گفته ها و نوشته ها
توصیه امام ششم(ع) در امر کتابت
در کتاب شریف کافى از مفضل پسر عمر نقل مى نماید: که از جمله وصایا و دستوراتى که امام صادق(ع) به من توصیه فرمودند این بود: مفضل! نوشتن را کار دائمى خود قرار بده و به وسیله آن علوم و دانش هاى خود را میان برادران دینى خود منتشر نما تا از آنها بهره مند شوند زیرا روزى مىآید که دوران هرج و مرج مى شود وظیفه مسلمانان و برادران دینى مطالعه کتاب هاى شما و محافظت از آن ها مى گردد.(اصول کافى)
فضیلت زوال تا زوال
از حضرت صادق(ع) منقول است که: هر که بمیرد مابین زوال در پنج شنبه تا زوال روز جمعه حق تعالى او را پناه دهد از فشار قبر.(بحار, ج6, ص221)
رفع اندوه مومن
هر که اعانت کند برادر مومن اندوهگین تشنه را, از توانایى خود و آسایش دهد او را از غم و اندوهش, یا یارى کند او را بر قضإ حاجتش, براى او باشد از حق تعالى هفتاد و دو رحمت که یکى از آنها را حق تعالى در دنیا به او مرحمت فرماید که اصلاح کند به آن امر معاشش را و ذخیره نماید هفتاد و یک رحمت دیگر را براى ترس ها و هول هاى روز قیامت او.(اصول کافى, ج2, ص199)
سخن چین
شیخ صدوق روایت کرده از حضرت رسول(ص): هر که نمامى و سخن چینى کند ما بین دو نفر, مسلط کند حق تعالى بر او در قبرش آتش که بسوزاند او را تا روز قیامت, پس چون از قبر خود بیرون آید مسلط فرماید حق تعالى بر او مار سیاه بزرگى که گوشت او را به دندان بکند تا داخل جهنم شود.(بحار, ج7, ص214)
صلوات در حسنات
حضرت رسول(ص) فرمودند: من روز قیامت نزد میزانم پس هر که گناهانش بسیار باشد که کفه سیئاتش را سنگین کند. بیاورم من صلوات او را که بر من فرستاده, تا سنگین کنم به آن کفه حسناتش را.(ثواب الاعمال, 14)
افضل اعمال
روایت شده از حضرت رسول(ص) که: در رویا دیدم عمویم حمزه و برادرم جعفر بن ابى طالب که در پیش آنها طبقى است از ((سدر)) پس یک ساعتى از آن میل کردند پس از آن سدر مبدل شد به انگور پس از یک ساعت انگور رطب شد بعد از آن من نزدیک شدم و گفتم: پدرم فداى شما باد چه عملى یافتید که از همه اعمال افضل باشد؟ گفتند پدران و مادران ما فداى تو باد یافتیم ما افضل اعمال را صلوات بر تو, و سقایت آب, و محبت على بن ابى طالب.
(بحارالانوار, ج94, ص70)
صله رحم و امانت دارى
پیغمبر خدا(ص) فرمودند: بر دو طرف صراط, روز قیامت رحم و امانت است, پس در وقتى که بگذرد بر آن کسى که صله رحم و ادإ کننده امانت است, آن دو طرف صراط نمى گذارد که در آتش بیافتد.(بحار, ج22 ص410)
ترحم عزرائیل
روزى عزرائیل(ع) جان پادشاه جبار و ظالمى را گرفت و به آسمان رفت, ملائکه از او پرسیدند: از آنهایى که تا به حال جانشان را گرفته اى بر کدام یک ترحم کرده اى و بر او متإثر شده اى ؟
عزرائیل(ع) گفت: روزى مإمور شدم در بیابانى جان زنى را بگیرم. آن زن کودکى نیز با خود داشت من بر غربت آن زن و بر بى سرپرستى آن کودک در آن بیابان متإثر شده و دلم به رحم آمد.
ملائکه به او گفتند: این ظالمى که الان جانش را گرفته اى همان کودک بى سرپرست است که تو دلت براى او به رحم آمد!(المحجه البیضإ, ج8, ص267)
عشق خدا با چیزى جمع نمى شود
نقل شده که غلام سیاهى به نام برخ در زمان حضرت موسى(ع) زندگى مى کرد که بسیار متعبد بود. حضرت موسى به توسط او طلب باران نمود. خداوند خطاب به موسى فرمود: برخ بنده بسیار خوب من است, در او فقط یک عیب وجود دارد.
موسى(ع) عرض کرد: خدایا آن عیب چیست؟ فرمود: سحرها که براى عبادت برمى خیزد از نسیم سحرگاهى لذت برده و به وسیله آن آرامش مى یابد, کسى که مرا دوست مى دارد نباید توجه و آرامش او به چیزى دیگر باشد!
(المحجه البیضإ, ج8, ص71)
تسلط انسان بر شهوات موجب حزن است
یکى از پادشاهان به زاهدى گفت: از من حاجتى طلب کن!
او پاسخ داد: چگونه از تو حاجتى بخواهم در حالى که سلطنت من بزرگ تر و مهم تر از سلطنت تو مى باشد.
پادشاه پرسید: چگونه چنین است؟
زاهد گفت: آنکه تو بنده اش هستى, بنده من است!
پادشاه گفت: این سخن به چه معناست؟
زاهد پاسخ داد: تو بنده شهوت و غضب و شکم خود هستى ولى من مالک آنها مى باشم و آنان بنده من هستند.
(المحجه البیضإ, ج7, ص131)
در گریه خوف و شکر
یکى از انبیإ از مسیرى عبور مى کردند سنگ کوچکى دیدند که آب زیادى از آن خارج مى شود. پس از آن وضع تعجب کرد خداوند سنگ را به سخن گفتن واداشت و گفت: از وقتى که شنیدم که شعله و آتش جهنم برخاسته از انسان و سنگ است از ترس آن که من هم از آن سنگ ها باشم تا به حال مى گریم. سنگ از آن نبى خواست که برایش دعا کند تا از آتش در امان باشد او نیز دعا کرد مدتى بعد دوباره عبورش به آن نقطه افتاد و دید همان گونه آب از سنگ جارى است.
پرسید: دیگر چرا گریه مى کنى؟
سنگ پاسخ داد: تا قبل از اطمینان به امان از آتش گریه خوف مى نمودم, اما اینک گریه شکر دارم و از سرور و خوشحالى مى گریم.(المحجه البیضإ, ج7, ص142)
ریا
روزى رسول اکرم(ص) را گریان دیدند. علت را جویا شدند. فرمودند: از این که امت من گرفتار شرک بشوند نگران و خائف هستم, البته آنها به پرستش بت و خورشید و ماه و سنگ روى نمىآورند ولى آنها در اعمالشان ریاکارى مى کنند.(المحجه البیضإ, ج6, ص141)
ایثار
حضرت موسى از خداوند درخواست کرد که بعضى از درجات و مقامات حضرت محمد(ص) و امتش را به او نشان بدهد. خداوند فرمود: تو طاقت دیدن آن را ندارى ولى من یکى از مقامات بزرگى راکه به آنها داده ام به تو نشان مى دهم پس پرده ها را کنار زد و ملکوت آسمان ها براى موسى کشف شد, مقام و جایگاهى به او نشان داده شد که نزدیک بود از شدت نور آن, موسى تلف شود.
آن گاه موسى(ع) پرسید: خدایا چه چیز آنها را به این کرامت رسانده است؟
خدا فرمود: ایثار! اى موسى! من حیا مى کنم که ایثارگران را در قیامت به محاسبه وادارم و آنان را به هر گونه که بخواهند وارد بهشت مى کنم.(المحجه البیضإ, ج6, ص80)
بخل و سخاوت
حضرت زکریا(ع) ابلیس را دید و به او گفت: اى شیطان به من بگو که محبوب ترین و مبغوض ترین مردم نزد تو کیست؟ گفت: محبوب ترین انسان مومنى است که بخیل باشد و مبغوض ترین فاسقى است که سخاوتمند باشد. یحیى(ع) گفت: چرا چنین است ؟
شیطان گفت: زیرا همان بخل براى بخیل کافى است و از سخاوتمند نگران هستم زیرا مى ترسم خداوند به خاطر سخاوت او از فسق او بگذرد.(المحجه البیضإ, ج6, ص77)