گفته ها و نوشته ها
دعاى ابوذر
ابوذر همواره دعایى مى خواند که جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: دعاى ابوذر در آسمان معروف است. آن دعا این است: اللهم انى اسئلک الامن والایمان بک والتصدیق بنبیک, والعافیه من جمیع البلإ والشکر على العافیه,والغنى عن شرار الناس.
خدایا! امنیت و ایمان به تو را از درگاهت مسئلت مى نمایم و هم چنین تصدیق پیامبرت و عافیت از همه بلاها و شکرگزارى بر عافیت و بى نیازى از انسان هاى بد را.
(اصول کافى, ج2, ص587)
امیر النحل
یکى از القاب على علیه السلام ((امیرالنحل)) است, تشبیه على علیه السلام به امیر زنبوران از این باب است که اگر پرندگان بفهمند که در دل زنبوران, عسل است آنها را خواهند خورد. همین طور اگر مخالفان از دل مومنان و محبان على علیه السلام باخبر شوند با زخم زبانهایشان آنها را خواهند کشت.
امام صادق(ع) فرمود: اگر پرندگان بدانند که چه شیره شیرینى در دل زنبوران است آنها را خواهند خورد, و اگر دشمنان بدانند که محبت ما در دل شماست, در آشکار و نهان شما را با نیش زبانشان مى خورند. خداوند رحمت کند کسى را که بر ولایت ما باشد.
(اصول کافى, ج2, ص218)
اثر سجده
مردى خدمت پیامبر خدا(ص) آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! گناهانم زیاد شده و اعمالم سست و اندک گشته است. حال چه کنم تا به عقوبت الهى گرفتار نشوم؟
رسولخدا(ص) فرمود: زیاد سجده کن, زیرا, همچنان که باد, برگ درختان را فرو مى ریزاند, سجده گناهان را مى ریزاند.
(امالى صدوق, ص589, ح814)
غبار شرک
تا وقتى که غبار شرک بر آینه دل باشد, انسان نمى تواند با حقایق هستى آشنا شود. تا انسان توجهش به غیر خداست نسبت به حقایق هستى نامحرم است, و از باطن خلقت آگاه نیست. اگر کسى براى خدا کار کند چشم دلش باز شود, اگر مواظب دلش باشد و غیر خدا را در دل راه ندهد آنچه دیگران نمى بینند مى بیند, و آنچه دیگران نمى شنوند, مى شنود.
(کیمیاى محبت)
برآوردن نیاز برادر مسلمان
صفوان جمال گوید: روزى خدمت امام صادق(ع) نشسته بودم, مردى از اهل مکه بر ایشان وارد شد و از ناتوانى در پرداخت کرایه راه شکایت کرد.
حضرت به من فرمود: برخیز و به برادرت کمک کن, من برخاستم و با او رفتم. و خداوند کرایه او را فراهم آورد و من مجددا به مجلس امام بازگشتم.
امام فرمودند: این که به برادر مسلمانت کمک کنى نزد من محبوب تر از یک هفته طواف خانه خداست.
(اصول کافى, ج2,, ص198)
على خیر البشر
جابر بن عبدالله انصارى صحابى بزرگ پیامبر علیرغم کهولت سن در کوچه هاى مدینه عصازنان حرکت مى کرد و در هر جمعى که مى یافت با صداى بلندى چنین توصیه مى کرد: على خیر البشر, فمن ابى فقد کفر; على بهترین مردم است و هر کسى که انکار کند کفر ورزیده است.
آن گاه مى گفت: اى گروه انصار فرزندان خود را با دوستى على تربیت و تإدیب نمایید.
(اهل بیت در قرآن و حدیث ج2, ص626)
ریزش گناهان
ابوعثمان نهدى گوید: روزى با سلمان زیر درختى نشسته بودیم که او شاخه خشکى را گرفت و تکان داد تا این که برگهایش بر زمین ریخت و گفت: نمى پرسى چرا این کار را مى کنم؟
گفتم: آرى, چرا این چنین مى کنى؟
گفت: روزى رسول خدا شاخه خشکیده اى براى من تکان داد و چنین کرد آن گاه فرمود:
مسلمان هرگاه وضویى نیکو بگیرد و نمازهاى پنجگانه را بخواند گناهانش مانند برگ هاى این درخت مى ریزد.
(سنن دارمى, ج1, ص192)
دروغ را رها کن
مردى به رسول خدا(ص) عرض کرد: اى رسول خدا, چهار کار خوشایند من است: زنا, شرابخوارى, دروغ و دزدى, اما هر کدام را بفرمایید به خاطر شما ترک مى کنم.
حضرت فرمود: دروغ را رها کن. مرد رفت و تصمیم گرفت زنا کند اما با خودش گفت: اگر پیامبر از من پرسید که زنا کرده اى یا نه, اگر انکار کنم قولى را که به ایشان داده ام شکسته ام و اگر اقرار کنم, حد مى خورم, سپس تصمیم گرفت دزدى کند, بعد تصمیم گرفت شراب بخورد اما هر بار همین فکر را با خود کرد, لذا نزد رسول خدا برگشت و عرض کرد:
شما راه را به کلى بر من بستید, من همه این کارها را رها کردم.
(شرح ابن ابى الحدید, ج6, ص357)
معامله با آشنا
اى دل بیا که تا به خدا التجا کنیم
وین درد خویش را ز در او دوا کنیم
امید بگسلیم زبیگانگان تمام
زین پس دگر معامله با آشنا کنیم
(فیض)
آزادى
پیغمبران آمده اند تا علاوه بر آزادى اجتماعى به بشر آزادى معنوى بدهند و آزادى معنوى است که بیش از هر چیز دیگر ارزش دارد. تنها آزادى اجتماعى مقدس نیست, بلکه آزادى معنوى هم مقدس است و آزادى اجتماعى بدون آزادى معنوى میسر و عملى نیست... آزادى معنوى را جز از طریق نبوت, انبیإ, دین و ایمان و کتاب هاى آسمانى نمى توان تإمین کرد.
(شهید مطهرى, آزادى معنوى, ص15 ـ صدرا)
بیگانه کردن مسلمانان
... بى شک در میان انواع گوناگون استعمار, خطرناکتر از همه استعمار فرهنگى است, مگر ممکن است ملتى را از نظر سیاسى و اقتصادى استعمار بکنند, بدون آن که قبلا او را استعمار فرهنگى نکرده باشند. براى بهره کشى فرد باید شخصیت او را سلب کنند. او را به آن چه مال خودش است بدبین کنند و در عوض او را شیفته هر آنچه از ناحیه استعمار عرضه مى شود بسازند...
(شهید مطهرى, پیرامون جمهورى اسلامى, ص160)
راضى به رضاى خدا
جابر بن عبدالله انصارى مریض شد امام باقر (ع) براى عیادت به خانه جابر رفت, بر بالینش نشست و با محبت خاصى فرمود: اى جابر! حالت چطور است؟
جابر گفت: در حالى هستم که پیرى را نسبت به جوانى دوست دارم, مرگ را نسبت به زندگى دوست دارم, به بیمارى نسبت به سلامتى علاقمندم (شاید مقصود جابر این بوده که در برابر ناملایمات صبور و مقاوم هستم)
حضرت به او فرمود: اما من آنچه را خدا بخواهد دوست دارم اگر جوانى را بخواهد به همان علاقمندم, بیمارى یا سلامتى, زندگى یا مرگ هر کدام را بپسندد همان را مى پسندم.
جابر با شنیدن این سخن آرامش یافت, دست امام را بوسید و گفت: ((رسول خدا (ص) راست مى گفت به من که فرزندم باقرالعلوم را ملاقات مى کنى سلام مرا به او برسان.))
(اعیان الشیعه, طبع قدیم, ج15, ص141)
[ سخن امام باقر(ع) اشاره به این است که مقام راضى بودن به خشنودى خدا از مقام صبر و استقامت بالاتر است و با کمک صبر و استقامت مى توان به مقام شامخ رضا به رضاى الهى دست یافت].
از سوگند خوردن زیاد بپرهیزید
امام حسین(ع) فرمود: از سوگند خوردن زیاد بپرهیزید زیرا انسانى[ که تکیه کلامش سوگند است] به خاطر یکى از چهار چیز سوگند یاد مى کند:
1ـ در خود احساس کمبود مى کند, سوگند مى خورد تا مردم او را تصدیق کنند.
2ـ از آوردن دلیل ناتوان است, از این رو سوگند را وسیله استحکام سخنش قرار مى دهد.
3ـ در بین مردم متهم شده و مى بیند جز با سوگند حرفش پذیرفته نمى شود.
4ـ و گاهى به سوگند یاد کردن عادت کرده و بى جهت سوگند بر زبانش جارى مى گردد.
(نهج السعاده, ص350)
عزت خود را نفروشید
عثمان در عصر خلافت خود کیسه پولى را به غلامش داد و گفت: این کیسه را ببر و به ابوذر بده اگر پذیرفت تو را آزاد مى کنم.
غلام کیسه را گرفت و با شوق تمام خود را به ابوذر رسانید و آن را به ابوذر داد, هر چه اصرار کرد ابوذر نپذیرفت.
غلام گفت: آزادى من بستگى به پذیرش تو دارد, اگر این کیسه پول را نپذیرى من آزاد نخواهم شد.
ابوذر که حاضر نبود به هیچ وجهى عزت خود را در برابر عثمان کم کند گفت: اگرچه آزادى تو از بردگى, در پذیرفتن من است, ولى پذیرفتن من موجب بردگى خودم نسبت به عثمان مى شود.
(کشکول شیخ بهایى, ج1, ص263)