نقش عوامل معنوى در رفاه اقتصادى (2)
حجه الاسلام والمسلمین اصغر هادوى کاشانى
اشاره:
در شماره قبل گذشت که توسعه و رفاه اقتصادى فقط معلول عوامل مادى نیست و از آیات و روایات استفاده مى شود که عوامل معنوى تإیید به سزایى در این زمینه دارند لذا ضمن تعریف مفهوم ((برکت)) به عوامل آن اشاره کردیم.
در این نوشتار نیز تعدادى از عوامل غیر مادى را که تإثیر در رفاه مادى دارند بیان مى کنیم.
1ـ زهد و پارسایى
یکى از مفاهیمى که در طول تاریخ دستخوش تحول گردیده است همین واژه زهد است گاهى با رهبانیت مسیحى و گاهى با صوفى گرى اشتباه شده است.(1)
به شهادت تاریخ حتى بعضى از صحابه پیامبر(ص) نیز دچار این اشتباه شده بودند که حضرت, ایشان را از افتادن در دام صوفى گرى و تارک دنیا شدن نجات دادند.
زیباترین بیان از امام صادق(ع) رسیده است. حفص بن غیاث مى گوید: از حضرت, در مورد زهد در دنیا سوال کردم, پاسخ دادند که زهد در قرآن تعریف شده است:
((لکیلا تإسو على ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتیکم; بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آن چه به شما داده شده است شادمانى نکنید.))(2)
به عبارت دیگر انسان باید کارها را به خدا واگذارد و معتقد باشد آن چه مى گذرد همه به دست اوست اگر این طور باشد هیچ گاه در خود احساس کمبود نمى کند, وقتى یقین کند که هر لحظه تکلیف خود را انجام داده است و در بهترین شرایط انجام وظیفه به سر مى برد دیگر خود را نیازمند دیگران نمى بیند و مصداق کاملى از زهد و پارسایى مى شود که طبقه بندىهاى موجود او را نگران نمى کند.
لذا خود را نیازمند دیگران نمى بیند. امام على(ع) فرمود:
((لن یفتقر من زهد; زاهد هرگز فقیر نمى گردد.))(3)
مضمون این حدیث را مى توان در متون معتبر دیگر به دست آورد. وقتى قرار شد زاهد نه افسوس آن چه را از دست داده بخورد و نه مسرور به داده ها باشد پس در یک حالت پایدار و آرام اخلاقى و اقتصادى به سر مى برد لذا هیچ گاه خود را محتاج نمى بیند.
2ـ قناعت
زهد دل نبستن به دنیا و قناعت کم برداشتن از آن است.
زاهد ممکن است مال فراوان داشته باشد ولى قانع مال کمى دارد, براى این صفت اخلاقى اثرات فراوانى در روایات آمده است با آن که شخص قانع در ظاهر از متاع دنیا کمتر بهره مى برد ولى همین که احساس بى نیازى مى کند و به دیگران نیاز ندارد, نوعى غنى و ثروتمندى براى او حاصل شده است و به کسى محتاج نیست, به قول سعدى:
درویش و غنى بنده این خاک درند
آنان که غنى ترند محتاج ترند(4)
یکى از مباحث در اقتصاد امروزى, موضوع اقتصاد خانواده است. اقتصاد دانان با توجه به درآمد خانواده ها و به اصطلاح خط بودجه آنان و مطلوبیتى که به دنبال آن هستند روش هایى را ارائه مى دهند که زندگى انسان گواراتر و مطلوبتر باشد و کسانى که به این نسخه ها عمل کنند, از نظر اقتصادىRational عمل نموده اند, اما مبادى این برنامه ریزى بیشتر بر امور مادى امثال بودجه ـ تقاضا ـ کالاهاى مورد نیاز استوار است ولى قرآن وعده داده است:
((من عمل صالحا من ذکر إو انثى و هو مومن فلنحیینه حیوه طیبه و لنجزینهم باحسن ما کانوا یعملون; هر کس ـ از مرد یا زن ـ کار شایسته کند و مومن باشد قطعا او را با زندگى پاکیزه اى حیات[ حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آن چه انجام مى دادند پاداش خواهیم داد.(5)
گویا ((حیوه طیبه)) مفهومى جدید بود که مورد سوال واقع شده بود لذا از امامان مى پرسیدند, امام على(ع) و امام صادق(ع در تفسیر این واژه فرمودند: ((هى القناعه)) یعنى زندگى همراه با قناعت زندگى شیرین و گوارایى است.(6)
در مورد رابطه قناعت و بى نیازى روایات زیر را مرور مى کنیم:
پیامبر (ص) فرمود: قناعت دریایى از مال است که تمام شدنى نیست.(7)
در بیان دیگرى فرمود: قانع باش تا بى نیازترین مردم باشى.(8)
امام على(ع) فرمود: اى فرزند آدم اگر از دنیا به اندازه کفاف مى خواهى کمترین مقدار آن برایت کافى است و اگر بیش از حد کفاف بخواهى به تمام آن چه در دنیاست راضى نخواهى شد.(9)
انسان وقتى همه دنیا را داشته باشد اما ناآرام باشد هیچ بهره اى از زندگى نخواهد برد به قول حافظ:
در این دنیا اگر سودى است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشى و خرسندى
3ـ شکر
شکر نعمت هاى الهى موجب فزونى و زیادى است, شاید یک علت آن استفاده صحیح از نعمت باشد چون شکر نعمت, درست به کار گرفتن آن نعمت است مثلا داشتن یک نهاده تولیدى نعمت است اگر معطل بماند کفران نعمت و اگر درست به کار گرفته شود موجب رفاه و ازدیاد ثروت مى گردد.
در اقتصاد نیز دو واژه بهره ورىProductivity) ) و کارآیىEfficiency) ) قرابت زیادى با موضوع مورد بحث ما دارند مثلا کارایى را به توانایى در ایجاد ثروت معنى مى کنند.
شکر رابطه بسیار نزدیکى با قناعت هم مى تواند داشته باشد اگر دستتان از دنیا کم بردارد و قانع باشد ولى بهره ورى را در نظر داشته باشد و شکر آن را به جاى آورده و از آن خوب بهره گیرد, مى تواند کم را بر زیاد تبدیل نماید, اینجاست که قناعت و شکر پیوند میمون و مبارکى پیدا مى کنند. و شاید همان عمل صالحى که در آیه گذشته به آن اشاره شد رابطه اى با بحث داشته باشد یعنى هر گاه زن یا مرد مومنى عمل صالح انجام دهند خداوند به آنها نعمت زندگى شیرین عطا مى کند.
تبدیل کم به زیاد هنر هر کس نیست لذا امتحان مى خواهد و امتحان آن عمل صالح است و مزد این عمل صالح قدرت تبدیل کم به زیاد است یعنى به انسان قناعت بدهند و بعد هم از نعمت شکر برخوردار شده و موجب وسعت در زندگى او شود. ((لئن شکرتم لازیدنکم))(10)
در روایات گویا امر محالى است که کسى نعمت شکر را داشته باشد ولى به دنبال آن زیاد و فزونى نباشد هرگاه باب شکر باز شده است محال است که باب زیاده بسته گردد.
لذا امام على(ع) فرمود:
((ما کان الله لیفتح على عبد باب الشکر و یغلق عنه باب الزیاده))(11)
4ـ میانه روى و اقتصاد
از هنگامى که بشر فهمید منابع خدادادى به دو گروه تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر تقسیم مى شوند و فهمید که همواره با محدودیت منابع و نامحدود بودن تقاضا روبرو هستیم, اقتصاد و میانه روى را سرلوحه کار خویش قرار داد تا از منابع موجود بهترین استفاده را ببرد, بگذریم که در این تقسیم و صف بندى کسانى جلو صف ایستادند که قدرت و زور بیشتر داشتند و همین منابع را ناعادلانه تقسیم نمودند, اما اگر این مفهوم زیبا به درستى در عمل پیاده شود و با توجه به نیازها و قابلیت ها آن چه موجود است توزیع گردد فقر و شوربختى از جوامع رخت برمى بندد حاملان قرآن و کسانى که فضاى منازلشان با رایحه وحى عطرآگین شده است گویا به نیابت از خداوند و با گزاره هاى قطعى نوید داده اند که اگر قومى میانه روى پیشه کند, هرگز فقیر نخواهد شد و جامعه در عدالت خواهد زیست.
پیامبر(ص) فرمود:
((علیکم بالاقتصاد فما افتقر قوم قط اقتصدوا; بر شما باد میانه روى, هرگز قومى که میانه روى پیشه کند, فقیر نخواهد شد.))(12)
و امام على(ع) در وصیت نامه معروفش به محمد بن حنفیه فرمود:
((الاقتصاد ینمى الیسیر; میانه روى کم را زیاد مى کند.))(13)
و امام صادق(ع) فرمود:
((ان القصد یورث العنى; میانه روى بى نیازى را به ارث خواهد گذاشت.))(14)
وقتى انسان بداند تقاضا از عرضه بیشتر است نه دنبال ماکزیمم کردن مصرف و نه در پى مینیمم کردن آن است, بلکه همواره نقطه اپتیمم یا بهینه مصرف و توزیع را دنبال مى کند, وقتى این طور باشد, و آنچه هست عادلانه توزیع گردد, نیازمند و فقیرى وجود نخواهد داشت.
5ـ قرائت قرآن
انس با قرآن و کلام الهى مراتب متعددى دارد از نگهدارى قرآن تا نگاه به آن و شنیدن و قرائت گرفته و در نهایت به تدبر و عمل ختم مى گردد.(15)
اما در این طیف از ضعیف ترین افراد قرار گرفته و به حاملان و عاملان قرآن ختم مى شود, ضعیف ترین مردم توانایى نگهدارى قرآن و نگاه به آن را دارند و اولیا و اوصیا به تک تک آیات آن عمل مى کنند, اما حد وسط این طیف که تقریبا بیشترین فراوانى در آن جا وجود دارد, قرائت قرآن است, اکثریت مردم توانایى آن را دارند و مى توانند بهره اى از این کتاب ببرند, بر اساس همین بیشترین فراوانى روایات متعدد پیشوایان ما رسیده است و بر طبق این احادیث یکى از اسباب وسعت در رزق قرائت قرآن معرفى گردیده است.
پیامبر(ص) فرمود:
((نوروا بیوتکم بتلاوه القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود والنصارى صلوا فى الکنائس و البیع و عطلوا بیوتهم فان البیت اذا کثر فیه تلاوه القرآن, کثر خیره واتسع إهله و اضإ لاهل السمإ کما تضىء نجوم السمإ لاهل الدنیا; خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانى کنید و آن ها را به صورت قبور در نیاورید هم چنان که یهود و نصارى چنین کردند, خانه را رها کرده در عبادت گاهى عبادت مى کردند, هنگامى که در خانه تلاوت قرآن صورت گیرد خیر آن زیاد شده و بر اهلش توسعه وارد شده و همان گونه که ستارگان روشنى بخش دنیا هستند, خانه هایى که در آن تلاوت قرآن صورت مى گیرد, روشنى بخش براى اهل آسمان مى گردند.))(16)
بعضى از سوره ها و آیات قرآن برکات ویژه اى دارند که آنها را از بقیه قرآن متمایز نموده است براى نمونه آیه الکرسى, سوره حمد و اواخر سوره بقره داراى امتیازات ویژه اى مى باشند. سهل بن سعد ساعدى نقل مى کند: مردى از انصار خدمت پیامبر (ص) رسید و از تنگى زندگى و فقر شکایت کرد, حضرت فرمودند:
هنگامى که به خانه وارد مى شوى, به اهل خود سلام کن و اگر کسى در منزل نبود, بر من درود فرست و سوره توحید را بخوان, مرد این کار را انجام داده و گشایش عجیبى در زندگى او حاصل شد.(17)
امام على(ع) فرمودند:
((هنگامى که منزل داخل مى شوید سوره توحید را بخوانید, زیرا این سوره فقر را زائل مى کند)).(18)
6ـ زیارت امام حسین(ع)
قبر امام حسین(ع) در طول تاریخ دستخوش حوادث زیادى گردیده است هدف جائران و ستم پیشگان آن بوده است که مردم از برکات این زیارت محروم گردیده و امکان دسترسى به آن را نداشته باشند, لذا در طول تاریخ امویان و عباسیان از راههاى گوناگون این موانع را ایجاد مى کرده اند, گاهى نگهبانان و مإمورانى براى این کار انتخاب نموده و حتى دست و پاى زائران را قطع و یا آنان را به قتل مى رساندند و در مقطعى دیگر قبر شریف را تخریب نمودند, تا اثرى از آن باقى نماند و کار را به جایى رساندند که امام عصر(ع) طبق بیان عمومى, مردم را براى مدتى از زیارت آن بزرگوار منع فرمود. عجیب این که نه تنها این اعمال نتوانست عشق حسینى را از دل بیرون کند, بلکه هر روز آتش این عشق شعله ورتر گردید و بر شوق مومنین افزود.
زیارت امام حسین (ع) علاوه بر محبتى که به دل مى نشاند و برائتى که نسبت به دشمنان ایجاد مى کند, اثرات اقتصادى عجیبى در زندگى دارد, در کتب معتبر حدیثى شیعه در این زمینه احادیثى وارد شده است.
امام باقر(ع) فرمود:
شیعیان را نسبت به زیارت قبر امام حسین (ع) ترغیب کنید, این زیارت روزى را افزایش مى دهد و عمر را طولانى مى کند و بدىها را دور مى نماید.(19)
امام کاظم(ع) نیز فرمود:
هر کس در سال سه مرتبه قبر امام حسین (ع) را زیارت کند, از فقر ایمنى پیدا مى کند.(20)
گویا سه مرتبه در سال خصوصیتى دارد که باید این زیارت انجام گیرد.
ولى براى عدم محرومیت از این برکت, امام کاظم(ع) فرمود:
((زوروا الحسین (ع) ولو کل سنه فان کل من آتاه عارفا بحقه غیر جاحد لم یکن له عوض غیر الجنه و رزق رزقا واسعا و اتاه الله بفرج عاجل; امام حسین(ع) را زیارت کنید, گرچه یک بار در سال, به درستى که هر کس او را زیارت کند, و آگاه به حق او باشد, و انکار نکند, غیر از بهشت به او ندهند و روزیش فراوان گشته و خداوند به سرعت حاجتش را برآورده مى کند.))(21)
طبق این روایت, زیارت امام حسین(ع) قابل مقایسه با امور مادى نیست, لذا حضرت بهشت را مقابل آن قرار داده اند و براى آن که معمولا تحمل ما کم است, وعده هاى این دنیا را نیز داده اند و الا زیارت امام حسین(ع) امرى مادى نیست تا طبق قاعده سنخیت در علت و معلول, پاداش آن نیز مادى باشد ولى براى این که در این دنیا اثرات محسوس آن را ببینیم وعده پاداش دنیوى نیز داده شده است.
7ـ تعاون و همکارى
بخشى تفاوت هاى موجود در جامعه ناشى از عدم همکارى و عدم اطلاع از نیازهاى دیگران است, در فرهنگ دینى ما مسلمان برادر مسلمان دیگر است, المسلم اخوا المسلم(22) کلام پیامبر(ص) است و برادر باید غم خوار برادر باشد, جامعه اسلامى در صورتى در نیکى و خوشبختى به سر مى برد, که این روحیه تعاون و همکارى وجود داشته باشد هم در حوزه مسائل فکرى و مشورتى و هم در رفع نیازهاى مادى, باید این روحیه حاکم و جارى باشد, بسیارى از افراد جامعه بیش از نیاز خویش مال و درآمد دارند اگر این اضافه درآمد توزیع شود, انگیزه اى پیدا مى کند که دوباره به دنبال کسب درآمد برود و اگر توزیع نشود, شاید در همین حد توقف کند و یا انگیزه شدیدى نداشته باشد, شاید حکمت این که در روایات ما گفته شده تعاون و همکارى روزى را افزایش مى دهد, همین باشد گرچه ملاک و علت را ما به درستى نمى فهمیم ولى با این دید ظاهرى مى توان این طور قضاوت کرد.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
((اگر در جامعه امر به معروف و نهى از منکر رایج باشد و مردم در کارهاى خیر به یکدیگر کمک کنند جامعه خوشبخت خواهد شد, وگرنه برکت از جامعه رخت برمى بندد. ))(23)
این برادرى به قدرى اهمیت دارد که در روایات ما آمده باید هرگاه شخصى نیاز داشت بتواند حتى از جیب برادرش به اندازه نیاز بردارد.(24)
در پایان از خداوند عاجزانه مسئلت داریم روحیه تعاون و همکارى را به همه ما عطا فرموده و جامعه اسلامى را مشمول برکات خویش قرار دهد. والسلام.
پى نوشت ها:
1 . رک: تاریخ ویل دورانت ج3, ص;769 حسین توفیقى, ادیان و مکاتب ص;28 تاریخ ادیان جان بى ناس ترجمه حکمت, ص;286 حنا الفاخورى, تاریخ فلسفه اسلامى, ص250. و براى اطلاع از برخورد پیامبر(ص) و امامان با تصوف به نورالثقلین ج2, ص21 مراجعه شود.
2 . سوره حدید, آیه 23.
3 . غرر الحکم, ح7446.
4 . گلستان سعدى.
5 . نحل, 97.
6 . رک: نهج البلاغه حکمت ;222 امالى طوسى, 275 / 524.
7 . جامع الاحادیث قمى, ص;106 تحف العقول, ص89.
8 . تاریخ دمشق, 67 / 336.
9 . کافى, ج2, ص138, ح6.
10 . ابراهیم, آیه7.
11 . کافى,ج 2, ص94, ح2.
12 . مجمع البیان, ج8, ص616.
13 . کافى, ج4, ص53, ح6.
14 . من لایحضره الفقیه, ج4, ص391, ح;5834 بحارالانوار, ج77, ص212, ح1.
15 . رک: اصغر هادوى کاشانى, فصلنامه علوم حدیث, مراتب انس با قرآن.
16 . کافى, ج2, ص610, ح;10 بحارالانوار, ج92, ص200, ح17.
17 . مستدرک الوسائل, ج4, ص289, ح;4712 معجم کبیر, ج2, ص340, ح2419.
18 . خصال, ص626, ح10.
19 . تهذیب الاحکام, ج6, ص42, ح;86 کامل الزیارات, ص554 / 843.
20 . کامل الزیارات, 175 / 235.
21 . همان.
22 . درالمنثور, ج8, ص644.
23 . تهذیب الاحکام, ج6, ص181, ح373.
24 . تاریخ دمشق, ص54, ح293.