یادها و خاطره ها
حجت الاسلام و المسلمین محمدحسن رحیمیان
انسان قدم به قدم طاغوتى مى شود !
در جماران بعد از این که اتاقى در مجاورت اتاق کار امام براى حاج احمد آقا ساخته شد با توجه به این که در دو ضلع آن , ایوان باریکى به ارتفاع حدود 5 / 1 متر از کف حیاط بود , نرده اى فلزى را روى لب ایوان نصب کردند . حاج احمد آقا برایم نقل کرد ـ نقل به مضمون ـ که یک روز امام سر زده به این طرف آمدند وآنگاه که دیدند بعد از اتمام اتاق باز هم کار جدیدى روى ایوان انجام شده است , با تلخى به این کار و هزینه جدید اعتراض کردند .
حاج احمد آقا در ادامه گفت : در ذهنم خطور کرد که آلان جواب قاطعى به امام مى دهم که به خوبى قانع شوند على فرزند حاج احمد آقا در آن زمان دو سه ساله بود وبسیار مورد علاقه امام ـ خدمت امام عرض کردم : على نوپا است ومدام اینجا مىآید . اگر از این ایوان به پائین بیفتد , ضربه مغزى مى شود به همین جهت نرده را درست کردیم امام درنگى کردند وفرمودند : ((انسان قدم به قدم طاغوتى مى شود ! در هر قدم هم براى خود دلائلى پیدا مى کند !)) .
حضرت امام (قدس سره) نارضایتى خود از این کار با بیان یک قاعده کلى ویک درس مهم ابراز کردند . این درست است که حفظ جان , تغذیه , مسکن , لباس , وسیله نقلیه و ... براى انسان واجب است اما چگونه ؟ وبا چه قیمتى ؟ اگر انسان راه زیاده روى وزیاده خواهى را در امور مادى در پیش گرفت , در چه نقطه اى متوقف مى شود ؟ مخصوصا براى مسئولان که از یک سو دسترسى آنها به امکانات بیشتر است واز سوى دیگر رفتار و کردار آنان روى جامعه تإثیر صد چندان دارد .
طاغوتها معمولا از قدم اول طاغوتى نبوده اند . با غفلت وگم کردن راه درست در خط طاغوتى شدن قرار مى گیرند وآرام آرام پیش مى روند ودر هر مرحله اى قرار مى گیرند به پشت سر خود وکسانى که سطح زندگى آنان پائین تر است نگاه نمى کنند تا احساس طاغوتى شدن به آنها دست دهد . بلکه با نگاه به بالا دست خود در امور مادى باز هم خود را مستضعف وساده زیست ! مى پندارند وبا توجیهات وتسویلات گوناگون وتحت عنوان رفع نیازها , وتإمین ضرورتها جلوتر مى روند وبه مراحل بالاتر طاغوتى شدن دست مى یازند !
اما انسانهاى الهى همواره با فقرا همنشینى ومعاشرت مى کنند وزندگى مادى خود را تهیدست تر از خود مى سنجند وبه این ترتیب از پوسته خود بینى به فضاى نوعدوستى مى رهند ودر برابر فقرا از آنچه دارند خود را شرمگین ودر پیشگاه خداوند خود را شاکر وصابر مى یابند واز سوى دیگر در عرصه امور معنوى , بالاتر از خود را مى جویند و خویشتن را با فراتر از خود مقایسه مى کنند. دچار عجب و خودبینى و رکود نمى شوند و همواره براى صعود وعروج به مراتب بالاتر مى کوشند .
امام اینگونه بود وفرزندان وشاگردان راستینش را این گونه تربیت کرد . وچنین بود که مرحوم احمد آقا با همه وجود در خدمت امام وانقلاب ونظام بود وبا آن که همواره چه قبل یا بعد از انقلاب در سایه امام ومنزلتى که در نظام داشت . هر نوع امکاناتى براى او قابل دسترسى بود , لیکن هرگز دست به دنیا ومظاهر دنیا نیالود وحتى از انبوه اموالى که به عنوان هدیه ونذر تقدیم امام مى شد , همچون امام هیچ ذخیره اى را براى خود نیندوخت وهمچون امام از حداقل امکانات مادى بهره گرفت ودر خانه استیجارى زندگى کرد ودر همان خانه از دنیا رفت . رحمه الله علیه وعلى والده الکریم .
صرفه جوئى امام
حضرت امام در مصرف وهزینه هاى شخصى همواره به حداقل , اکتفإ مى کردند واین یکى از ویژگیهائى بود که هر کس با ایشان کمترین معاشرتى داشت , خیلى زود آن را در مى یافت با این حال دقتها وظریف کاریهاى امام در این زمینه گفتنى وبه یادماندنى است که به یک نمونه اشاره مى کنم .
حضرت امام در اتاقى که محل اصلى زندگى ایشان بود سه نوع وسیله روشنائى داشتند : لامپ مهتابى , لامپ 100 وات ولامپ خواب از نوع بسیار کم مصرف که همراه با ترانزیستورى کوچک به دیوار نصب مى شد , هر گاه مى خواستند مطالعه کنند یا قرآن ودعا بخوانند بر حسب توصیه چشم پزشک لامپ مهتابى ولامپ 100 وات را با هم روشن مى کردند وآنگاه که مشغول تماشاى تلویزیون یا در حال گفت وشنود بودند لامپ 100 وات را خاموش وفقط به مهتابى بسنده مى کردند ولى جالب تر این بود که به هنگام نماز وتعقیبات ونوافل تنها لامپ خواب روشن بود .
این وضعیت را در تمام دفعاتى که در زمان نماز مغرب وعشا وبعد از آن خدمت امام مى رسیدم شاهد بودم ودر هنگام روز هم هر گاه متوجه مى شدند که بى جهت چراغى روشن است اگر در دسترس خودشان بود شخصا به طرف کلید مى رفتند وآن را خاموش مى کردند واگر در دسترس ایشان نبود تذکر مى دادند که خاموش شود .
این دقت ومراقبت امام معمولا در مواردى بود که جنبه شخصى داشت وصرفا به جهت جلوگیرى از اسراف بود, وروشن است که اگر هزینه اسراف وتبذیر از جیب بیت المال واموال عمومى باشد دقت ورعایت بیشترى را مى طلبد . چرا که گناه آن مضاعف مى شود وآنان که در ادارات وموسسات متعلق به مردم وبیت المال از آب , برق , تلفن , وسائل گرمایش وسرمایش و ... گرفته تا وقت خودشان که در ساعات ادارى متعلق به غیر است , اسراف وتبذیر مى کنند , چگونه پاسخ خدا وصاحبان حق را خواهند داد ؟ وچه عذابى انتظار آنان است ؟ خدا مى داند !
قبض رسید از امام براى امام !
حضرت امام خمینى , تا جایى که خبر دارم اولین مرجع تقلیدى بود که دستور دادند دریافت وپرداخت وجوه شرعیه , در قالب یک سیستم حسابدارى دقیق انجام گیرد . یک روز حضرت امام حقیر را به همراه آقایان صانعى ورسولى احضار واین دستور را ابلاغ فرمودند . با تقسیم کارها دریافت به عهده آقاى رسولى وپرداخت به عهده آقاى صانعى وثبت وضبط حساب دریافت ها وپرداخت ها به عهده حقیر گذاشته شد . یک شماره حساب به نام سه نفر در بانک افتتاح کردیم وبر حسب دستور حضرت امام طى یک نامه رسمى که ذیل آن به تإیید امام رسیده بود بانک اعلام کردیم که وجوه واریزى به این حساب ((مربوط است به مرجع معظم تقلید شیعیان رهبر انقلاب وبنیان گذار جمهورى اسلامى حضرت آیه الله العظمى امام آقاى حاج سید روح الله مصطفوى خمینى (مدظله العالى) واین مطلب نیز در متن گنجانده شد که ((شخص امام بر تذکر این نکته تإکید فرمودند که دینارى از این وجوه , مربوط به شخص ایشان نیست وبه ورثه معظم له به ارث نمى رسد وبه همین ترتیب دینارى از وجوه مزبور به شخص , یا به ورثه اینجانبان تعلق ندارد)) .
یکى از ویژگیهاى برجسته امام این بود که نسبت به مقررات وضوابط به شدت پایبند بودند ودر این پایبندى پیشقدم از دیگران بودند , درست بر خلاف مغرضین یا ناآگاهانى که براى تضعیف امامت وولایت فقیه القإ مى کنند که ولى فقیه فوق قانون است , ولى فقیه ورهبرى جامعه اسلامى , کسى است که بیش از همه پیش از دیگران به رعایت ضوابط مقید وعامل است . امام وهر ولى فقیه دیگر در نظام اسلامى ومشخصا در شرایط حاضر حضرت آیه الله خامنه اى به این دلیل در این جایگاه قرار مى گیرند که در صحنه عمل والتزام به معیارهاى شرعى , پیشتاز مى باشند وهمچنین نسبت به قوانین ومقرراتى که در امتداد معیارها واحکام شرعى وضع مى شود کاملا مقید وملتزم بوده وهرگز خود را تافته جدا بافته نمى بینند .
حقیر در دفتر امام بر اساس معیارى که ایشان مشخص کرده بودند , هیچ پرداختى را بدون دستور پرداخت وگرفتن امضإ از دریافت کننده انجام نمى دادم . در مواردى اتفاق مى افتاد که امام تصمیم مى گرفتند به خاطر رعایت جنبه هاى اخلاقى , شخصا مبلغى را به برخى افراد بدهند وبا توجه به این که وجوه شرعیه تماما در اختیار اینجانب بود وحتى اگر اشخاصى مستقیما وجوهات را به امام مى دادند بلافاصله آن را به ما تحویل مى دادند وهیچگاه وجوه شرعیه را نزد خودشان نگاه نمى داشتند , بنابراین در موارد معدودى که مى خواستند شخصا مبلغى را پرداخت کنند , از حقیر مى خواستند که آن مبلغ را به ایشان تقدیم کنم . بعضى افراد تصور مى کردند وقتى که قرار است از صدها ملیون تومان پولى که متعلق به امام بود وما صرفا صندوقدار وامانتدار ایشان بودیم , اگر مثلا مبلغ پنجاه هزار تومان از آن پول کلان را قرار بود به معظم له مسترد کنیم دیگر نیازى به دستور پرداخت وگرفتن امضإ وجود ندارد واصولا چنین کارى ناپسند وتوهین به امام است . اما از نظر ما روش امام این گونه نبود وعملا این طور بود که حقیر براى هر یک از ارقام مورد بحث که معمولا کمتر از یکصدهزار تومان بود , مثل تمام موارد دیگر وسایر افراد غریبه , همان فرم همیشگى را مى نوشتم با این تفاوت که در سایر موارد نام صادر کننده حواله ونام تحویل گیرنده حواله ونام متفاوت بود ولى در این چند مورد استثنائى در مقابل صادر کننده وتحویل گیرنده فقط یک نام بود وآن هم امام ! در اولین بار خدمت امام عرض کردم اگر اجازه فرمایید در این فرم , مثل پرداخت به افراد دیگر اعلام وصول شود که با گشاده روئى استقبال کردند واز آن به بعد دیگر نیاز به گفتن نبود . وجه را همراه با فرم خدمت امام تقدیم مى کردم وایشان همزمان مهرشان را از جیب در مىآوردند ورسید وجه مهر مى شد .
شیوه برخورد امام در این مورد ما را تشجیع کرده بود که در برابر هرکس دیگرى همین روش را بدون اغماض اعمال کنم لذا یک بار که مرحوم حاج احمد آقا از آیفون به حقیر گفت : حضرت امام دستور داده اند مبلغ یکصد هزار از شما بگیرم وشخصا براى کسى ببرم , حاج عیسى را فرستادم تا تحویل بگیرد وبه من برساند . به ایشان گفتم لطفا رسید آن را امضإ کنید تا بفرستم . حاج عیسى نزد من آمد ولى به او گفتم برو رسید را بگیر بیاور من هم پول را آماده مى کنم . حاجى عیسى رفت وبرگشت وگفت : حاج احمد آقا فرمودند بعدا رسید را مى دهم دوباره او را برگرداندم وگفتم به ایشان بگویید اول رسید را بدهید چون ممکن است بعدا در کارها گم شود وفراموش کنیم ! این بار حاج احمد آقا با عصبانیت رسید را امضإ کرده بود وفرستاد وبنده هم پول را تحویل دادم . این ماجرا در دفتر پیچید وبرخى از دوستان به شدت من را سرزنش کردند ویکى از افراد گفته بود که رحیمیان موقعیت خود را در دفتر خراب کرد , واى به حال او ! جواب دادم براى بنده , امام وامانتدارى براى امام ارزش دارد نه بودن یا نبودن در دفتر حقیر کیسه اى براى کار کردن در دفتر براى خود ندوخته ام که از پاره شدن آن خائف باشم وعشقم را به امام هم هیچ عاملى نمى تواند از دلم خارج کند . در حالى که برخى منتظر برخورد سلبى حاج احمد آقا با حقیر بودند عکس آن رقم خورد وآن دوستان ناآگاه از درایت وعلو طبع حاج احمد آقا به اشتباه خود پى بردند چند روزى از آن قضیه نگذشته بود که مرحوم حاج احمد آقا به حقیر اطلاع داد که امام موافقت کرده اند که یک حساب ارزى براى وجوهات شرعیه به نام معظم له افتتاح شود شما با اقاى کفاش زاده بروید حساب را افتتاح کنید وحق امضاى ثابت هم براى شما باشد ! که این کار انجام پذیرفت ومعلوم شد هر چند حاج احمد آقا در قضیه سابق الذکر به خاطر عجله خود در انجام دستور امام وسخت گیرى بنده , عصبانى شده بود , اما او فرزند امام بود با آن روح بلند , دلسوز امام بود با همه وجود وبه دلیل همان سخت گیرى وانعطاف ناپذیرى در حساب وحفظ امانت بود که به جاى کنار گذاردن حقیر از حسابهاى ریالى , حساب ارزى را هم که تازه افتتاح مى شد بر حسب نظر امام به عهده حقیر گذاشت !
پاسدارى از مرزها !
حضرت امام در نجف اشرف معمولا براى شهادت ائمه در منزل روضه وذکر مصیبت داشتند که توسط آقاى کشمیرى انجام مى شد اما براى شهادت حضرت زهرا(س) سه روز آن هم دوبار . در فاطمیه اول ودوم در ولادت معصومین : نیز جلوس داشتند وگاهى هم مداحان اهل بیت , شعر مى خواندند ظاهرا در 20 جمادى الثانیه 1388 قمرى که سالروز ولادت حضرت زهرا(س) بود. طبق معمول حضرت امام در حیاط منزلشان که حدود چهل متر مربع مساحت داشت وآکنده از جمعیت بود جلوس کرده بودند . در آن روز یکى از مداحان ایرانى که بسیار خوش صدا بود تازه به عراق آمده بود اجازه گرفت وشروع کرد به خواندن قصیده اى درباره حضرت زهرا(س) تا رسید به یک بیت که براى بالا بردن مقام حضرت زهرا(س) تحقیر برخى از انبیإ عظام از آن استشمام مى شد , در حالى که جمعیت سراپا گوش بودند حضرت امام قبل از آن که جمله تمام شود ناگهان با لحنى تند فریاد زدند : آقا این چه حرفهائى است مى خوانید آقا این مطالب را نخوان (نقل به مضمون) وبه این ترتیب علیرغم علاقه وارادت فوق العاده اى که به حضرت زهرا(س) داشتند ودر ذکر مصائب ایشان حتى یک لحظه از گریه وریختن اشک نمى توانستند خوددارى کنند ولى براى یک لحظه هم نتوانستند شکستن مرزهاى الهى را با کوچک شمردن انبیإ به خاطر حضرت زهرا(س) تحمل کنند وبدون رودر بایستى با این که میزبان جلسه بودند ومداح مهمان بود بى درنگ ودر میان جمع ودر وسط جمله با قاطعیت او را نهى کردند !
هر کارى سر جاى خود
مرحوم آقاى فرقانى که در طول اقامت امام در نجف از خدمتگزاران مخلص امام بود , برایم نقل کرد که شب قبل از شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمینى , امام به من فرمودند فردا ساعت 9 صبح یادآورى کن که شما را نزد کسى بفرستم هیچگاه امکان نداشت دستور امام را فراموش کنم ولى هنگامى که فردا صبح به طرف منزل امام مىآمدم مشاهده کردم سرکوچه امام در شارع الرسول(ص) ازدحام است متعجب شدم نزدیکتر شدم احساس کردم مردم ناراحت وگریانند از این که تراکم جمعیت به طرف خانه امام بود , مضطرب شدم شتابان خود را به جمعیت رساندم واز این که فهمیدم اماما به سلامت هستند آرامش یافتم اما خبر مصیبت بزرگ وجانکاه شهادت حاج آقا مصطفى دلم را از جا کند . سراسیمه وارد خانه امام شدم . مراجع , علمإ وطلاب ومردم در محضر امام مشغول گریه بودند , اما امام مانند کوهى استوار بدون آن که گریه کنند نشسته بودند وبه تسلیت واردین پاسخ مى گفتند , براى همه , لحظات سنگین وغیر قابل تحملى بود . من هوش وحواس از سرم پریده بود . نمى دانستم چه بگویم وچکار کنم ! نزدیک امام ایستاده بودم , ناگهان امام با اشاره مرا فراخواندند در حالى که در فشار روحى شدیدى بودم به طرف امام رفتم . امام فرمودند : دیشب به شما گفتم ساعت 9 آن مطلب را به من یادآورى کن ! ولى من هر چه به مغزم فشار آوردم گوئى اصلا شب گذشته را به یاد نمىآوردم تا چه رسد جمله امام را با لکنت زبان عرض کردم آقا ببخشید ... حضرت امام فرمودند فلان مبلغ را براى آقاى ... ـ پیرمردى فراموش شده , بیمار , زمین گیر وفقیر ـ ببر وبه ایشان تقدیم کن وسلام وعذر تقصیر مرا به او برسان !
بعد از یادآورى امام , تازه مطلب دیشب با دشوارى به ذهنم آمد اما از این که امام در این شرایط سخت وساعات اولیه شهادت حاج آقا مصطفى ودر میان ازدحام جمعیت , آنچه را در شب قبل تصمیم گرفته بودند انجام شود به جاى این که من یادآورى کنم , ایشان به یاد من آوردند . متحیر وشگفت زده شدم ! پول را برداشتم وبه در خانه آن پیرمرد بردم . در را زدم از پشت در خود را معرفى کردم که از طرف امام آمده ام اما صاحب خانه باور نمى کرد . در را باز کرد مإموریت خود را انجام دادم اما پیرمرد از شدت گریه وتإثر نزدیک بود قالب تهى کند . به خاطر اصل موضوع وتوجه وعنایت امام به شخصى که از یاد همه رفته است وبه خاطر شهادت حاج آقا مصطفى ومصیبت وارده بر امام وبالاتر از همه این که امام در چنین شرایطى یاد او وارسال کمک براى او را فراموش نکرده است .