ـ ((یخلقکم فى بطون امهاتکم خلقا من بعد خلق فى ظلمات ثلاث))(1) خدا شما را در شکم هاى مادرانتان مىآفریند, آفرینشى بعد از آفرینش دیگر در سه تاریکى. به تدریج سه پرده جنین را در بر مى گیرد, این پرده ها عبارتند از: 1ـ پرده آم نیوس 2ـ پرده کوریون 3ـ پرده آل لان توئید. آم نیوس پرده اى است که از نمو سطح خارجى جنین حاصل مى شود و از اطراف توسعه پیدا مى کند تا فضائى به نام حفره آم نیوس در پشت جنین به وجود مىآورد و آنگاه در حفره آم نیوس مایع زلالى پدید مىآید. پرده کوریون خارج از پرده آم نیوس قرار دارد, و به کمک آن, جنین محفوظ مى ماند. پرده آل لان توئید در ناحیه شکمى جنین است و مربوط به لوله هاضمه آن بوده به جذب غذا کمک مى کند, این پرده ها نمى گذارند از ناحیه هوا, نور, آب, باد, و ضربات وارده زیانى به جنین وارد آید و در فاصله میان پرده آم نیوس و جنین مایعى وجود دارد که هرگاه ضربه اى به شکم وارد شود, این ضربه به مایع منتقل مى گردد و در آن خنثى و مستهلک مى شود. این است رحمت واسعه حق که همه چیز را فراگرفته, و گوشه اى از آثارش در اوضاع و احوال جنین لمس مى شود. 8 ـ ((ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین))(2) پس از پایان صورت بندى جنین که خود دنیاى شگفت انگیزى از قدرت خداست, و هنوز بسیارى از حقایق آن به صورت اسرارآمیز مانده, و تاکنون ابزارهاى علمى, و افکار قویم به کشف آن دسترسى پیدا نکرده اند, مرحله دمیدن روح مى رسد که خود از عجایب بسیار پیچیده است. حضرت حق به رحمت و اراده اش تحول شگفت انگیزترى در جنین پدید مىآورد, یعنى جان در او مى دمد و جنین مرده را زنده مى کند!! از این پس جنین تعلیم مى گیرد که انگشت خود را در دهان بگذارد, و به همین خاطر است که نوزاد بلافاصله پس از تولد مى تواند پستان مادر را بمکد! 9 ـ ((والله اخرجکم من بطون امهاتکم))(3) خدا شما را از شکم هاى مادرانتان بیرون آورد. داستان تولد نوزاد یکى از شگفت انگیزترین حوادثى است که در دستگاه آفرینش اتفاق مى افتد, جنین که 9 ماه تمام در سکوت و تاریکى, و گرماى مطبوع رحم زندگى کرده, اینک به اراده خدا, و در سایه رحمت حق وارد محیطى جدید که قابل مقایسه با محیط قبل نیست مى شود و براى اینکه بتواند خود را با محیط جدید وفق دهد و هماهنگ کند رحمت الهیه همه نوع استعداد و نیروى لازم را به او بخشیده. او از رحم مادر که داراى حرارتى به میزان 37 درجه است وارد محیطى که حرارتش کمتر یا بیشتر است مى شود ولى خود را با محیط جدید هماهنگ مى کند, چگونگى این هماهنگى از معماهاى علم طب است, از تاریکى قدم به روشنایى مى گذارد, و نور خیره کننده دنیاى جدید را با چشمان کوچک و لطیفش تحمل مى کند, از محیطى مرطوب و لزج به محیطى خشک مىآید و خود را با خشکى محیط بلافاصله وفق مى دهد, تا پیش از ولادت از راه ناف تغذیه مى کرد. اینک با دهان غذا مى خورد و بدون واسطه از هوا تنفس مى کند!(4) اینهاست جلوه هاى رحمت واسعه حق که همه چیز را فرا گرفته, و در این مقام است که انسان باید با تمام وجود به شکر نعمت هاى بى شمار حضرت دوست برخیزد, و با تضرع و زارى و ذلت و مسکنت و زبان حال و قال براى تکمیل سفره مادى و معنویش بگوید: اللهم انى اسئلک برحمتک التى وسعت کل شىء لازم است به گوشه اى دیگر, و پرده اى عجیب تر از رحمت واسعه الهیه نسبت به انسان نظر اندازیم, شاید حجاب غفلت را از آئینه دل ما بردارد, و جان ما را به نورانیتش نورانى کند, و سبب شوق بیشتر در باطن ما به سوى عبادتى خالص گردد, و نفرت ما را از گناه و معصیت تا جائى که به ما مصونیت بخشد افزون کند. ماشین مغز انسان از نظر علم حیرت انگیزترین ماشین هاست, و وظائفى را انجام مى دهد که پرقدرت ترین ماشین هاى ساخته بشرى از انجام آن ناتوان است. یکى از وظائف مغز, ثبت و ضبط وقایع گوناگون است که نیروى حافظه را تشکیل مى دهد, حافظه انسانى فقط به قسمت کوچکى از مغز ارتباط دارد, براى نشان دادن قدرت حافظه مثالى آورده اند: فرض کنیم مردى پنجاه سال از عمرش گذشته باشد, بخواهد خاطرات خود را بدون کم و زیاد بنویسد, براى درج این خاطرات معادل 160 میلیون نسخه روزنامه به قطع بزرگ که در بیست صفحه, و سراسر با حروف ریز چاپ شده باشد نیاز خواهد بود, مکانیسم به یادآوردن خاطرات گذشته از بسیارى از جهات مانند نوارهاى ضبط صوت است فرقى که دارد این است که نیروى برق نوارهاى مغز از اعصاب بدن تإمین مى شود و هیچ گونه احتیاجى به چرخیدن ندارد. مطابق حساب دقیق, اگر بخواهند ماشینى بسازند که کم و بیش کار یک مغز انسانى را انجام دهد, بایستى دستگاهى دوبرابر بزرگترین ساختمان هاى جهان تهیه کنند, و براى تهیه نیروى برق آن تمام برق حاصله از بزرگترین آبشار جهانى را به آن اختصاص دهند, و چون ناگزیر لامپ هاى الکترونى و سیم هاى این ماشین گرم مى شود,باید تمام آب آن آبشار براى خنک کردن آن گراگرد ماشین بگردد! و با این همه کار ماشین اختراعى نخواهد توانست تمام وظائف مغز یک انسان معمولى را از نظر تفکر و اندیشه انجام دهد. فرمان مکیدن شیر از پستان مادر, از مغز کودک به دو لب صادر مى شود, و کودک با خاطرى آرام و بدون اشتباه از شیر مادر تغذیه مى کند. در پیکر مادر یک کارخانه شیمیائى اتوماتیک وجود دارد, که خون را به صورت یک غذاى بسیار لطیف و سودمند و گوارا تبدیل مى کند, که براى تغذیه نوزاد و دستگاه گوارش وى مناسب است. فرآورده پرارزش این کارخانه در مخزنى به نام پستان جمع مى شود, و از نوک پستان به وسیله مکیدن نوزاد بیرون مىآید و جزء بدن وى درمىآید. اندازه حجم نوک پستان با اندازه دهان بچه تناسب دارد, نوک پستان داراى سوراخ هاى بسیار ریزى است که به وسیله مکیدن کودک باز شده و به طور معمول خودبخود بسته مى شود, تا شیر به هدر نرود. پس از آن که جنین در رحم مادر قدم مى گذارد کارخانه شیرسازى سر از خواب برمى دارد و کم کم شروع به کار مى کند, هر چه جنین رشد کند فعالیت این کارخانه رو به افزایش مى رود, تا در وقت ولادت شیرى که با مزاج نوزاد سازگار باشد آماده شود. پس از ولادت, هر چه کودک بزرگتر شود و دستگاه گوارش وى نیرومندتر گردد این کارخانه در محصول خود تغییراتى مى دهد! این حقایق شگفت انگیز و واقعیات حیرت آور, و فعل و انفعالات و تغییر و تحولات که همه و همه در راه بهره ورى انسان انجام مى گیرد, جز جلوه رحمت خدا, و مهر بى پایان او, و رإفت و لطف فراگیرش چیز دیگرى است؟!! این انسان است که با دقت و تإمل, و تفکر و اندیشه در این امور بهت آور, باید در راه سپاسگزارى از حضرت محبوب قدم بگذارد و هر لحظه براى جلب فیوضات بیشتر و بخصوص فیوضات معنوى دست گدائى به پیشگاه او بردارد و با همه وجود بگوید: اللهم انى اسئلک برحمتک التى وسعت کل شىء ریه ها که دستگاه تنفسى انسان است در یک دوره زندگى معتدل در حدود 500 میلیون بار عملیات قبض و بسط را انجام مى دهند. در جهاز تنفس صدها هزار غده وجود دارد که از آن مایعى چسبنده ترشح مى شود, که ذرات زیان دارى که در گرد و خاک وجود دارد, و همراه نفس داخل بدن مى شوند جذب مى کند. اگر این مایع نبود, ذرات مزبور در ظرف چند لحظه لوله هاى تنفس را مى بستند و منجر به مرگ مى شد. در لوله هاى تنفس موهاى بسیار باریکى وجود دارد که آنجا را پیوسته تمیز و پاکیزه مى کنند. این موها در ظرف یک ثانیه 12 بار تمام لوله ها را جاروب مى کنند و ذرات زیان بخش را به جهاز هاضمه مى رسانند, در آنجا تإثیر خود را از دست مى دهند. لوله هاى تنفس 750 میلیون کیسه هاى ریوى را به هواى تصفیه شده مى رسانند که در کربن و اکسید خون به اکسیژن حیات بخش تبدیل مى شود. دستگاه تنفس با این حجم کوچک و کار عظیم, و فعل و انفعال حیرتآور یکى از اجزإ کل شىء است که رحمت الهیه آن را فراگرفته و به آن احاطه کامل دارد. پوست بدن داراى سوراخ هاى بسیار ریز و ذره بینى است که مقدارى از تنفس انسان به وسیله آن ها انجام مى شود. اگر این سوراخها بسته شود انسان زنده نمى ماند, پوست داراى غده هائى است که ایجاد عرق مى کنند, و آن را از بدن بیرون مى دهند تا حرارت بدن همیشه منظم باشد و بالا نرود. پوست داراى غده هاى روغنى است, تا پیوسته موها را و خود پوست را تازه و نرم نگاهدارند. پوست در برابر حمله میکروب هاى خارجى خط دفاعى کشور بدن است. پوست سم هایى که در بدن پیدا مى شود به وسیله عرق دفع مى کند, و در این کار به کلیه ها کمک مى دهد. پوست از بیرون آمدن مایع هاى سودمند بدن جلوگیرى مى کند, پوست مرکز حس لامسه است همان حسى که سردى, گرمى, زبرى, صافى, شلى, سفتى, کلفتى و نازکى اجسام را به ما گزارش مى دهد. پوست جسمى است که رحمت خدا او را فراگرفته, و اگر اتصال به رحمت خدا نداشت این همه فعل و انفعال سودمند در جهت حیات انسان در آن انجام نمى گرفت. اى که درد مرا تویى درمان اى که راه مرا تویى پایان کمر خدمتت به دل بستم هر چه گویى به جان برم فرمان داده ام تن به خدمت تو به دل داده ام دل به طاعت تو به جان هر چه خواهى بیار بر سر من یک دمم از درت ولیک مران به خیال تو زنده است این سر به هواى تو زنده است این جان گرنه در سر خیال تست مقیم ورنه در جان هواى تست روان نیستم من به جز تن بى سر نیستم غیر قالب بى جان نه جهان خواهم و نه جان جانا هم جهان فیض را تویى هم جان خداى تعالى هنگامى که پیکر انسان را آفرید, از باب محبت و لطف و رإفت و رحمتش, در برابر دشمنان مهاجم یعنى میکروبها و بیمارىها پنج خط دفاعى براى وى قرار داد. 1ـ پوست: که سرتاسر بدن را مانند قلعه اى فراگرفته. 2ـ بافت هاى لنفاوى: و آنها عبارتند از بافت هاى پنبه مانندى که زیر پوست بدن قرار دارند و کرم رنگ مى باشند و گاهى تغییر رنگ مى دهند. این بافت ها در بعضى نقاط بدن ضخیم و در بعضى نقاط دیگر نازک مى باشند, اگر دشمن از پوست گذشت با مقاومت نسج هاى لنفاوى روبرو مى شود. 3ـ پرده هاى مخاط: پرده مخاط عبارت از پرده اى است که پاره اى از اعضإ را احاطه کرده است, و رنگ آن متناسب با خود عضو مى باشد. بعضى از اعضا مانند قلب داراى دو پرده مخاط مى باشند: یکى پرده اى که بیرون قلب را احاطه کرده است, و آن را مخاط خارجى نامند, دیگر آن که در درون قلب است و آن را مخاط داخلى گویند, پرده مخاط وظیفه اش دفاع از عضو است. 4ـ ترشى معده: اگر دشمن از خطوط مقدم دفاعى بدن گذشت و به درون معده راه یافت, ترشى معده او را نابود مى کند. 5ـ گویچه هاى سپید: آنها موجودات کروى شکلى هستند که با میکروب هاى خبیثى که از خطوط دفاعى بدن گذشته اند و داخل خون شده اند به جنگ برمى خیزند تا همگى را به دیار نیستى رهسپار کنند, نکته قابل توجه اینکه این گویچه هاى سپید با میکروبهاى پاک و طیبى که وارد کشور بدن مى شوند همه گونه مساعدت مى کنند.(5) مگر نه این است که رحمت الهیه و رإفت رحمانیه همه اینها را فراگرفته, که اینگونه بشر را از حوادث و آفات دهر حفظ مى کنند, و او را در مسیر حیات با فعل و انفعالات خود یارى مى دهند, به راستى انسان چه اندازه مورد رحمت خداست, رحمتى که ظاهر و باطن و ذره ذره وجود او را فراگرفته و یک لحظه او را تنها نمى گذارد؟! اللهم انى اسئلک برحمتک التى وسعت کل شىء گیاهان و منافع شگفت انگیز آنها شماره گیاهان, و عدد نباتات, و فعل و انفعالات آنها, و ویتامین هایى که در خود دارند, و نقشى که در بقإ حیات و در زندگى انسانها به عهده دارند, کسى جز خدا که به وجودآورنده آنهاست نمى داند, از آنجا که نباتات و گیاهان جزیى از کل شىء است و رحمت الهیه ظاهر و باطن همه آنها را فراگرفته به گوشه اى از وجود آنها و نقشى که در خیمه حیات براى بقإ حیات به عهده دارند اشاره مى شود. در هوا مقدارى محدود گاز اکسیژن موجود است, اکسیژن ماده اى است حیاتى که حرارت غریزى بدن انسانها و حیوانات و همه جانداران به آن بستگى دارد, و زندگى انسان و حیوان بدون آن ممکن نخواهد بود. هنگام نفس کشیدن مقدارى اکسیژن وارد ریه ها مى شود, و با خون ترکیب مى گردد, دستگاه پخش خون آن را به تمام قسمت هاى بدن مى رساند. اکسیژن, غذا را در سلول هاى گوناگون بدن با حرارتى ضعیف آهسته و آرام مى سوزاند و حرارت غریزى را به وجود مىآورد, در اثر احتراق غذا گازهاى زهرآگین به نام کربونیک ایجاد مى شود, این گاز در بازگشت مجدد خون به ریه ها با خون داخل آنها شده و از راه تنفس بیرون رفته جزء هوا مى شود. کار همه جانداران همین است که اکسیژن هوا را مى گیرند و گاز کربونیک تحویل مى دهند. در اینجا پرسشى پیش مىآید که چرا اکسیژن هوا تمام نمى شود, چون اندازه اش محدود و مقدارش معین بوده, و آن مقدار در اثر تنفس میلیاردها انسان و میلیاردها جاندار دیگر در هزاران سال باید تمام شده باشد. هر فردى از انسان در 24 ساعت در ضمن تنفس به طور معمول 250 گرم کربن خالص از ریه بیرون مى دهد, اگر مجموع افراد بشر را فرضا سه میلیارد بدانیم در ظرف یک سال, دویست و هفتاد وسه میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تن کربونیک که گازى سمى است تولید مى کنند, تقریبا برابر همین مقدار را جانوران در ضمن تنفس ایجاد مى کنند. آیا این گاز سمى که دم بدم به طور تصاعد افزوده مى شود به کجا مى رود؟ اگر در هوا موجود است بایستى تعادلش با اکسیژن به هم بخورد زیرا اکسیژن پیوسته در حال کم شدن و کربن در حال افزایش است. پس چرا انسان ها و جانداران همگى زنده مانده اند, و به کام مرگ نیفتاده اند؟! پاسخ این است که رحمت الهیه این مشکل را به آسانى حل کرده, و با آسانترین راه انسانها و جانداران را از خطر مرگبار این گاز نجات داده. او سلسله اى بر موجودات زنده این جهان افزوده که شماره اش براى کسى معلوم نیست. او تنفس کننده هاى زنده دیگرى را ایجاد کرده که تنفس آنها درست بر خلاف نفس کشیدن جانداران است. آنها وقتى نفس مى کشند کربن را از هوا مى گیرند و اکسیژن تحویل مى دهند, در نتیجه تعادل را میان این دو گاز هوا برقرار مى کنند. این موجودات زنده خدمتگزار, سلسله گیاهان هستند, گیاه کربن را در تنه خود نگاه مى دارد, و اکسیژن را در هوا ارسال مى کند, بخش مهم وجود گیاهان از همین کربن است, گیاه عمل کربن گیرى را از هوا به وسیله برگهاى خود انجام مى دهد! براساس آیات قرآن, و کلام ملکوتى امام عاشقان امیرمومنان در دعاى کمیل رحمت الهیه هر برگى را فراگرفته که این گونه بساط حیات را از خطر نابودى حفظ مى کند, و آثار رحمت فراگیر حضرت حق در سبزینه, تنه, شاخ و برگ, و شکوفه ها و گل هاى گیاهان با چشم سر قابل مشاهده است, آن که نمى بیند بیمار است, و آن که مشاهده نمى کند دچار سرطان جهل و غفلت است. انسان با عقل و شعور خدا داده از انواع سبزیجات و حبوبات و میوه جات براى سلامت بدن, و رفع گرسنگى و لذت بردن, و ادامه حیات استفاده مى کند, و این مجموعه در کارگاه عظیم بدن او به آنچه که مورد نیاز بدن است از قبیل: رنگ, استخوان, پوست, عصب, پى, رگ, خون, مو, ناخن, انرژى, حرارت و... به سبب رحمت الهى تبدیل مى شود. چشم دل باز کن که جان بینى آنچه نادیدنى است آن بینى گر به اقلیم عشق رو آرى همه آفاق گلستان بینى آنچه بینى دلت همان خواهد آنچه خواهد دلت همان بینى بى سر و پا گداى آنجا را سر به ملک جهان گران بینى هم در آن پا برهنه جمعى را پاى بر فرق فرقدان بینى هم در آن سر برهنه قومى را بر سر از عرش سایبان بینى دل هر ذره اى که بشکافى آفتابیش در میان بینى هرچه دارى اگر به عشق دهى کافرم گر جوى زیان بینى جان گدازى اگر به آتش عشق عشق را کیمیاى جان بینى از مضیق جهات درگذرى وسعت ملک لامکان بینى آنچه نشنیده گوش آن شنوى آنچه نادیده چشم آن بینى تا بجایى رساندت که یکى از جهان و جهانیان بینى با یکى عشق ورز از دل و جان تا به عین الیقین عیان بینى که یکى هست و نیست هیچ جز او وحده لا اله الا هو حشرات و حیوانات و نقش آنها در حیات و هستى از شماره حشرات, و حیوانات, و جانوران خشکى و دریا و پرندگان و خزندگان و منافع عظیم وجود آنها در عالم هستى کسى جز خالق آنها که رحمتش ظاهر و باطن هر یک از آنها را فراگرفته آگاهى ندارد. رحمت فراگیر او نسبت به همه آنها سبب شده, که آثار بسیار عظیمى از وجودشان آشکار شود, و در این عرصه سودگیرى انسان از آنها جایگاه خاصى دارد. درخت میوه هم نر است و هم ماده, هم گرده دارد که مانند نطفه مرد است و هم تخمک که نشانه مادگى اوست. اگر گرده این درخت میوه, به تخمک آن درخت هم جنس خود نرسد, و اگر گرده آن به تخمک این نرسد هیچ کدام بار نمى دهند. درختان که راه نمى روند تا با یکدیگر هم آغوش شوند, باد هم در همه جا نیست, حضرت رحمن پرندگانى بسیار ریز به وجود آورده که موسوم به حشراتند. آنان این وظیفه را با بهترین طرز انجام مى دهند. گرده این را به تخمک آن و گرده آن را به تخمک این مى رسانند. شگفتى اینجاست که این مإمورین زبردست اشتباه نمى کنند, گرده سیب را به تخمک هلو, و گرده زردآلو را به تخمک خربزه نمى رسانند, بلکه سیب را به سیب, و هلو را به هلو تلقیح مى کنند, عجیب تر این که درختان هم به این حشرات پاداش مى دهند. و آن قندى است که در نهاد این درختان براى آن مإموران قرار داده شده, آنها قند شیرین را مى خورند و داماد را به عروس مى رسانند تا فرزندانشان را به بشر, آرى به بشر تحویل دهند, ولى بشر از این همه مهر و از این لطف و رحمت قدردانى نمى کند! شیر در پستان مادر, در گروه پستانداران براى غذاى نوزاد آماده شده. دانشوران علوم طبیعى که مى گویند: هر چیزى در طبیعت به اندازه احتیاج موجود مى باشد سخنى است درست. آرى در حیوانات پستاندار, شیر در پستان مادران به اندازه نیاز نوزادان نهاده شده, حتى شماره پستان هاى مادر با شماره نوزادهاى آنها تناسب مستقیم دارد. ((ولى رحمت فراگیر الهى که همه چیز را فراگرفته)) از این قانون کلى که در همه پستانداران جارى است گاو و گوسفند را مستثنى کرده. ماده گاوها بیشتر از مقدار نیاز نوزادشان شیر دارند, میش ها و بزها نیز شیرشان بیشتر از نیاز بره ها و بزغاله هاست چرا؟ چون شیر گاو و گوسفند نه تنها غذاى نوزادان و شیرخواران آنهاست, بلکه غذاى بشر هم مى باشد. شیر گاو براى نوزادان بشر, غذاست, براى شیرخواران بشر, غذاست, براى کودکان بشر, غذاست, براى بشرهاى تکامل یافته, غذاست, براى بشرهاى در حال رشد, غذاست, براى بیماران بشر, غذاست. فراورده هاى شیرى یکى از بزرگ ترین احتیاجات غذایى بشر را تإمین مى کند, ماده گاوها یکى از کارخانجات سازنده محصولات غذایى براى بشر مى باشند.(6) گیاه شناسان مى گویند: بیشتر گلها در سر تا سر روز شیره ندارند, بلکه در وقت معینى از روز شیره مى دهند, و زمان شیره دهى آنها از سه ساعت تجاوز نمى کند, گلها شیره خود را همگى در یک وقت عرضه نمى کنند, پاره اى در صبحگاه, برخى هنگام ظهر, و دسته اى بعد از ظهر شیره خود را در معرض قرار مى دهند. زنبور عسل گیاه شناس است و وقت شناس, گلها را مى شناسد و ساعت شیردهى هر گلى را مى داند, در همان وقت به سراغ آن گل مى رود تا شیره اش را بمکد نه زودتر از آن وقت به سراغ گل مى رود نه دیرتر.(7) سپس شیره گل را در کارگاه وجود خود تبدیل به ماده اى شیرین, مصفى, خوشمزه, انرژى بخش و خوشرنگ مى کند که در تمام مواد غذایى جهان بى نظیر و از فاسد شدن مصون است, و علاوه بر همه اینها به فرموده قرآن براى انسانها جنبه درمان از بیماریها دارد ((فیه شفإ للناس)). در رابطه با زنبور و زندگى این موجود شگفت انگیز صدها کتاب نوشته شده, که هر ورقش نشانگر رحمت فراگیر حق نسبت به همه شئون این موجود به ظاهر کوچک ولى بسیار بزرگ است. از آغاز پیدایش جهان تاکنون حیوانى را سراغ ندارید که وجودش صد در صد به سود بشر, و هیچ گونه زیانى از ناحیه آن به بشر نرسیده باشد. بشر از پشم, شاخ, پوست, گوشت, استخوان, خون, روده, کبد, شش, کلیه و کود گوسفند بهره مى برد. گوسفند بشر را نمى گزد, دندان نمى گیرد, پاره نمى کند, لگد نمى زند, سر تا پاى وجودش خدمتگزارى به انسان است و بس. گوسفندان سه گروهند: پشمى, گوشتى, شیرى. سودمندترین ارمغان گوسفندهاى پشمى براى بشر پشم آنهاست. ارزشمندترین هدیه گوسفندهاى گوشتى براى بشر گوشت آنهاست که شکم بشر را سیر مى کند و از گزند گرسنگى محفوظش مى دارد. ارجمندترین سوغات گوسفندهاى شیرى براى بشر شیر آنهاست, شیر گوسفند براى بشر غذاست, دواست, آب است, شیر سودمندترین نوشیدنى است که تاکنون در دسترس بشر قرار گرفته است. خوراک طبیعى این سه گروه یکى است, ولى در گروهى تبدیل به پشمى چون حریر, و در گروه دوم تبدیل به گوشت, و در گروه سوم تبدیل به شیر مى شود. انسان با پشم پشمى انواع نخ ها و لباس ها را به وجود مىآورد, و از گوشت گوشتى خوراک هاى گوناگون مى سازد, و از شیر شیردهنده اش انواع مواد بسیار مفید لبنى را فراهم مى کند. گوسفند یک جزء ناچیز از ((کل شىء)) است, رحمت الهى او را فراگرفته, جلوه آثار رحمت حق در این موجود به اندازه اى است که توضیح وتفسیرش کتاب ها نیاز دارد!! اللهم انى اسئلک برحمتک التى وسعت کل شىء پى نوشت ها: 1- زمر, آیه6. 2- مومنون, آیه15. 3- نحل, آیه78. 4ـ گذشته و آینده جهان, با تلخیص و تصرف ص 70 ـ51. 5- نشانه هایى از او, 133 ـ 88. 6- نشانه هایى از او, ج1, ص174. 7- نشانه هایى از او, ج2, ص92. |