توسعه سیاسى, دیگر بس! به درد مردم برسید!
حجه الاسلام والمسلمین محمد تقى رهبر
از شعارهایى که طى چهار سال نخستین ریاست جمهورى جناب آقاى خاتمى مطرح بود و مورد بحث و انتقاد قرار گرفت آزادى و توسعه سیاسى بود. در اینکه این شعارها با اصول انقلاب اسلامى مغایرتى ندارد و بلکه, با مفهوم صحیح آن, در چهارچوب انقلاب قرار مى گیرد, جاى سخن نیست. آزادى از جمله شعارهایى بود که مردم انقلابى ما طى نهضت اسلامى فریاد کردند و ((استقلال, آزادى, جمهورى اسلامى)) خواسته امام و امت بوده و براى همیشه خواهد ماند. و نیز داشتن درک سیاسى و همگانى کردن سیاست به مفهوم شناخت مسائل جارى کشور و آگاهى از آنچه در تعامل دولت و ملت مى گذرد و مشارکت در سرنوشت حاکمیت و هوشیارى در روابط خارجى و مسائل داخلى, چیزى است که براى آحاد ملت از نخبگان و اندیشمندان و آگاهان و نسل هاى دانشگاهى و عالمان دین گرفته تا توده مردم ضرورى است. اما مشکل اساسى درک صحیح از مفاهیم این واژه هاست و تفکیک آنچه مى شود از آنچه باید بشود.
آزادى بازیچه سو استفاده گران!
اگر مردم ما در برابر رژیم ستمشاهى آزادى خواهى را فریاد کردند براى شکستن حصارهاى آهنین بود که رژیم استبداد ایجاد کرده و از مردم حق آزادى بیان و اظهار نظر و انتقاد در برابر ناروایى ها را سلب کرده و هزاران تن از صاحبنظران , نویسندگان و آزاداندیشان و حتى مراجع اسلام را در بند اسارت کشیده و مجازات هاى سنگین براى آنان بریده بود و در مقابل آن, آزادىهاى بى حد و حصرى براى بیگانگان و عواملشان و اوباش و اراذل و عیاشان و هوسبازان فراهم ساخته بود. و به مثل معروف, رژیم استبداد ((سنگ را بسته و سگ را رها ساخته بود!)) آنچه آن روز مردم ما طلب مى کردند آزادىهاى معقول و مشروع بود که طى سالهاى سلطنت خاندان منحوس پهلوى از آنان گرفته بودند.
با پیروزى انقلاب, خواسته ملت جامه عمل پوشید و در چهارچوب ارزشهاى اسلامى قانون اساسى تدوین و حدود آزادى نیز مشخص گردید که به موجب آن هر فرد یا گروه در اظهار عقیده آزادند مشروط به آنکه در برابر مقدسات دین و مصالح کشور و اصول انقلاب موضعگیرى نکنند و به امنیت کشور خلل وارد نسازند. بدیهى است که آزادى در هرنظام و سیستم حکومتى نامحدود و بدون قید وشرط نیست و حتى کشورهاى لائیک و مدعى دموکراسى حد و مرزى را براى آزادى کشیده اند که از آن مرز و محدوده کسى حق عبور ندارد , چه در غیر این صورت هیچ دولتى نخواهد توانست مدیریت و کنترل جامعه را در دست داشته باشد و حقوق اجتماعى را تامین کند.
مع الاسف در سالهاى اخیر و پس از دوم خرداد, با سو استفاده پاره اى موج سواران, اصول و معیارهاى آزادى در کشور ما درهم ریخت و تدریجا به نوعى گستاخى و قداست شکنى , هرج و مرج اجتماعى, فرهنگى و سیاسى و اخلاقى تبدیل شد. ژست هاى آزادى خواستن و آزادى دادن به شیوه غربى ناباورانه در کشورى مطرح شد که اسلام و تشیع با رگ و خونش آمیخته است و هنوز گلهاى پرپرش از جبهه ها برمى گردد و بر دوش مردم تشییع مى شود و گروهى در انتظار اسیران در بند در دست دشمن خود هستند و حتى چشم به راه بازمانده استخوان هاى شهیدان خود لحظه شمارى مى کنند و برخلاف انتظار و با دل خونین لوث شدن ارزشهاى اسلامى و هتک مقدسات را شاهدند! از باب مثال هتاکى و پرده درى و بى حرمتى را روزنامه هاى زنجیره اى و پاره اى سخنوران به جائى رساندند که بر مقدسات دینى و ملى یورش آوردند و همصدا با رسانه هاى استکبارى فعالیت پرشتاب را به منظور تضعیف نظام و براندازى تدریجى آن آغاز کردند و همین که قانون با این رنگین نامه هاى فاسد و مفسد و دست نشانده برخورد کرد داد و فریاد برآوردند که آزادى نیست؟!
و شگفت اینکه پاره اى کسان که نان اسلام و حوزه را خورده بودند به هوادارى از این جریان ضد دینى و ضد ملى برخاستند که شرح این ماجراى تلخ مقصود این مقال نیست.
به دنبال این روند, فریاد اعتراض از سوى مراجع عظام , اندیشمندان و نویسندگان خیراندیش و دین باوران و توده مردم با غیرت و مسلمان ها نسبت به این آزادى صادراتى برخاست اما مع الاسف بذر مسمومى که آقایان پاشیدند چون با مزاج گروه هاى هرج و مرج طلب سازگار بود, به ثمر نشست و هنوز هم آن شعارهاى انحرافى آزادى خواهانه! به گوش مى رسد و فضاى بازتر و محیط مساعدترى را براى ترویج فساد و سم پاشى و توطئه طلب مى کنند! و شگفت آنکه همین مدافعان آزادى به معنى نامشروع و غیر قانونى آن, از نهادینه شدن قانون سخن مى گویند! و اندکى تامل نمى کنند که قانونى که آنها از آن دم مى زنند حق اینگونه آزادى را به کسى نداده و در این دور باطل سرگردانند! چرا که مى خواهند هم خدا را داشته باشند هم خرما را, هم توده مردم دین باور را راضى نگهدارند و هم هرج و مرج طلبان را نرنجانند! و این شدنى نیست چرا که سکه حق یک رویه است.
توسعه سیاسى و بازتاب ها
سرنوشت توسعه سیاسى نیز در سالهاى اخیر چیزى کمتر از سرنوشت آزادى نبود!
در اینجا نیز سوراخ دعا گم شده! توسعه سیاسى چنانکه اشاره شد, به مفهوم داشتن درک سیاسى و مشارکت عموم در مسائل اجتماعى و سرنوشت حاکمیت و شناخت و تحلیل جریانهاى جارى و نقد و راهنمایى سیاستمداران و بالندگى اندیشه سیاسى در حوزه ها و دانشگاه ها, تدریجا جاى خود را به توسعه سیاست بازى و گشودن درها به روى احزاب ورشکسته و غیرقانونى داد. دانشگاه ها به صورت پایگاه جریانهاى مشکوک و هدایت شده درآمد, بحثهاى انحرافى تفرقه افکن دانشجویان را از کار اصلى خود که تحصیل سرمایه هاى علمى و آمادگى براى آبادى کشور و خدمت به جامعه و نظام اسلامى و امنیت فکرى بود, بازداشت. عوامل کهنه کار وابسته به بیگانه در قالب تشکل هاى سیاسى, از احساسات پاک جوانان خام و کم تجربه سو استفاده کردند و فتنه هایى چون فتنه تیرماه 78 را زیر پرده هدایت کردند و مى رفت که به یک فاجعه عمومى تبدیل شود و اربابان خارجى شان را براى براندازى امیدوار ساختند , اندیشه هاى سیاسى ضد ملى و ضد دینى در جرائد و روزنامه هاى زنجیره اى عرصه ظهور و تاخت و تاز یافتند, پاره اى جریانهاى سیاسى آشکارا در نشست ها و کنفرانس هاى بیگانه در خارج کشور که با هدف براندازى سامان داده شد حاضر شدند و هرچه خواستند به نظام تاختند و به مسئولین نظام دشنام دادند و این هم رهآورد توسعه سیاسى آقایان بود! و ثمره اى جز این ببار نیاورد. تنها نتیجه آن این شد که نیروهاى انسانى و ملى را هدر دادند و کارهاى اساسى را قربانى توسعه سیاسى نمودند!
آیا این آقایان خودى که روى توسعه سیاسى سینه چاک و بى قرار بودند هیچگاه نشستند و با وجدان خود خلوت کردند و به مسئولیت خود در برابر خد ا وخلق اندیشیدند که درد امروز میهن و ملت ما بازىهاى ناشیانه سیاسى نیست؟! آیا فکر کردند که از این شعارها و واژه ها چه کسانى بهره بردارى مى کنند؟ آیا لحظه اى با خداى خود خلوت کردند که چه تعهدى در برابر او و در برابر خونهاى پاک شهیدان دارند؟ راستى که آزمایش بزرگى است! اگر چشم بیدار و دل آگاهى باشد.
امروزه مشکلات مادى و اقتصادى , انحطاط اخلاقى, گستاخى و خودسرى, شیوع منکرات, فساد ادارى که مردم را به خونابه کشیده و هر روز بدتر از گذشته است, سو استفاده هاى مالى, تورم و گرانى و اعتیاد و قاچاق , فروپاشى خانوادگى و مسائلى نظیر آن چنگ و دندان نشان داده و آینده نسل نو و نسل هاى بعدى و انقلاب و اسلام را سخت تهدید مى کند و تجربه بدى که برخى از اسلام نشان دادند مصیبتى است غیر قابل جبران که امام راحل (قده) همواره از آن اظهار نگرانى مى نمودند. به عبارت صریح تر که گوش هاى ناشنوا هم بشنوند: همانگونه که على علیه السلام فرمود: امروز مردم با یک چشم بر دین خود اشک مى ریزند و با چشم دیگر بر دنیایشان و مسئولین کنار نشسته اند و درگیر مشاجرات سیاسى و جناحى شده و کمتر مى اندیشند که بیست و دو سال از انقلاب گذشته, چرا هر روز شاهد نابسامانى بیشتر اوضاع و احوال و دنیا و دین مردم باید باشیم؟! اگر وضع در حال حاضر بدینگونه باشد آیا آینده چه خواهد شد؟ و با این عملکردها چگونه این نظام دینى به دست نسلهاى بعدى مى خواهد برسد؟ و آیندگان چه قضاوتى درباره ما خواهند کرد؟ و براى روز داورى چه پاسخى داریم؟
در یک سخن, هر چه شعار آزادى و توسعه سیاسى داده شد ثمرات خود را تلخ یا شیرین, نشان داد و این بذر به بار نشست, دیگر بس است. آقایان در راه و روش تجدید نظر کنند, بیایند به فکر راه کارهاى اساسى و عملى جهت حل مشکلات باشند, سخنرانى و شیرین زبانى, و وعد و وعید دیگر بى فایده است و چیزى جز خستگى و ملال نمىآورد, شعارهاى سیاسى براى مردم آب و نان و مسکن و بهداشت نمى شود نه به درد دین مردم مى خورد نه دنیاى مردم. بلکه چنانکه دیدیم و تجربه کردیم براى دین ودنیاى مردم و کشور آفت بود نه رحمت! هرچه بود دیگر بس است, زمان به سرعت مى گذرد, فرصت ها را نباید از دست داد, تجربه شده را تجربه نکنند! احساسات پاک این ملت را نباید ناکام گذاشت, فریب گل و بلبل ها و چه چه قشرهاى بى خاصیت را هم نباید خورد , که کف هاى روى آب براى کسى مایه حیات نمى شود. از وادى خیال و احساس به عرصه واقعیت و عمل باید بازگشت.
و در یک سخن هنگام عمل است نه گفتار و این گوى و این میدان!
امید است که این سخنان که از روى درد, و نه ایجاد درد سر, گفته مى شود و درد دل عامه مردم است , به مسائل جناحى که سخت از آن گریزانیم, حمل نشود که دوست آن است که راست بگوید هر چند تلخ باشد. والسلام.