پاسخ به پرسش ها
مصحف فاطمه (س) چیست؟
1ـ سوال: گویند; حضرت فاطمه (س) کتابى به نام مصحف دارد, که قرآن جامع همان است, و در دست امامان (ع) دست به دست مى گشته, و اکنون در نزد حضرت مهدى آل محمد (عج) است, و هنگام ظهور, آن را آشکار مى سازد, آیا این مصحف با قرآنى که در همه جا در دست رس ماست, فرق دارد؟ و این مطلب که از وهابیان نشإت گرفته که به شیعیان نسبت مى دهند درست است؟
پاسخ:
قرآنى که اکنون در همه جا در دست رس است, تحریف و کم و زیاد نشده, بلکه همان قرآنى است که با املإ پیامبر اکرم (ص) نوشته شده و تنظیم گشته است, و شخص پیامبر(ص) در نام گذارى سوره ها, و تقسیم قرآن به 114 سوره, و تنظیم آن به همین صورت فعلى نظارت کامل داشته است. ولى مصحف فاطمه زهرا (س) کتاب دیگر با محتواى دیگر است, و هیچ گونه تضادى با قرآن ندارد. توضیح این که, مطابق روایات, مصحف فاطمه (س) کتاب مخصوصى است که حاوى مطالبى است که آن مطالب از ناحیه فرشته مخصوص یا جبرئیل به حضرت فاطمه(س) القإ شده, و حضرت على (ع) آن را نوشته و تدوین کرده است, در این کتاب سخنى از حلال و حرام نیست, بلکه مشتمل حوادث غیبى آینده و اسرار آل محمد(ص) است, و در نزد امامان(ع) دست به دست مى گشته, و اکنون در نزد حضرت مهدى (عج) است و هنگام ظهور آن را آشکار مى سازد, بنابراین نسبت فوق, نارواست در این راستا نظر شما را به چند روایت زیر جلب مى کنیم:
1ـ شیخ کلینى به سند خود از ابو عبیده نقل مى کند: که یکى از اصحاب از امام صادق (ع) پرسید: ((مصحف فاطمه (س) چیست؟)) امام صادق (ع) پس از سکوت طولانى فرمود: ((فاطمه (س) 75 روز بعد از رسول خدا (ص) زنده بود, و در این ایام از فراق پدر, بسیار غمگین بود, جبرئیل نزد فاطمه (س) مىآمد, و او را دلدارى مى داد, و احوال و مقام هاى پدرش را براى او بیان مى کرد, و از حوادث آینده و غیبى در مورد ظلم هاى دشمنان به فرزندانش به او خبر مى داد, حضرت على (ع) آن مطالب را مى نوشت, و آن (مجموعه) نوشته شده, همان مصحف فاطمه (س) است.))(1)
2ـ روزى یکى از شاگردان امام صادق (ع) به نام حماد بن عثمان در محضر آن حضرت بود, سخن از مصحف فاطمه (س) به میان آمد, حماد مى گوید: از آن حضرت شنیدم در باره مصحف فاطمه (س) چنین فرمود: ((هنگامى که رسول خدا(ص) رحلت کرد, فاطمه (س) بسیار اندوهگین شد که اندازه آن را جز خدا نداند, در این هنگام فرشته اى به حضور فاطمه (س) مىآمد, فاطمه (س) را دلدارى مى داد, و با او هم سخن مى شد, فاطمه (س) حاضر شدن فرشته را احساس مى کرد, و صدایش را مى شنید, ماجرا را به حضرت على (ع) خبر داد, حضرت على (ع) به فاطمه (س) فرمود: ((وقتى که حضور فرشته را احساس کردى و صدایش را شنیدى, به من بگو.)) آنگاه فاطمه (س) به حضرت على (ع) خبر مى داد, حضرت على (ع) نزد فاطمه (س) مىآمد و هرچه (از فاطمه یا از فرشته) مى شنید, مى نوشت, تا آن که از آن نوشته ها مجموعه اى به نام مصحف, تدوین شد, در آن مصحف چیزى از حلال و حرام نیست, بلکه در آن از حوادث (غیبى) آینده, خبر داده شده است. ))(2)
3 ـ امام صادق (ع) در سخن دیگرى فرمود: ((مصحف فاطمه(س) در نزد مااست, معتقد نیستم که در آن, چیزى از قرآن باشد, آنچه را که مردم به آن نیاز دارند در آن وجود دارد, و ما به کسى احتیاج نداریم, در آن مصحف, حتى مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و یک چهارم تازیانه و جریمه خراش هست.))(3)
4 ـ امام صادق (ع) در ضمن گفتار و احتجاج در رد مخالفان فرمود: ((اگر آنها راست مى گویند, مصحف فاطمه (س) را که وصیتش در آن است, و سلاح پیامبر(ص) نیز همراه آن است بیرون آورند.))(4)
یعنى مصحف فاطمه (س) در نزد مااست, و وصیت حضرت زهرا (س) که در این مصحف ذکر شده مخالفان را تکذیب مى کند.
5 ـ فضیل بن سکره مى گوید: به محضر امام صادق (ع) شرفیاب شدم, به من فرمود: آیا مى دانى که اندکى قبل چه چیزى را مطالعه مى کردم؟ گفتم: نه, فرمود: به کتاب فاطمه(س) مى نگریستم, نام همه سلاطین که در زمین فرمان روایى مى کنند, و همچنین نام پدران آنها در آن, ذکر شده است, ولى من از نوادگان امام حسن (ع) (و زمامدارى آنها) چیزى را در مصحف ندیدم.))(5)
از این روایات فهمیده مى شود, که مصحف فاطمه (س) کتابى غیر از قرآن است, و حاوى مطالبى از اخبار آینده و اسرارى است کمه توسط جبرئیل یا فرشته دیگر به حضرت فاطمه (س) القإ شده, و نیز مشتمل بر وصیت حضرت زهرا(س) مى باشد که حضرت على (ع) آن مطالب را تنظیم و تدوین نموده است, و این مصحف در نزد امامان (ع) مى باشد. بنابراین آنچه بعضى به شیعه نسبت داده اند که مصحف فاطمه (س) در نزد شیعیان همان قرآن حقیقى است و امام عصر (عج) هنگام ظهور, آن را آشکار مى کند, و آن غیر از این قرآنى است که در دست رس مسلمانان مى باشد, نسبت بیهوده و ناروا است.
حمایت از حیوانات
2ـ سوال: آیا حمایت از حیوانات, در اسلام تا چه اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟ و آنچه را امروز در جهان مطرح است, و جمعیت حمایت از حیوانات در کشورها به طور فعال, به حمایت از آنها مى پردازند, از نظر اسلام مورد تإیید است یا خیر؟
پاسخ:
مسإله حمایت از حیوانات در اسلام به طور قابل ملاحظه و جدى مطرح و سفارش شده است, در قرآن مى خوانیم: ((و ما من دابه فى الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم; هیچ جنبنده اى در زمین, و هیچ پرنده اى که با دو بال پرواز مى کند نیست, مگر این که امت هایى امثال شما هستند.))(6)
یکى از معانى امت بودن حیوانات همانند انسان این است که آنها نیز از نظر درک و فهم و شعور در عالم خود بهره مند هستند, خدا را مى شناسند و به اندازه توان خود, خدا را تسبیح گفته و تقدیس مى کنند.
بنابراین آنها موجوداتى داراى تشکیلات و نظم و هوش هاى مرموز هستند و نباید مورد آزار قرار گیرند, بلکه باید از آنها حمایت شود, جز آنها که موزى و آسیب رسان هستند که باید براى جلوگیرى از آزار رسانى آنها تنبیه مناسب شوند, چنان که این قانون در انسان ها نیز وجود دارد.
در روایات اسلامى و گفتار پیامبر(ص) و امامان (ع), و فرهنگ و ادبیات اسلامى, نمونه هاى فراوان از حمایت حیوانات در سطح اعلى دیده مى شود, که با توجه به آنها به خوبى به دست مىآید که اسلام در چهارده قرن قبل, استوارترین دستورها را براى حمایت از حیوانات داده, و مردم جهان را به رابطه خوب با حیوانات و محبت به آنها فرا خوانده است, براى این مطلب, نظر شما را به شش نمونه زیر جلب مى کنیم:
1ـ روزى رسول خدا (ص) وضو مى ساخت, در همین وقت گربه اى به سوى آن حضرت آمد, پیامبر(ص) دریافت که آن گربه تشنه است, با کمال مهربانى ظرف آب را جلو گربه نهاد, گربه از آن نوشید, سپس پیامبر(ص) از باقى مانده آن آب وضو گرفت. (7)
2ـ یک روز پیامبر(ص) شترى را دید که زانوى او را بسته اند, در عین حال بار آن همچنان در پشتش باقى است, فرمود: ((صاحب این شتر کجاست؟ حتما باید خود را براى داورى خدا (و قصاص در قیامت) آماده سازد.))(8) و به این ترتیب, صاحب شتر را به خاطر آزاردهى به شتر, نکوهش نموده و به او هشدار داد.
3ـ در رابطه با بلعم باعورا دانشمند زاهد عصر حضرت موسى (ع) که از نظر معنوى در سطحى بود که اسم اعظم را مى دانست و دعایش به استجابت مى رسید, از حضرت رضا (ع) نقل شده: هواپرستى باعث شد که او در ماجراى جنگ با عمالقه, با حضرت موسى (ع) مخالفت کرد, و سوار بر الاغ خود شد تا بالاى کوه رود و براى نابودى موسى و لشگرش نفرین کند, الاغ در مسیر راه توقف کرد, او هر کار کرد, آن حیوان حرکت نکرد, بلعم آن قدر آن حیوان را زد که آن کشته شد, خداوند بر بلعم باعورا غضب کرد, و اسم اعظم را از او گرفت, و دیگر دعاى او مستجاب نشد, آنگاه حضرت رضا(ع) فرمود: این است معنى آیه: ((فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین; سرانجام (بلعم باعورا) خود را از آن (اسم اعظم) تهى ساخت, و شیطان در پى او افتاد, و از گمراهان شد.))(9)
به این ترتیب کشتن یک حیوان بى گناه نقش موثرى در رسوایى بلعم باعورا داشت.
3ـ روزى امام حسن مجتبى (ع) کودکى را دید که نان خشکى در دست دارد, لقمه اى از آن مى خورد و لقمه دیگرى به سگى که در آنجا بود مى دهد, و آن کودک غلام زاده بود. امام از او پرسید: ((پسرجان! چرا چنین مى کنى؟)) کودک در پاسخ گفت: ((من از خداى خود شرم مى کنم که غذا بخورم و حیوان گرسنه به من نگاه کند, و من به او غذا ندهم. )) امام حسن (ع) روش او را پسندید, و جایزه خوبى از غذا و لباس زیبا به آن کودک اهداکرد, سپس آن کودک را از اربابش خرید و آزاد نمود.(10)
4ـ یک روز امام حسین (ع) جوان برده اى را دید که به سگى غذا مى داد و به او مهربانى مى کرد, امام از عمل او بسیار خرسند شد, آن جوان را تشویق فراوان کرد. او را از اربابش که یک نفر یهودى بود, به دویست دینار خرید, آن یهودى مجذوب جمال و کمال امام حسین (ع) شد, آن غلام و دویست دینار و یک بوستان به امام بخشید, امام آن غلام را آزاد ساخت و آن بوستان و دویست دینار را به او بخشید. (11)
5 ـ در سیره درخشان امام سجاد(ع)آمده: آن حضرت بیست یا بیست و دو بار بر یک شتر سوار شد و از مدینه به سوى مکه براى انجام مراسم حج و عمره رفت, در این مدت (که در حدود3200 فرسخ با شتر خود سفر کرد) با این که تازیانه در دستش بود, یک بار تازیانه بر آن شتر نزد, هر گاه مى خواست شترش تندتر حرکت کند, تازیانه اش را بر بالاى سرش حرکت مى داد و مى فرمود: ((لو لا خوف القصاص لفعلت; از قصاص الهى مى ترسم از این رو این کار را انجام نمى دهم.)) (12)
آن حضرت در بستر رحلت به فرزندش امام باقر (ع) چنین وصیت کرد: ((من با این شتر, بیست بار به مکه سفر کرده و حج را به جا آورده ام, و حتى یک بار به او تازیانه نزده ام, هر گاه این شتر از دنیا رفت, پیکر او را دفن کن, تا مبادا طعمه حیوانات درنده شود...)) امام باقر(ع) به وصیت پدر عمل کرد.(13) امام سجاد(ع) وقتى از دنیا رفت, این شتر به خاطر آن همه محبت هاى امام, آن چنان اندوهگین شد, که کنار قبر شریف امام سجاد (ع) آمد و همانجا خوابید و گردن و گلوى خود را بر زمین قبر زد, و بر خاک غلطید و نعره مى کشید و اشک مى ریخت, یک بار امام باقر (ع) آن شتر را به اصطبل خود برگردانید, ولى روز بعد باز آن شتر دیوانه وار به سوى قبر امام سجاد (ع) حرکت نموده و در کنار قبر خوابید و گریه مى کرد, این بار نیز امام باقر(ع) خطاب به او فرمود: برخیز و از اینجا برو, ولى او که بسیار غمگین بود برنخاست تا این که پس از سه روز از دنیا رفت.(14)
6 ـ محبت هاى پر مهر امامان (ع) به آهوان صید شده, و یا بچه آهوهاى صید شده, و آزاد نمودن آنها, که به طور مکرر در زندگى درخشان آنها رخ داده نیز هر کدام گواه عینى حمایت شدید آنها از حیوانات, و پرهیز از آزار رسانى به آنهااست, به عنوان نمونه در این راستا روایت شده در بیرون مدینه گروهى در محضر امام سجاد(ع) بودند, ناگاه دیدند آهویى از صحرا نزد امام آمد و زمزمه کرد, و معنى زمزمه اش این بود: ((فلانى بچه ام را صید کرده, از روز گذشته تا حال شیر نخورده, خواهش مى کنم, بچه ام را از او گرفته نزدم بیاورید تا به او شیر دهم.))
امام سجاد (ع) شخصى را نزد آن صیاد فرستاد, و توسط او به صیاد پیام داد که بچه آهو را بیاور تا مادرش به او شیر بخوراند, پیام امام به صیاد رسید, صیاد بچه آهو را آورد, آهوى مادر به او شیر داد, آنگاه امام به صیاد فرمود: تقاضا دارم که این بچه آهو را آزاد کنى, صیاد پذیرفت, امام آن بچه آهو را به مادر سپرد, و آنها آزادانه به صحرا رفتند, آهوى مادر هنگام جدایى از امام سجاد (ع), زمزمه اى کرد, حاضران از امام پرسیدند او چه مى گوید؟ امام(ع) فرمود: ((براى شما از درگاه خدا دعا مى کند و پاداش نیک براى شما مى طلبد.)) (15)
نمونه ها در این راستا بسیار است, به همین اندازه بسنده مى شود, براى حسن ختام مناسب دیدم خاطره اى را از مرحوم مجتهد و عارف وارسته آیت الله سیدرضا بهإالدینى (ره) نقل کنم, او مى فرمود: اوائل کار سلطنت رضاخان پهلوى بود, او شبى وارد قم شد, و براى ارعاب و ترساندن مردم شهر, دو نفر جوان را دستگیر کرده, با این که در ظاهر کارى نکرده بودند آن دو را در برابر چشم مردم کشت, بنده از این کار وحشیانه, بسیار ناراحت شدم, ولى در فکر بودم که چرا در میان آن همه مردم, این دو جوان کشته شدند, پس از تحقیق دریافتم که این دو جوان به حیوانات آزار مى رساندند, حتى براى تفریح و خنداندن مردم, گربه اى را گرفته بودند و نفت بر سر آن ریخته و زنده زنده آن را به آتش زده و کشته بودند, به این ترتیب این ظالمان به دست ظالمى دیگر به مجازات رسیدند.(16)
پى نوشت ها:
1. اصول کافى, ج 1, ص 241, حدیث 50.
2. همان, ص 240, حدیث 2.
3. همان, حدیث 3.
4. همان, ص 241, حدیث 4.
5. همان, ص 242, حدیث 8.
6. انعام ـ 38.
7. محدث قمى, کحل البصر, چاپ بیروت, ص 99.
8. تفسیر نورالثقلین, ج 1, ص 715.
9. اعراف ـ ;175 تفسیر نورالثقلین, ج 1, ص 716.
10. البدایه والنهایه, ج 8, ص 38.
11. اقتباس از مناقب ابن شهر آشوب, ج 4, ص 75.
12. همان, ص 155.
13. تفسیر نورالثقلین, ج 1, ص 715.
14. ترجمه انوار البهیه محدث قمى, ص 198.
15. اختصاص شیخ مفید, ص 299.
16. آیت بصیرت, ص 99.