیز از آستین دشمنان اسلام و با غفلت خودىها, بیرون شده و با هجومى پرشتاب و بى امان, دین و ارزشهاى اسلامى و انقلابى را مورد حمله قرار داده است. گاه زیر عنوان سیاست و جبهه و تشکل سیاسى و گاه زیر لواى اقتصاد و گاه در لباس فرهنگ و هنر و گاه اصلاحات و نظایر آن و انطباق دین با شرایط زمان و به جاى این که دین در همه عرصه ها حرف اول را بزند تلاش بر این است که دین را پیرو شرائط و زمان کنند و قرائت هاى مختلف از دین داشته باشند, همه براى اسلام گریبان مى درند.
و حرف دین بسیار است اما در عمل از این شعار رنگ چندانى به چشم نمى خورد. ناظران خودى و بیگانه دین را با عملکردها مى شناسند. عدالت اسلامى! را با شکاف هاى طبقاتى موجود, اقتصاد اسلامى را با اقتصاد کنونى و نظام بانکدارى فعلى که هویت شرعى آن جاى سوال است. فرهنگ و هنر اسلامى را با عملکرد فرهنگى و هنرى موجود در برخى وزارتخانه ها و سینماها و هنرپیشه هاى زن و مرد و عکس هاى رنگین شان در مجلات و روزنامه ها و تئاترها و سریالهاى تلویزیونى که جاى خیلى حرف و حدیث است. حجاب زن مسلمان را با چهره هاى عروسکى جدید با سراندازى اندک و آرایش هاى کذایى در بازار و خیابان و مدرسه و دانشگاه و ادارات و نمایشگاه ها که چندان از زمان عصر طاغوت کم ندارند! و نظام ادارى را با عملکرد ادارات ما که رشوه فساد آن دست ادارات عصر طاغوت را از پشت بسته است, و جامعه ایده آل موعود را پس از بیست سال از انقلاب گذشته به جامعه آلوده به مفاسد و مواد مخدر و لجام گسیختگى دختر و پسر در پارک ها و نمایشگاه ها و پارتى ها و غیره و این سوال همه جاست که آیا نظام اسلامى موعود همین بود؟!
و این را فراموش نکنیم که چشم دنیا بویژه مسلمانان رنج دیده جهان به سوى ما و عملکردهایمان دوخته است تا تجربه انقلاب اسلامى را ببینند همانگونه که شکوه انقلاب را در برابر قدرت هاى شیطانى استکبارى در قله اى بسیار بلند مى بینند و خود نیز شاهد چنین عظمتى در خارج و در انظار جهانیان هستیم. اما اسف بار این است که در داخل شاهد جریان هایى باشیم نومیدکننده و دور از انتظار, آن هم در شرائطى که نظام اسلامى حاکم است که پیاده کردن احکام دین در بنیاد اولیه اش تعبیه شده و انقلاب جز براى پیاده کردن احکام و شعایر شریعت و مبارزه با مظاهر فسق و فساد تحقق نیافته و صدها هزار قربانى از بهترین چهره هاى علمى و جهادى و جوانان پاک و معصوم این مرز و بوم گرفته و رهآورد هزاران معلول و مصدوم و خانواده هاى داغدیده شهدا و اطفال یتیم مى باشد که انگیزه اى جز دفاع از ارزشهاى اسلامى و مبارزه با فساد در همه چهره هایش, نداشته اند و نمى دانیم که عواقب امر چه خواهد بود؟
ارتجاع پرشتاب!!
و شگفت اینکه این رجعت به جاهلیت پیشین چه سریع دارد اتفاق مى افتد و بیش از دو دهه از انقلاب نگذشته چرخشى به عملکرد عصر طاغوت با شتابى فزاینده مشاهده مى شود و وارثان انقلاب ناظر غارت دست آوردهاى خون عزیزان خود مى باشند.
و در حالى که هنوز گروهى از اسراى جنگ تحمیلى در چنگال دشمن اسیرند و در زندان هاى مخوف دشمن پوسیده شده اند, اما یکه تازان عرصه فرهنگ و سیاست و اجتماع زیر لواى فریبنده آزادى, مطلق العنان و یله و رها بر ارزشها مى تازند و هرچه مى خواهند زیر لواى سیاست ننگین تساهل و تسامح مى کنند و نام آن را اسلام و اسلامیت مى گذارند و چه بگویم که شرح این ماجرا در قالب یک مقال نمى گنجد و سینه هاى دردمند نمى دانند حرف خود را با که بگویند که آن چه البته به جایى نرسد فریاد است. نه به فریاد علما و مراجع بزرگ توجهى مى شود و نه هشدارهاى دلسوزانه و روشنگر رهبر انقلاب, و نه آه و ناله هاى مردم دردآشنا و جامعه عرصه گاه تاخت و تاز مشتى سیاسى کاران لیبرال و تازه به دوران رسیده و درد و رنج تجربه نکرده, و در پى آب و نان و رفاه و تجمل و عنوان شده است و گروهى سوداگران مرگ و جمعى از زنان و دختران لجام گسیخته و جماعتى از اصحاب قلم هاى بى درد, و پاره اى از هنرمندان! و هنرسازان و مروجین فرهنگ ((فمینیسم)) وزن گرا به میدان آمده اند. کافى است به سر در سینماها و تبلیغات سینمایى و مغازه هاى مجاز نوار فروشى! با عکس هاى رنگى زنان به شیوه عصر طاغوت و محیط پارک ها و خیابان ها و حتى مدارس و دانشگاه ها که محل تربیت نسل جوان است نگاهى گذرا بشود. گستاخى تا بدانجا رسیده که باندهاى فحشإ پارتى هاى شبانه به رسم عصر پهلوى و مجالس رقص زن و مرد با شرکت عناصر فاسد داخلى و خارجى تشکیل مى دهند که این از احساس امنیت کردن این باندها حکایت دارد! و بى عرضه گى دستگاه هاى مسئول نظارت و بى تفاوتى هاى دیگر در سطوح مختلف را بیانگر است.
زمینه سازان مفاسد
از این موارد بگذریم. به عوامل پیدایش چنین فضایى بیشتر تإمل کنیم. چرا چنین وضعى پیش آمده, مقصر و کمک مقصر کیانند؟ این نیز مطلب در خور تإمل دیگرى است و مطالعه و بررسى کارشناسانه علمى و اجتماعى را طلب مى کند. قدر مسلم این است که همه اینها را نباید به گردن توطئه گران خارجى و مهاجمان فرهنگى آن سوى مرزها انداخت. اگر مزاج جامعه از بعد اخلاقى و تغذیه فکرى و فرهنگى نیرومند باشد میکرب هاى خارجى کمتر زمینه نفوذ مى یابند. وضع اقتصادى مردم, تورم فزاینده, نابسامانى هاى دیگر زندگى, وعده ها و امیدهاى تحقق نیافته, بیکارى و بىآرمانى, عملکردهاى متضاد جناحى, و تناقض هاى شعار و عمل, آزادىهاى بى قید و شرط اخیر, تبلیغات رسانه اى و ماهواره اى و مطبوعاتى به خصوص در دو سه سال گذشته و سیاست فرهنگى تساهل و اباحیگرى برخى مسئولان بى مسئولیت و تشویق و تقدیر از عملکرد آنها با طورمارهاى بلند بالا و لیبراریزه کردن فرهنگ در پاره اى سطوح و گشودن فضاى اجتماع به صادرات غربى و بیگانه و ترویج فرهنگ مصرف و تجمل از این طریق و نبودن دستگاه نظارتى قوى و قاطع و آسیب شناس و عمل گرا و تبلیغات توخالى ضد تبلیغ!
و عوامل دیگر که جاى بحث و سخن دارد هر یک به نوعى در پیدایش این فضا موثر بوده است و اگر راستى دلسوزان ما که بسیارند درصدد چاره جویى اند این درد با شعارهاى دیوارى و تبلیغاتى و عکس و پوستر با هزینه هاى کلان درمان نمى شود تتبع کارشناسانه مى خواهد, تإمل و مطالعه و مشاوره مى طلبد, برنامه و آئین نامه لازم دارد و بالاتر از همه عمل صالح و هدایت و کنترل و تلاش همه جانبه مى خواهد و این هنگامى میسر است که تشکل هاى همسو, جناح هاى مومن به انقلاب به دشمن مشترک فکر کنند نه این که براى فرد از درون دشمن بتراشند و نیروهاى خود را صرف نابودى یکدیگر کنند که نتیجه آن لطمه بر اسلام و کشور و امت است و همانگونه که مکرر گفته ایم درد امروز ما توسعه سیاسى نیست که جز بلا و مصیبت براى جامعه به بار نیاورده است, درد امروز ما یکى از ناحیه زندگى روزمره مردم و مسائل اقتصادى آنها و دیگرى مسائل فرهنگى و اخلاقى و تمام...
آنچه در این مقال تحریر مى شود نه به منظور آیه یإس خواندن و روح نومیدى دمیدن است که آن را گناه مى دانیم, بلکه به عنوان اظهار درد است براى درمان که نگفتن آن گناه است و صدیق آن است که از سر صدق سخن بگوید نه آنکه به دروغ و فریب, هندوانه زیر بغل بگذارد. باشد که مسئولان ذىربط با اینگونه تذکرات و مشابه آن که از هر سو به گوش مى رسد به خود آیند و به فکر چاره برآیند و رسالت دینى و الهى خود را بازنگرى کنند.
پى نوشت ها:
1. سفینه البحار.
2. نهج البلاغه, خطبه!47
3. وسائل الشیعه, ج6, ص411.