اهل بیت ـ علیهم السلام ـ از دیدگاه على(ع)
حجه الاسلام مصطفى خلیلى
در میان اقوام و ملت ها, از ابتداى شکل گیرى زندگى اجتماعى انسان, داشتن اسوه و الگوى موفق, امر رایج و مرسومى بوده است. در این میان, اصل و قاعده بر این بود که پیروان مکاتب و ادیان از رهبران خویش الگو مى گرفتند و آنان را سرمشق زندگى فردى و اجتماعى خود قرار مى دادند. حیات انسانى, مادام که با الگویى عینى و خارجى همراه نباشد, زندگى موفق و با هدفى نخواهد بود و زندگى بى هدف با شإن و مقام انسان سازگار نیست.
پس جستجوى یک الگوى کامل و پیروى کردن ـ در امور فردى و اجتماعى ـ از آن براى رسیدن به حیات مطلوب و زندگى انسانى ـ که با زندگى حیوانات فرق داشته باشد ـ لازم و ضرورى است.
پیامبران الهى, ائمه معصومین(ع) و اولیاى دین معلمانى هستند که در تمام دوره هاى زندگى انسان, بشریت را به سوى کمال و سعادت راهنمایى و هدایت مى کنند.
اهل بیت(ع) وارثان حضرت رسول(ص), احیاکنندگان عقول, مربیان و معلمان بشر, پرچم دین, قرآن ناطق, درخت نبوت, نور هدایت, معدن علم و حکمت و گنج هاى خداوند رحمان هستند.
اهل بیت(ع) با همه کمالاتى که دارند حتى در میان پیروان خویش, آن چنان که باید, شناخته شده نیستند.
کتب و رسائل زیادى در وصف فضائل ایشان نوشته شده ولى شخصیت واقعى و حقیقى آنان به درستى معرفى نشده است. پیروان ادیان الهى, به ویژه اندیشمندان مسیحى وقتى در مقابل سخنان گوهربار معصومین(ع) قرار گرفتند, زانوى تواضع و ادب به زمین زدند و آنان را اسرار الهى دانسته و خود را بسیار کوچک یافتند.
در این نوشتار سعى شده تا با استفاده از بیانات گوهربار اولین مقام ولایت, به معرفى اهل بیت عصمت و طهارت بپردازیم, تا شاید معرفت و شناخت, نسبت به آنان حاصل آید.
1ـ اهل بیت (ع) ارکان دینند
ستون مستحکم دین و رکن رکین علم و یقین, اهل بیت پیامبر(ص) هستند. بدون آن ها دین برپا نمى شود و هیچ کس به مقام معرفت و یقین نمى رسد.
على(ع) در این رابطه مى فرماید:
((لایقاس بآل محمد(ص) من هذه الامه احد و لایسوى بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا هم اساس الدین و عماد الیقین الیهم یفىء الغالى و بهم یلحق التالى; کسى از این امت را نمى توان با آل محمد(ص) مقایسه کرد و آنان که ریزه خوار آل محمدند با فرزندان پیامبر(ص) برابر نخواهند بود. آنان اساس دین و ارکان یقین هستند, غلو کننده به سوى آنان بازگردد و عقب مانده باید به آن ها ملحق شود.))(1)
اهل بیت, قرآن ناطقند و قرآن در شإن و منزلت آنان نازل شده است, آنان گنج هاى علوم خداوند رحمان هستند. اگر سخن بگویند, راست است و اگر سکوت کردند, از آن ها نباید سبقت گرفته شود.(2)
2ـ اهل بیت (ع) درب علم پیامبرند
پیشوایان دین و ائمه معصومین(ع) به عنوان خلفاى به حق پیامبر(ص) شهرت یافتند. مبدإ شهرت آنان, پیغمبر(ص) بود که در احادیث منزلت, سفینه نوح و آیات تطهیر و اولى الامر, به معرفى اهل بیت پرداخته بود. آنان نزدیک ترین افراد به پیامبر(ص) بودند.
حضرت محمد(ص) فرمود:
((إنا مدینه العلم و على بابها; من شهر علمم و على در آن است.))(3)
و در همین زمینه على(ع) فرمود: ((نحن الشعار والاصحاب والخزنه والابواب و لاتوتى البیوت الا من ابوابها, فمن اتاها من غیر إبوابها, سمى سارقا; ما محرم اسرار حق, یاران راستین و گنجینه ها و درهاى علوم پیامبریم و هیچ کس داخل خانه اى نمى شود مگر از درش و کسى که از غیر در وارد خانه شود, سارق نامیده مى شود.))(4)
هر مسیرى براى وصول به حق ـ که هدف متعالى انسان هاست ـ غیر از مسیر ولایت و عترت, خطاست. خطى که انسان را به حق مى رساند و صراطى که هیچ گونه اعوجاج و انحرافى در آن مشاهده نمى شود, خط اهل بیت و صراط عترت(ع) است, چون آنان تجسم عملى و عینى صراط مستقیمند. على(ع) فرمود:
((به خاندان پیامبرتان بنگرید و همراه آنان باشید. به هر سمتى که گام برمى دارند, شما هم به همان سمت گام بردارید, زیرا آن ها هرگز شما را از راه راست خارج نمى کنند و به سستى باز نمى گردانند, اگر سکوت کردند, شما هم سکوت کنید و اگر قیام کردند, شما هم قیام کنید و از آن ها پیشى نگیرید, که گمراه خواهید شد و از آنان عقب نمانید, که هلاک خواهید شد.))(5)
3ـ هلاکت در تخلف از راه عترت است
تشخیص حق و باطل, براى کسانى که طالب آن باشند بسیار آسان است, چون مسیر حق و باطل در متون روایى ما به خوبى ترسیم شده است. حضرت على(ع) فرمود: ((من تمسک بنا لحق و من تخلف عنا محق; هر کس به ما تمسک نماید, به ما ملحق مى گردد و هر کس از ما تخلف و نافرمانى نماید, هلاک گردد. ))(6)
هلاکت آدمى در این است که از تعالیم ائمه(ع) و دستورهاى پیشوایان دین فاصله بگیرد و یا با آن تعالیم مخالفت ورزد و سرش این است که تعالیم اهل بیت(ع) در راستاى تعالیم الهى و تعلیمات انبیإ مى باشد و تعلیمات الهى نیز براى احیاى شخصیت و کرامت انسانهاست. عمل به تعالیم آنان موجب رشد و تعالى و ترک آن, مایه تنزل مقام انسانى است.
4ـ سنت معصومین(ع) و هدایت انسان ها
گمراهى و هلاکت در دورى از سیره اهل بیت(ع) است و هدات و نجات در پیروى کردن از رفتار آنان. على(ع) مى فرماید:
((بنا اهتدیتم الظلمإ و تسنمتم العلیإ و بنا انفجرتم عن السرار; شما به واسطه ما از تاریکى گمراهى, هدایت یافتید و به مقام والاى انسانیت رسیدید و از شب تیره به صبح روشن وارد شدید.))(7)
عزت و سعادت در گرو پیروى از اهل بیت(ع) است. آنان پیشوایان خلق و راهنمایان به سوى حقند.
((نحن دعاه الحق و ائمه الخلق والسنه الصدق, من اطاعنا ملک و من عصانا هلک; ما دعوت کنندگان به سوى حق و پیشوایان خلق و زبان هاى راست گوى خداوندیم هر کس از ما پیروى کند, به ملک و دولت مى رسد و هر کس از ما نافرمانى کند, هلاک مى گردد. (8)
على(ع) اهل بیت عصمت (ع) را بهترین الگوى عملى مى داند که اطاعت از آنان مى تواند بشریت را از لجن زار فساد اخلاقى نجات دهد و به بالاترین مقام انسانى نایل گرداند. طریقتنا القصد و سنتنا الرشد, راه ما هدایت و سنت ما رشد است.(9)
خداوند اهل بیت را به عنوان امین هاى خود, براى هدایت و نجات خلق فرستاد. دوست داران ایشان اقامه کنندگان حقند و مجریان عدالت به خاطر اجراى حق و عدالت و ایستادگى در مقابل ظلم, نجات یافتگان از عذاب الهى اند: ((نحن امنإ الله سبحانه على عباده و مقیموا الحق فى بلاده بنا ینجوا الموالى و بنا یهلک المعادى; ما امین هاى خداوند سبحان بر بندگانیم و برپادارنده حق در زمین اوییم, دوستان به واسطه ما نجات مى یابند و دشمنان به واسطه ما هلاک مى گردند.(10)
پس نمى توان ادعاى دوست دارى اهل بیت(ع) را داشت و در عین حال از قیام به عدل کوتاهى نمود و در مقابل ظلم مقاومت نکرد, چون مصداق بارز تولى و تبرى, اقامه عدل و دورى از ظلم و بى عدالتى است.
5ـ وجوب دوستى اهل بیت(ع) از جانب خداوند
محبت و دوستى خاندان پیامبر(ص) را خداوند واجب نمود و رسولش را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ((قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى; بگو (اى پیامبر) از شما پاداشى نمى خواهم, مگر دوستى و محبت اهل بیت.))(11)
اکثر مفسران شیعه و سنى گفته اند که منظور از ((قربى)), على(ع) و فاطمه و فرزندان آن هاست.
در روایات آمده است که دوستى و مودت اهل بیت(ع) از طرف خداوند بر هر مسلمانى واجب است. امام سجاد(ع) فرمود: وقتى امیرمومنان, على(ع) به شهادت رسید, حسن بن على(ع) در میان مردم خطبه خواند و فرمود:
((إنا من اهل البیت الذین افترض الله مودتهم على کل مسلم فقال تبارک و تعالى لنبیه(ص) قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى و من یقترف حسنه نزد له فیها حسنا فاقتراف الحسنه مودتنا اهل البیت; من از خاندانى هستم که خداوند مودت آن ها را بر هر مسلمانى واجب کرده است و به پیامبرش فرمود: ((قل لا اسئلکم; منظور خداوند از ((اکتساب حسنه)) دوستى ما, اهل بیت است.))(12)
مفسران بزرگ اهل سنت (زمخشرى, فخر رازى و قرطبى) احادیثى را در این باب از پیامبر(ص) نقل کردند, که به چند روایت اشاره مى شود.
پیامبر(ص) فرمود: ((هر کس با محبت آل محمد بمیرد, شهید از دنیا رفته است. ))(13)
((آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمد (ص) از دنیا برود, مومن کامل الایمان از دنیا رفته است.))(14)
((آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمد(ص) از دنیا برود, در قبر او دو در به سوى بهشت گشوده مى شود.))(15)
((آگاه باشید! هر کس با عداوت آل محمد(ص) از دنیا برود, بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد.))(16)
((آگاه باشید! هر کس با عداوت آل محمد(ص) از دنیا برود, روز قیامت در حالى که وارد عرصه محشر مى شود, بر پیشانى او نوشته شده است: مإیوس از رحمت خدا.))(17)
با توجه به این تإکیدات است که على(ع) فرمود: ((إحسن الحسنات حبنا و اسوء السیئات بغضنا; بهترین خوبى ها, دوستى ما اهل بیت و بدترین بدىها, بغض و دشمنى با ماست.))(18) پس آن بزرگواران, ملاک و میزان سنجش خوبى و بدى مى باشند.
هرگاه عملى از بنده اى صادر شود که در راستاى رضایت آنان باشد, خیر و نیک است و هر عملى که خلاف رضایت اهل بیت(ع) باشد, شر و زشتى است.
بنابراین قرب و نزدیکى به آنان, نزدیکى به خوبى هاست و حب آنان برترین نیکى هاست. بهترین بنده کسى است که محبت بیش ترى به خاندان عصمت(ع) داشته باشد و نشانه محبت و دوستى اهل بیت(ع), عمل کردن به سنت و سیره آنان است. على(ع) فرمود:
((بر شما لازم است دوستى و محبت خاندان پیامبرتان, زیرا آن, حق خداست بر شما و واجب کننده حق شماست بر خدا, آیا به سخن خداوند متعال نمى نگرید که فرمود: (اى پیامبر) بگو: من از شما اجر و مزدى نمى خواهم, مگر محبت ودوستى خاندانم.))(19)
6ـ اهل بیت(ع) مانع عذاب الهى
اهل بیت(ع) عامل امنیت و آرامش اهل زمین هستند. پیامبر عظیم الشإن اسلام(ص) فرمود: ((النجوم امان لاهل السمإ و إهل بیتى إمان لامتى; ستارگان موجب امنیت براى اهل آسمان هستند و اهل بیت من مایه امنیت امت من.))(20)
امامان معصوم(ع) شبیه همین عبارت را در بیانات خویش متذکر شده اند, آخرین پیشواى دین, حضرت حجت(عج) فرمود:
((انى لامان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السمإ; همانا من امان براى اهل زمین هستم, چنان چه ستارگان, امانى براى اهل آسمان مى باشند.))(21)
على(ع) فرمود: ((إنا و ا هل بیتى امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السمإ; من و خاندانم براى اهل زمین, مایه ایمنى از عذابیم, همان گونه که ستارگان امان براى اهل آسمانند.))(22)
نقش ائمه معصومین و پیشوایان دین در زمین همانند نقش ستارگان در آسمان است, یعنى همان گونه که ستارگان در آسمان عامل استقرار و پایدارى و نگه دارى و مانع متلاشى شدن آسمانند, اهل بیت(ع) عامل ثبات و آرامش زمین و مانع عذاب الهى براى زمینیان مى باشند. قطعا اگر وجود با برکت اهل بیت(ع) نمى بود, زمین اهلش را مى بلعید.
حفظ و امنیت انسان ها در زمین و عدم نزول عذاب الهى با توجه به کثرت گناهان و بى عدالتى هایى که انجام مى گیرد مرهون وجود مقدس آخرین ذخیره الهى از خاندان اهل بیت(ع) است, چون با وجود او الطاف الهى بر بندگان جارى مى شود و حضرت مهدى(عج) واسطه فیض الهى و منشإ برکات خداوندى است.
7ـ اهل بیت (ع) میزان حق و باطل و معیار عدالت
شاید براى عده اى شناخت حق از باطل مشکل باشد و ندانند که حق کدام است و باطل کدام؟ این مشکل از آن جا نشإت مى گیرد که ما نسبت به سنت و سیره اهل بیت(ع) آگاهى کافى نداریم. هرگاه نسبت به تعالیم ائمه(ع) و سنت و سیره آنان معرفت پیدا شود, حق وباطل از هم جدا مى شود. على(ع) فرمود: اهل بیت پیامبر(ص) ستون هاى اسلام و پناهگاه چنگ زنندگان به دامان شان هستند. به واسطه آنان است که حق در مدار خود و باطل از جایش ریشه کن و زبانش از بیخ قطع مى گردد. آنان کسانى هستند که دین را یافتند از روى نگه داشتن و به گوش دل گرفتن, نه از روى شنیدن و روایت کردن. آنان گنج هاى ایمان و معدن هاى احسانند. اگر داورى کنند به عدالت باشد و اگر دلیل و برهان آورند مورد دشمنى قرار گیرند.(23)
8ـ عمل به دستورهاى اهل بیت (ع) ضامن سعادت است
سعادت انسان در عمل کردن به دستورهاى ائمه(ع) است. همه بدبختى هاى بشر در فاصله گرفتن از آن تعالیم مى باشد. شناخت اوصاف و فضائل آنان و تعهد عملى به آن نکات اخلاقى, سعادت و کمال را براى بشریت به ارمغان خواهد آورد.
همه مشکلات فردى و خانوادگى و معضلات اجتماعى مسلمانان از آن جا ناشى مى شود که ما خود را در مقام ادعا, پیرو سنت معصومین(ع) مى دانیم ولیکن در مقام عمل چندان پاىبندى از خود نشان نمى دهیم. به عنوان مثال حجاب, عفت و پاک دامنى, صداقت و راستگویى, خدمت به خلق و امانت دارى از دستورهاى موکد اهل بیت(ع) است که اکثر مسلمانان فقط شعارش را مى دهند ولى در مقام عمل... .
ما مسلمان هستیم, ولى احکام اسلامى بر زندگى ما حاکم نیست. به همین جهت, توسعه و تعالى و سعادت و خوشبختى در زندگى ما کم تر به چشم مى خورد. جامعه اسلامى و اجتماع مسلمین باید برترین و پیش رفته ترین جوامع بشرى باشد. فرزندان و جوانان آن باید کم ترین مشکلات روحى و روانى را داشته باشند. تشکیلات خانوادگى باید منسجم ترین و منضبطترین تشکل باشد تا مایه سعادت جامعه باشد, ولى متإسفانه... .
این از شیواترین کلام امیر بیان على(ع) است که فرمود: خوشبخت ترین مردم کسى است که برترى و فضیلت ما را بشناسد و به وسیله ما در پیشگاه الهى تقرب جوید, خالصانه ما را دوست داشته باشد و به دستورهاى ما عمل کند و از آن چه نهى کردیم, دورى نماید. چنین کسى از ماست و در سراى جاوید با ما خواهد بود.(24)
هر کس به اهل بیت(ع) تمسک کرد و به تعالیم آنان عمل نمود, رستگار گردید ((و فاز من تمسک بکم))(25) و هر که به دوستى آنان رسید به سعادت و خوشبختى دست یافت. ((سعد من والاکم.))(26)
9ـ کورى دل در دشمنان اهل بیت(ع)
بینایى ظاهرى با روشنایى باطنى تفاوت دارد, بسا افرادى که بینایى ظاهرى دارند, ولى بسیارى از حقایق را نمى بینند و بر عکس, بینایى ظاهرى ندارند ولیکن حقایق را مى بینند, چون میان بصر (چشم سر) و بصیرت(چشم دل) فرق است.
در روایات وارد شده است که بینایى دل مهم تر از بینایى ظاهر است. بسیارى از آنان که فجایع مىآفرینند و در زمین فساد و تباهى مى کنند و انسانیت خویش را به کلى فراموش کرده اند, کسانى هستند که از نعمت بینایى برخوردارند. ولى برخى از نابینایان ظاهرى (روشن دلان واقعى) وجود دارند که از خوشبخت ترین و موفق ترین انسان ها مى باشند.
حضرت على(ع) فرمود:
((کور باطن ترین مردم کسى است که در دوستى و فضیلت ما, اهل بیت(ع) کور و در دشمنى با ما پافشارى کند, با آن که گناهى از ما به وى نرسیده است; مگر آن که ما او را به سوى حق فراخوانده ایم و دیگران او را به فتنه و ظواهر دنیا دعوت نموده اند. او دعوت دیگران را پذیرفته است و در دشمنى با ما اصرار مى ورزد. ))(27)
10ـ خاندان رسالت, بهترین الگوى عملى
زندگى اجتماعى و حیات خانواده زمانى موفق است که داراى الگوى عملى موفق باشد, باید در همه عرصه هاى زندگى از آن الگوى موفق پیروى نمود.
تردیدى نیست در اینکه محبوب ترین و مقرب ترین خاندان به خداوند, خاندان اهل بیت عصمت و طهارتند, چون هم از گناه و اشتباه مصون و محفوظند و هم از هر پلیدى و رجسى پاک و طاهر.
على(ع) در این باره مى فرماید:
خداوند پیامبر(ص) را به رسالت مبعوث کرد, با نور روشنایى بخش و برهان آشکار و راه هویدا و کتاب راهنماینده. خاندانش, بهترین خاندان هاست و درخت نسبش, بهترین درختان, که شاخه هایش راست است و میوه هایش در دسترس.(28)
11ـ اهل بیت(ع) و حق حکومت
حق حکومت و حاکمیت در جوامع انسانى از آن کسانى است که قادر باشند اقامه عدل نموده و حقوق مظلوم را از ظالم بستانند, جلوى طمع نفس خود را گرفته و از حرص و ولع دنیوى در امان باشند, حقوق دیگران را بر حقوق خویش ترجیح دهند, در مقابل تعدى و تجاوز ظالمین مقاومت نمایند و در یک کلام, از خدا و آخرت و عذاب الهى, خوف داشته باشند.
از دیدگاه على(ع) حق ولایت در زمان حضور معصوم(ع) از آن ائمه (ع) و در زمان غیبت براى نایبان آنان مى باشد, ((و لهم خصائص حق الولایه و فیهم الوصیه والوراثه الان اذ رجع الحق الى اهله و نقل الى منتقله; و ویژگى هاى ولایت و حکومت در آنان است و وصیت پیامبر(ص) و وراثت او در میان آنان است, هم اکنون حق به اهلش (على((ع))) بازگشت و دوباره به جایى که از آن جا منتقل شده بود, بازگشته است. (29)
پس یکى از حقوق مسلم ائمه(ع) حق ولایت بر مردم است. خداوند ائمه(ع) را موظف و مکلف نموده است که ولایت وپیشوایى جامعه اسلامى را بر عهده گیرند و به مردم تکلیف کرده است که از آنان طاعت نمایند. ((لنا على الناس حق الطاعه والولایه و لهم من الله حسن الجزإ; حق ما بر مردم, اطاعت و ولایت است و حق آن ها از خداوند, پاداش نیکو گرفتن است.(30)
حاصل کلام این که اهل بیت رسول خدا(ص) از نگاه على(ع) داراى برترین کرامت و عزت هستند و اساس و ارکان دین, استوانه هاى علم و یقین, حجت هاى بالغه الهى در زمین, مانع عذاب الهى, در علم نبوى, ضامن کمال و سعادت بشرى, مخزن اسرار خداوندى, تجلى اسمإ و صفات کمال الهى, میزان و معیار سعادت و نیکبختى, عصاره نظام هستى, حلقه اتصال خالق و خلق و هدف نهایى خلقت هستند.
خداوند متعال به وسیله اهل بیت(ع) فیض و برکتش را بر خلق عنایت فرمود و به واسطه آنان, انسان ها را به قله کمال نائل نمود.
اگر پرسش شود که قبل از خلقت معصومین(ع) پیامبران زیادى وجود داشتند که صاحبان کمال و کرامت بودند پس لازمه رسیدن به کمال, منوط به این نیست که حتما از اهل بیت پیامبر(ص) پیروى نمود, چون در زمان پیامبران قبل از پیامبر اسلام(ص) که ائمه خلق نشده بودند تا الگوى آنان باشند.
پاسخ این است که آرى ائمه(ع) نبودند ولیکن خداوند پیامبران و انبیاى خویش را در همان مسیرى هدایت فرمود که اهل بیت(ع) را براى تکمیل همان مسیر آفرید, یعنى خلقت همه انبیإ و پیامبران مقدمه اى براى پیامبر اسلام(ص) و ائمه دین(ع) بود و اگر این هدف متعالى نمى بود, آن مقدمات در خلقت لازم نمىآمد.
بنابراین آخرین مرحله کمال انسانى پس از خلقت پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) مقدور مى باشد. و در حقیقت همه انبیاى الهى وپیشوایان دین, نور واحدى هستند که در طول تاریخ بشریت انسان ها را به کمال و سعادت رهنمون مى سازند.
پس اگر هدایت و کمال و سعادتى براى انسان است در پرتو سیره عملى آنان است. باشد که ان شإ الله بتوانیم با چنگ زدن به سنت و سیره آنان, به مقام والاى انسانى که همان مقام خلیفه اللهى است واصل گردیم.
نسإل الله منازل الشهدإ و معایشه الشهدإ و مرافقه الانبیإ; مقام شهیدان و زندگى با نیک بختان و همنشینى با انبیإ را از خداوند مسإلت داریم.))(31)
پى نوشت ها:
1 . نهج البلاغه, خطبه2.
2 . نهج البلاغه, خطبه 154.
3 . بحارالانوار, ج10, ص120, ح;1 ج24, ص;107 ج40, ص87.
4 . نهج البلاغه, خطبه 154.
5 . همان, خطبه97.
6 . غرر الحکم, ج2, ص161.
7 . همان, ج1, ص308.
8 . همان, ج2, ص299.
9 . همان, ص11.
10 . همان, ص299.
11 . شورى, آیه22.
12 . تفسیر نمونه, ج20, ص411.
13 . من مات على حب آل محمد مات شهیدا, تفسیر کشاف, ج4, ص220, تفسیر فخر رازى, ج27, ص165.
14 . الا و من مات على حب آل محمد مات مومنا مستکمل الایمان, همان.
15 . الا و من مات على حب آل محمد فتح له فى قبره بابان الى الجنه, همان.
16 . الا و من مات على بغض آل محمد لم یشم رائحه الجنه, همان.
17 . الا و من مات على بغض آل محمد جإ یوم القیامه مکتوب بین عینیه آیس من رحمه الله, همان.
18 . غرر الحکم, ج1, ص211.
19 . همان, ج2, ص26.
20 . شیخ عباس قمى, سفینه البحار, ج1, ص42.
21 . بحارالانوار, ج52, ص92, ح7.
22 . غرر الحکم, ج1, ص256.
23 . همان, ج2, ص316.
24 . همان, ج1, ص206.
25 . زیارت جامعه.
26 . همان.
27 . غرر الحکم, ج1, ص206.
28 . نهج البلاغه, خطبه160
29 . همان, خطبه2 و غرر الحکم, ج2, ص368.
30 . غرر الحکم, ج2, ص148.
31 . نهج البلاغه, خطبه23.