پاسخ به پرسش ها
آیا تقلید کردن, میمون صفتى است؟
1ـ سوال: شبهه افکنان که آب به آسیاب دشمن مى ریزند, این بار به سراغ یکى از اصولى ترین ارکان تشیع پس از اعتقادات زیربنایى, آمده و مسإله مقدس تقلید از مرجع تقلید را هدف قرار داده و آن را یک نوع میمون صفتى یا مرگ خلاقیت ها دانسته اند, تا آنجاکه یکى از آنها گفته: ((مگر مردم میمون هستند که از کسى تقلید کنند؟!)) آیا به راستى چنین است؟ با توجه به این که از صفات بارز میمون تقلیدهاى بى اساس و بى هدف است, و چنین افرادى که نظریه مارکس را به عنوان این که دین افیون توده ها است, و نظریه هاى نخبگان لیبرالیسم به عنوان این که دین افیون حکومت ها است را تکرار مى کنند, باید گفت میمون هستند که کورکورانه همان مطالب کهنه شده را تکرار مى نمایند.
پاسخ:
تقلید در اصل به معنى چیزى به گردن آویختن است, چنان که عرب مى گوید: ((تقلدت المرإه القلاده; زن گردنبند به گردن انداخت.)) یا مى گوید: ((قلده السیف; یعنى شمشیر را به گردنش آویخت.)) و ((تقلد الامر; یعنى کار را به عهده گرفت تا انجام دهد.))(1)
بنابراین تقلید به معنى دنباله روى و پیروى و به معنى تعهد براى اطاعت است, گویى شخصى قلاده اى بر گردن مقلد آویخته و او را به سوى خود مى کشاند, و او به دنبال آن شخص حرکت مى کند.
در روایات اسلامى نیز در مورد تقلید, به همین معنى تصریح شده است, از جمله روایت شده یکى از بانوان اسلام به نام ام خالد معبدیه, به درد شدید شکم مبتلا شد, نزد طبیب رفت, طبیب دستور نوشیدن شراب به او داد, او به محضر امام صادق(ع) آمد و عرض کرد: ((آیا جایز است به این دستور طبیب (براى تسکین درد شدید شکم) عمل کنم؟)) امام صادق(ع) از او پرسید: ((چه چیز تو را از نوشیدن شراب باز مى دارد؟ او عرض کرد: ((قد قلدتک دینى; من در امور دینى, قلاده اطاعت شما را به گردن خود آویخته ام. )) (یعنى مقلد شما هستم)
امام صادق(ع) به او فرمود: هرگز اجازه نوشیدن یک قطره از شراب را به تو نمى دهم. سپس اشاره به گلوى خود نموده و سه بار فرمود: ((وقتى که مرگ به گلوگاه رسید پشیمان خواهى شد.))
ام خالد از سخن امام اطاعت نموده و هرگز شراب نخورد.(2)
نظیر این مطلب در مورد یکى از شیعیان مخلص به نام عبدالله بن ابى یعفور, رخ داد و او از امام صادق(ع) اطاعت کرد و شراب نخورد, امام(ع) از او تمجید فراوان نمود, چرا که عبدالله مقلد و مطیع واقعى بود تا آنجا که به امام عرض کرد: ((اگر انارى را دو نصف کنى و بفرمایى, یک نصف آن حلال, و نصف دیگرش حرام است, آنچه را حلال دانسته اى حلال مى دانم, و آنچه را حرام دانسته اى حرام مى شمرم)) وقتى که عبدالله از دنیا رفت, امام صادق(ع) در نامه اى به مفضل بن عمر, از او به نیکى یاد کرد و درودهاى فراوان به او فرستاد, و فرمود: عبدالله بن ابى یعفور در حالى که به عهدش نسبت به خدا و پیامبر و امام, وفا نمود, از دنیا رفت و مشمول آمرزش و رحمت الهى شد.(3)
توضیح این که تقلید به چهار گونه است:
1 ـ تقلید جاهل از جاهل. 2ـ تقلید عالم از جاهل 3ـ تقلید عالم از عالم. 4ـ تقلید جاهل از عالم.
تقلید قسم اول, کورکورانه و نارواست, تقلید قسم دوم زشت ترین تقلیدهاست, تقلید قسم سوم, در صورت تساوى دو عالم, بى مورد است و در صورت اختلاف علم, تقلید عالم از عالم برتر, رواست ولى تقلید عالم از عالمى که علمش کمتر است, نارواست, و تنها تقلید قسم چهارم (یعنى تقلید جاهل از عالم) مى ماند که نه تنها رواست, بلکه از ضروریات زندگى است, و براى رشد و تکامل جامعه و فرد, راهى جز آن نیست, زیرا طبق مثال معروف ((همه چیز را همگان دانند)) و مسإله رجوع به متخصص در امور گوناگون از امور بدیهى است که هیچ خردمندى در آن تردیدى ندارد. مانند رجوع بیمار به پزشک, رجوع به نجار, آهنگر, معمار, مکانیک, و... در امور مختلف جامعه, که همان تقلید و اطاعت به شکل هاى مختلف است.
مسإله تخصص از نظر عقل و عرف و همه ادیان آسمانى, در همه زمینه ها به رسمیت شناخته شده و مورد پذیرش همه در همه جا است, و در مورد تقلید از مرجع, ارتباط مقلد با مقلد, یک ارتباط علمى و عقلى است و هیچ گونه ایراد عقلى و عرفى ندارد, البته در صورتى که صداقت و بى نظرى متخصصان ثابت و محقق باشد.
در قرآن مجید در آیات متعدد به تقلید صحیح مانند تقلید جاهل از عالم دستور داده شده, و در آیات متعدد دیگر از تقلید کورکورانه, مانند تقلید بت پرستان از نیاکان خود و از سنت هاى باطل, به شدت نهى شده است که همان تقلید جاهل از جاهل, و تقلید بى پایه و کورکورانه است, و چنین تقلیدى همان تقلید میمونى است که انسان را میمون صفت مى کند نه تقلید صحیح. و سخن مولانا در مثنوى اشاره متوجه این نوع تقلید است آن جا که گوید:
خلق را تقلیدشان بر باد یاد
اى دو صد لعنت بر این تقلید باد
در مورد تقلید صحیح و مثبت, به عنوان نمونه قرآن مى فرماید:
((فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون; اگر نمى دانید از اهل اطلاع سوال کنید. ))(4)
این همان رجوع به متخصص و اطاعت از او است, که قرآن آن را به رسمیت مى شناسد.
و در مورد تقلید ناصحیح و کورکورانه, به عنوان نمونه قرآن مى فرماید:
((هنگامى که به بت پرستان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید, مى گویند: بلکه ما از آن چه پدران خود را از آن یافتیم پیروى مى نماییم)) خداوند در رد این روش باطل مى فرماید:
((إو لو کان آباوهم لا یعقلون شیئا و لایهتدون; آیا نه این است که پدران آنها چیزى نمى فهمیدند و هدایت نیافتند.))(5) یعنى اگر پدران و نیاکان آنها دانشمند و صاحب نظر بودند, جاى آن بود از آنها تقلید و پیروى کنند, در غیر این صورت, تقلید آنها کورکورانه و مخدر بوده و مایه عقب گرد است, و چنین تقلیدى موجب رکود و مرگ خلاقیت ها و رشد و تکامل خواهد بود, نه تقلید صحیح, که از عوامل مهم رشد و تکامل و پویایى در خلاقیت است, که متإسفانه آنان که همه تقلیدها را به یک چوب مى رانند, خودشان خودآگاه یا ناخودآگاه گرفتار تقلید کورکورانه از فرهنگ غرب هستند و بر همین اساس براى مخالفت با برنامه هاى اسلام, شمشیر را از رو بسته اند.
و در روایات اسلامى, مسإله تقلید به طور مبسوط بیان شده, و علماى بزرگ اسلام, بحث اجتهاد و تقلید را با شرح کامل استدلالى در آغاز بحث فقه بیان کرده اند که مشتمل بر یک جلد کتاب قطور یا بیشتر است, و از روایات معروفى که در این راستا ذکر شده فرازى از توقیع (نامه) به خط مبارک امام عصر(عج) توسط محمد بن عثمان دومین نایب خاصش است که فرمود: ((و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الى رواه حدیثنا فانهم حجتى علیکم و انا حجه الله علیهم; اما حوادثى که رخ مى دهد در مورد آن به راویان حدیث ما (مجتهدین جامع الشرایط) مراجعه کنید, چرا که آنها حجت من بر شمایند,و من حجت خدا بر آنها مى باشم.))(6)
چگونگى عریضه نویسى به محضر امام (ع)
2ـ سوال: مى پرسند: آیا عریضه نوشتن به محضر امام معصوم(ع) و اولیإ خدا که از دنیا رفته اند, یک برنامه اسلامى است یا از خرافات است؟ و اگر از برنامه هاى اسلامى است کیفیت آن چگونه است؟
پاسخ:
منظور از عریضه همان عرض حال است که یک نوع توسل و ارتباط با امام و واسطه قرار دادن او در پیشگاه خدا است, و هیچ گونه اشکال ندارد, بلکه به آن دستور داده شده است. و مسإله عریضه نویسى اختصاص به امام عصر(عج) ندارد, بلکه نسبت به امامان دیگر نیز روا است,و فرستادن عریضه به محضر امام, دو گونه انجام مى شود: 1ـ آن را مانند یک نامه به عرض حاجت خود بنویسند, و سپس به داخل ضریح یکى از امامان(ع) یا یکى از اولیاى خدا بیندازند. 2ـ آن را به نهر یا چاه آب یا به غدیر (حوض ها و استخرهاى بزرگ آب بیابان) بیفکنند, و یکى از وکلا و نمایندگان خاص امام عصر (مانند: عثمان بن سعید, یا محمد بن عثمان, یا حسین بن روح, یا على بن محمد سیمرى را به نیت خود بیاورند, تا آن عریضه توسط یکى از آنها به امام برسد. این عریضه را به هر زبانى مى توان نوشت.
مرحوم محدث خبیر, شیخ عباس قمى(ره) در این راستا مى نویسد:
((در تحفه الزائر مجلسى و مفاتیح النجاه سبزوارى روایت شده که هر که را حاجتى باشد, آن را در نامه اى بنویسد ودر کنار قبر یکى از امامان(ع) بیندازد, و یا آن را ببندد و مهر کند, و با خاک پاک, گل بسازد و آن نامه را در میان آن نهد, آنگاه (که خشک شد) آن را در میان نهر یا چاه عمیق یا غدیر (حوض هاى آب در بیابان) بیندازد, که به محضر امام عصر(عج) مى رسد, و آن حضرت خودش عهده دار روا نمودن حاجت مى گردد.))
سپس محدث قمى, متن عربى نامه را ذکر نموده است(7) که ترجمه آن به طور خلاصه چنین است: ((اى مولاى من صلوات خدا بر تو باد, این عرض حال را به محضرت نوشتم, در حالى که به پیشگاه تو پناه آورده ام, و در مورد بلاهایى که به من رسیده به پیشگاه تو شکایت مى کنم و دست پناهندگى به سوى خدا سپس به تو دراز مى نمایم, به خاطر آن چه مرا مغموم نموده و فکرم را به خود مشغول ساخته, و مرا حیران و سرگردان نموده, و قلبم را مشوش و پریشان ساخته... به طورى که درمانده شده ام, و کاسه صبرم لبریز شده و طاقتم طاق گشته است, به تو پناه آورده ام, و به درگاه الهى توکل مى نمایم, و از تو مى خواهم که مساعدت فرمایى و مرا نجات دهى, چرا که باور دارم تو در پیشگاه خداوند مقام ارجمند دارى, و سرپرست تدبیر, و مالک امور هستى, اطمینان دارم که در شفاعت من در نزد خدا, شتاب نمایى, با این باور که خداوند شفاعتت را بپذیرد, اى مولاى من, من حسن ظن به تو دارم که به من عنایت خاص نموده, و روا شدن آرزویم را تصدیق فرمایى, و در مورد نیازهایم که فراگیر هستند مرا یارى فرمایى, اى مولاى من به من لطف کن, بیچاره و بى نوا شده ام, دستم از همه جا بریده شده, نگاهم به عنایت و توجه ویژه تو است, نمى خواهم که با بى توجهى تو, دشمنان مرا شماتت کنند و بگویند مولایشان به آنها بى توجه است. و از درگاه الهى مى خواهم که پیروزى سرافرازانه و نزدیک, به من عطا فرماید, که در پرتو آن, آرزوهایم برآورده شود, و نابسامانى ها سامان یابد, و همه ترس ها در همه جا نابود شود, خداوند آن چه را بخواهد انجام دهد, و او براى من کافى و نگهبان نیکویى است. ))(8)
تاریخ معاصر و قبل, نمونه هایى را از نیازمندان نموده که از این طریق به نتیجه رسیده اند, و به عریضه هاى افرادى پاسخ مثبت داده شده, و یا آنها راهنمایى شده اند, که در این جا مجال ذکر آنها نیست.
پى نوشت ها :
1. المصباح المنیر, و المنجد, واژه قلد.
2. وسائل الشیعه, ج17, ص275.
3. رجال کشى, صفحه 249 (شرح حال عبدالله بن ابى یعفور).
4. نحل, 23.
5. بقره 170.
6. احتجاج طبرسى, ج2, ص;283 بحار, ج53, ص181.
7. در این باره به کتاب هاى: کمال الدین شیخ صدوق, ص351, حدیث;49 مصباح المتهجد شیخ طوسى, ص;406 بحارالانوار علامه مجلسى, ج102, ص;234 نجم الثاقب حاجى نورى, ص;421 و منتهى الامال محدث قمى, ج2, ص334 مراجعه شود.
8. منتهى الامال, ج2, ص334.