مثلث شوم نفاق, و منافقان جدید
حجه الاسلام والمسلمین محمد تقى رهبر
مقاله این ماه را با آیاتى از سوره احزاب آغاز مى کنیم. آیاتى که در لحظه هاى خطر و توطئه علیه اسلام و مسلمین, تکلیف پیامبر را مشخص مى نمود و آن را به عنوان یک دستور براى راهیان حق در مواجهه با دشمن باید تلقى کرد, که امروزه نیز با همان ساز و برگ در برابر اسلام جبهه گشوده است.
((لئن لم ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینه لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا # ملعونین اینما ثقفوا اخذوا وقتلوا تقتیلا # سنه الله فى الذین خلوا من قبل ولن تجد لسنه الله تبدیلا))
(آیات 62 ـ 60 سوره احزاب)
((چنان که منافقان و آنان که در دلهایشان بیمارى است و آنها که در مدینه تشنج آفرینى مى کنند, دست از اعمال خود برندارند, تو را براى رویارویى با آنان فرمان خواهیم داد, آن گاه در جوار تو جز اندکى نخواهند زیست.
آنها لعنت شده گانند, هر جا به دام افتادند دستگیر مى شوند و به اشد مجازات به قتل مى رسند.
این سنت الهى است که از پیش درباره گذشتگان نیز به اجرا درآمده و سنت الهى قابل تغییر نیست.))
نخست به تفسیر اجمالى آیات بنگریم و سپس به انطباق آن با وضع موجود و تکلیف مسلمانان در برابر دشمنان نگاهى گذرا کنیم.
آیه اول, چهره سه گروه از جبهه مخالف اسلام را ترسیم مى کند:
الف ـ منافقان
آنها که درون و برونشان در تضاد است. سیمایشان با سیرتشان تفاوت دارد, بر زبان چیزى مى گویند که بدان ایمان ندارند, اسلام را در ظاهر پذیرفته اند اما در باطن با آن خصومت مى ورزند.
خطر اینان از خطر کفار و مشرکین که به صراحت اعلام موضع مى کنند, بیشتر است.
امیرالمومنین (ع) نقل مى کند که رسول گرامى اسلام به من فرمودند: ((انى لا إخاف على امتى مومنا و لا مشرکا, اما المومن فیمنعه ایمانه و اما المشرک فیقمعه الله بشرکه, ولکنى اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان یقول ما تعرفون و یعمل ما تنکرون))(نهج البلاغه, نامه27)
((براى امت خود از مومنان و مشرکان بیم ندارم, چرا که مومن را ایمانش باز مى دارد و مشرک را خداوند به موجب شرکش سرکوب مى نماید, بلکه از خطر منافقانى هراسانم که در دل نفاق دارند اما به زبان دانا مى نمایند آنها چیزى را مى گویند که مورد پسند شماست, اما عمل مى کنند به چیزى که از نظر شما ناپسند است.))
از آغاز نهضت اسلام تاکنون, خطراتى که متوجه اسلام شد, عمدتا از سوى منافقان بوده که در صف مسلمین جا گرفته اند و مقاصد پلید خود را در کسوت اسلام به اجرا درآورده, و از اسلام براى هجوم بر اسلام سنگر گرفته اند, سردسته اینان در عصر پیامبر, خاندان بنى امیه و بنى مروان بودند که استمرار توطئه هاى آنان در سیماى حاکمیت معاویه و یزید و مروان وعبدالملک و سایر حکام اموى و مروانى ظهور کرد و آن همه فتنه ها را در اسلام پدید آوردند و بدعت ها و تحریف ها و قتل و غارت ها, ره آورد حکومت آنان بود تا دولت اموى منقرض گردید و عباسیان جایگزین آنان شدند که آنها نیز دست کمى از امویان نداشتند و تاریخ خونبار اسلام گواه ضربات سهمگینى است که نفاق جدید در قالب خلافت حاکمان بر اسلام وارد ساخت.
و در همین جا اشاره کنیم: که انقلاب اسلامى نیز از آغاز شکل گیرى با جبهه نفاق رو در رو بوده است, آنها که خون بزرگان ما چون مطهرى, مفتح, بهشتى, رجایى, باهنر و صدها چهره مقدس اسلام و انقلاب را ریختند, تا انتقام عقده ها و شکست هاى خود را بگیرند, جریان نفاق از میان رفت و خط شوم منافقان کوردل هم چنان در سنگرهاى دیگر با الفاظ و عبارات و قالب هاى دیگر استمرار یافت و هم اکنون که قلم, این سطور را رقم مى زند, شاهد و ناظر جبهه اى هستیم که در کار تحریف اسلام و استحاله انقلاب و هجوم به ارزش ها و توطئه و تشنج آفرینى مى باشد و عجب این که این ها نفاق خود را پنهان هم نمى دارند و با صراحت تمام از مفتریان و اهانت کنندگان به اسلام اعلام حمایت مى کنند. جیره خوار این ملت اند و به آرمان هاى ملت خیانت مى ورزند, که در این مجال بیش از این پرده بردارى نمى کنیم و سخن از این مقال را به مناسبتى دیگر مى سپاریم.
ب ـ بیماردلان
گروه دوم ـ ((والذین فى قلوبهم مرض)) آنها که دلهایشان بیمار است. این مرض به شک تفسیر شده است (تفسیر صافى)
شک در چه چیز؟
پاسخ معلوم است !
شک در رسالت و دین و شرایع و احکام الهى.
در عصر نبى اکرم(ص) حتى در دوران مدینه که حکومت اسلامى شکل گرفته بود, بیماردلانى بودند که به بهانه هاى گوناگون از بى ثباتى اعتقادى خود سخن مى گفتند, حلال و حرام خدا را به سخریه مى گرفتند و مورد تردید قرار مى دادند. این همان مرض شک بود که امروز نیز در پاره اى قلب هاى بیمار رخنه کرده ((فى قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا)) قلبهایشان بیمار است و چون به معالجه دلها و پاکسازى درون تن نمى دهند, خداوند بیمارىشان را افزون مى سازد و هر اندازه در انحراف خود لجاجت مى کنند به پرتگاه دورترى مى افتند.
در سال هاى اخیر دیدیم که پاره اى مطبوعات زنجیره اى با کفران نعمت آزادى چه هتاکى ها نسبت به اسلام و احکام الله نمودند و قلم هاى زهرآگینشان چه یاوه ها سرود که به اعتقاد نویسنده این مقال نظیر آن را, حتى در نشریات و مطبوعات عصر پهلوى به یاد نداریم.
رنجنامه این ماجراى تلخ در این مقال نمى گنجد و مایه شگفتى است که بسیارى از آنان که نان اسلام و امام زمان(ع) را خوردند و به جاه و مقام رسیدند و خون اسلام و پیامبر در رگهایشان جارى بود! به حمایت از این جریان فاسد پرداختند و آزادى را در مخاطره سانسور تلقى کردند!! که اگر قرار باشد پرونده این جریان برملا شود, و در دید عموم و داورى وجدان عمومى قرار گیرد, تلخ ترین تراژدى از بى حرمتى ها به نمایش درخواهد آمد.
این در یک جبهه, در جبهه دیگر پاره اى در سخنرانى ها به هتک حرمت مقدسات و اهانت به ارزش هاى اسلامى دست زدند و برخى جریان هاى سیاسى مدعى اسلامیت از آنان حمایت کردند و آن گاه که با آنان برخورد قانونى شد, اشک تمساح ریختند و دانشگاه ها را به تشنج کشانیدند و از تریبون مجلس به حمایت از آنان پرداختند که این را نشانه غربت سهمگین اسلام در خانه ملت و احکام اسلام را در فضاى آموزش عالى و بى تعهدى پاره اى مدعیان اسلامیت باید تلقى کرد... باشد تا در محکمه تاریخ و محکمه عدل الهى تکلیف آنها روشن شود.
اینها هستند بخشى از بیماردلان عصر ما که قرآن تکلیف را در برابر ایشان روشن مى سازد.
ب ـ تشنج آفرینان ((مرجفون))
((رجف)) به معناى زلزله است و به هر خبر یا گفتارى که اضطراب و تشنج بیافریند نیز اطلاق مى شود. ((مرجفون)) کسانى هستند که با خبرهاى دروغ و شایعه و الفاظ پریشان, دل ها را به اضطراب مى کشانند, آرامش مردم را برهم مى زنند, و در اجتماع رخنه مى کنند تا وحدت را متلاشى سازند.
دو دلى و تردید و بى اعتمادى را رواج دهند.
در تفسیر قمى آمده است:
آیه درباره منافقانى نازل شده که نسبت به رسول خدا(ص) که در برخى غزوات بودند خبرهایى را پخش مى کردند از این قبیل که پیغمبر کشته شده یا اسیر گشته تا بدین وسیله مسلمانان را اندوهگین سازند و سرنوشت دعوت اسلامى را با بحران مواجه کنند و شکست نهضت اسلامى را لحظه شمارى کنند که خداوند بدین وسیله و با آیات فوق هشدار داده که اگر اینان از بحرانآفرینى و فتنه انگیزى دست برندارند, تکلیف تو را با آنان روشن خواهیم ساخت و به تبعید و قتل و کشتار آنان دستور خواهیم داد و این تهدید جدى را قرآن با لسان وحى به توطئه گران اعلام داشت تا حساب کار خود را بکنند و بدانند اسلام با گروه هاى فتنه گر نه شوخى دارد و نه سر آشتى و باید چشم به راه یک جنگ تمام عیار باشند.
بدیهى است که هیچ نهضتى از نهضت هاى الهى و انقلابى از این نوع خطرات در امان نبوده ـ چنان که آیات, بیانگر است ـ و سینه هاى کینه توز و قلب هاى چرکین همواره از خشم و خصومت مى تپد و تجلى و غلبه حق را برنمى تابند.
و امروزه نیز انقلاب اسلامى ما که پنجه در پنجه استکبار جهانى افکنده نباید خود را از این خطرات در امان بداند و در همین حال فرزندان اسلام و انقلاب باید تشنج آفرینان و بحران سازان را که هر از چندگاه مى کوشند دل ملت را خالى کنند و وعده بحران مى دهند, به خوبى بشناسند و خوشبختانه یا بدبختانه این عناصر بحران ساز و تشنجآفرین, خود نقاب از چهره خویش فرو افکنده و با اعلام موضع, خود را معرفى کرده اند و قرآن نیز تکلیف را مشخص کرده است.
همان گونه که چهره باطنى شان در زیر و بم حوادث برملا شده و همکارىهایشان با دشمنان دین و کشور از پرده برون افتاده و زبان دفاعشان در کام خشک شده است!
مثلث شوم از دیدگاه قرآن
قرآن کریم این مثلث شوم ((منافقان, بیماردلان, تشنج آفرینان)) را به سخت ترین عتاب مورد هجوم قرار مى دهد.
اولا ـ با عبارت ((ملعونین)) از آنان یاد مى کند. مى دانیم که لعنت واژه اى نیست که قرآن در هر جایى به کار برده باشد, تندترین تعبیر قرآن لعنت است. اینجا درباره آن مثلث شوم لعنت شدگان را به کار برده است و این نهایت ابراز تنفر کلام الهى است از سه گروه یاد شده (و یا یک گروه با سه ویژگى) که از رحمت الهى دور افتاده اند و به زبان پیامبر لعنت شده اند و مطرود خلق خواهند بود.
اگر این تعبیر رنجش آور است, از قرآن است. قرار نیست قرآن به توطئه گران احترام بگذارد و در دادن عنوانى که مستوجب آنند تساهل کند این درس را قرآن به مسلمانان مى دهد و غیرت اسلامى و عزت دینى ایجاب مى کند که با این گونه دشمنان همان گونه برخورد کنند که قرآن دیکته کرده است حالا دشمنان اسلام مى پسندند یا نمى پسندند, امرى جداگانه است. این شدنى نیست که کسى مدعى اسلامیت باشد اما با دشمنان خدا سر در یک آخور داشته باشد و رفاقت و صمیمیت و هم جبهه بودن را بهانه سازش و دفاع از باطل قرار دهد.
ثانیا ـ فرمان صریح آیه کریمه است که این مثلث شوم نباید آزاد باشد, ((اینما ثقفوا اخذوا وقتلوا تقتیلا)) از هر پناهگاهى که هستند باید بیرون کشیده شوند و اگر از مجالى که داده مى شود استفاده نکنند و توبه ننمایند, مجازات سختى دارند که آن قتل است. ملاحظه کنید که این بیانات از قرآن است, تفسیر و تإویل هم ندارد. اگر واقعا اثبات شود بیماردلانى مصداق آیه کریمه اند که با اعمال منافقانه و تشنج آفرینى بر ضد اسلام توطئه مى کنند و مسلمین را مرعوب مى سازند و ناامید مى کنند تا زیر پاى انقلاب اسلامى را خالى نمایند, و جاده را براى نفوذ دشمن فراهم سازند, مجازاتشان چیست؟!
جالب این که قرآن این دستور را یک سنت از گذشته تاریخ رسالت هاى الهى دانسته است. سنتى که تبدیل و تغییر ندارد. گویا قرآن مى خواهد با این عبارات بگوید: این دستورات به زمان خاص تعلق ندارد و جبهه حق همواره مورد خصومت جبهه باطل است و جنگ حق و باطل در گستره گیتى و طول اعصار تمام شدنى نیست, و آشتى حق و باطل محال است تا اهل حق تکلیف خود را بدانند و راز این که امیرالمومنین نتوانست با معاویه و جریان اموى سازش کند, در همین نکته نهفته است و دلیل آن که امام حسین(ع) تن به بیعت یزیدیان نداد و جام شهادت نوشید تا بدینوسیله به عمر حاکمان غاصب خاتمه دهد جز این نیست و اگر امام امت خمینى کبیر, سازش با استکبار جهانى و صهیونیسم تجاوزگر را از محالات برشمرد ادامه همان راه است و کسانى رهبرى این راهند که امروزه نیز با همان ایده و آرمان زنده باشند و منصب و مقام را جز براى استقرار حق و حاکمیت دین خدا نخواهند و بیدار باشند که به نفع دشمنان کار نکنند و در صف پیاده نظام دشمن قرار نگیرند که اگر جز این باشد مصداقى براى آیات فوق خواهند بود و سوابقشان نمى تواند کفاره کجروىها و خیانت هاى کنونى آنان باشد, همان گونه که طلحه و زبیرها با سوابق درخشانى که در اسلام داشتند, هنگامى که در بوته امتحان قرار گرفتند افتخارات گذشته را پایمال کردند و خط بطلان بر آن مجاهدات کشیدند و در صف مخالفان امام زمان خود قرار گرفتند.
بنابراین باید همگان به هوش باشند که تاریخ قابل تکرار است و بازار امتحان همچنان گرم و لحظه اى غفلت مسیر حیات آدمى را عوض خواهد کرد و از شاهراه به پرتگاه خواهد کشید. و به خدا باید پناه برد از بدى سرانجام!