نقش انتفاضه در نابودى ماشین جنگى اسرائیل
عقب نشینى ارتش صهیونیستى از جنوب لبنان, بزرگترین ضربه در طول تاریخ تشکیل رژیم صهیونیستى بود که بر پیکره ماشین جنگى این رژیم نواخته شد.
این ضربه که ارتش شکست ناپذیر اسرائیل را شکست داد, در نوع خود شکست نظریه امنیتى اسرائیل و توان بازدارندگى آن را به اثبات رساند. و نقش بسزایى در جمع شدن اقشار و گروههاى مختلف فلسطینى حول محور مقاومت ایفا کرد.
یک سال پس از عقب نشینى ارتش اشغالگر یعنى در سال 2001, شعله هاى فروزان و پر حرارت انتفاضه مردمى در مسجدالاقصى زبانه کشید و ملت فلسطین به یکباره بر بى حرمتى شارون به این مسجد مقدس خروشید. از آن پس نظامیان و سیاسیون رژیم اشغالگر قدس به فکر افتادند تا براى ترمیم توان دفاعى اسرائیل که تا حد زیادى از بین رفته بود چاره اى بیندیشند.
از این رو به راحتى مى توان دریافت که توقف خشونت و تروریسم, تنها یک شعار سیاسى به هدف کاهش تلفات بشرى نیست بلکه آن یک استراتژى جدید سیاسى است تا ارتش اسرائیل بتواند با مستمسک قراردادن آن, قدرت و توان از دست رفته اش را بازیابد.
به باور استراتژیست ها و تئوریسین هاى نظامى رژیم صهیونیستى, یکى از جنبه هاى مهم استراتژى امنیتى اسرائیل ترساندن طرف مقابل از اسرائیل و هم چنین ترساندن مردم اسرائیل از طرف مقابل یعنى فلسطینى هاست. تا نوعى موازنه وحشت برقرار شده و قوم یهود نیز فلسطینى ها را به عنوان دشمن اسرائیل و یهود تصور کند. چه این که همه مى دانند رژیم اسرائیل رژیمى است غاصب و تهدید کننده کشورها و ملل عرب که راهى جز استفاده از زور براى دفاع از خود ندارد, رژیم صهیونیستى کار دفاع از خود را به دو شکل انجام مى دهد:
1. بزرگ جلوه دادن توان نظامى وقدرت خود در برابر طرف مقابل.
2. سرکوب شدید طرف فلسطینى به گونه اى که خارج از تحملش بوده و قادر به پاسخگویى به آن نباشد.
به اعتقاد کارشناسان, تمام این ها تکرار تجربه هاى شکست خورده قبلى است که نه تنها سودى براى طرف وارد آورنده فشار یعنى مهاجم را ندارد بلکه توان دفاعى طرف فلسطینى را افزایش داده و به اصطلاح آن را واکسینه مى کند.
از این رو ما هرازگاهى شاهد ترور رهبران سیاسى و جهادى انتفاضه و حمله به مردم غیر نظامى هستیم. دشمن از این طریق مى خواهد به این رهبران بفهماند که در صورت ادامه جهاد و مقاومت, مرگ در انتظارشان خواهد بود.
به همین دلیل داشتن شجاعت, در کنار دارا بودن درایت و کاردانى یکى از ابزارها و مولفه هاى مهم رهبرى گروههاى فلسطینى و جنبش هاى آزادى بخش به شمار مى رود.
لذا براى درک بهتر پایه ها و قواعد اصلى انتفاضه و پیامدهاى منفى مقاومت ملت فلسطین بر رژیم اشغالگر قدس موارد ذیل را متذکر مى شویم:
1. ابعاد تاریخى و سیاسى انتفاضه:
ملت فلسطین و امت عرب, در جنگ با اسرائیل از آغاز قرن بیستم تا پایان آن, مراحل متعدد و خطیرى را پشت سر گذاشته است, اما عمده شکست هاى اعراب در جنگ با صهیونیسم و اسرائیل از زمان تشکیل رژیم صهیونیستى در سال 1948 حادث شد. که این امر در سال 1967 و شکست ارتش هاى عرب وارد مرحله تازه اى شد. در سال 1973 با رشادت جوانان عرب چیزى به شکست اسرائیل نمانده بود اما با خروج مصر (که قوىترین ارتش در جهان عرب به شمار مى رود) از اتحاد عربى, این جنگ نیز به زیان اعراب تمام شد.
در سال 1982, ارتش اشغالگر قدس به منظور نابودى گروههاى مبارز فلسطینى و اخراج آنها از خاک لبنان, حمله اى سنگین را به این کشور آغاز کرد. این وضع ادامه داشت تا این که اولین انتفاضه مردمى در فلسطین در سال 1987 شعله ور شد. این امر صهیونیست ها را بر آن داشت تا با سوء استفاده از آشفته باز جهانى, پیمان ننگین اسلو را در سال 1993 بر سازمان آزادى بخش فلسطین تحمیل کنند. اما بدترین ضربه در طول تاریخ جنگ اعراب و اسرائیل, مقاومت دلیرانه رزمندگان حزب الله در برابر ماشین جنگى رژیم صهیونیستى بود که در نهایت به اضمحلال این ماشین و عقب نشینى آن در ماه مى سال 2000 از جنوب لبنان منجر شد. این رویداد عظیم آتش فروخورده ملت فلسطین را بار دیگر برافروخت و این ملت دریافت که پیمان هایى چون کمپ دیوید 2 فریبى بیش نبوده و صهیونیست ها در وراى این پیمان, وقت کشى و حق خورى را دنبال مى کنند. همین امر زمینه آغاز دومین انتفاضه را فراهم کرد. تا این که شارون در 28 سپتامبر همان سال با ورود به حرم قدسى آتش انتفاضه دوم را روشن کرد و آتشفشان قهر ملت فلسطین از درون منطقه فوران کرد. از همین زمان جنگ اعراب و اسرائیل وارد مرحله جدیدى شد که از نظر شرایط و ماهیت با انتفاضه اول تفاوت دارد. چرا که در این انتفاضه ملت فلسطین دریافت که باید جنگ را به درون اراضى دشمن بکشاند.
2. مزایاى انتفاضه اقصى:
به اعتقاد کارشناسان مسائل منطقه به ویژه استراتژیست هاى رژیم صهیونیستى انتقاضه دوم که به انتفاضه اقصى مشهور است چند ویژگى و مولفه خاص خود را دارد که عبارتند از:
الف ـ این انتفاضه, توانست افسانه شکست ناپذیر بودن اسرائیل و ارتش صهیونیستى را درهم بشکند و براى جهان عرب و اسلام این واقعیت را به اثبات برساند و روحیه شکست خورده جهان عرب را اعاده کند.
ب ـ انتفاضه دوم باطل بودن تمام معادلات ده ساله صلح یعنى از زمان کنفرانس مادرید درسال 1991 را نشان داد و ثابت کرد راه سازش که برخى گروه هاى فلسطینى آن را در پیش گرفته اند راهى شکست خورده است و سرابى بیش نیست چرا که این راه حتى ساده ترین و ابتدایى ترین حقوق حقه ملت فلسطین را نیز برآورده نساخت. اما با کمال تإسف طرف فلسطینى تا حد زیادى به طرف مقابل یعنى رژیم اشغالگر قدس امتیاز داد و حتى موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت و تشکیلات خودگردان عرفات به نگهبان و حافظ امنیت آن بدل شد.
ج ـ مبارزه مسلحانه از دیگر ویژگى هاى بارز انتفاضه مسجدالاقصى است که باعث شد دامنه جنگ به درون رژیم صهیونیستى کشیده شده و صهیونیست ها حتى در منازل شخصى خود نیز احساس امنیت و آرامش نکنند. همین امر باعث شد تا صهیونیست ها به قدرت بالاى این انتفاضه اعتراف کرده و حتى رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستى آن را تهدیدى جدى براى موجودیت و کیان اسرائیل توصیف کند.
3. شکست اسرائیل و اندیشه هاى جنگى آن:
شکست نظامى از جمله ابزارهایى است که مى توان آن را در جهت وارد آوردن شکست معنوى و فرهنگى به دشمن تبدیل کرد. انتفاضه مسجدالاقصى باعث شد تا پیروزىهاى نظامى سابق ارتش اسرائیل در جنگ با اعراب تحت الشعاع قرار بگیرد چرا که همه ناتوانى ارتش صهیونیستى در مقابله با مقاومت هاى مردمى از جمله حزب الله لبنان و مقاومت مردم فلسطین را مشاهده کردند.
نهادهاى سیاسى و نظامى اسرائیل همواره در تلاش بوده اند تا جلوى خیزش هاى مردمى در فلسطین را گرفته و از فروپاشى امنیتى و روانى مردم جامعه عبرى جلوگیرى کنند به همین دلیل ارتش صهیونیستى از همان آغازین روزهاى انتفاضه به زور متوسل شد, شهادت 240 فلسطینى در دو ماه اول انتفاضه که مردم جز سنگ سلاحى نداشتند, خود گواهى بر این مدعاست.
اما با این وجود ماشین جنگى و سیاسى اسرائیل در برابر اراده ملت فلسطین که خواهان ادامه مقاومت و انتقاضه هستند, به سختى شکست خورد.
موشه یعالون رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل در سخنانى در این باره گفت: اگر نقش مقاومت در میزان آگاهى مردم فلسطین و اعراب بررسى نشود به طور حتم هرگز نمى توانیم به عمق خواسته آنها پى ببریم. درست است که ما از نظر نظامى یکى از قویترین ارتش ها را داریم اما طرف مقابل باچشم حقارت به ما مى نگرد و ما را ضعیف مى پندارد. این امر فقط طرف هاى مسلح را تحت تإثیر قرار نمى دهد بلکه بر تمام توافقنامه هاى ما با اعراب و از جمله اعراب 48 تإثیرگذار خواهد بود.
4. ابعاد مختلف نبرد و آینده آن:
از جمله مولفه هاى مهم انتفاضه دوم که در بخش قبل به آن اشاره کردیم, مبارزه مسلحانه و اجراى عملیات در داخل اراضى اشغالى سال 1948 است که بسیارى از معادلات سنتى نبرد را بر هم زد.
اما در اسرائیل به ویژه نهادهاى نظامى و سیاسى آن, بسیارى معتقدند که امتیازدهى تل آویو در مورد مسائل مختلف مانند انحلال شهرک ها, حاکمیت مسلمانان بر مسجدالاقصى, و ارتباط میان مناطق فلسطینى نشین به زیان تل آویو تمام مى شود و قدرت دفاعى اسرائیل را با چالش هاى بزرگى مواجه خواهد شد.
این نهادها معتقدند حتى اگر این امتیازات به حد پیمان اسلو نرسد باز هم تبعات منفى آن در دراز مدت براى تل آویو مشکل ساز خواهد ساخت.
بنابر استراتژى سران رژیم صهیونیستى, امتیازدهى به فلسطینیان باعث مى شود تا آن ها خواسته هاى بیشترى را مطرح کنند و در نهایت موجودیت و ماهیت اسرائیل را نشانه بروند که این امر به تغییر مفاهیم و دیدگاههاى سیاسى و سرنوشت جنگ اعراب و اسرائیل منجر خواهد شد.
از این رو ادامه انتفاضه و مقاومت مردمى در فلسطین خطرى بزرگ براى ماهیت و موجودیت رژیم اشغالگر قدس و توان دفاعى این رژیم به شمار مى رود و مقاومت مسلحانه را به الگویى مناسب و در اصل تنها راه آزادى و کسب حقوق بدل خواهد ساخت.
لذا مى توان گفت انتفاضه دوم سدى بزرگ در برابر ادامه حرکت پیمان هایى چون اسلو و کمپ دیوید2 به وجود آورد و توانست تمام نقشه هاى دشمن براى ساکت کردن اعراب و سرکوب ملت فلسطین را به شکست بکشاند.
این انتفاضه ثابت کرد که ملت فلسطین قادر است وضعیت امنیتى, سیاسى و روانى را براى صهیونیست ها به شکلى طاقت فرسا و غیر قابل تحمل درآورد و آن ها را که تاکنون به امتیاز گرفتن عادت کرده اند به امتیاز دهى وادار سازد.
بنابراین تنها راه به شکست کشاندن طرح هاى سرکوبگرانه رژیم صهیونیستى استمرار مقاومت است. چه این که رهبران اسرائیل به خوبى مى دانند که هرگونه امتیازدهى و عقب نشینى در برابر فلسطینیان آینده آنان را شدیدا به خطر خواهد افکند.
به همین دلیل اکثر فرماندهان نظامى و رهبران سیاسى اسرائیل با صراحت انتفاضه مسجدالاقصى را دومین رویداد بزرگ پس از تشکیل اسرائیل درسال 1948 به حساب مىآورند و معتقدند که اگر جلوى آن گرفته نشود فلسطین پیش از سال 1948 بار دیگر تشکیل خواهد شد.