یادها و خاطره ها توطئه اى که نتیجه معکوس داد!
محمد حسن رحیمیان
رژیم ستمشاهى با احساس درماندگى در برابر برخورد قاطع و کوبنده امام با قضیه کاپیتولاسیون مرتکب جنایتى دیگر شد و با دستور اربابان امریکایى اش امام را دوباره در تاریخ 13 آبان 43 دستگیر و به ترکیه تبعید کرد.
اما حضرت امام که براى خدا و در راه خدا و دفاع از دین خدا و نجات بندگان خدا قیام کرده بود در این راه از کسى جز خدا نترسید و لحظه اى به خود و مصلحت شخصى و آسایش خویش نیندیشید, خدا نیز راه را بر او گشود, او را حفظ کرد و نصرت بخشید و دلهاى پاک بندگانش را متوجه و شیفته او ساخت و دشمنانش را مرعوب ومغلوب او کرد.
هر چند دوستان پاکباخته امام از تلاش فداکارانه براى پیشبرد نهضت امام به هیچ وجه کوتاهى نکردند و در این راه حماسه ها آفریدند, اما معجزه الهى را در نقشى که دشمنان براساس مشیت الهى در بالا بردن و پیروزى امام ایفإ کردند بیشتر و محسوس تر مى توان یافت! دشمن با نیت و قصد دشمنى و ضربه زدن به امام به هر حیله اى دست مى یازید اما تقدیر الهى نتیجه تدبیر دشمن را به سود امام و زیان دشمن سوق داد ((و لایحیق المکر السىء الا باهله)) که به راستى مطالعه سیر زندگى امام تفسیر عینى بسیارى از آیات قرآن است.
رژیم شاه با کمک فکرى اربابانش مخصوصا شیطان بزرگ که در اثنإ نزدیک به یک سال تبعید امام در ترکیه به این تدبیر رسید که انتقال امام به نجف اشرف بهترین راه خروج از بن بست برخورد با امام است از یک سو طرفداران امام که عموما متدینین و علاقمندان به امیرالمومنین هستند و بالاترین آرزوى آنها توفیق تشرف به جوار آن حضرت است وقتى مى بینند رهبر و مرجع شان به جاى تبعید در یک نقطه دور دست ترکیه در نجف اشرف و در کنار جدش مستقر شده است, نگرانى آنها به خوشحالى و آسودگى خاطر تبدیل مى شود و بدین ترتیب مشکل افکار عمومى و تشدید توجه مردم به امام به خاطر تبعید مظلومانه اش برطرف مى شود.
از سوى دیگر با توجه به شناخت رژیم از جو عمومى نجف و مهره هاى ریز و درشتى که در حوزه علمیه نجف داشت و با این گمان که در برابر زعامت تثبیت شده و ممتد مراجع بزرگى همچون آقایان حکیم, خوئى, شاهرودى و برترى مقام علمى مراجع نجف نسبت به قم, شخصیت غریب, بى یاور و تازه وارد امام, رنگ مى بازد و با کمک ایادى و مرتبطین با دربار, شخصیت تحقیر شده امام در فضاى نجف , منجمد و نهال اندیشه و نهضتش خشک خواهد شد, با چنین تحلیل ها و دلائل دیگرى که فعلا مجال طرح آن نیست, امام را در تاریخ 13 / 7 / 1344 به نجف تبعید کردند تا آرام و بى صدا و دور از دغدغه واکنش طرفداران امام, همه چیز را به پایان برند!
O در فرودگاه بغداد
شیوه انتقال امام به عراق , ورود به فرودگاه بغداد و تا دقایقى چند بعد از آن به ظاهر با همان سناریو انطباق داشت. شاید هیچ مسافرى با هواپیما وارد فرودگاه بغداد یا فرودگاه دیگرى نشده که مثل امام و حاج آقا مصطفى در حین ورود به فرودگاه بغداد باشد. نه استقبال کننده اى, نه آشنایى و نه هیچگونه پولى براى سوار شدن به ماشین.
لحظاتى که براى زندانیان طبیعت و دنیا چه بسا به تلخى زهر است براى تبعیدیان در راه خدا بسى دلپذیر و شیرین است و این شیرینى را حاج آقا مصطفى که در شوخ طبعى و لطیفه گویى استاد بود و وقت شناس, با شیوه و آهنگ دلربایى که در این مقام داشت, با لطیفه هایش شیرین تر و فرح انگیزتر مى کند:
خدا را شکر که بالاخره براى یک بار هم شده مجبور شدیم گدایى کنیم! نشد سوار ماشین مى شویم بعد مى گوییم پول نداریم! اگر راننده قبول نکرد من ساعت جیبى ام را به جاى کرایه مى دهم! و...
این مطلب را در کتاب در سایه آفتاب نیز از قول حاج آقا مصطفى آورده ام.
دقایقى را غریبانه در محوطه ایستگاه قدم مى زنند و در این اندیشه که چگونه مسیر چند فرسخى تا شهر را طى کنند. اما ناگهان آیت: ((و من یتوکل على الله فهو حسبه)) رخ مى نماید اتومبیلى جلوى پاى آنها متوقف و راننده بهت زده به این دو سید غریب خیره مى شود.
او یکى از شیعیان بغدادى بود که چند سال قبل همراه دوستش حاج شیخ نصرالله خلخالى در سفر به ایران و قم حضرت امام را در منزلشان زیارت کرده بود و حالا یک بار دیگر همان چهره دوست داشتنى را که در آئینه قلبش پایدار شده بود در برابر خود مى بیند. اما باور نمى کند. حاج آقا روح الله, قم, یخچال قاضى, تهران و زندان , تبعید و ترکیه؟! ولى اینجا فرودگاه بغداد است, امام کجا, اینجا کجا؟
خاطرات شیرین و تلخ چند ساله به سرعت برق در ذهنش مى دود و بى اختیار از ماشین بیرون مىآید. سلام علیکم آقا, خودتان هستید؟ کى رسیده اید؟ چرا اینجا ایستاده اید؟ منتظر کسى هستید؟ بفرمایید سوار ماشین شوید. خود را معرفى مى کند و نشانى مى دهد. همگى سوار مى شوند و به سوى کاظمین علیهما السلام رهسپار مى گردند و گویا در مسیر تعریف مى کند که به طور غیر مترقبه و اتفاقى گذارش به فرودگاه افتاده بود و همه شاهد بودند که از اینجا به بعد همه چیز بر خلاف تدبیر رژیم شاه پیش مى رود.
یک سال بعد از انتقال امام به نجف وارد عراق شدم و از زبان دوستان و در آلبوم هاى عکس آنها عظمت استقبال پرشکوه از امام را در کاظمین, کربلا و نجف دریافتم, اما آنچه بسیار مهم تر مى نمود منزلت و جایگاه رفیعى بود که خداوند متعال بعد از شروع درس فقه امام در نجف به بنده صالحش عطا فرمود.
O درخشش منزلت علمى امام
برداشتى که رژیم شاه از تفوق علمى نجف بر قم داشت نشإت گرفته از برداشتى بود که بر حوزه نجف حاکم بود. اما حوزه نجف بعد از شروع درس فقه امام در کمال ناباورى به نادرستى تصور حاکم پى برد و هر چند عده اى متعصب یا مغرض تا چند سال مقاومت کردند, ولى با مرور زمان حتى بسیارى از بزرگان حوزه نجف به این حقیقت نورانى وقوف یافتند و شخصیت برجسته اى مانند آیه الله شیخ مجتبى لنکرانى که سالهاى طولانى هم درس و هم مباحثه آیه الله خویى و آیه الله میلانى بود نه فقط به اعلمیت امام بر سایرین گواهى داد بلکه در قصیده غرایى که در وصف امام سرود شخصیت والاى امام را با بزرگترین چهره هاى تاریخ شیعه مقایسه کرد: در منقول ایشان را هم ردیف علامه حلى و در معقول هم شإن خواجه نصیر طوسى و در تقوى مقدم بر ابن فهد معرفى کرد:
تالى علامه است و خواجه طوسى
گوى سبق برده زبن فهد به تقوى
من به شگفتم که زنده گشت محقق
نامده رجعت چگونه آمده دنیا
مرحوم شیخ مجتبى لنگرانى که حقیر قسمت عمده رسائل و مکاسب شیخ انصارى را از محضر درس ایشان فیض بردم, در حالى که در جلسات درسش دیدگاههاى علمى برخى از بزرگان نجف را نقد و رد مى کرد همواره نظراتى را که از امام نقل مى کرد همراه با استدلال مورد تإیید قرار مى داد و نام امام را با احترام ویژه اى به زبان مىآورد.
جالب است که تعدادى از دوستان که علاقمند به امام بودند ولى از دیگر مراجع نجف تقلید مى کردند با گواهى آیه الله حاج شیخ مجتبى لنگرانى و شهید آیه الله سید اسدالله مدنى مبنى بر اعلمیت امام به امام عدول کردند.
برگردیم به موضوع درس امام که در همان ماهها و سالهاى اول به جدى ترین و پرمحتوى ترین درس نجف تبدیل شد. در حالى که درسهاى معروف نجف معمولا 20 دقیقه و نیم ساعت بود, درس امام معمولا بیش از یک ساعت طول مى کشید. تعداد زیادى از حاضرین در درسهاى دیگر افرادى بودند که به عنوان سیاهى لشکر یا به تعبیر خودشان احتراما در جلسه درس حضور مى یافتند, اما شاگردان درس امام عموما درس خوانهاى جدى بودند و در حالى که عموم درسهاى نجف با سکوت محض شاگردان و سخن یک نواخت و یک طرفه استاد برگزار مى شد, درس امام همواره میدان اشکال و جواب و بحث و احتجاج و تمرین اجتهاد بود. شاگردان نه فقط حق اظهار نظر و طرح اشکال و مشکل داشتند که امام خود مشوق این روش بود و شاگردانش را حتى در تحریر و نوشتن تقریرات درس به درگیر شدن و نقد نظر استاد امر مى کرد.
استاد اینجانب حضرت آقاى قدیرى که از شاگردان مبرز امام و عضو برجسته حوزه استفتإ امام بودند برایم نقل کرد که تقریرات درس امام را براى اظهار نظر به محضرشان تقدیم کردم, وقتى براى دریافت جزوه وگرفتن نظر امام به خدمتشان رسیدم, در مقام نقد تقریراتم داستانى را از یکى از بزرگان برایم نقل کردند ـ شیوه امام در بسیارى از موارد براى بیان نقطه نظرشان این بود که در قالب نقل یک داستان شیرین به گونه اى ادیبانه و مودبانه و غیر مستقیم مطلب مورد نظرشان را به مخاطب ارائه و القإ مى کردند ـ ما حصل داستان این بود که مطلب درس را خوب تقریر و تحریر کرده اى اما تنها اشکالش این است که هیچ اشکالى از استاد نگرفته اید و نقد و نظرى را از خودتان ارائه نکرده اید!
O منظم ترین درس
درس امام منظم ترین درس بود و تعطیلى بى جهت نداشت از باب مثال رسم بود که در بین التعطیلین درس ها تعطیل مى شد, اگر مثلا یکشنبه به مناسبت شهادت یکى از معصومین تعطیل بود, شنبه نیز که بین آن روز و روز جمعه قرار داشت تعطیل مى شد, اما حضرت امام این سنت را برانداخت.
در یکى از همین روزها حضرت امام مثل روزهاى درسى دیگر به مسجد شیخ انصارى آمدند. شبستان این مسجد هم محل درس حضرت امام بود و هم ظهرها در آنجا نماز جماعت به امامت ایشان اقامه مى شد. وقت درس امام ساعت 10 صبح بود و امام همانند سایر برنامه هایش که توإم با نظم و وقت شناسى دقیقى بود رإس موعد مقرر وارد مسجد مى شدند و معمولا براى آن که نفسى تازه کنند چند دقیقه اى را در کنار منبر مى نشستند و سپس براى شروع درس روى منبر مى رفتند. در آن روز بین التعطیلین, جز چند نفر, کسى از شاگردان نیامده بود! امام حدود 20 دقیقه در انتظار نشستند. مکان منبر و جلوس امام به گونه اى بود که مدخل و در ورودى مسجد دیده مى شد و امام چشم به راه آمدن شاگردان. تک تک افرادى آمدند و با سرک کشیدن از در مسجد, امام را دیدند که منتظر نشسته است و ناگزیر به حلقه درس پیوستند و بالاخره حاضرین به چند ده نفر رسیدند و امام بالاى منبر قرار گرفتند اما به جاى طرح ادامه بحث روزهاى گذشته, به انتقاد شدید از سنت غلط این نوع تعطیل ها پرداختند با این مضمون که ما باید در برابر هر کارى در پیشگاه خداوند و در روز قیامت حجت داشته باشیم. باید حساب کنیم که در ازإ یک روز از عمر و فرصت از دست رفته چه به دست آوردیم. سهم روزانه بودجه اى که از بیت المال و امام زمان(عج) صرف حوزه مى شود, چقدر است؟ و کدام دلیل خداپسند را براى هدر دادن آن مى توانیم اقامه کنیم؟! و...
سخنان امام که مانند همیشه از سرچشمه زلال معارف اسلام و از اعماق دل برمى خاست, بر دلها نشست و طنین بیدار کننده اش غائبین را نیز هشیار کرد و دیگر تعطیلى بین التعطیلین تکرار نشد!
حضرت امام در ادامه همین جلسه با آن که فقط حدود یک دهم شاگردان حضور داشتند, قول خود را با عمل قرین کرد و به ادامه بحث فقهى و درس پرداختند و به این ترتیب حدودا با 20 دقیقه انتظار, 20 دقیقه تذکر و نصیحت و 20 دقیقه درس, درسى فراتر از درسهاى دیگر به شاگردان آموختند!
O درس مجتهد پرور
یکى دیگر از ویژگى هاى درس امام این بود که براى نقد و بررسى دیدگاه ها در مورد فروع و مباحث مطروحه, قوىترین دیدگاه ها را از بین قوىترین فقها و صاحب نظران انتخاب مى کردند و گاهى یک یا چند جلسه درس را به تقریر و تبیین آن دیدگاه و نظریه مى پرداختند و آنچنان مطلب را جا مى انداختند که شنونده تصور مى کرد این نظریه از نهایت قوت و اتقان در استدلال برخوردار و مورد تإیید امام است. اما بعد از این مرحله, چنان با قدرت استدلال همان نظریه را مورد نقد و رد نفس گیر قرار مى داد که فضاى ذهن شاگردان را متلاطم مى کرد و با ایجاد این کشمکش و دست و پنجه نرم کردن استدلالهاى گوناگون شاگردان را به فنون اجتهاد آشنا مى ساخت و ذهن ها را جوال و اندیشه ها را شکوفا مى کرد و در این فرایند شاگردان قوى بنیه را به چالش مى کشید و آنان را به مناظره و بحث جدى فرا مى خواند. مرحوم حاج آقا مصطفى در میان شاگردان, قهرمان میدان بود و آقاى شیخ مصطفى اشرفى شاهرودى جرإت و پافشارى خاصى در طرح اشکالاتش داشت و گاهى اشکال و جوابهاى کش دار بین این دو با حضرت امام چنان فضاى جلسه درس را از داد و فریادهاى متقابل پر مى کرد که اگر ناآگاهى در آن لحظه وارد مى شد گمان مى کرد دعوائى شدید بین شاگردان و استاد در گرفته است!
صحنه هاى اشکال و جواب به سان گود ورزشگاهى بود که نوچه هاى اصلى براى پهلوان شدن با مربى و پیش کسوت خود دست و پنجه نرم مى کنند. سابقون تمرین مجتهد شدن را مى کردند و لاحقون چگونگى کار را درمى یافتند و براى تازه واردهاى به درس خارج, ایستگاهى بود که لااقل اصل درس را خوب بفمند. و خلاصه درس امام بهترین درس شاگردپرور و مجتهدساز در مدارج مختلف بود.
برگردیم به تکمیل مطلب و نمونه اى از شیوه متمایز امام در طرح و نقد مباحث.
در درسهاى خارج بلند پایگان نجف که عموما از شاگردان مرحوم نائینى و آقاضیإ عراقى بودند, معمولا بازار طرح و نقد دیدگاههاى این دو بزرگوار گرم بود, اما کمتر استاد فقیهى سراغ مرحوم شیخ محمد حسین کمپانى مى رفت که على الظاهر دلیل اصلى آن اوج قوت علمى و قدرت استدلال ایشان نسبت به سایر معاصرین بود و این نکته ظاهرا در محافل علمى نجف, مطلبى جا افتاده بود , لکن امام یگانه استادى بود که بیش از همه بر همان اساسى که اشاره شد به طرح و نقد و رد نظرات مرحوم کمپانى مى پرداختن و اوج توانایى علمى و تیزهوشى امام در مباحث و استدلالات فقهى در همین میدان ها به منصه ظهور مى رسید.
O درس هاى اخلاقى امام
یکى دیگر از ویژگى هاى درس امام یا شخص امام این بود که معمولا در پایان هر فصل درسى و تعطیل شدن درس به مناسبت ماه رمضان و امثال آن تمام یا بخشى از جلسه آخر را به بیان مسائل اخلاقى و نصیحت شاگردان مى پرداختند , که مجموعه این مباحث تحت عنوان جهاد اکبر در نجف اشرف تدوین و چاپ گردید.
درس هاى اخلاق امام چنان تإثیرى در مخاطبین و حضار داشت که دل سنگ را آب مى نمود و اشکهاى برخاسته از اعماق دل را از دیدگان جارى مى ساخت و تمام کدورت ها را از روح و روى آنان مى شست.
گرچه درس اخلاق امام, در هر چند ماه یک بار بیشتر نبود, اما تإثیر عمیق آن تا مدت ها پایدار بود و بى گمان آهنگ دلنشین و جانسوز امام که با همهمه هاى هاى گریه هاى حاضران همراه بود, براى همیشه از خاطره شاگردان امام محو نخواهد شد.
یک نمونه از تإثیر عینى درس اخلاق حضرت امام در کردار و رفتار شاگردان این بود که دو نفر از دوستان چندى بود که با هم به اصطلاح قهر بودند و تلاش دوستان نیز براى آشتى دادن آنها به جایى نرسیده بود. بعد از یکى از همین درسها بود که آن دو چنان منقلب و مصفا شدند که بلافاصله با مصافحه, دست ها و دلهایشان دوباره به هم پیوست و خود شاهد بودم که به هنگام خروج از مسجد, هر کدام تلاش مى کرد کفش دیگرى را جلو پاى او جفت کند.ادامه دارد
پى نوشت:
1 . سوره فاطر, آیه 43.