بازنگرى توطئه هاى فرهنگى و مسئولیت امروز ما(2)
حجه الاسلام والمسلمین محمد تقى رهبر
در نشریات روز 13 خرداد خواندیم: ((بوش از مردم کشور امریکا خواست براى گسترش فرهنگ امریکایى در کشورهاى اسلامى داوطلب شوند.))
این یک دعوت از بسیج مردمى امریکایى است در مقابله با فرهنگ اسلامى در کشورهاى اسلامى و جایگزین ساختن فرهنگ امریکایى با مشخصه هایى که مى دانیم.
این فراخوانى در راستاى سیاست ((جهانى سازى)) شکل مى گیرد که در این فرایند امریکا به عنوان کدخداى دهکده جهانى مى کوشد, فرهنگ, سیاست و اقتصاد را به طور دلخواه خود و الگوئى که مى دهد جهانى کند به این معنا که سرنوشت همه کشورهاى جهان تابعى باشد از سیاست هاى خرد و کلان امریکا به عنوان حاکم مطلق در نظام نوین مورد نظر ایالات متحده و این فراخوانى مردمى, افزون بر رسانه هاى جادوئى و امپراطورى خبرى شیطان بزرگ و وسائل گوناگون با ارقام نجومى ایالات متحده مى باشد که سالهاست به اجرا درمىآید.
اینکه, این آرمان تا کجا مورد قبول ملت ها و کشورهاست و کدامین ملت و کشور تن به پذیرش حاکمیت مطلق شیطان بزرگ خواهد داد, موضوع مقال دیگرى است که تا اینجا به صدد آن نیستیم اما همین قدر یادآور مى شویم که طبل بدآهنگ جهانى سازى طاغوت عصر, که امروزه گوش جهانیان را مى خراشد, با واکنش هاى منفى فراوانى در سراسر جهان روبروست. تظاهرات پى در پى جمعیت هاى سیاسى و مردمى در کشورهاى مختلف جهان, مخصوصا اروپا, نمودارى است از بازخورد نظریه جهانى سازى و پاسخى به داعیه داران نظام نوین به سرکردگى امریکا و به طور قطع اگر به مردم جهان و جمعیت هاى سیاسى کشورها آگاهى و آزادى بیشترى داده شود, به هر نحو ممکن دست رد بر سینه قطب استکبارى خواهند زد, چرا که انسان هاى آزاد و آگاه حاضر نیستند کرامت و شخصیت و انسانیت خود را به سردمداران امپریالیسم و صهیونیسم بفروشند و تاریخ و تمدن و فرهنگ خود را به پاى اهریمن سلطه جویى چون امریکا قربانى کنند. در این میان کشورهاى اسلامى و مردم انقلابى مسلمان که آیه ((لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا))(1) را خوانده اند و سلطه کفر را برایمان روا نمى دانند, هرگز حاضر نخواهند شد در برابر سلطه جویى و افزون طلبى و قیمومیت ابر مستکبر قرن تسلیم شود. جاى آن دارد که رسانه هاى جمعى و نویسندگان آگاه و آزاد ما و سایر کشورها از این تز اهریمنى امریکا مردم را آگاه کنند و عوامل خودباخته داخلى که هر دم از رابطه و مذاکره با امریکا دم مى زنند, و صفحات ((روزنامه هاى زنجیره اى جدید را با تیترهاى درشت به منظور جاانداختن سازش و تسلیم, پر مى کنند)) به خود آیند و بیش از این به حقارت و ذلت تن ندهند ((و اگر دین ندارند در دنیایشان آزاده باشند.))
از مسئله جهانى سازى بگذریم. موضوع اصلى این مقال توطئه هاى فرهنگى است که در این قالب از سوى دشمن طراحى مى شود و این روزها به دست عناصر داخلى به اجرا درمىآید.
همان گونه که گفتیم: سیاستگذاران و نظریه پردازان امریکایى کمر به نابودى فرهنگ ملت ها بویژه مسلمانان بسته اند و اسلام تنها فرهنگ زنده اى است که امروزه در جهان با تحرک و پویایى خاص پس از انقلاب اسلامى, در برابر فرهنگ غربى بویژه امریکا قد علم کرده است. وحشت اقطاب سلطه صلیبى و صهیونیستى از این فرهنگ آسمانى از آنجاست که اسلام مبارزه با کفر را الزامى کرده و جهاد با اقطاب استکبارى را واجب نموده است: ((فقاتلوا ائمه الکفر))(2)
و این جهاد و پیکار پیش از آن که دشمن اقدام نظامى کند و پاسخ خود را دریافت نماید جنبه فرهنگى دارد. سیاستگذاران امریکایى بارها تإکید کرده اند که مصمم اند با فرهنگ اسلام و انقلاب اسلامى معارضه کنند و نفوذ اسلام را (که حتى در کشور امریکا امروزه بیشترین جایگاه را در میان سایر ادیان پیدا کرده است) سد کنند و به چالش بکشانند. و البته این معارضه با اراده الهى چیزى جز شکست و ناکامى نصیب کافران نخواهد کرد: ((یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم و یابى الله الا ان یتم نوره ولو کره الکافرون))(3) مى خواهند نور خدا را با دهن هایشان خاموش کنند اما خداوند اجازه نخواهد داد و گستره نور خود را به کمال خواهد رساند هرچند کافران کراهت داشته باشند. این وعده الهى است که اسلام را بر گستره خاک حاکم سازد هرچند مشرکان نخواهند. ((لیظهره على الدین کله ولو کره المشرکون))(4)
ما همه این ها یک شرط اساسى دارد و آن ایمان و استقامت مومنان و حق باوران است که اگر بر ایمان و یقین تکیه کنند و با غیرت دینى و غرور ملى به دفاع از دین خدا و کشور اسلامى بپردازند, بى شک و تردید پیروز و سربلند خواهند بود ((و لاتهنوا ولاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین)) (آل عمران / 139)
و ما در روزگار خودمان تحقق این نوید آسمانى را دیدیم که انقلاب اسلامى به رهبرى بت شکن بزرگ قرن امام خمینى(ره) پشت ابرقدرتها را خم کرد و کاخ هاى ستم و بیداد را به لرزه درآورد و زلزله اى در شرق و غرب عالم افکند و این کوردلانى که این روزها تازه به دوران رسیده و رذیلانه دست گدایى به سوى ابرجنایتکار قرن دراز کرده اند و از مذاکره با شیطان بزرگ دم مى زنند و علاج مشکلات را در تسلیم مى دانند یا از قدرت اسلامى غافل اند یا به وعده الهى ایمان ندارند و یا شیفتگى در برابر امریکا آنها را به سوداگرى بر سر عزت و شرف و ملیت کشانیده است.
اینها در قالب مطبوعات و مصاحبه ها و گاه نطق هاى پیش از دستور و نفوذ در صف دانشگاهیان و استفاده از دیگر فرصت ها مى کوشند مبانى استوار اسلام و انقلاب و آرمان هاى کفرستیز ملت و رهبرى را تاریخ گذشته معرفى کنند و دانسته و ندانسته در صف پیاده نظام بیگانه درآمده و جاده صاف کن دشمن شده اند و بر مسئولان نظام اسلامى ماست که بدون بیم و هراس با آنان برخورد کنند, قلم هاى زهرآگین آنها را بشکنند و زبان هاى نفاق افکن را دربند نمایند و از تهمت و ناسزاى دشمن و عواملش نهراسند و از هیاهو و غوغاسالارى برخى جرائد خودفروخته داخلى بیم و هراس به خود راه ندهند که دفاع از دین شوخى بردار نیست و نظام اسلامى ارزان به دست نیامده که به پاى نامردان رایگان نثار شود.
از وظائف مهم فرهنگى امروز ماست که در شرائطى که عناصر مزدور مى کوشند آرمان هاى انقلاب را کم رنگ کنند و حتى در نطق هاى قبل از دستور برخى وکلا! تاریخ مصرف آرمان هاى انقلاب تمام شده معرفى مى شود, نیروهاى مومن و عالمان متعهد و صاحبان اندیشه و قلم بر آرمان هاى امام که منشور همیشگى انقلاب است با شجاعت پاى بفشارند و کمترین نرمشى در برابر لائیک هاى جدید که امروزه نان اسلام و انقلاب را به غصب و نامشروع مى خورند, نشان ندهند و این سخن بزرگ معمار اندیشه اسلامى مان, امام راحل را سرلوحه خود قرار دهند که فرمود:
((من خون و جان ناقابل خویش را براى اداى واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرت ها و ابرقدرت ها و نوکران آنها مطمئن باشند که اگر خمینى یکه و تنها بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر وظلم و شرک و بت پرستى است ادامه خواهد داد و به یارى خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام این پابرهنه هاى مغضوب دیکتاتورها خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سر سپردگانى که به ظلم وستم خویش اصرار مى ورزند هیچ زمان تغییر نخواهد کرد.))(5)
بستر سازان ابتذال و سقوط فرهنگى
از سوى دیگر بستر سازى نشریات, فیلم هاى سینمائى و برخى وسائل ارتباطى دیگر براى ترویج ابتذال و انحراف فکرى و فرهنگى, فاجعه اسفبارى است که نباید آن را اتفاقى وتصادفى پنداشت و با تساهل و تسامح با آن برخورد کرد. هر کس بر روند مطبوعات و فیلم هاى حتى مجاز! سینماها و بعضا تلویزیونى و سایر وسائل ارتباطى مرور اجمالى داشته باشد, با این سوال جدى روبرو مى شود که آیا این وضع از دید مسئولان پوشیده است؟! و اگر چنین است بر آنان باید ابراز تإسف کرد و یا این وضع را مى بینند و سکوت و تحمل مى کنند که اگر چنین است باز هم مایه تإسف و تإثر افزون ترى است.
وقتى یک روزنامه دولتى که با بودجه این کشور تغذیه مى شود آن مقاله اهانتآمیز نسبت به مقام منیع رسالت و اهلبیت را چاپ مى کند و پس از یک روز توقیف تحت فشار متولیانش کار خود را آغاز مى کند و برخى روزنامه ها دلال فیلم هاى سینمائى خارجى و ستاره هاى هالیود مى شوند. و برخى صفحات خود را به طور کامل در اختیار تصاویر مستهجن آنها قرار مى دهند و سایر موارد این نشریه دولتى..., وقتى مجله هایى به نام زن سراسر صفحات خود را از تصویر زنان هنرپیشه و ستاره هاى سینما پر مى کنند و مروج زن باره گى جدید مى شوند و حتى برخى از این مجلات و روزنامه هاى وابسته به پاره اى موسسات تبلیغاتى اسلامى فیلم هاى ضد اخلاقى چون شام آخر را تقریر و تحریر مى کنند! وقتى مراکز فروش نوار وCD و محصولات فرهنگى و نمایشگاهى از عکس هاى آنچنانى ستاره هاى زن سینما و تئاتر پرمى شوند, وقتى برخى فیلم هاى صدا و سیما پسران و دختران و مردان و زنان هنر پیشه را در کنار یکدیگر مى نشانند و با کلاه مخصوص و با چهره هاى بدحجاب به مردم الگو مى دهند, وقتى خبرگزارى هایمان تریبون دیدگاه هاى مشتى پسر و دختر لاقید و مشکوک در روابط جنسى مى شوند وقتى برخى دانشگاه هایمان زمینه انتخاب دختر شایسته را که از سنت هاى منفور زمان طاغوت الگو مى گیرد, فراهم مى کنند, وقتى در مجلس طرح لغو ممنوعیت استفاده از ماهواره را به بحث مى گذارند تا فضاى بیشتر قانونى براى مشتریانشان فراهم آورند, وقتى آقایان مرکز گفت و گوى تمدن ها با انحراف از فلسفه وجودىاش ((هابرمانس))ها را دعوت مى کنند تا در دانشگاه تهران ((سکورالیسم)) و ((جدایى دین از سیاست)) را براى دانشجویان تقریر و تبیین کنند, وقتى در شهر مذهبى و ولایتى اصفهان با حمایت برخى مسئولان شهر براى فلان شاعره تصنیف سراى عصر طاغوت و ضد انقلاب نکو داشت ترتیب داده مى شود و به احساسات و اعتراضات علما و مردم شهید پرور و جوانان غیور این شهرستان بى حرمتى مى شود, وقتى در قمصر کاشان با عنوان جشن گل و گلاب محفل انس پسر و دختر دائر مى گردد و صدها مورد از این قبیل که قلم از نگارش آن عاجز است در کشور اتفاق مى افتد, چرا مسئولان فرهنگى به خواب خرگوشى فرو رفته و مسئولان دیگر اسیر سیاست زدگى شده اند و بر صاحبان اندیشه و قلم سکوت قبرستان حاکم شده است و عالمان به گوشه انزوا خزیده اند؟
آیا جاى آن دارد که بگوئیم توطئه هاى امریکائى حساب شده و مو بمو به دست خودىها به اجرا درمىآید؟!
آیا جاى آن دارد که بگوئیم فضاى فرهنگى و اخلاقى کشور به سقوط و افول ره مى سپرد؟
آیا ثمره این وضع همان سقوط اخلاقى نباشد که هر روز اخبار شرم آور آن را از رسانه ها مى شنویم و فروپاشى خانوادگى و طلاق و فساد و خانه هاى تیمى فحشإ و باند بین المللى روابط نامشروع که با ارقام سر سام آور پسران و دختران فرارى و هروئینى و روسپى گرى خیابانى در روزنامه ها و حوادث مى خوانیم. اینها براى آنان که غیرت دین دارند جاى ملامت و شرمسارى است و براى مسئولین مایه سرافکندگى و حقارت که چرا به نظاره نشسته اند و به جاى این که فکرى بکنند و جامعه و جوانان را از سقوط نگهدارند. به بحث هاى بیهوده سرگرم شده و یا به جنگ و جدال هاى جناحى پرداخته اند. شگفتا که طرح هاى دشمن به طور مسلسل در صحنه هاى سیاست, اجتماع, فرهنگ و اخلاق به اجرا درمىآید و بهاى آن از جیب ملت پرداخته مى شود و کسانى که نان دین را مى خورند و بر سر سفره مجاهدت ها نشسته اند احساس مسئولیت نمى کنند!
چرا روحانیت ساکت است؟ چرا مسئولین را خواب ربوده است؟ چرا این همه فقر و تبعیض؟ چرا این همه فساد و منکر؟ چرا این همه مطبوعات ضد اسلام؟ چرا این همه فیلم هاى ضد اخلاق؟ چرا این همه ناروائى؟ در زمانى که نظام کشور, اسلامى است و مسئولان نظام از فرزندان اسلام و انقلابند و هنوز خون شهیدان از جوشش فرونیفتاده و سیل جنازه ها از جبهه ها تشییع مى گردد, و نسل اول و دوم انقلاب حضور دارند و دردمندان بسیارى در جامعه هستند و خون دل مى خورند, آیا این وضع تحمل کردنى است؟ !
اگر رسالتداران اسلام و مسئولان نظام این گونه بى تفاوت بنشینند و صحنه را به دست عناصر ضد دین و ضد انقلاب بسپارند فرداهاى این کشور چه خواهد شد؟ آیا همان طرحى که امریکایى ها تدارک دیده اند که نظام اسلامى را فروپاشند به اجرا درنخواهد آمد؟
و آیا از آن پس براى ما حیثیت و آبروئى باقى مى ماند؟
آیا آن روز حق حیات خواهیم داشت؟
اینجاست که باید سخن آن فریادگر عظیم را که در عصر طاغوت گفت ((علما به داد اسلام برسید)) تکرار کنیم: علما, وعاظ, حوزه ها, طلاب, دانشجویان مسلمان, دانشگاهیان با ایمان, دستگاه هاى قضائى و فرهنگى و اجرائى, نویسندگان, مردان و زنان با غیرت به داد اسلام و انقلاب برسید! خطر استحاله فرهنگى امروز از خطر عصر پهلوى سهمگین تر است! از هجوم نظامى ویران کننده تر است... چرا که اینها به نام اسلام و انقلاب اتفاق مى افتد. اسلامى که پس از چهارده قرن مهجورى به صحنه حکومت آمده و اقطاب کفر را به وحشت انداخته تا آن جا که کمر به نابودى اسلام بسته اند! آیا در برابر این وضع احساس تکلیف نباید کرد؟
تا کى حرف و شعار بیهوده؟
پى نوشت ها:
1. نسإ / 14.
2. توبه / 12.
3. همان/ 32.
4. همان/ 33.
5. صحیفه نور, ج20, ص114.