پرسشها و پاسخها پرسش: آیا تنها عمل ما مسلمانان مورد قبول حضرت حق قرار مى گیرد و تنها ما به بهشت مى رویم یا عمل غیر مسلمانان نیز, اعم از یهودیان و مسیحیان, مورد قبول است و به بهشت مى روند؟ (ایمان ندیم پور, دانشآموز : کومله لنگرود)پاسخ: یکى از پرسش هایى که از دیرباز در حوزه مباحث کلامى مطرح بوده و پیشینه اى بسیار طولانى دارد, سوال از نقش ایمان و کفر در سعادت و شقاوت ابدى انسان و رابطه میان ایمان و عمل صالح است. در طول تاریخ علم کلام, این مسئله هر از چند گاهى در قالب و عنوانى جدید و با مجموعه اى از پرسش هاى متفاوت و متناسب با ویژگى هاى عصر خود جلوه کرده است. این سوال که آیا هر یک از ایمان و عمل صالح, به نحو مستقل سعادت است یا هر دو با هم, از همان قرن اول ظهور اسلام مطرح بوده است. در این میان, از یک طرف, برخى هم چون خوارج, تا آن جا پیش رفتند که هیچ جاىگاهى براى ایمان لحاظ نکردند و معتقد شدند که ارتکاب گناه نه تنها موجب کفر و ارتداد مى شود, بلکه عامل مستقلى براى شقاوت ابدى است. از طرف دیگر, گروه دیگرى مانند مرجئه در نقطه مقابل, اعتقاد داشتند که وجود ایمان براى سعادت ابدى کافى است و ارتکاب گناه ضررى به سعادت شخصى نمى زند. در حقیقت, عمل او نقش چندانى در سرنوشت وى ندارد. در طى یک قرن گذشته, به ویژه در دهه هاى اخیر, در سایه سهولت و کثرت ارتباطات میان ملت هاى مختلف و رشد فزاینده وسایل ارتباطى, این مسئله همواره در میان عموم طبقات, خصوصا روشن فکران بحث مى شد که آیا شرط حتمى قبول اعمال ایمان خاص هم چون ایمان اسلامى است یا نه؟ برخى با مطالعه زندگى مخترعان و مکتشفان بزرگ غیر مسلمان, که خدمات بسیار زیادى در پیش برد علم براى بشر انجام داده اند این سوال را مطرح مى کنند که اگر بهشت تنها از رهگذر ایمان صحیح به دین اسلام دست یافتنى است, درباره اعمال خیر آن ها چه باید گفت؟ آیا این امر با عدالت پروردگار سازگار است؟ آیا معقول است گروهى بدون ارائه خدمت به بشر, سرافرازانه به سوى بهشت موعود رهنمون شوند, اما گروهى دیگر که تمام عمر خود را صرف خدمت به بندگان خدا کرده اند, با سرنوشتى شوم مواجه شوند؟ آیا این امر با عدالت پروردگار منافات ندارد؟ در این میان, گروهى نیز با طرح این مطلب که اگر تنها با ایمان به دین اسلام, آن هم در پرتو مذهبى خاص مى توان به رستگارى رسید, که در این صورت, غضب الهى بر رحمتش سایه افکنده و پیشى مى گیرد و این امر با صفات الهى و رحمت بى کران او در تعارض است. به تبلیغ پلورالیسم دینى پرداخته اند در مقابل, عده اى نیز با دیدگاهى بسیار تنگ نظرانه و سخت گیرانه و با استناد به برخى آیات قرآن سعادت اخروى را تنها به گروه اندکى از مسلمانان که ایمان و عمل صالح را در کنار هم داشته اختصاص داده و اکثر مردم جهان را اهل دوزخ معرفى کرده اند, اما باید دید که منطق صحیح اسلام چه راهى را پیش روى ما قرار داده است. براى یافتن پاسخ لازم باید به چند مطلب اشاره کنیم: الف) دینى جز اسلام پذیرفته نیست دین حق, تنها یکى است و مصداق آن نیز در زمان ما ((اسلام)) است. این گونه نیست که همه ادیان, حق بوده و پیروى از آن ها سعادت انسان را تإمین کند. آرى, ادیان آسمانى و توحیدى هر یک در زمان خود ـ پیش از نسخ به واسطه آیین آسمانى بعدى ـ حق بوده و تنها مسیر رسیدن به سعادت به شمار مىآمدند, اما پس از نسخ, تنها از رهگذر عمل به فرمان جدید الهى سعادت انسان تإمین مى شود. خداوند متعال به همین حقیقت در آیه ذیل تصریح کرده است. ((ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهو فى الاخره من الخاسرین; و هر کس غیر از اسلام دینى بجوید, هرگز از او پذیرفته نمى شود و او در سراى دیگر از زیان کاران است.)) پس روشن شد که دین حق منحصر در اسلام است. اینک جاى این پرسش هست که آیا ایمان شرط حتمى قبول عمل خداست, به طورى که هیچ کار نیکى غیر از مسلمانان و بلکه غیر شیعه پذیرفته نیست؟
ب) تإثیر ایمان در قبول اعمال هر عملى داراى دو بعد است و هر بعدى از نظر خوبى و بدى حسابى جداگانه دارد: 1. انعکاس شعاع اثر مفید یا مضر عمل در احتجاج. 2. انتساب عمل به شخص فاعل و انگیزه هاى نفسانى و روحى او که موجب آن عمل شده است. در بعد اول, اثر مفید و یا مضر عمل ارزیابى مى شود و در بعد دوم, نظام روحى و فکرى عامل و نحوه سلوک و مقصد او بررسى مى شود. اعمال بشر از نظر سودمندى و یا زیان بار بودن, در دفتر تاریخ ثبت مى شود و تاریخ درباره آن قضاوت مى کند, ولى از نظر شعاع انتساب به روح بشر, تنها در دفتر علوى ملکوتى ثبت و ضبط مى شود. قرآن مى فرماید: ((الذى خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا; آن که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را در امتحان نیکوترین و صواب ترین عمل قرار دهد.)) این که فرمود: ((صواب ترین)) عمل و نفرمود ((بیش ترین عمل)) به این دلیل است که بدانیم مهم دانستن این امر است که آن گاه که تحت تإثیر انگیزه هاى روحى, عملى را انجام مى دهیم, گذشته از قالب عمل, که یک سلسله حرکاتى است که از نظر اجتماعى ارزش دارد, از نظر معنوى واقعا به چه سویى مى رویم؟ بنابراین, با توجه به این که کمال حقیقى انسان, در سایه قرب الهى تحقق مى یابد و متقابلا سقوط او بر اثر دورى از خداى متعال حاصل مى شود, مى توان ایمان به خداى متعال و ربوبیت تکوینى و تشریعى را ـ که مستلزم اعتقاد به معاد و نبوت است ـ نهال تکامل حقیقى او دانست که اعمال خداپسند, بسان شاخ و برگ هایى از آن مى روید و میوه اش سعادت ابدى است که در جهان آخرت ظاهر مى شود. بنابراین, اگر کسى بذر ایمان را در دلش بپاشد و این نهال پربرکت را غرس نکند, و به جاى آن, بذر عصیان و کفر در دلش بپاشد, استعداد خدا دادىاش را ضایع کرده و درختى به بار آورده که میوه اش زقوم دوزخى خواهد بود. چنین کسى راهى به سوى سعادت ابدى نمى برد و تإثیر کار نیکش از مرز این جهان فراتر نمى رود. از این رو, خدا در قرآن بر ایمان به عنوان شرط تإثیر اعمال نیک در سعادت اخروى تإکید کرده و مى فرماید: ((ومن یعمل من الصالحات من ذکر او انثى وهو مومن فاولـئک یدخلون الجنه; هر مرد و زنى که کارهاى شایسته انجام دهد, در حالى که مومن باشد, چنین کسانى وارد بهشت خواهند شد.)) از سوى دیگر, در آیه دیگرى ضمن مقرر کردن دوزخ براى کافران اعمالشان را تباه و بى ثمر دانسته و آن ها را به خاکسترى تشبیه کرده که باد شدیدى آن را پراکنده مى سازد و اثرى از آن به جاى نمى گذارد. ((مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فى یوم عاصف لا یقدرون مما کسبوا على شىء ذلک هو الضلال البعید; مثل اعمال کافران مانند خاکسترى است که در یک روز توفانى, باد به سختى بر آن بوزد به چیزى از دست آوردهایشان دست رسى نخواهند داشت و این است گمراهى. هم چنین در آیه اى دیگر آن ها را به سرابى تشبیه کرده که شخص تشنه به آن دل مى بندد, ولى همین که به آن مى رسد, آبى نمى یابد: ((والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمآن مإ حتى اذا جإه لم یجده شیئا; اعمال کافران همانند سرابى در بیابان هموارى است که شخص تشنه آن را آب مى پندارد, تا هنگامى که نزد آن بیاید آن را چیزى نمى یابد. قاصران و مستضعفاناز آن جا که جمیع تکالیف الهى مشروط به علم و قدرت هستند, کسانى که از درک حقیقت قاصر و جاهل به آن باشند, از عذاب الهى مصون مى مانند. این گروه که اکثریت مردم را تشکیل مى دهند, سرنوشت مقصران و معاندان را نخواهند داشت. خداوند آن گاه که درباره کافران سخن مى گوید, یادآور مى شود که جاى گاه آنان دوزخ است. پس مستضعفان را استثنا کرده و مى فرماید: ((الا المستضعفین من الرجال والنسإ والولدان لا یستطیعون حیله ولا یهتدون سبیلا # فاولـئک عسى الله ان یعفو عنهم وکان الله عفوا غفورا; مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانى که به راستى تحت فشار قرار گرفته اند (و حقیقتا مستضعفند) نه چاره اى دارند, و نه راهى (براى نجات از آن محیط آلوده) مى یابند. ممکن است خداوند, آن ها را مورد عفو قرار دهد; و خداوند عفو کننده و آمرزنده است.)) باید توجه داشت که مستضعفان تنها اختصاص به متولد شدگان در سرزمین هاى دور ـ که امکان آموزش دین صحیح در آن جا فراهم نیست ـ ندارند, بلکه حتى شامل کسانى مى شود که در خانواده هایى تربیت یافته اند که آیین موروثى خود را بسیار محکم و استوار مى دانند, مانند بودایى ها و برهمن ها که در شرق آسیا به سر مى برند و احتمال نمى دهند که آیین حقى خارج از این محدوده وجود داشته باشد. همین امر در مورد اکثر مردم در کشورهاى غیر مسلمان نیز صادق است; اگرچه به واسطه رسانه هاى جمعى, نامى از اسلام شنیده اند, با این حال, فضاسازى رسانه هاى استکبارى به گونه اى بود که فرصت نکردند حتى لحظه اى درباره حقانیت دین اسلام تإمل کنند, لذا آن را امرى باطل و خشونت بار قلمداد کرده اند. ج) کافران اهل خیر از عمل خود بهره مند مى شوندبا توجه به مطالب گذشته, از این نکته نباید غافل شد که عمل خیر غیر مسلمانان, اگرچه عمقى نداشته و باعث بالا رفتن درجات و نیل به سعادت اخروى آن ها نمى شود در عین حال, چنان که در قرآن آمده, هیچ عمل خیرى بدون پاداش نمى ماند, آن جا که مى فرماید: ((انا لا نضیع اجر من احسن عملا; ما اجر کار نیک هیچ کس را از بین نمى بریم.)) یا مى فرماید: ((فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره)) باز هم اعمال خیر غیر مسلمانان آثارى خواهد داشت که البته نسبت به اعمالى که توإم با ایمان است, بسیار ناچیز است. برخى از روایات نیز همین حقیقت را بیان داشته اند, چنان که پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) مى فرماید: از اهل آتش, آن که عذابش از همه آسان تر است, ((ابن جذعان)) مى باشد. گفته شد: اى رسول خدا! ابن جذعان چه کرده است که عذابش از همه آسان تر است؟ حضرت فرمود: چون عادت او این بود که مردم را غذا مى داد و اطعام مى نمود. هم چنین امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: مرد مومنى که تحت قدرت و سلطنت حاکم جبار و ستمگرى زندگى مى کرد, به دلیل این که به حقوق او تعدى مى شد و مورد اهانت قرار مى گرفت به دارالشرک فرار کرد و در منزل یکى از مشرکان سکنا گزید. مرد مشرک از او حمایت کرد, و با عطوفت و مهربانى با او رفتار مى کرد, وقت مرگ فرا رسید, خداوند به او وحى فرستاد: به عزت و جلال خودم سوگند! اگر در بهشت من جایى براى تو بود, تو را در آن جا سکنا مى دادم, اما بهشت من بر هر کسى که در حال شرک بمیرد, حرام است, لکن خطاب به آتش کرد و گفت اى آتش! او را حرکت مده و آزار مرسان و ناراحت مکن و صبح و شب رزق و روزى او را برایش بیاورید! راوى حدیث (عبیدالله وصافى) مى گوید که پرسیدم: آیا رزق و روزى او را از بهشت مىآورند؟ حضرت فرمود: از جایى مىآورند که خدا خواسته است! پرسش: شإن نزول سوره قدر چیست؟ و این سوره در مورد چه کسى نازل شده است؟(مرتضى یوسفى ـ دانشآموز : املش)پاسخ: در شإن نزول این سوره, روایاتى از امامان معصوم(علیهم السلام) وارد شده است که حضرت رسول(صلى الله علیه و آله و سلم) در خواب دید بنى امیه بر منبر او بالا مى روند, و سخت اندوهناک شد. خداوند متعال نیز براى تسلیتش این سوره را نازل کرد و در آن فرمود: شب قدر بهتر از هزار ماه[ حکومت بنى امیه] است. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که فرمود: ((انا انزلناه فى لیله القدر: اللیله, فاطمه و القدر الله, فمن عرف فاطمه حق معرفتها, فقد ادرک لیله القدر... ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم, مقصود از این شب, فاطمه(س) است, و مقصود از ((قدر)) خداست, هر کس فاطمه را چنان که شایسته و در خور شناخت او است, بشناسد به یقین شب قدر را دریافته است...)) در احادیث فراوان دیگر آمده است که شب قدر, براى على بن ابى طالب(علیه السلام) و یازده فرزند اوست, مثلا در حدیثى از حضرت رسول(صلى الله علیه و آله و سلم) آمده است که به اصحاب خود فرمود: ((آمنوا بلیله القدر, انها تکون لعلى بن ابى طالب(علیه السلام) و لولده الاحد عشر من بعدى; به شب قدر ایمان بیاورید, همانا شب قدر براى على بن ابى طالب(علیه السلام) و براى یازده فرزند او بعد از من است. در روایتى از امام باقر(علیه السلام) است که فرمود: ((فانها لولاه الامر خاصه بعد رسول الله(صلى الله علیه و آله و سلم); شب مبارک مخصوص والیان امر بعد از رسول خداست.)) انطباق این روایات بر شب قدر, از نظر بعضى از مفسران مثل صاحب کتاب کنزالدقائق از این نظر است که ولایت فرزندان فاطمه زهرا(س) نیز در این شب نازل مى شود, پس باطن شب قدر مربوط به ولایت اهل بیت وحى و رسالت(علیه السلام) مخصوصا سر سلسله ولایت بعد از رسول(صلى الله علیه و آله و سلم) على (علیه السلام) و فاطمه(س) است; البته در وجه تإویل این روایات بر این آیه جاى تإمل بیشترى است; زیرا مفسران بزرگ دیگرى چون علامه طباطبایى(ره) و تفسیر نمونه از این روایات سخنى به میان نیاورده اند. پرسش: لطفا پیش گویى هایى که در قرآن کریم آمده, بیان فرمایید؟(محمد رضایى ـ دانشآموز: قم)پاسخ: ((قل للذین کفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنم و بئس المهاد; (آل عمران12) به آن ها که کافر شدند, بگو: (از پیروزى موقت خود در جنگ احد شاد نباشند) به زودى مغلوب خواهید شد, (و سپس در رستاخیز) به سوى جهنم محشور خواهید گشت و چه بد جایگاهى است.)) در این آیه, خداوند متعال به پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) بشارت مى دهد که بر همه دشمنان پیروز خواهد شد و به کافران هشدار مى دهد: علاوه بر این که در این جهان شکست خواهید خورد و مغلوب خواهید شد, در جهان دیگر سرانجامى شوم در پیش رو خواهید داشت. این آیه بعد از جنگ ((احد)) نازل شده و این در حالى بود که مسلمانان از نظر ظاهر, قدرت و نفوذ خود را از دست داده بودند و در شرایطى به سر مى بردند که نشانه هاى پیروزى مسلمانان بر کفار و یهود روشن نبود; طولى نکشید که مضمون آیه تحقق یافت. یهودیان مدینه (بنى قریظه و بنى نضیر) درهم شکسته شدند و در غزوه خیبر, مهم ترین مرکز قدرت آنان متلاشى شد و مشرکان نیز در فتح مکه براى همیشه مغلوب گشتند. 2. ((ان الذى فرض علیک القرآن لرآدک الى معاد; (قصص 85) آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد, تو را به جایگاهت (زادگاهت) باز مى گرداند.)) آیه فوق نیز یکى از پیشگویى هاى قرآن کریم است. هنگامى که پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) به قصد هجرت از مکه به سوى مدینه مىآمد در ((سرزمین جحفه)) به یاد موطنش مکه افتاد. پیک وحى خدا, جبرئیل نازل شد, و پرسید: آیا به راستى به شهر و زادگاهت اشتیاق دارى؟ پیامبر فرمود: آرى, این آیه نازل شد و سرانجام این وعده بزرگ تحقق یافت و پیامبراکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) پیروزمندانه با ارتشى نیرومند و قدرت و عظمتى فراوان وارد مکه شد. 3. ((انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون; (حجر, 9) ما قرآن را نازل کردیم, و ما به طور قطع آن را پاسدارى مى کنیم.)) آیه فوق, وعده اى است بر این که قرآن کریم, چراغى است که هرگز در آن غروب افول وجود نخواهد داشت; به طورى که اگر همه جباران و زورمندان و منحرفان جهان دست به دست هم بدهند که نورش را خاموش کنند, توانایى نخواهند داشت, چرا که خداوند حفظ و پاسدارى از آن را به عهده گرفته است. البته پیشگویى هاى قرآن کریم بسیار بیش تر از موارد مذکور است که به برخى از آن ها در زیر اشاره مى شود: الف) فهرست آیات دیگرى که خبر از آینده داده و پیشگویى صریح در آن شده, عبارتند از: قمر, 45 ـ 46 / توبه 15ـ14 / نحل 8 / قصص 85 / فتح 27 / کوثر 3 ـ 1 / تبت 5 ـ 1. ب) فهرست پیشگویى هاى علمى قرآن کریم, عبارتند از: انعام 125 / یونس 5 / نحل 15 / یس 40 ـ 37 / صافات 6 / واقعه 76 ـ 75 / نبإ 16 ـ 6 / طارق 7 ـ 5. با تقدیر و تشکر از مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى که در تهیه پرسش ها و پاسخ هاى قرآنى, مجله را همراهى کردند. ضمنا خوانندگان گرامى براى دریافت پاسخ به پرسش هاى قرآنى خود مى توانند با این مرکز مکاتبه یا تماس داشته باشند. نشانى: قم ـ صندوق پستى 3775ـ37185 دورنویس: 7736270 تلفن: 7742160 ـ 7742150پى نوشت ها:1. آل عمران (3) آیه85. 2. ملک (67) آیه2. 3. محمد تقى, مصباح یزدى, آموزش عقائد, ج3, سازمان تبلیغات اسلامى, چاپ اول, ص130. 4. نسإ (4) آیه 124. 5. ابراهیم (14) آیه18. 6. نور (24) آیه 39. 7. نسإ (4) آیه 98 و 99. 8. جعفر سبحانى, مدخل مسائل جدید در علم کلام, ص320. 9. کهف (18) آیه30. 10. زلزال (99) آیه7. 11. مجلسى, بحار الانوار, ج3, ص316. 12. سید محمد حسین, حسینى طهرانى, معادشناسى, ج10, ص341 و 340. 13. المیزان, علامه طباطبایى, ج20, ص330. 14. بحارالانوار, محمد باقر مجلسى, ج43, ص65, ح58. 15. اقتباس از کنزالدقائق, علامه شیخ محمد بن محمد رضا قمى مشهدى, ج14, ص358 و ج12, ص116, موسسه طبع و نشر ارشاد اسلامى. 16. ر. ک: تفسیر نمونه, آیه الله مکارم شیرازى و دیگران, ج2, ص334, دارالکتب الاسلامیه. 17. ر. ک: تفسیر نمونه, ج16, ص184. 18. ر. ک: تفسیر نمونه, ج11, ص17.
|