بازشناسى توطئه هاى فرهنگى و مسئولیت امروز!
حجه الاسلام والمسلمین محمد تقى رهبر
((دیوید کیو)) یکى از مهره هاى سازمان جاسوسى سیا در دیدار با عناصر ضد انقلاب گفته بود:
((مهم ترین حرکت در براندازى جمهورى اسلامى ایران تغییر فرهنگ فعلى ایران است و ما مصمم بر آن هستیم.))
این اولین بار یا آخرین بار نیست که کارگزاران امریکایى از براندازى نظام اسلامى سخن مى گویند, بلکه این مطلبى است که مکرر و به تعبیرات مختلف از زبان دولتمردان امریکایى شنیده شده و این را یکى از سیاست هاى راهبردى ایالات متحده باید برشمرد.
بوش اول رئیس جمهورى اسبق امریکا نیز در زمان زمامداریش گفت: ((انقلاب اسلامى از بمب اتمى براى منافع امریکا خطرناک تر است.))
و امروز فرزندش بوش کوچولو همان سخن را مى گوید و ایران اسلامى را محور شرارت مى خواند و با لحن تهدید و توهین و سخن از براندازى بر زبان مى راند که همه این تهدیدها را باید جدى گرفت على رغم کسانى که مى گویند توهم توطئه! است و توطئه اى در کار نیست!!
نکته مهم در این میان این است که قطب استکبارى از اسلامیت نظام ایران بیم و هراس دارد نه از اصل نظام به عنوان یک دولت و حکومت, زیرا کشورهاى زیاد, حتى به نام اسلامى هستند که با امریکا رابطه نزدیک دارند و نه تنها مشکلى براى شیطان بزرگ نیستند, بلکه ذخائر نفتى و مناطق استراتژیک کشورشانرا دربست در اختیار امریکا گذاشته و از واشنگتن تغذیه و حمایت مى شوند و هم مشکلى با امریکا و حتى اسرائیل ندارند, اما همین دولت ها هستند که امروزه مشکل جهان اسلام اند!
بنابراین آنچه موجب وحشت استکبار جهانى به سردمدارى کاخ سفید شده است اسلام انقلابى است که از رهگذر انقلاب اسلامى ایران طنین آن در جهان پیچیده و بر آن است که به فرموده امام راحل: ((ابرقدرت ها را به خاک مذلت بنشاند)) آرى, رهبر بزرگ و بنیانگذار انقلاب اسلامى با تکیه بر اسلام و پشتیبانى ملت هیمنه استکبار بویژه امریکا را شکست و مسلمانان را روحیه اى تازه داد و ماهیت قدرت هاى استکبارى و سرنوشت محتومشان را خاطرنشان ساخت و گفت:
((مسلمانان از هیاهو و طبل تو خالى تبلیغات ظالمانه نهراسند که کاخ ها و قدرت هاى نظامى و سیاسى استکبار جهانى همانند لانه عنکبوت سست و در حال فرو ریختن است.))
هرچند خصومت استکبار جهانى با اسلام رهائى بخش و کفرستیز مسئله امروز و دیروز نیست بلکه این عقده روانى صدها سال پیشینه تاریخى دارد و به دوران قرون وسطاى مسیحى و جنگ هاى صلیبى باز مى گردد, اما اوجگیرى این خصومت از آن زمان است که غرب با تکنولوژى جدید و وسائل ارتباط نوین با هدف غارت و چپاول ثروت و ذخائر توده ها بر بخش هایى از کشورهاى جهان سلطه یافت و در راستاى اهداف استعمارىاش در تضعیف روحیه مسلمین و تخریب ارزش هاى اسلامى کوشید و با دخالت هاى نامشروع سیاسى و اقتصادى و نظامى همزمان با صادر کردن بخش هاى منحط فرهنگ غربى, هویت اسلامى و ملى ملت ها از جمله مسلمانان را مورد هجوم قرار داد و فکر و فرهنگ جوامع را بى ارج و فاقد ارزش خواند, تا بتواند مقاصد استعمارى را جامه عمل پوشد, یعنى همان چیزى که قرآن با عنوان استضعاف و استخفاف از آن یاد مى کند که مفهوم این دو واژه عمیق تر از مفهوم واژه استعمار مصطلح عصر است و زمینه روانى استعمار را فراهم مى سازد.
شستشوى مغزى مسلمانان از ارزش هاى اصیل اسلامى و پرکردن آنها از ابتذال و القاى تقلید کورکورانه از غرب و صادر کردن فساد اخلاق زیر لواى فرهنگ و هنر و..., سیاست راهبردى استکبار است که سال ها به اجرا درآمده و لایه هاى فکرى و فرهنگى آن هنوز که هنوز است در افکار و اندیشه هاى غرب باوران به صورت یک بیمارى مزمن درآمده است و تا این رسوبات فاسد از جان ها و مغزهاى ملت ها زدوده نشود نباید در انتظار روزهاى بهترى باشند. استعمار نو که سلسله جنبانش امروزه امریکاست با دعوى دارى نظام نوین یعنى سلطه مطلق بر جهان, امروزه به غارت ملت ها بیشتر از هر زمان نیاز دارد.
در نظام نوین مورد نظر امریکا, آمریکایى ها خود را کدخداى دهکده جهانى خوانده اند که هر کجا هر غلطى خواستند بکنند و هیچ کس جلودار آن ها نباشد و حتى سازمان هاى بین المللى آلت دست آنها باشند. همان گونه که دولتمردان امریکایى با صراحت و وقاحت مى گویند هر کشورى که با ما نیست, علیه ماست و تروریست نام دارد و باید تنبیه و مجازات شود! و قوانین بین المللى را زیر پا مى گذارند.
اینجاست که رسالت اسلامى مسلمانان سنگین تر از همیشه و متناسب با نیاز زمان مطرح مى گردد و تنها اسلام انقلابى است که مى تواند صولت ابر شیطان عصر را به چالش بکشاند همان گونه که حضرت امام فرمود: ((با اتکا به تعالیم اسلام و ایمان ما به مبادى بود که با دست خالى بر همه قواى شیطانى غلبه کردیم))(کلمات قصار / 39)
بارى, در این جا سخن از هجمه فرهنگى نوین است که امروزه به عنوان برنده ترین سلاح به منظور اسلام زدایى مورد توجه شیطان بزرگ قرار گرفته است و مسئولیت اسلام باوران در این مصاف سنگین است.
به عبارت دیگر نبرد اصلى عرصه فرهنگ و تقابل اسلام انقلابى با فرهنگ استعمارى و کفر جهانى است که سرکرده آن امریکاست. سردمداران کاخ سفید برآنند تا همان اسلام را که از آن سیلى خورده اند به چالش بکشانند. اسلامى که طنین آن از ایران برخاست و در جهان مستضعفان پیچید و کفرستیزى و استعمارستیزى را به ملت ها الهام کرد و امروز طنین بیدارى اسلامى از شرق و غرب عالم به گوش مى رسد و روحیه شهادت طلبى, نسل جوان فلسطین رنج دیده را پس از پنجاه سال آوارگى و مظلومیت و اسارت و نکبت به مصاف با صهیونیسم جنایتکار و دست پرورده امریکا فراخوانده و شراره این خشم مقدس آینده این رژیم را به عنوان نماد استکبار و نماینده شیطان بزرگ تهدید مى کند. و مى رود تا درس دیگرى براى دوزخیان زمین باشد که راه رهائى را بیابند.
بنابراین دشمن بخواهد یا نخواهد فرهنگ انقلاب اسلامى از مرزهاى جغرافیائى فراتر رفته و در قلمرو اندیشه ها حضور چشمگیر دارد, و حتى در امریکا سالانه بیست و پنج هزار امریکایى به اسلام مشرف شده که نفوذ اسلام را در قلب استکبار باز مى گوید.
و همین است که خشم کفر جهانى و استکبار امریکایى و عقبه هاى صهیونیستى آن را برافروخته است و این جنگ حداقل در عرصه فرهنگ و عقائد بخواهیم یا نخواهیم اجتناب ناپذیر است و مصیبت هنگامى است که جبهه کفر در این مصاف برنده باشد.
بنابراین آنهایى که درد اسلام و غیرت مسلمانى دارند باید با چنگ و دندان به دفاع از اسلام برخیزند و مرزهاى ایمان و عقیده و اخلاق و عمل اسلامى را پاسدارى کنند و دشمن را پشت خاکریزها زمین گیر نمایند که هر چه جز این باشد, عذاب دو جهانى را در پى خواهد داشت, در دنیا ذلت و حقارت و اسارت و بدنامى و در آخرت عقوبت تقصیر در وظیفه الهى.
اینک به چند پیام جاودانه بنیانگذار انقلاب امام راحل(ره) گوش دل بسپاریم: ((امروز وظیفه ماست که در برابر خطراتى که متوجه اسلام و مسلمین مى باشد براى تحمل هرگونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع نمائیم و جلو اغراض و مطامع آنان را بگیریم.))(کلمات قصار 40/)
((پیغمبر بزرگ اسلام همه چیزش را فداى اسلام کرد تا پرچم توحید را به اهتزاز درآورد و ما به حکم پیروى از آن بزرگوار باید همه چیزمان را فدا کنیم تا پرچم توحید برقرار بماند.))(همان)
((امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانى مى خواهد, و دعا کنید که من نیز یکى از قربانى هاى آن گردم.))(همان)
((اگر امروز اسلام خداى نخواسته لطمه ببیند این گناهش به گردن همه ماست))(همان / 41)
((مبادا از حرف هاى خارجى ها بترسیم و در پیاده کردن احکام خدا سستى کنیم. ))(همان)
بنابراین دفاع از اسلام شوخى بردار نیست و این مستلزم شناخت آسیب ها و تهدیدهاست و این همان چیزى است که از آن به تهاجم فرهنگى و مقابله با فرهنگ مهاجم تعبیر مى شود.
غده سرطانى فساد فرهنگى
قابل ذکر است که تهاجم فرهنگى مانند هجمه نظامى نیست که سر و صداى آن براى همه و به سرعت معلوم و مفهوم باشد بلکه مانند غده سرطانى تدریجا رشد مى کند و بنیان هاى اعتقادى و تعهدات مکتبى را تضعیف نموده و به مرگ و نابودى مى کشاند. شناخت به موقع این غده خطرناک, حساسیت و ثبات و ایمان مى خواهد که در میان این نسل هنوز رنگ نباخته و ساز و کار مناسب خود را مى طلبد که در جامعه انقلابى ما فراهم است و باید از آن بهره گرفت.
اکنون چند نکته مهم در باب هجمه فرهنگى و ابزارها و دستآویزهایى که در این روند به کار گرفته شده اند, شایان توجه است.
الف ـ مطبوعات
یکى از ابزارهایى که چشم دشمن به آن دوخته است مطبوعات منحرف است.
((آلبرایت)) در خصوص برخورد با روزنامه هاى زنجیره اى گفته بود: ((روزنامه هاى اصلاح طلب امریکا را دلگرم کرده بود! آن چه اکنون در ایران اتفاق مى افتد, امریکا را بسیار نگران کرده است))!
آنان که براى توقیف روزنامه هاى زنجیره اى یقه چاک مى کنند و آن را با آزادى قلم و بیان در تضاد مى بینند قطع نظر از نکات دیگر بحث به این پرسش ها پاسخ دهند:
این کدام اصلاح طلبى است که امریکایى ها به آن چشم دوخته اند؟
آیا جاى آن ندارد که راه اصلاح طلبى در فرهنگ اسلامى را از اصلاح طلبى در فرهنگ سیاسى غرب تفکیک کنیم؟
روزنامه هاى زنجیره در چه مسیرى حرکت مى کردند که امریکا را امیدوار ساخته بودند؟
و چرا و به چه دلیل توجه امریکایى ها به مسائل داخلى ایران معطوف شده و به شیوه قیم مآبانه با مسائل داخلى ما برخورد مى کنند و دلسوز ما شده اند؟!
آیا گردانندگان اینگونه مطبوعات را شرم نمىآید که دشمنان کینه توز اسلام براى آنها اشک تمساح بریزند؟
پاسخ این پرسش ها را در عملکرد روزنامه هاى فوق الذکر باید کاوید و اهانت هایى که به مقدسات اسلام و ارزش هاى انقلاب مى کردند که متإسفانه هنوز عقبه آنها در چهره هاى مختلف و با تغییر تاکتیک ادامه دارد که نمونه اخیر آن را در عملکرد آن روزنامه مشهور و چاپ آن مقاله موهن و اگر با حساسیت دنبال کنیم نمونه هاى فراوان دیگرى در مطبوعات وجود دارد. اینجاست مدافعان نظام اسلامى را نباید از جوسازىهاى داخلى و خارجى بیم و هراس باشد و با شجاعت و قاطعیت و در عین حال منطق و قانون با جریان هاى منحرف مطبوعاتى و غیر مطبوعاتى باید برخورد کنند که مبارزه پایان نیافته, و دشمنان داخلى و خارجى نخفته اند و دفاع از اسلام و ارزش هایى که با خون عزیزترین فرزندان این آب و خاک به دست آمده شوخى بردار نیست و اگر امروز جبهه دفاع را مستحکم نکنیم فردا و فرداها همه چیز را باخته ایم و در پیشگاه خداوند عذرى نداریم که در نظام اسلامى به مقدسات بى حرمتى شود و ما سکوت کنیم!
در این جا به بخشى از وصیتنامه حضرت امام خمینى(قدس سره) که منشور انقلاب و هم فتواى فقهى آن مرجع عظیم الشإن است توجه کنیم تا مسئولیت همه در برابر مطبوعات گمراه و دستگاه هاى خبرى روشن شود.
((وصیت من به مجلس شوراى اسلامى در حال و آینده و رئیس جمهور و روساى جمهور ما بعد و شوراى نگهبان و شوراى قضائى و دولت در هر زمان آن است که نگذارند این دستگاه هاى خبرى و مطبوعات و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید همه بدانیم که آزادى به شکل غربى آن که موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى شود, از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانى ها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیرى از آن ها واجب است و از آزادىهاى مخرب باید جلوگیرى شود و از آن چه در نظر شرع حرام و آن چه بر خلاف مسیر ملت و کشور اسلامى و مخالف با حیثیت جمهورى اسلامى است به طور قاطع اگر جلوگیرى نشود همه مسئول مى باشند. و مردم و جوانان حزب اللهى اگر برخورد به یکى از امور مذکور نمودند به دستگاه هاى مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهى نمودند خودشان مکلف به جلوگیرى هستند.))
(صحیفه نور, ج21, ص195)
لازم به ذکر است که روند انحرافى مطبوعات منحصر به روزنامه ها و مجلات نیست بلکه کتاب هاى بسیارى به طبع و نشر مى رسد که خط مشى ضد دینى و اخلاقى را مى پیمایند و یکى از رسالت هاى ناظرین به مطبوعات و نهادهاى تبلیغى و ارشادى این است که با جدیت تمام این موارد را شناسایى نموده و با برخورد قانونى مانع از ادامه این روند باشند, و ماهیت این جریان را براى مردم افشا کنند...
ب ـ هجوم به مسئله ولایت فقیه و روحانیت
دشمنان اسلام و میهن اسلامى مى دانند که آنچه این انقلاب را به پیروزى رسانید و جبهه مقاومت امت را متحد ساخت ولایت فقیه بود.
ولایت فقیه هم اساس این انقلاب بود و هم ضامن تداوم حکومت اسلامى است و بدون آن خیمه انقلاب سرپا نخواهد بود.
این سخن جاودانه امام راحل براى همیشه تاریخ است:
((من به همه ملت, به همه قواى انتظامى اطمینان مى دهم که دولت اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد آسیبى به این مملکت وارد نخواهد شد.))
(کلمات قصار / 119)
تاریخ پرنشیب و فراز انقلاب به اثبات مى رساند که حفظ و حراست کشور و نظام اسلامى همواره ولایت فقیه بوده است که با پشتوانه ملت و قواى سه گانه کشور دژ استوارى را در برابر تهاجمات گوناگون تشکیل داده و پس از رحلت امام راحل نیز امر بدین منوال بوده و رهبرى نظام همان خط مشى را پیموده اند تا نظام اسلامى طوفان هایى از سر گذرانیده است. با این حال دشمنان اسلام از خارج و فریب خوردگانشان در داخل با اذعان به این واقعیت است که مسئله ولایت فقیه را مورد هجوم قرار داده اند. طبق اظهار صاحبنظران بیش از پنجاه درصد تبلیغات استکبارى بر ضد حکومت دینى و ولایت فقیه است و این خود قوىترین دلیل بر نقش ولایت فقیه و ضرورت پاسدارى از آن به عنوان ستون نظام و عمود انقلاب مى باشد. تهاجم دشمن عمدتا متوجه سه اصل است: ((اسلام ناب محمدى(ص), وحدت ملى, و ولایت فقیه.))
مسئولیت پیروان اسلام و وفاداران به انقلاب اسلامى این است که على رغم توطئه هاى دشمنان, حافظ این اصول بوده و بر آن پاى استوار دارند و از تجربه مشروطیت عبرت گیرند. در آن تجربه تلخ تاریخى روشنفکران غرب زده و احیانا وابسته, حملات خود را متوجه علما و روحانیون نموده و آنها را ترور شخصیت کردند و از صحنه بیرون راندند و نقشه هاى استعمارى را به اجرا درآوردند. در انقلاب ما نیز چهره هاى گرانسنگ و والائى را با ترور شخص و شخصیت از ما گرفتند, هرچند خون پاک عالمان و مجتهدان ثمرات خود را در سیراب کردن درخت انقلاب به منصه ظهور رسانید و ملت را بیدارتر و پیوند علما و مردم را استوارتر نموده است, با این حال تراژدى پایان نیافته و غرب باوران حمله به روحانیت آگاه و بیدارگر را از کف ننهاده و به عناوین مختلف در تضعیف عالمان متعهد و مدافع مى کوشند در حالى که اگر احیانا صداى مخالفى از صنف عالمان بلند شود که با مذاق دشمنان سازگار آید, آن را روى امواج ماهواره ها به سراسر جهان برده و مخابره مى کنند!
و از همین جا مى توان دریافت خط مشى کدامیک از عالمان دین, دشمنان را امیدوار مى کند و آن را معیار گمراهى یا کج اندیشى آنان دانست.
مسئولیت روحانیت
به هر حال پیوند روحانیت و ملت و امت با ولایت دژ خلل ناپذیرى است که باید حفظ و حراست شود اما از ذکر یک نکته در این جا ناگزیریم و آن این که پاره اى عملکردها و جریان هاى نامطلوب در مدیریت ها و در جامعه دیده مى شود که هرچند روحانیت در آن نقش نداشته, اما به هر دلیل به پاى روحانیت نوشته مى شود و دلیل آن هم این است که نظام در هر حال یک نظام اسلامى است و انقلاب به رهبرى روحانیت شکل گرفته و تداوم دارد.
در هیچ زمان روحانیت به قدر امروز مبسوط الید نبوده و لذا به این گستردگى مسئولیت نداشته است.
به عنوان مثال اگر در دستگاه هاى ادارى یا اجرایى کشور فساد و رشوه و کارشکنى و کم کارى و بى توجهى به مصالح جامعه دیده شود, اگر تورم و گرانى بى مهار و ساعت شمار و مفاسد مالى رواج یابد, اگر نهادهاى کشور به اشتباه یا عمد کارى برخلاف مصالح انجام دهند و نسنجیده تصمیم مى گیرند و در اقتصاد و معیشت مردم بحران مىآفرینند, اگر ارزش هاى اسلامى از سوى هر نهاد یا رسانه یا فرد یا جمعیت مورد هجوم قرار گیرد, اگر در نظام اجتماعى هرج و مرج و فساد و گناه رخنه کند با این که هر یک از این موارد علل و عوامل مختلف دارد که پاى روحانیت در آن ها به میان نمىآید, اما در هر حال افکار عمومى متوجه پاسداران معنوى ارزش هاى اسلامى یعنى روحانیت در سطوح مختلف مى شود و انتظار رسیدگى و برخورد و ایستادگى دارند و این چندان هم بر خلاف انتظار نیست, چرا که پیامبر اکرم تکلیف عالمان دین را مشخص کرده و فرموده اند: ((هر گاه بدعت ها در دین خدا ظاهر شود, بر عالمان است که علم خود را ظاهر کنند وگرنه مستوجب نفرین پروردگارند))
و امیرالمومنین مى فرماید: ((خداوند از عالمان دین پیمان گرفته که پرخورى ظالم وگرسنگى مظلوم را تحمل نکنند.))
و به دنبال ایندو سخن انتظار است که عالمان دین هم با مفاسد مالى و اقتصادى و هم با مفاسد فرهنگى و اخلاقى به مقابله برخیزند. تذکرات قاطع و لازم را بدهند, مسئولیت الهى خود را ایفا کنند چرا که از این رهگذر هر لطمه اى به روحانیت وارد آید بر اسلام وارد شده است و این در اندیشه نسل هاى امروز رسوب مى کند و به مرور زمان و تعاقب نسل ها استمرار مى یابد و عقائد دینى و اعتماد مذهبى را سست مى کند که جبران آن مشکل و بلکه ناممکن است.
بدینسان مسئولیت عالمان به عنوان سنگرداران دین و دنیا و فرهنگ و سیاست و اجتماع و ضرورت حساسیت در برابر مسائل انحرافى ایجاب مى کند که بزرگان اسلام همانند پدرى مهربان ناظر بر امور باشند, به مورد نصیحت کنند و به مورد تنبیه کنند و
ذره اى از مواضع اسلامى کوتاه نیایند که این امر سبب اعتماد بیشتر مردم به اسلام و روحانیت خواهد شد و حربه از دست دشمنان خواهد گرفت. پاره اى عوامل نفوذى در دستگاه ها هستند که مى کوشند چهره روحانیت را از طرق فوق الذکر مخدوش سازند و تخم جسارت و گستاخى را بپاشند که توجه به این موارد و خنثى سازى این توطئه راه کارهاى عملى مناسب مى طلبد و روحانیت با دید کارشناسى و تحقیق و تفحص سازمان یافته به این موارد باید توجه داشته باشد و راه چاره بیندیشد.
مظلومیت روحانیت
روحانیت اسلام در طول تاریخ تشیع فداکارىها کرده, قربانیان پاک و شهیدان فضیلت را تقدیم اسلام و ولایت نموده, و همواره در کنار ملت در غم و شادى آنان شریک بوده است و به اعتراف همه ((روحانیت پاى هیچ قرارداد استعمارى را امضإ نکرده است)) و بلکه در خط مقدم مبارزه پنجه در پنجه استعمار و استکبار افکنده و حافظ دین و میهن و ملت بوده است. با چنین سابقه و لاحقه, اوج مظلومیت است اگر در نظام اسلامى به روحانیت جفا شود و تخلفاتى که دیگران مى کنند, به پاى روحانیت نوشته شود.
لذا به عنوان یک تکلیف الهى مى توان گفت مسئولیت روحانیت در قبال دین و دنیاى مردم از هر زمان بیشتر است چرا که قدرت و امکان, مسئولیت مىآورد.
انتظارى که امروز از روحانیت مى رود در زمان طاغوت نمى رفت و اعمال رژیم هاى سابق به حساب اسلام و روحانیت نوشته نمى شد.
لذا روحانیت معظم که خود بهتر از هر کس واقف اند, حساسیت وضع کنونى و هجمه ها و توطئه ها و کارشکنى ها و بدآموزىها و مفاسد و ناراضى تراشى ها را آگاه اند و عکس العمل مناسب و موثر در هر یک از این موارد مى تواند در تحبیب قلوب مردم و آرامش نفوس موثر باشد و پیوند توده ها بویژه نسل جوان را با روحانیت مستحکم تر کند و این رسالت عاجلى است که غفلت از آن عواقب نامطلوبى در پى خواهد داشت. ادامه دارد.