حقیقت همیشه زنده
(زندگى, اندیشه و اخلاق امام خمینى)
قسمت پنجم
غلامرضا گلى زواره
شجاعت, صلابت و قاطعیت
امام خمینى خورشید قیام در سپهر ولایت بود که آیات نجات و حیات را بر صحیفه سرخ فجر نگاشت. سمند انقلاب او تشکیلات کفر, شرک و نفاق را سرنگون ساخت و مردمان تشنه حق را از چنگال ظلمت رهانید و به دیار عزت رسانید. او به دلیل شجاعتى که در پرتو ایمان و تقوا کسب کرده بود, از هیچ قدرتى جز خداوند نهراسید و در برابر تمامى کجى ها و انحراف ها با قامتى به صلابت کوه ایستاد و خم به ابرو نیاورد و به تعبیر مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله العظمى خامنه اى:
((او بت ها را شکست و باورهاى شرک آلود را زدود... و به ملت ها فهمانید که قوى شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه سلطه گران انداختن, ممکن است.))(1)
بنا به فرمایش حضرت آیه الله جوادى آملى: حضرت امام از هیچ چیز نمى ترسید و کسى را هم نمى ترسانید و مى فرمودند: نترسید, انسان براى این زنده است که به لق الله برسد, چه بهتر که با شهادت به دیدارش نائل گردد.(2)
امام از همان آغاز مبارزه سیاسى رس حکومت و اساس سلطنت رژیم پهلوى را هدف قرار داد و فریاد زد: ((هیهات که خمینى در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن و عترت رسول خدا(ص) و امت محمد(ص) و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنه هاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را براى اداى واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.))(3)
در آن روزگار آشفته و پروحشت که سایه سنگین سر نیزه ها بر قلب ها و ذهن ها حکومت مى کرد و همه از هراس, مهر سکوت بر لب زده بودند, امام نه تنها خود به مبارزه با استبداد و عوامل استکبار پرداخت, بلکه جامعه اسلامى را به میدان ستیز با ستم بسیج کرد. وقتى على امینى نخست وزیر وقت مى خواست به ملاقات امام بیاید; اطرافیان آقا تکید کردند, هنگامى که وى آمد به احترامش بلند شوند, ولى آن اسوه شجاعت به توصیه آنان گوش فرا نداد. دکتر على امینى خیلى به کفش خود ور مى رفت (و طول مى داد) تا امام از جاى خود برخیزد, ولى ایشان برنخواستند و در گفت و گوها به وى مجال صحبت ندادند و خودشان زمام سخن را به دست گرفته, وى را نصیحت کرده و به افشاى چهره ستم پرداختند.(4)
رژیم شاه در تاریخ شانزدهم مهر (1341 هـ.ش) با طرح لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى, نمایش ضد دیانت را به اجرا درآورد, زیرا به موجب این لایحه واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف گردید و نیز انتخاب شوندگان به جاى آن که مراسم تحلیف را با قرآن به جاى آورند, از این پس مى توانستند با کتابى آسمانى این کار را انجام دهند. امام خمینى در تاریخ 28 مهر (1341 هـ.ش) طى تلگرافى مفصل به نخست وزیر وقت (علم) رژیم را از این خلاف دینى و قانونى برحذر داشت و به وى هشدار داد: علما و مسلمانان در این موارد ساکت نخواهند ماند.(5)
هم چنین امام در تلگرافى دیگر از شاه خواست, دولت را ملزم نماید تا از قانون اساسى پیروى کند و از جسارت به ساحت مقدس قرآن کریم استغفار نماید.
((اسدالله علم)) در مقابل این هشدارها راه بى اعتنایى را پیش گرفت و در پانزدهم آبان (1341 هـ.ش) به جاى عذرخواهى, هرگونه اخلال گرى را محکوم کرد. سرانجام حدود یک هفته بعد, موافقت خود را با خواسته علما و از جمله امام خمینى اعلام داشت, امام با فراستى که داشت, فرمود: لایحه اى که به تصویب هیئت دولت رسیده, این گونه از اعتبار ساقط نمى شود و نخست وزیر باید در روزنامه ها به طور رسمى اعلام کند که تصویبنامه مذکور لغو گردیده است. از این رو هیئت دولت پس از 57 روز مقاومت و مخالفت شدید امام و سایر مراجع عظام و امت مسلمان ایران, این لایحه را غیر قابل اجرا دانست و این ماجرا پایان پذیرفت.(6)
دو ماه پس از این توطئه, در دى ماه سال 1341 بازى انقلاب شاه و مردم به گوش رسید و انقلاب سفید شامل شش اصل اعلام گردید. در ششم بهمن ـ که روز رىگیرى براى تثبیت این حرکت مذموم بود ـ شهرهاى قم, تهران, مشهد و بسیارى از نقاط دیگر با درایت علما یکپارچه تعطیل گردید و مردم به عزاى عمومى نشستند. عصر سالروز شهادت امام صادق(ع) که با ایام نوروز سال 1342 مقارن بود, مدرسه فیضیه مورد یورش وحشیانه و خونین مموران حکومت پهلوى به فرماندهى سرهنگ مولوى قرار گرفت, چون خبر این فاجعه به گوش امام رسید, و به رغم مخالفت برخى از یاران ـ که مى ترسیدند به آقا آسیبى رسد ـ به سوى مدرسه مذکور حرکت کرد و در این مکان مقدس, ضمن افشاى ماهیت رژیم منحط شاهنشاهى چنین فرمود: ((ناراحت و نگران نشوید, ترس و هراس را از خود دور کنید... دستگاه حاکم با ارتکاب این جنایت, خود را رسوا ساخت و ماهیت چنگیزى خود را به خوبى نشان داد, ما پیروز شدیم...))(7)
امام در اربعین شهداى فیضیه طى اعلامیه اى خطاب به امت مسلمان ایران, مراتب اندوه خود را از هتک حرمت حوزه هاى علمیه و روحانیان اعلام داشت و در پایان تکید نمود: ((... من مصمم هستم از پاى ننشینم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم و در پیشگاه مقدس حق تعالى با عذر وفود کنم. شما هم اى علماى اسلام مصمم شوید و بدانید پیروزى با شماست.))(8)
ساعت چهار بعد از ظهر عاشوراى سال 1342 که با سیزدهم خرداد این سال مصادف بود, امام به سوى مدرسه فیضیه رهسپار گردید تا بیان هاى تاریخى خود را در اجتماع گروه کثیرى از مردم قم, روحانیان و هیئت هاى عزادار که از دیگر نقاط به قم آمده بودند, ایراد نماید. امام در این سخنان کوبنده و افشا کننده, حمله مموران شاه به فیضیه را به واقعه عاشورا تشبیه کرد; سپس این توطئه را از نقشه هاى رژیم غاصب صهیونیستى دانست و دستگاه طاغوت را دست نشانده این غاصبان و اشغالگران قدس معرفى نمود.(9)
این سخنرانى, رژیم پهلوى را بیش از گذشته نزد مردم حقیر و رسوا کرد; از همین رو به دستور شاه, مموران نظامى در نیمه شب پانزدهم خرداد (1342 هـ.ش) از دیوار بالا آمده و وارد منزل امام شدند و آقا را دستگیر کردند تا به تهران ببرند. (10)
وحشت و آشفتگى در چهره دژخیمانى که امام را به تهران مى بردند, به خوبى هویدا بود; به همین دلیل دیوانه وار ماشین مى راندند و از توقف در راه احتراز مى کردند. امام در مقام دلدارى به آنان فرمود: این قدر وحشت زده نباشید, در این بیابان کسى نیست که به شما تعرضى برساند. قوت قلب و شجاعت امام در حدى بود که کوچک ترین تزلزلى به دل راه نداد, بلکه به ممورانى که او را مى بردند تسلا مى داد.(11)
مموران و افراد دیگرى که در زندان بودند از امام مى ترسیدند, چنان که خودشان فرموده اند:
((در جایى دور از پادگان وضو مى گرفتم, از من خیلى واهمه داشتند و سربازان, افسران و درجه داران مقید بودند که مرا نبینند.
در اعتراض به دستگیرى و حبس رهبر انقلاب, مردم مسلمان حماسه خونین قیام پانزدهم خرداد را پدید آوردند که شعله هاى مقدس آن, حکومت پهلوى را در معرض تهدید قرار داد. به همین دلیل بعد از دو ماه, آقا از زندان آزاد شدند. ایشان پس از آمدن به قم در هر فرصتى بر علیه استبداد و فجایع شاه سخن مى گفت. چند ماه پس از رهایى امام از اسارت, اسدالله علم لایحه مصونیت اتباع امریکایى شاغل در ایران را به مجلس سنا برد و پس از عزل او, حسنعلى منصور آن را به دست سناتورهاى مزدور به تصویب رسانید. وى این لایحه را که به ((کاپیتولاسیون)) موسوم است به مجلس شورا برد و در 21 مهر 1342 از تصویب وکلاى وابسته گذرانید. امام به محض آگاهى از این خیانت, تلاش گسترده اى را براى خنثى نمودن این حرکت وقیحانه آغاز کرد و در روز بیستم جمادى الثانى سال 1383 هـ.ق (چهارم آبان 1343) به رغم تهدیدهاى جدى رژیم با صلابتى خاص, نطق معروف خود را بر علیه این لایحه ایراد نمود و طى آن ضمن حمله شدید به طرح هاى اسارت بار و ضد اسلامى رژیم و اعلام خطر به علما, مراجع, حوزه هاى علمیه, ارتش و مسلمانان ایران با صراحت فریاد زد: رئیس جمهور امریکا باید بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است. امروز تمام گرفتارىهاى ما از امریکا است.
امام علاوه بر سخنرانى, بیانیه اى کوبنده علیه لایحه مزبور صادر نمود که در سراسر کشور بازتاب وسیعى داشت. مردم با این افشاگرى بیش از گذشته از امریکا و رژیم شاه (به خاطر حمایت از بیگانگان و تحقیر ملت ایران) تنفر پیدا کردند. رژیم چاره کار را در تبعید امام از ایران دید و منزل آقا در سحرگاه سیزدهم آبان 1343 به محاصره صدها کماندوى چترباز درآمد. رهبر انقلاب اسلامى دستگیر و از طریق فرودگاه مهرآباد تهران به بورساى ترکیه تبعید شد. امام پس از یک سال تبعید, به نجف اشرف انتقال یافت,(12) اما این برنامه ها در مجاهدت ها و تلاش هاى مبارزاتى آن روح قدسى, نه تنها هیچ گونه اثرى منفى نداشت, بلکه ایشان در ادامه مبارزه, مخالفت با امریکا را به طور گسترده تر, جدىتر و عمیق تر در برنامه هاى سیاسى خود قرار دادند و مردم مسلمان ایران و حتى مسلمانان جهان را نسبت به این جرثومه فساد و تباهى, آن چنان عصبانى ساختند که در سراسر جهان اسلام نفرت به امریکا چون موجى بزرگ درآمد و شعار مرگ بر امریکا همه گیر شد.
وقتى رژیم پهلوى طرح سپاه دین را مطرح کرد, تا به بهانه اعزام سپاه دین, روحانیان را از حوزه ها جدا کند و آن ها را به سوى نقاط دورافتاده و مرزى روانه سازد. امام طى پیامى خطاب به طلاب علوم دینى فرمود: ((نگران نباشید, تزلزل به خود راه ندهید, تعلیمات نظامى را با کمال جدیت دنبال کنید. باشد که چون حضرت موسى(ع) که در آغوش فرعون بزرگ شد و اساس ظلم و جور را درهم پیچید, شما هم ریشه هاى فساد و ظلم را از بیخ و بن درآورید.))(13)
چون در سال 1350 هـ.ش, بار دیگر از سوى نظام طاغوتى طرح ((سپاه دین)) به اجرا درآمد, امام در پیامى آتشین و هشدار دهنده, فرمودند: ((نغمه سپاه دین در شرایطى ساز مى شود که دستگاه جبار, دست جنایت کار اسرائیل را در تمام شئون اقتصادى, سیاسى و نظامى ایران باز گذاشته است, بسیارى از علماى اعلام و ملت شریف ایران در زندان, تبعید و تحت شکنجه به سر مى برند و جوانان غیور وطن خواه, اعدام و تیرباران مى شوند... این جانب اعلام خطر مى کنم.))(14)
در سال 1350 هـ.ش امام وقتى متوجه گردید کارگزاران رژیم منحوس پهلوى, مى خواهند جشن هاى 2500 ساله برگزار کنند, در پیامى فرمود: ((از جمله مصیبت ها, برگزارى جشن منحوس دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهى است که خدا مى داند چه مصیبت و سیه روزى به بار مىآورد.))(15)
از این زمان تاریخ ایران که بر مبناى هجرت حضرت رسول اکرم(ص) بود به سال شاهنشاهى تغییر کرد. امام در برابر این بى حرمتى موضع گیرى شدید نمودند و در پیامى رژیم پهلوى را از ننگین ترین حکومت ها معرفى کردند و فرمودند: ((مسلمین براى مجد و عظمت اسلام و آزادى فلسطین در خاک و خون مى غلتند, ولى شاه ایران براى رژیم مبتذل شاهنشاهى جشن و سرور به پا مى کند.))(16)
در سال 1352 هـ.ش در حالى که اختناق بسیار شدیدى بر ایران حاکم بود, امام این گونه افشاگرى کرد:
((... در این دهه سیاهى که گذشت جز فقر و ذلت و اختناق, قتل هاى دسته جمعى, تیرباران و اعدام هاى غیر قانونى و انباشتن زندان ها از علم روحانیون و جوانان ملت اسلامى چیزى عاید ملت ستم دیده ایران نگردیده... اکنون سکوت در مقابل این نقشه ها و فجایع در حکم انتحار است ((استقبال از مرگ سیاه و سقوط یک ملت بزرگ مى باشد.))(17)
در اسفند ماه سال 1353, شاه که به تصورى باطل خود را در اوج قدرت مى دید, موجودیت حزب رستاخیز را اعلام کرد و عوامل رژیم, مردم را تهدید کردند که اگر در این حزب ثبت نام نکنند, دستگیر و زندانى مى شوند.(18)
امام فریاد زدند: ((شرکت در حزب رستاخیز حرام و کمک به ظلم و استیصال و از بین بردن مسلمین است و مخالفت با آن از روشن ترین موارد نهى از منکر است. این حزب تحمیلى مخالف قانون اساسى و موازین بین المللى است.))(19)
به مناسبت پنجاهمین سال سلطنت پهلوى در سال 1355 هـ.ش جشن هایى در ایران برپا گردید که با عید سعید فطر هم زمان بود. امام با صلابت و شجاعتى خاص در پیامى خاطرنشان ساخت: ((براى مسلمین در وضع حاضر عیدى نمانده است... ایران مرکز تاخت و تاز اجانب خصوصا امریکا و ایادى خبیثه آن است.))(20)
تصمیم جدى و قاطعیت امام در مورد هر چه که به عنوان وظیفه و تکلیف شرعى تشخیص مى دادند تا حدى بود که اگر دنیا و اهلش با ایشان مخالفت مى کردند از آن منصرف نمى شدند, شهید آیه الله محمد رضا سعیدى مى گوید: به امام عرض کردم شما را تنها مى گذارند, فرمودند: ((اگر جن و انس یک طرف باشند و من یک طرف, حرفم همین است که مى گویم.))(21)
امام از آن روز که پا به میدان نهاد و با حکومت فساد به ستیز پرداخت, نه تنها براى یک لحظه پاى سرسختى و استقامتش سست نشد, بلکه هر روز استوارتر و قاطع تر گردید. او در برخورد با خواص و نیروهاى خودى و افراد آشنا نیز همین صلابت را توم با صراحت داشت و در اجراى موازین شرعى و عمل کردن به وظیفه الهى از هیچ کس پروا نداشت و مى فرمود: ((با خداى خود پیمان بسته ام که رضاى او را بر رضاى مردم و دوستان مقدم دارم. اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمى دارم, من کار به تاریخ و آن چه اتفاق مى افتد ندارم. من تنها باید به وظیفه شرعى خود عمل کنم.))(22)
همو در جاى دیگر هشدار دادند: ((دفاع از اسلام و نظام شوخى بردار نیست و در صورت تخطى هر کس در هر موقعیت, بلافاصله به مردم معرفى خواهد شد.))(23)
ایشان در همین مورد تکید نمودند ((... بارها اعلام کرده ام که با هیچ کس در هر مرتبه اى که باشد, عقد اخوت نبسته ام. چهار چوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است, دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذیر جمهورى اسلامى است... کسانى که از منافقین و لیبرال ها دفاع مى کنند, پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهى ندارند.))(24)
امام بر این باور بود که در افراد ملى گرا و مدافعان دروغین آزادى, نوعى انحراف دیده مى شود و اگر آنان به تشکیلات اجرایى و حکومتى راه یابند به اسلام و مسلمانان چنان ضربه اى خواهد خورد که طى سال هاى متمادى, باید خسارات و عوارض مخرب آن را تحمل کرد. به همین دلیل کوتاه شدن دست این افراد را از قواى سه گانه عنایت الهى دانست و افزود: امکان دارد این اشخاص با برنامه هاى خود فسادى پدید آورند که از ضرر منافقان بیش تر و حتى بالاتر است.(25)
و در جایى فرمود: ((انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهک ها و لیبرال ها مى خوریم. آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است, ولى نه به قیمت طلب کارى آنان از همه اصول...))(26)
گروهى از افراد خودى, اعم از روحانى و دانشگاهى براى جلب رضایت افراد لیبرال مطالبى را مطرح کردند که موجب یس و حرمان مردم نسبت به انقلاب اسلامى و دستاوردهاى آن مى گردید. امام در فراز پیامى که صادر فرمودند جواب این گونه اشخاص را چنین دادند: ((... نباید براى رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده ها, به گونه اى غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى اش عدول مى کند. تحلیل این مطلب که جمهورى اسلامى ایران چیزى به دست نیاورده یا ناموفق بوده است, آیا به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمى شود؟))(27)
یکى از جنبه هاى جالب در سیره سیاسى و اخلاق مبارزاتى امام که شجاعت و شهامت او را به اثبات مى رساند, ستیز با تحجر و جمودگرایانى است که افق دیدى تنگ و آگاهى ناقص و اندکى دارند و با هرگونه تحول و ابتکارى مخالفند و یافته هاى تخیلى و تصورهایشان را عین حقیقت دانسته و بر این اساس معارف اسلامى و فرهنگ قرآن و عترت را از چهارچوب فکر منجمد خود فراتر نمى برند. آن حکیم گران مایه و رهبر فرزانه در طول سالیان دراز مبارزه فرهنگى, سیاسى و اجتماعى ضمن آن که نقش حقایق قرآنى و روایى را در پى افکندن طرحى نو در جامعه دریافته بود, به حرکت هاى منفى جاهلان و تنک مایگان در وارونه سازى ابعاد معنوى و زندگى ساز قرآن پى برد و جسورانه فریاد زد: ((اى حوزه هاى علمیه, دانشگاه هاى اهل تحقیق, به پا خیزید و قرآن کریم را از شر جاهلان متنسک و عالمان متهتک که از روى علم و عمد به سوى قرآن تاخته و مى تازند, نجات دهید. ))(28)
ایشان در کتاب ولایت فقیه مى فرمایند: ((امروز جامعه اسلامى طورى شده که مقدسین ساختگى جلو نفوذ اسلام و مسلمین را مى گیرند و به اسم اسلام, به اسلام صدمه مى زنند. ))(29)
چون شمارى از مقدس نماها در برابر اندیشه هاى پویا, روحانیان مبارز و باورمندان به ستیز با استبداد و استکبار قرار گرفتند و خاستگاه استعمار را مبنى بر این که روحانیت نباید در سیاست دخالت کند, جاهلانه پى گرفتند و به جامعه القا کردند که جاى علماى دین در مسجد است و نه عرصه هاى اجتماعى ـ سیاسى, امام که از این برنامه هاى آنان دل پرخونى داشت, فرمود: ((... این گونه افکار ابلهانه به استعمارگران و دولت هاى جائر کمک مى کند که وضع کشورهاى اسلامى را به همین صورت نگه دارند و از نهضت اسلامى جلوگیرى کنند. این ها افکار جماعتى است که به مقدسین معروف اند و در حقیقت مقدس نما. باید افکار آنان را اصلاح کنیم و تکلیف خود را با آن ها معلوم سازیم, چون این ها مانع اصلاحات و نهضت ما هستند و دست ما را بسته اند.))(30)
و هشدار مى دهند که: ((... امروز عده اى با ژست تقدس مآبى, چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى زنند که گویى وظیفه اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست, طلاب عزیز لحظه اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند. این ها مروج اسلام امریکایى اند و دشمنان رسول الله.))(31)
پى نوشت ها:
1. مجله حوزه, شماره 49, ص150.
2. سرگذشت هاى ویژه, ج چهارم, ص14.
3. صحیفه نور, ج20, ص227.
4. عقیقى بخشایشى, خاطرات آیه الله پسندیده, یکصد سال مبارزه روحانیت مترقى, ج دوم, ص79 ـ 77.
5. زندگى نامه سیاسى امام خمینى, محمد رجبى, ص175.
6. محقق معاصر استاد على دوانى گزارش این مقاومت و قیام را در کتابى تحت عنوان نهت دو ماهه روحانیون که در 15 دیماه 1341 انتشار یافت, آورده است.
7. صحیفه نور, ج اول, ص63.
8. فرازهاى فروزان, ص405.
9. نک: صحیفه نور, ج اول, ص93 ـ 91.
10. بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى, ج اول, ص468.
11. صحیفه دل, ص37.
12. نک: دوانى, على, نهضت روحانیون ایران, ج چهارم, ص302 ـ 331, ج پنجم, ص122 ـ ;1 حکیمى, محمد رضا, تفسیر آفتاب, همگام با خورشید, اسماعیل فردوسى پور, ص177ـ 147.
13. صحیفه نور, ج اول, ص190.
14. همان.
15. همان ص158.
16. همان, ص165.
17. همان, ص207.
18. امام خمینى از تبعید تا پیروزى, ص35.
19. صحیفه نور, ج اول, ص214.
20. همان, ص324.
21. سیروس پرهام, انقلاب ایران و مبانى رهبرى خمینى, ص76.
22. روزنامه کیهان, شماره 16447.
23. محمدى رى شهرى, محمد, خاطرات سیاسى, ص294.
24. همان, ص289 و نیز حدیث بیدارى.
25. مجموعه آثار یادگار امام, ج اول, ص632.
26. صحیفه نور, ج21, ص96.
27. ویژه نامه یکصدمین سال میلاد امام خمینى, روزنامه کیهان, مهر 1378, ص4.
28. مجله آینه پژوهش, شماره 58, ص3.
29. ولایت فقیه, امام خمینى, ص195.
30. همان, ص130.
31. دلیل آفتاب, ص146.