مقاومت و انتفاضه در مقابله با دامى به نام دولت موقت فلسطینى
چندى است واژه دولت فلسطینى به برگ برنده اى در دست بوش رئیس جمهور جاه طلب تبدیل شده است و از آن گاهى براى فشار براى تشکیلات خودگردان و زمانى هم براى باج گیرى از رهبران و پادشاهان عرب سود مى برد.
بوش در استفاده از این برگ برنده و طعمه, کمال استفاده را برده با وجود آن که در عمل از مرز یک تحرک تبلیغاتى ـ سیاسى فراتر نرفته و هیچ نوع ضمانت اجرایى ندارد.
متإسفانه در مقابل وعده هاى پوچ امریکا در مورد این طرح که هرگز نور را ندیده,رهبران عرب به سوى کاخ سفید شتافته اند تا ضمن دیدار با بوش رهبر جهان شرارت, عقب نشینى و امتیازهاى پى در پى را تقدیم کنند به این امید که وى به آنها کرم نموده و آنان را در زمره کشورهاى میانه قرار داده و در ضمن به فلسطینیان دولت کوچکى اعطا نموده یا حداقل از حمایت از نظرات رژیم صهیونیستى در مورد حذف عرفات عدول نموده و فرصت دیگرى را به عرفات بدهد تا وى رضایت او را جلب کند. از دیگر خواستهاى اعراب تعیین موعد قطعى برگزارى کنفرانس منطقه اى است که شارون جنایتکار آن را پیشنهاد و دولت امریکا با همراه آوردن تمامى کشورهاى اروپایى, روسیه و سازمان ملل متحد از آن حمایت نمود, در حالى که همه مى دانند این طرح براى شکستن اتفاق نظر عربى در مورد ابتکار عمل عربستانى سازش که در کنفرانس سران بیروت به تصویب رسید مطرح شده است.
ابتکارى که مرده به دنیا آمد و با حمله وحشیانه اى که شارون علیه ملت فلسطین پس از تصویب آن آغاز نمود و آن کشتارى که در اردوگاه جنین مرتکب شد, عملا آن را در نطفه خفه نمود.
جریان رهبران میانه روى عرب (براساس توصیف آمریکایى) سعى دارند سمفونى زیبایى را براى پرزیدنت بوش بنوازند در حالى که او گوش شنوایى براى گفته هاى آنان ندارد و تنها گوش هایش براى موزیک هاى اسرائیلى ـ صهیونیستى آماده است.
پس حقیقت دولت موقت فلسطینى چیست؟ آیا امکان به وجود آمدن آن هست؟
امریکا و رژیم صهیونیستى از سرمایه گذارى تبلیغاتى و سیاسى بر آن چه اهدافى را دنبال مى کنند؟
همسویى مواضع امریکا و رژیم صهیونیستى بر کسى پوشیده نیست, تطابق آراى دو طرف در تمامى مسایل مربوط به خاور میانه و مسئله فلسطین کاملا مشهود است و به خصوص پس از حوادث 20 شهریور گذشته بیش از پیش نمایان شد.
پس از حملات 20 شهریور بوش به نامه رسانى نزد شارون جنایتکار تبدیل شد, این شارون است که طرح ها را ترسیم مى کند و دولت امریکا باید آن را اعلام نموده, انجام داده یا براى اجراى آن برنامه ریزى کند.
این چیزى بود که در سفر اخیر ((حسنى مبارک)) رئیس جمهور مصر به واشنگتن نیز دیده شد, در این سفر بوش حاضر نشد تا زمانى که با شارون دیدار نکرده موضعى را در رابطه با مسئله فلسطین اعلام کند و دیدیم که پس از دیدار با شارون موضع خود را اعلام نمود, یا به تعبیرى بهتر موضع هماهنگ با موضع صهیونیستى را اعلام کرد.
موضع گیرى که در چند مورد خلاصه شد:
یک: کنفرانس منطقه اى به تعویق افتاده و در صورت برگزارى نیز از سطح وزراى خارجه فراتر نخواهد رفت.
دو: عرفات او را ناامید کرده و افراد بهترى از عرفات هم وجود دارند.
سه: رژیم صهیونیستى حق تجاوز علیه فلسطینیان را دارد بوش این اقدام را دفاع از خود توصیف نمود تا چراغ سبزى امریکایى براى ادامه جنایات رژیم صهیونیستى باشد, بدون آن که بازدارنده اى عربى, اسلامى, اروپایى, بین المللى, سازمان مللى و امریکایى براى آن وجود داشته باشد.
حتى زمانى که کالین پاول وزیر خارجه امریکا از دولت انتقالى و موقت فلسطینى یاد نمود, ((فیشر)) سخنگوى کاخ سفید در واکنش به آن اعلام کرد که پاول افکارى را منتقل نموده که از دیگران شنیده و این موضع رسمى دولت امریکا و پرزیدنت بوش نیست.
شارون با دستى پر, از ششمین سفر خود به واشنگتن بازگشت و به همراه خود پاداش هاى مختلفى از جمله سه زیر دریایى اتمى از پیشرفته ترین زیردریایى هاى امریکایى به فلسطین اشغالى آورد.
پیمان امریکایى ـ اسرائیلى هدف محورى استراتژیکى را تعیین نموده و سعى وافرى براى تحقق آن دارند, این هدف از بین بردن مقاومت فلسطینى و ضربه زدن به زیربناها و توانایى هاى آن است.
این هدف شاخص اصلى اندازه گیرى میزان رضایت یا نارضایتى امریکا از رهبران عرب و تشکیلات خودگردان محسوب مى شود.
دولت امریکا با اهرم هاى مختلف فشار و نیرنگ در تلاش است تا دامنه جنگ خود را علیه مقاومت فلسطین گسترش داده و کشیدن پاى بیشترین کشورهاى عربى در این جنگ به همراه وارد آوردن فشارها و تهدیدهاى مختلف بر یاسر عرفات تا به این عنوان او را به سوى دام کرنش کامل در مقابله خواسته هاى دولت امریکا و رژیم صهیونیستى بکشانند.
خواسته کنونى از عرفات و تشکیلاتش این است که به شکل فعالانه اى در زمینه برچیدن مقاومت ملت فلسطین عمل کند و دامنه فعالیت هاى خود را به بیش از آن چه انجام داده گسترش دهد, تا پس از آن او را حذف نموده و فرد دیگرى را جانشین او کنند.
تغییرات یا آنچه که به نام اصلاحات در تشکیلات خودگردان نام گرفت هم در واقع بازیچه و نمایش خنده آور بیش نبود و در واقع تمامى امیدهاى ملت فلسطین را در برچیده شدن بساط فسادهاى مالى, اخلاقى و امنیتى در تشکیلات خودگردان از بین برد.
فسادهایى که در جاى جاى ساختار تشکیلات خودگردان لانه کرده و طى هشت سال گذشته تمامى موسسات آن را مبتلا کرده اند, به هر شکل هیچ تغییر ملموسى در تشکیلات جز ادغام سازمان هاى امنیتى و قرار دادن آن تحت نظارت یک ساختار واحد به ریاست وزیر کشور تشکیلات خودگردان وجود نداشت که این تغییر نیز خواسته اى امریکایى ـ صهیونیستى بود اما على رغم آن امریکا و رژیم صهیونیستى آن را ناکافى مى دانند زیرا از تشکیلات خودگردان خواسته شده است تا نقش شومى را بازى کند که پیش تر به مزدوران آنتوان لحد در جنوب لبنان محول شده بود.
در رابطه با دولت موقت فلسطینى نیز باید گفت که شارون اولین کسى بود که پیشنهاد نمود بر 42 درصد از کرانه باخترى به شکل خلع سلاح شده و بدون حاکمیت بر مرزها تشکیل شود, سیستمى بیشتر شبیه به خودمختارى تا یک دولت سیاسى مستقل, که در این راستا امریکا نیز کار طرح و ایجاد تغییراتى در دوره زمانى آن را عهده دار شد. این دولت تنها نشانگر چند تجمع مسکونى است و بس, بدون مرز, در حالى که براى مشکل شهرک ها هم راه حلى اندیشیده نشده و اعضاى تشکیل دهنده این دولت هم در محاصره و آزمایش امنیتى دائم قرار دارند تا میزان قدرت خود را در سرکوب و قلع و قمع مقاومت و عملیات هاى جهادى ضد صهیونیستى نشان دهند و در واقع مى توان گفت دولتى است که وظیفه تإمین حمایت از امنیت رژیم صهیونیستى و شهرک نشینان را دارد و چون موقت است پس جامعه جهانى و سازمان ملل هم آن را به رسمیت نمى شناسند و مى تواند به مرور زمان و تحمیل عمل هاى انجام شده صهیونیستى به دولتى دائم به همین شکل, با همین مساحت, مرز و اختیارات مبدل شود.
بهانه امریکا و رژیم صهیونیستى در مبارزه با مقاومت ملت فلسطین و عملیات هاى شهادت طلبانه این بود که در این عملیات ها غیر نظامیان مورد هدف قرار مى گیرند و بدین شکل سعى مى شد تا افکار عمومى جهان تحت تإثیر قرار گرفته و از این طریق مواضع عربى و اسلامى هم تحت فشار قرار گیرند, اما عملیات دلیرانه ((مجدو)) که سرایا القدس شاخه نظامى جنبش جهاد اسلامى فلسطین آن را انجام داد نشان داد که هدف آمریکا و صهیونیست ها سلب حق مشروع ملت فلسطین در مقاومت است زیرا در این عملیات شهادت طلبانه سیزده نظامى و چهار شهرک نشین صهیونیست به هلاکت رسیده تعداد زیادى دیگر که اکثرا نظامى بودند, زخمى شدند. محکومیت این اقدام توسط امریکا, تشکیلات خودگردان و بقیه طرفها نشان داد هدفى که قرار است با دستانى عربى و فلسطینى تحقق یابد در واقع مصادره حق ملت فلسطین در دفاع از خود مى باشد حتى اگر این ملت به مقابله با ارتش صهیونیست برخیزند ارتشى که از تمامى ادوات کشتار و تروریسم نوین از جنگنده هاى پیشرفته گرفته تا تانک ها, موشک ها و غیره استفاده مى کند.
در طول تاریخ مبارزه بین ملل تحت اشغال و استعمارگران حتى یک مورد هم ثابت نشده است که استعمارگران به ملل تحت استعمار و تحت اشغال خود به رایگان استقلال و آزادى بخشیده اند مگر آن که تغییراتى در معادله نیروها پیش آمده باشد. جمله اى حکمتآمیز در این رابطه وجود دارد که مى گوید: ((آنچه که به زور گرفته شده تنها با استفاده از زور قابل بازپس گیرى است)) مبارزه ما در فلسطین نیز از این قاعده مستثنى نمى باشد.
ملت فلسطین در انتفاضه و مقاومت خود و در رإس آن عملیات هاى شهادت طلبانه اش به نقطه عطفى رسیده و حداکثر ایثارگرى را که مى توان در دفاع از خود و تلاش براى تعدیل معادله قدرت با رژیم صهیونیستى انجام داد را انجام داده است.
فراموش نکنیم که شکست استعمار در نتیجه ضعف توانایى نظامى به وجود نیامده و تنها پس از آن که متوجه شد بهاى اشغالگرى بیش از دست آوردهایش مى باشد, از مستعمرات گریخت.
(نقل از ندإ القدس, شماره 64)
فلسطین پس از 90 هفته انتفاضه
پس از گذشت بیش از 90 هفته از آغاز انتفاضه مسجدالاقصى, ملت فلسطین هم چنان به ایثارگرىهاى خود ادامه مى دهند, تاکنون حدود 1600 فلسطینى در این انتفاضه به شهادت رسیده و بیش از 40 هزار فلسطینى با آتش سلاح هاى مختلف صهیونیست ها مجروح شده اند.
در این میان بسیارى از مجروحان دچار معلولیت مادام العمر شده اند که 1000 تن از آنها کودکان و نوجوانان زیر 18 سال هستند تا نشانگر سیاست هاى وحشیانه صهیونیست ها علیه ملت فلسطین باشند.
از 30 / 9 / 2000 که محمد الدره با آتش یک تک تیرانداز صهیونیست به شهادت رسید تاکنون حدود 339 کودک زیر 18 سال فلسطینى به شهادت رسیده اند, در حالى که براساس آخرین آمار موجود حدود 100 زن فلسطینى نیز توسط صهیونیست ها به شهادت رسیده اند.
آمارهاى موجود نشان مى دهند که از میان 1700 شهید فلسطینى استان نابلس با 213 شهید ـ در این مقاله سعى شده است از آخرین آمار موجود استفاده شود - بیشترین شهید را در انتفاضه بدون احتساب حملات اخیر و جنایاتى که صهیونیست ها طى چهار هفته گذشته انجام شده, تقدیم نموده اند.
پس از نابلس استان هاى غزه, جنین, الخلیل و رفح با 194, 145, 138 و 134 شهید از نظر تقدیم شهدا در مراتب بعدى قرار گرفته اند.
با نگاهى به نود هفته گذشته و بدون احتساب کشتارهاى صهیونیست ها در جنین که هنوز آمار دقیق آن منتشر نشده است.
هفته هفتاد ششم با 104 شهید منتهى به 14 مارس 2002 و هشتادم منتهى به 11 آوریل 2002 با 88 شهید و هفتاد و پنجم منتهى به 7 مارس 2002 با 76 شهید خونین ترین هفته هاى این دوره بوده است.
با توجه به آمار موجود ماه آوریل (فروردین ـ اردیبهشت 1381) و مارس (اسفند 1380 ـ فروردین 1381) با 308 و 218 شهید شاهد خونین ترین جنایات رژیم صهیونیستى علیه ملت فلسطین بود, در این دو ماه رژیم صهیونیستى حملات ددمنشانه خود را علیه مناطق خودگردان فلسطین موسوم به (دیوار بازدارنده) علیه ملت فلسطین صورت داد.
براساس آخرین آمار جمع آورى شده تاکنون حداقل 4400 نفر فلسطینى مورد اصابت گلوله هاى جنگى و 5585 نفر مورد اصابت گلوله هاى فلزى با پوشش لاستیک و 5095 نفر هم به وسیله گازهاى مختلف مجروح شدند.
در این راستا آمارهاى موجود نشان مى دهند که 4 / 18 درصد از فلسطینیان به علت اصابت گلوله هاى صهیونیست به ناحیه سر و گردن, 3 / 6 درصد به ناحیه سینه, 7 / 3 درصد به شکم و باسن, 7 / 15 درصد نیمه تنه بالا, 1 / 22 درصد به نیم تنه پایین, 5 / 14 درصد مناطق مختلف بدن, 5درصد تشنجات عصبى, 3 / 11 درصد استنشاق گازهاى سمى و 5 / 7 به عللى دیگر راهى بیمارستان شده اند.
بیایید فراموش نکنیم
اردوگاه جنین با تمامى قدرت و شوکت وارد لیست افتخارات و جاودانگى تاریخ فلسطین شد, همان گونه که پیش از آن اردوگاه تل زعتر, اردوگاه صبرا و شتیلا و اردوگاه عین الحلوه در آن به ثبت رسیدند.
اردوگاه جنین در بیستمین سالگرد کشتار صبرا شتیلا قد علم نمود تا با مقاومت سرسختانه تحسین و شگفتى جهانیان را برانگیزد و به فلسطینیان, تمامى فلسطینیان, اعتماد به نفس داده راه پیروزى را به آنها نشان داد.
شهر جنین که اردوگاه جنین در حومه آن قرار دارد حلقه اتصالى بین نابلس, العفوله, بیسان, حیفا, ناصره وقدس است.
نزدیک ترین شهر به آن نابلس است که 41 کیلومتر با آن فاصله دارد, این شهر بین 125 تا 250 متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
این شهر اولین شهرى بود که در 19 نوامبر 1995 صهیونیست ها از آن عقب نشینى نموده و به تشکیلات خودگردان تحویل داده شد.
در جنایت کم سابقه اى که صهیونیست ها در این اردوگاه مرتکب شدند 10 هزار فلسطینى از 13 هزار جمعیت این اردوگاه آواره شدند, حداقل 80 منزل مسکونى بر روى ساکنان آن تخریب شده و تمامى ساکنان موجود در آن یا زیر آوار جان خود را از دست داده یا با آتش صهیونیست ها به شهادت رسیدند.
یکى از شاهدان عینى در مصاحبه اى با سازمان دفاع از حقوق بشر ((میزان)) گفت:
سربازان صهیونیست یکى از اهالى اردوگاه را پس از دستگیرى به دستش دستبند زدند, چشمهایش را بستند و در کنار دیوار متوقف نمودند سپس از فاصله اى نزدیک به طرف جمجمه اش شلیک نمودند.
یک شاهد دیگر هم اعلام کرد که صهیونیست ها دست و پاى تعدادى از فلسطینیان را بسته و آنها را جلو تانکى قرار داده و بعد از روى آنها گذشتند.
احمد محمود فاید هم داستان برادر فلجش را تعریف نمود که چگونه صهیونیست ها مانع از خارج ساختن او توسط پدر و مادرش شدند و در برابر چشمان والدین و خواهران و برادران کوچکترش خانه را با دینامیت بر سرش خراب نموده و او را به شهادت رساندند.
اما مقاومت نیروهاى اشغالگر در جنین و براى فرزندان این سرزمین کار تازه اى نیست صلاح الدین ایوبى سال 1187 این منطقه را از صلیبى ها باز پس گرفت, حدود67 سال پیش نیز شهید عزالدین قسام آن را به عنوان پایگاهى براى مبارزات خویش برگزید و با تعداد معدودى از یارانش ضربات مهلکى را بر پیکر نیروهاى متجاوز انگلیسى وارد آورد و همانجا هم به شهادت رسید.
به هر شکل صهیونیست ها پس از نه روز حملات شدید از زمین و هوا و به کارگیرى تمامى امکانات نظامى خود و سود بردن از ارشدترین فرماندهان نظامى از جمله رئیس ستاد مشترک ارتش و جانشین وزیر جنگ رژیم صهیونیستى و با 15 کشته و 143 زخمى که 20 تن از آن ها وضعیت بغرنجى داشتند توانستند ویرانه هاى اردوگاه جنین را به تصرف خود درآورند.
در این حمله جنایت کارانه رژیم صهیونیستى بیش از [ 380سازمان هاى حقوق بشر این رقم را 500 نفر اعلام مى کنند] فلسطینى به شهادت رسیده و چند هزار نفر دستگیر شدند.
صهیونیست ها توانستند روز 12 آوریل 2002 جنین را به تصرف خود درآورند, اما نیروهاى مقاومت هم چنان در این اردوگاه پایدار و پویا باقى ماندند.
(نقل از ندإ القدس, شماره 64)