((هفته فرهنگى ایران در کویت براى اولین بار از 15 تا 20 اردیبهشت 80 به عنوان پایتخت فرهنگى کشورهاى عربى به اجرا گذاشته خواهد شد, ارکستر ملى ایران متشکل از 50 نوازنده زن و مرد قرار است دو برنامه سنتى, ایرانى در کویت اجرا کنند))
(روزنامه انتخاب 15 / 2 / 80)
این خبر در صفحه هنرى فوق الذکر که معمولا به عکس هاى رنگى و جذاب هنرمندان زن و مرد, داخلى و خارجى, با حجاب و بى حجاب مزین است! با تصویر رنگى گروه 50 نفره نوازندگان ارکستر ملى که زنان نوازشگر پیشاپیش گروه جلب نظر مى کردند درج شده بود. این بهانه ما را بر آن داشت, تا در پیرامون مسائل هنرى فرهنگى از این دست که اخیرا رواج بازار هنر و عرصه سینما و خوراک روزنامه ها و مجلات و حتى تلویزیون ها شده است, حاشیه اى بنگاریم. خبر فوق تنها مورد نیست که نوازنده یا خواننده زن و مرد به کشورهاى خارجى اعزام مى شوند تا هنر کشورمان را به نمایش بگذارند! بلکه طى دو سه سال اخیر و از آن هنگام که لیبرالیسم فرهنگى یعنى سیاست تساهل گراى غربى در فرهنگ و ارشاد و کشور ما رخنه کرد, و با عنوان آزادى زن و مشارکت زنان و مردان در همه زمینه ها پا به عرصه نهاد, و سیاست تساهل و تسامح در قالب دین جا زده شد! اخبار از این دست یکى دو تا نیست. اما نقطه نظر ما در این مجال, فمینیسم یا زن گرایى به شیوه نوین است که در سایه سیاست فرهنگى و هنرى جارى, پرشتاب رو به گسترش است و اگر ناظران متعهد و عوامل موثر و دردمندان باغیرت براى آن چاره اى نیندیشند, علاوه بر اینکه نسل جوان و نسلهاى آینده ما رفته رفته به همان ابتذال و پرتگاهى رهسپار خواهد شد که در عصر شاهى ره مى سپرد, حیثیت نظام و آبروى اسلام را در دید جهانیان مخدوش خواهد ساخت که خسارتى است غیر قابل جبران.
بر اینها باید افزود حضور نمایشى چهره هاى رنگ و روغن شده زنان در کنار مردان و جوانان پسر و دختر و تصاویر و پوسترهاى هنرمندان زن و ستاره هاى جدید سینما و عرضه آن در فروشگاههاى مجاز! صوت و تصویر و استفاده ابزارى در تبلیغات تجارى با عکس هاى طویل و عریض و پرجاذبه و لاابالیگرانه زنان به منظور جلب مشترى براى حضور در پارتى ها و شوها و شب نشینى ها بر سر چهار راه ها و اتوبان ها که دست آورد همان سیاست تسامح و تساهل و حاصل جشنهاى فرهنگ و هنر به شیوه جدید است که با حضور هنرمندان خارجى و داخلى برگزار مى شد و اینک به ثمر نشسته و زمینه ساز دگرگونى چهره جامعه اسلامى ما به سوى فرهنگ غربى و ضد اسلامى شده است. گواه این مطلب فضاى پارک ها, خیابان ها, سینماها و حتى فضاهاى آموزشى و دانشگاهى است و هر روز حادثه دردناکى چون فرار دختران, تجاوز و قتل و اعتیاد و اختلافات خانوادگى را موجب شده است و کسى به فکر چاره سازى نیست و با بى تفاوتى روبرو است.
شرح این ماجراى تلخ در حوصله این مقال نمى گنجد که در اینجا گفتنى بسیار است, اما در حال حاضر خبر صدر مقال است, که در حاشیه آن, به بیان چند نکته مهم مى پردازیم:
1ـ روند جارى از حضور زنان در صحنه هنر و فرهنگ بدانسان که اشاره شد با موازین اسلامى که کارگزاران هنرى, فرهنگى ما مدعى آنند وفق نمى دهد! نظام حاکمه و یا اجتماعى ما بخواهد یا نخواهد, هر حادثه اى که در اجتماع ما رخ دهد و هرگونه سیاستى اتخاذ شود, متإسفانه به حساب اسلام گذاشته مى شود, مخصوصا نقاط منفى که بطور طبیعى بیشتر جلب نظر مى کند و مجال نمى دهد نقاط مثبت فرهنگى و اسلامى و ارزشى که بحمدالله چشمگیر است ظهور و بروز کند. لباس هرچند تمیز و آراسته باشد, اما چند نقطه چرکین کافى است که آن را از آراستگى ساقط کند. فرد و جامعه و نظام نیز چنین اند. اگر کوچکترین عملى به نام دین و زیرنگاه نظام حکومتى ما صورت پذیرد زیر ذره بین مى رود و بزرگ مى شود و بازتاب مثبت یا منفى آن در افکار عمومى رسوب مى کند و گروهى را به گمراهى مى کشاند و دشمن بهره آن را مى برد.
مسئله آزادى زن هرچند با مفهوم صحیح آن برخاسته از تعالیم عالیه اسلام است و در سایه برکات انقلاب اسلامى زنان تلاشگر و دین باور ما به ارزشهاى والایى دست یافته اند, اما بسیارى از آنچه امروزه بنام آزادى زن در جریان است اگر به حساب اسلام گذاشته شود, ظلم به اسلام است و باید پاسخگوى آن بود. آخر چه چیز باید معیارهاى حقوق و آزادى زن در اسلام را مشخص کند؟ جز آیات قرآن. روایات اهلبیت و سیره حسنه مسلمین از صدر نخستین تاکنون. مگر آیات قرآن از حجاب, متانت و وقار زن سخن نمى گوید. مگر این آیه قرآن نیست که زنان مسلمان را موظف نموده که حتى در گفتارشان با اجنبى فروتنى نکنند که دلهاى بیمار اخلاقى به آنها طمع بندند؟! ((فلاتخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض)) (سوره احزاب آیه32)
آیا این سخن قاطع قرآن با آنچه امروزه در فضاى هنرى جامعه مى گذرد و هنرمندان مرد و زن صحنه هاى نمایشى و برنامه هاى هنرى به غنج و دلائل, مانند دو همسر! به گفت و شنید و خنده و طنازى و سایر فنون هنر مى پردازند وفق مى دهد و تازه اینها در قبال آنچه در پشت صحنه ها و شوها و پارتى ها مى گذرد ناچیز است!
مگر این آیه از قرآن نیست که زنان را مکلف ساخته به شیوه جاهلیت تبرج و خودنمایى نکنند ((و قرن فى بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولى)) (سوره احزاب آیه33)
جالب این که آیه فوق به جاهلیت نخستین اشاره مى کند که زنان بازیچه تمایلات نفسانى بودند که مفهوم آن وجود جاهلیت دیگرى که در عصر کنونى پدید آمده و زن را به ابتذال کشیده و البته از دنیاى استکبارى و اروپا و امریکا و کشورهاى غیر اسلامى انتظارى جز این نیست همانگونه که در عصر ستمشاهى که نوکرى بیگانه را داشت انتظار نبود. اما امروز که در کشور ما اسلام و قرآن در متن سیاست کشوردارى جاى گرفته توقعات بیش از این است. نباید ما به این بسنده کنیم که زنان و دختران تنها چند وجب سر انداز جلف و جذاب بر قسمتى از موى سر بیندازند که حجاب اسلامى بر آن صدق نمى کند, و در این پوشش هر حرکت خلاف عفاف و اخلاق مرتکب شوند و ما دلخوش باشیم که حجاب اسلامى رعایت شده و چند نوشته هم به گوشه و کنار شهر نصب کنیم که رعایت حجاب اسلامى الزامى است! و تصور کنیم گروه امر به معروف و نهى از منکر تمام مسئولیت خود را ایفا کرده است! سخن امیرالمومنین را بیاد آوریم که مردان شهر کوفه را سرزنش نموده ومى فرمود: ((آیا شماها شرم نمى کنید و غیرت ندارید! به من خبر داده اند که زنان از خانه بیرون شده به بازارها که محل تردد مردان تنومند است مى روند و تن آنها با یکدیگر اصطکاک پیدا مى کند; الا تستحیون او تغارون! فانه قد بلغنى ان نسائکم یخرجن من الاسواق یزاحمن العلوج)) (مسند احمد, ج2, ص343)
این در حالى بود که زن عرب در حکومت امیرالمومنین(ع) در استتار کامل بود, اما بدلیل تنگى معبر بازارها گاه مردان و زنان با یکدیگر تزاحم داشتند, لذا آن حضرت مردان را به شرم و غیرت فراخوانده که این براى یک مسلمان تکلیف است.
اینها و صدها توصیه دیگر اخلاقى را در منابع اسلامى بنگریم آنگاه ببینیم آیا آنچه امروزه در محیط اجتماعى ما با عنوان مشارکت مرد و زن در صحنه اجتماعى, فرهنگى و هنرى مى گذرد, با حقوق و حدودى که اسلام براى زن مشخص کرده همسوئى دارد؟ !
2ـ عنوان فرهنگى دادن به نوازنده و خواننده نیز چیزى جز مسخ فرهنگ نیست! مگر اینکه از فرهنگ تعریف جدید و دیگرى بنا به عرف غربى داشته باشیم. مع الاسف, ما هم همین کار را کرده ایم! براى هفته فرهنگى فلان کشور (مانند کویت) نوازنده زن و مرد با عنوان ارکستر ملى ایران براى اجراى برنامه هاى سنتى ایرانى, اعزام کرده ایم. فعلا سخن از هزینه هاى اینگونه اعزام ها و گروه ها از کشورى که با بحران شدید اقتصادى و بیکارى و فقر و محرومیت قشرهاى وسیعى از مردم خود روبرو است نمى گوئیم, و تنها به بعد منفى فرهنگى موضوع مى نگریم که زیان آن از خسارت هاى مادى افزون تر است. حقیقت این است که با دادن عنوان فرهنگى به نوازندگى و یا عنوان استادى به نوازندگان که باب روز شده و در مصاحبه هاى تلویزیونى دیده مى شود! از دیگر ضایعات فرهنگى کشور انقلابى ماست که مدعى پیاده کردن فرهنگ اسلام است !
سیاست فرهنگى اینچنینى, سبب شده هزاران مغز فرهنگى راهى دیار بیگانه شوند و به گفته وزیر علوم در سال 79, 220 هزار نخبه علمى مدیریتى و صاحب سرمایه به یکى از کشورهاى بیگانه مهاجرت کنند. از سوى دیگر گروه هاى وسیعى از جوانان پسر و دختر به آلات لهو و لعب رو آورند و ابزارهاى ضرب و نواز را آشکار بغل گیرند و به کلاس هاى آموزش که بدین منظور بطور مجاز دائر و تبلیغ شده بروند و حتى در سیماى جمهورى که در گذشته صحنه هاى نوازندگى نشان داده نمى شد. این روزها استهجان خود را از دست داده و مواردى نشان داده مى شود, چرا که به صورت یک فرهنگ درآمده و به نام اسلام مجوز گرفته! اما دامن اسلام را آلوده کرده و فرهنگ را به مسخ کشیده است.
3ـ استفاده ابزارى از زن با تصاویر رنگى دختران و زنان و جذب پسران و مردان به این وسیله تا آنجا پیش رفته که به بسته هاى آدامس هم رسیده و در مدارس در میان دانشآموزان دست بدست مى شود. مردم ما از هر خیابان که مى گذرند و یا به سر در سینماها و تابلوهاى تبلیغاتى یا شیشه هاى مغازه هاى فروش مجاز صدا و تصویر که مى نگرند, و به گیشه روزنامه فروشى ها که نگاه مى کنند و عکس ستاره هاى جدید هنر را روى مجلات بنام بانوان و جوانان, مشاهده مى کنند و عکس هاى رنگى زنان شهره هنر و نمایش را در کنار مردان هنرمند! و چهره به چهره مى بینند, به یاد عصر ننگین خاندان پهلوى مىآیند که فضاى هنر جامعه را تعدادى زنان مشهوره پر کرده بودند, تنها تفاوت آن چند وجب سرانداز جلف یا شال رنگى با زلف هاى آراسته و موهاى از هر طرف بیرون ریخته است. و اخیرا استفاده از کلاه پهلوى که در فیلمها بکار برده شده و گاه از سیما ارائه شده, مد روز گشته است و به خیابان ها راه یافته و بدینوسیله الگوى حجاب اسلامى! عصر پهلوى را به دختران کشور اسلامى ما مى دهد! و البته در اینجا تنها سخن از ظواهر امر است که اگر به درون وقایع بنگریم فاجعه بیش از اینهاست...
استفاده ابزارى از زنان و صداهاى نازک و جاذبه دارشان در تبلیغات تجارى که از صدا و سیما نیز به گوش مى رسد ویا آنچه در تصاویر تبلیغاتى از این دست دیده مى شود, یادآور بازاریابى غربى براى ترویج کالا و جذب مشترى به وسیله زنان است که نمى توان آن را با مبانى اسلامى و کرامت زن مسلمان وفق داد. و مع الاسف از آنجا که گروهى همه چیز را فداى تولید و مصرف کرده اند, اینگونه جاذبه آفرینى ها را به منظور بازاریابى, بوسیله زنان نیز توجیه کرده اند!
4ـ صدور فرهنگ به دیگر کشورها, با اعزام گروه هاى سرود و نوازش زن و مرد چیزى است که براى کشور و انقلاب, مایه افتخار نیست فى المثل, حضور زنان نوازنده ایرانى در کویت که به هر حال یک کشور عربى اسلامى است, اگر براى نوگرایان عرب و غرب باوران, قابل ستایش است و تلویزیون کویت با ارائه تصاویر زنده آن را مى ستاید و مى گوید: ((ایران زنده است و پیوسته حرکت مى کند))!! اما براى مردم مسلمان ما نشان رجعت به جاهلیت پیشین تلقى مى شود. آیا ایران انقلابى حیات خود را مدیون زنان و مردان باغیرتى است که در سایه تعالیم اسلام و ایثار و استقامت و جدیت و تلاش, نهال انقلاب را بارور کردند و با حضور در عرصه هاى علمى و عملى و جهادى افتخار آفریدند و یا به چند زن و مرد نوازنده که حضورشان در تلویزیون یک کشور خارجى ره آوردى جز بدنامى براى کشور ما ندارد و با بدآموزى و ضد تبلیغ نیز همراه است.
تصور کنید هنگامى که زنان و دختران عرب در کویت یا جاى دیگر زنان ایرانى را با آن لباسهاى جلف در میان جمعى از مردان با عنوان نمادین هنر در حال نواختن آلات موسیقى مى بینند آیا به ما چه مى گویند؟!
آیا زن ایرانى را مورد ستایش قرار مى دهند یا آن صحنه را نشانه اى از انحراف از مسیر اسلام و گرایش به لیبرالیسم اخلاقى و نظایر آن مى دانند؟ و آیا این گروه ها و سامان دهندگانشان و حامیانشان خیانت به اسلام نمى کنند؟
بطور خلاصه پر و بال دادن به اینگونه حرکت هاى زیانبار نه به سود کشور است و نه در راستاى فرهنگ و هنر به معناى انسانى اش و نه سازگار با اسلام و انقلاب و نه در شإن مردان و زنان آزاده ما. و متإسفانه معلوم نیست چه کسى کارگردان این صحنه هاست؟
و چرا دیگران بى تفاوت به تماشا ایستاده و چرا پاره اى افراد که نان اسلام را خورده اند با برخى نشریات و ابزارها و اماکن فرهنگى خود, مروج این وضع شده اند؟ و چرا آنها که مسئول امر و نهى اخلاقى در جامعه اند به پدیده هاى زشت اجتماعى و فضاى باز اخلاقى عنایتى ندارند؟ اینها پرسش هایى است که در خور پاسخ است.
شگفت اینکه در سالهاى اخیر سخن از ((توسعه)) شعار رجال سیاست شده, که ثمرات توسعه سیاسى و توسعه اقتصادى اش را دیدیم! و اینک به توسعه اخلاقى نوبت رسیده و سدهاى اخلاقى یکى پس از دیگرى منهدم مى شود و تنها چیزى که از آن بطور جدى سخن نمى گویند نجات نسل نو از این سیل بنیان کنى است که دستهاى مرموز بیگانه تعزیه گردان آن است و خود ما نیز دانسته و ندانسته شبیه سازى آن را مى کنیم.
با دست اندرکاران امور فرهنگى هنرى
توصیه به دست اندرکاران فرهنگ و هنر البته آنها که درد دین دارند, این است که سفره تساهل و تسامح را که دیگران پهن کردند, جمع کنند! و سیاست فرهنگ و هنر را با نقش حساسى که دارد جدى بگیرند. نگذارند ابتذال و حرکت هاى خلاف شرع به نام هنر و فرهنگ در جامعه ما جاى خود را باز کند و یک فرهنگ شود. رسانه ها بویژه سیماى جمهورى اسلامى در این میان مسئولیت بسیار سنگین دارد, سریالها و فیلم ها که مردان و زنان بازى مى کنند و با حجاب هاى غیر اسلامى و کلاه پهلوى و آرایشهاى تند و غنج و دلائل ظاهر مى شوند با هر سیاستى که هست تجدید نظر کنند. فرهنگ سراها و حوزه هاى هنرى به هویت اسلامى انقلاب بیشتر بیندیشند, ارباب مطبوعات و ناظران مطبوعاتى فضاى مطبوعات را بدست ستاره هاى سینما ندهند و به فکر نسل نو و جوانان پسر ودخترى باشند که الگوپذیرى از خصلت هاى ویژه آنهاست و این روند در عرصه هنر, آنان را به پرتگاه هاى ضد اخلاقى مى کشاند. گروه هاى امر به معروف و نهى از منکر از اطاق ها به محیط اجتماع بیایند و براى خنثى سازى توطئه دشمن که جز نابودى این نسل و تباهى آن را نمى خواهد, طرحى بیندازند, جناح هاى سیاسى به جاى اینکه در مبارزه قدرت پاى بفشارند به مبارزه با مفاسد فکر کنند. صفحات حوادث وآمار جرائم را بخوانند و تإمل کنند اینها در کشورى اتفاق مى افتد که کاروان شهیدانش هزار هزار از میدان هاى جنگ هنوز استقبال مى شوند و اگر امروز چنین باشد, فردا که نسلهاى بعدى پا به عرصه مى گذارند, چه خواهد بود؟! بارى سخن بسیار است و همین جا با یک بیت مقاله را ختم مى کنیم:
روزى آگه شوى از حال دلم اى صیاد
که به کنج قفسم نیست بجز مشت پرى!