شناخت دومین ثقل اسماعیل نساجى زوارهپیرایش عقیده((سنفرغ لکم ایها الثقلان))(1) در جهان هستى غیر از موجودات و پدیده هاى محسوس و ملموس, موجودات غیرمحسوسى وجود دارد که شناخت کامل آن ها براى انسان میسر نیست و وجود آن ها به واسطه ى آیات الهى اثبات شده است.(2) یکى از باارزش ترین موجودات غیرمحسوس که قرآن کریم از آن به عنوان یکى از ((ثقلان روى زمین)) یاد کرده است, ((جن)) است.(3) این واژه ضد ((انس)) است(4) و در لغت به معناى موجود پنهان و نامرئى است و تمام مشتقاتش بر استتار و پنهان دلالت دارد. واحد آن ((جن ى)) است(5) و جمع آن برخلاف آنچه زیاد استعمال مى شود, ((اجنه)) نیست; زیرا اجنه جمع ((جنین)) است و جمع جن ((جنه)) است, همچون ((من الجنه والناس))(6) این واژه 22 بار در قرآن کریم آمده است.(7) آنچه در اذهان عوام از این موجود وجود دارد, به افسانه و خیال نزدیک تر است تا به واقعیت; زیرا مردم ناآگاه خرافات زیادى درباره ى آن از خود ساخته اند که با عقل و منطق سازگار نیست و به همین جهت یک چهره ى خرافى و غیر منطقى به این موجود داده اند که وقتى کلمه ى ((جن)) گفته مى شود, مشتى خرافات نیز با آن تداعى مى شود از جمله این که آن ها را با اشکال غریب و عجیب و وحشتناک و موجوداتى دم دار و سم دار! موذى, پرآزار, کینه توز و بدرفتار ترسیم مى کنند که ممکن است از ریختن یک ظرف آب داغ در یک نقطه ى خالى, خانه هایى را به آتش کشند(8) و موهومات دیگرى از این قبیل که جن ها را شبیه انسان ولى با کالبدى کوتاه تر و پوشیده از مو مى دانند که شیار چشمان آن ها عمودى و پاهاى آنان مثل چهارپایان سم دارد و در دل شب ها فعالیت آن ها بیشتر شده و مجالس عروسى یا بزم خود را در حمام ها, سرداب ها, خرابه ها, زیرزمین ها, آب انبارها وغیره برپا مى کنند و شب ها در بعضى از خانه ها به بازى و گشت مشغول هستند و چه بسا از روى رختخواب انسان هاى به خواب رفته هم عبور کنند و ریختن نجاسات به روى زمین و یا لگدمال کردن بچه هاى جن ها ممکن است والدین آن ها را مجبور به انتقام جویى کند.(9) در حالى که اگر موضوع وجود جن از این خرافات پیراسته شود, اصل مطلب کاملا قابل قبول است; چرا که هیچ دلیلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما مى بینیم نداریم, بلکه علما و دانشمندان علوم طبیعى مى گویند: موجوداتى را که انسان با حواس خود مى تواند درک کند, در برابر موجوداتى که با حواس قابل درک نیستند, ناچیز است. تا این اواخر که موجودات زنده ذره بینى کشف نشده بود, کسى باور نمى کرد که در یک قطره آب یا یک قطره خون, هزاران هزار موجود زنده باشد که انسان قدرت دید آن ها را نداشته باشد و نیز دانشمندان مى گویند: چشم ما رنگ هاى محدودى را مى بیند و گوش ما امواج صوتى محدودى را مى شنود; رنگ ها و صداهایى که با گوش و چشم ما قابل درک نیست, بسیار بیش از آن است که قابل درک است. وقتى وضع جهان چنین باشد, پس انواع موجودات زنده اى در این عالم وجود دارد که ما نمى توانیم با حواس خود آن ها را درک کنیم و وقتى مخبر صادقى مانند پیامبر اسلام(ص) از آن خبر مى دهد, باید بپذیریم(10) اما برخى از روشنفکران از پذیرفتن این موجود ابا کرده اند و اشکال تراشى مى کنند از قبیل این که: چگونه چنین موجودى که قابل رویت نیست مى تواند وجود داشته باشد؟ یا این که چه نوع موجودى است که قابل لمس کردن نیست؟ در پاسخ باید گفت این مسإله از نظر علمى قابل تإیید و تصدیق است و اعتقاد به آن, به عنوان یک حقیقت قرآنى و وجود آن یک واقعیت مسلم است که وجود خارجى و مادى دارد و حتى سوره اى به این نام بر پیامبر(ص) نازل شده است و هیچ دلیل عقلى بر نفى آن وجود ندارد و انکار آن, انکار آیات قرآن است. از طرف دیگر در طول تاریخ بسیار کسانى بوده و هستند که جن را دیده اند و با آن ها سخن گفته اند. به طورى که در احوال مردم حاج میرزا حسین از مراجع صدر مشروطیت آمده است که: یکى از جنیان به صورت شخص عادى در سرداب منزل به حضور ایشان مى رسیده و مسائل مربوطه را از ایشان مى پرسیده است و صدها مورد تاریخى دیگر که بارها دیدن آن ها توسط انسان تجربه شده است.(11) ماهیت و حقیقت جن خداوند خلقت و ماهیت انسان را از گل, ملائکه را از نور, جن را از آتش و سایر موجودات را از آب معرفى مى کند و خلقت جن را در چند آیه بیان مى کند: 1. ((وخلق الجان من مارج من نار;(12) جن را از شعله هاى از آتش خلق کرد)). 2. ((والجآن خلقناه من قبل من نار السموم;(13) و جن را پیش تر از آتش زهرآگین آفریدیم.)) علامه ى طباطبایى(ره) در تفسیر آیه ى دوم مى نویسد: ظاهر مقابله اى که میان جمله ى ((ولقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون)) و ادامه ى آیه: ((والجآن خلقناه من قبل من نار السموم)) برقرار شده, این است که همان گونه که جمله ى اولى درصدد بیان اصل خلقت بشر است, جمله ى دومى هم در مقام بیان همین معناست. پس نتیجه این مى شود که خلقت جن در آغاز از آتش زهرآگین بوده است. حال آیا نسل هاى بعدى جن هم مانند فرد اولشان از نار سموم بوده, برخلاف آدمى که فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفه ى او و یا جن هم مانند بشر است؟ از کلام خداى سبحان نمى توان استفاده کرد; زیرا کلام خدا از بیان این مطلب خالى است.(14) پس بر حسب آیات, جن نیز مانند انسان موجودى است مادى با این تفاوت که انسان از خاک و جن از آتش است و طبعا همان طور که انسان داراى روح است, جن نیز روح دارد و چنین موجوداتى بین روح و بدنشان تإثیرات متقابلى وجود دارد. گاهى انسان غمگین است این امرى است روحى, اما موجب لاغر شدن جسم او مى گردد; بدن نیز در روح اثر مى گذارد چنان که برخى غذاها مثل زعفران نشاط آور است یا پس از خوردن غذا و سنگین شدن, خون به مغز کم تر مى رسد و انسان کم تر نشاط اندیشیدن و فکر کردن دارد. پس اگر گاهى روح بخواهد فعالیت هاى ویژه خود را انجام دهد, لازم است که جسم در شرایط خاص باشد. مرتاض ها از عکس همین قضیه استفاده کرده اند و براى تقویت روحشان مثلا کم غذا مى خورند و یا کم حرکت مى کنند و حتى کم نفس مى کشند که صرف نظر از حرمت و حلیت آن بدین وسیله با موجودات غیر مادى تماس مى گیرند و اطلاعاتى کسب مى کنند و از جمله با جن تماس مى گیرند. پس بین روح و جسم تإثیر متقابل وجود دارد. همین قانون در مورد جن که او نیز مادى است, صادق است و چنین رابطه اى بین روح و بدنش وجود دارد.(15) ملاصدراى شیرازى درباره ى حقیقت جن مى نویسد: ((جن را وجودى در این جهان حس و وجودى در جهان غیب است, اما وجودشان در این جهان همان گونه که بیان شده, هیچ جسمى که آن را نوعى از لطافت و اعتدال باشد نیست, جز آن که آن را روحى در خور آن و نفسى که از مبدإ فعال بر آن اضافه شده است مى باشد و ممکن است که علت ظهور صورت پنهانى (جنى) در برخى اوقات آن باشد که آنان بدن هاى لطیفى دارند که در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذیراى جدایى و گرد آمدن است و چون گردآمده و فشرده شده, قوام آن بیش تر شده و مشاهده مى گردد و چون جداگشت, قوامش نازک و جسمش لطیف گشته و از دیدگان پنهان مى گردد و مانند هوا که چون فشردگى یافته و به صورت ابر درآمد, مشاهده مى گردد و چون به لطافت خود بازگشت دیده نمى شود, زیرا برخى از اوقات ابر از توده هاى زیاد هوا بدون آن که از بخار دریا و جز آن یارى و مدد بگیرد, به وجود مىآید چنان که در محل خود بررسى شده است)).(16) علامه مجلسى(ره) درباره ى جن مى گوید: ((اختلافى بین مسلمین نیست که جنیان از اجسام لطیفى هستند که در برخى از جاها دیده مى شوند و داراى حرکات سریعى مى باشند و در مجراى خون بنىآدم مى توانند حرکت کنند)).(17) بنابراین در جن آتش و هوا غالب است و ساختمان بدنش طورى است که در نهایت لطافت بوده و کاملا قوى مى باشند. آن ها مى توانند مثلا بدنشان را چنان کوچک کنند که از سوراخى رد شوند; ـ چنان که در حکایت حضرت یحیى(ع) آمده ـ یا خودشان را آن قدر بزرگ کنند که مکان وسیعى را اشغال نمایند. هم چنین مساحتى را که بشر باید ظرف یک ماه طى کند در لحظه اى مى پیمایند و چیزهاى سنگینى را که انسان قادر به حمل آن نیست مى توانند حمل کنند(18) که شاهد اثبات این موضوع آیه شریفه ((قال عفریت من الجن انا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک...))(19) مى باشد. این آیه اشاره دارد به این مطلب که یکى از جن ها به حضرت سلیمان(ع) گفت پیش از آن که تو از جایگاه قضاوت برخیزى من مى توانم تخت ملکه ى سبإ را نزد تو بیاورم. و خلاصه ایشان مانند انسان داراى نفس مجرد هستند. ایمان آوردن جنیان به قرآن در سال دهم بعثت, پیامبر اکرم(ص) از مکه به طائف مشرف شد تا مردم را در آن مرکز به سوى اسلام دعوت کند, اما کسى به دعوت او پاسخ مثبت نداد. در بازگشت به محلى رسید که آن را ((وادى جن)) مى گفتند. شب را در آنجا ماند و آیات قرآن تلاوت کرد, گروهى از جن شنیدند و ایمان آوردند و براى تبلیغ به سوى قوم خود برگشتند. (20) همچنین علقمه بن قیس از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که شبى در مکه پیامبر(ص) را نیافتیم و هرچه جستجو کردیم اثرى از او ندیدیم. در آخر گفتیم حتما آن جناب را ربوده اند و یا به معراج رفته در حالى که در دره ها دنبالش مى گشتیم, دیدیم از ناحیه ى حرا مىآید. پرسیدیم یا رسول الله(ص) کجا بودید؟ ما خیلى ناراحت شدیم و بر جان تو ترسیدیم و نیز به وى گفتیم: امشب از ساعتى که شما را گم کردیم تا این ساعت, شبى را گذراندیم که هیچ قومى بدتر از آن را به سر نبرده است. حضرت در پاسخ ما فرمود: دعوت کنندگان جن به سراغ من آمد و من رفتم برایشان قرآن بخوانم. آن گاه ما را با خود برد و جاى پاى جنیان و جاى آتش و اجاقشان را به ما نشان داد که این دو حکایت اشاره به واقعیت جن و شإن نزول سوره ى جن در قرآن کریم دارد.(21) تسخیر جنیکى از مسائل مهم و دقیقى که در خصوص جن مطرح است, تسخیر آن است. چیزى که مسلم است این است که تسخیر جن ممکن بوده وعده اى توانسته اند جن را مسخر خود کنند و به استخدام خویش درآورند. اگرچه نمى توان براى تسخیر جن یک قاعده و اسلوب مشخص و کلى داد, اما گروهى از کسانى که در این باره تلاش کرده اند و به نتایجى نیز دست یافته اند, مرتاضان و ساحرانى بوده اند که با ریاضت هاى مخصوص و اکثرا غیر شرعى قادر بر امورى مى شده اند و حتى افرادى, بعضى از جنیان را براى امور دنیوى و دست یابى به برخى از امور پنهانى از قبیل پیدا کردن اموال مسروقه به خدمت مى گمارده اند. ابن خلدون درباره ى این مطلب چنین مى نویسد: ((برخى از مردم مى کوشند این ادراکات غیبى را از راه ریاضت به دست آورند و تلاش مى کنند به وسیله ى کشتن کلیه ى قواى بدنى براى خویش یک نوع مرگ ساختگى فراهم سازند, سپس همه ى آثار قواى بدنى را که نفس بدان ها موجودیت یافته است از آن مى زدایند و آن گاه روح را با اوراد و ادعیه تغذیه مى کنند و از این راه بر نیروى آن مى افزایند و تربیت روح به وسیله ى متمرکز ساختن فکر و عادت به گرسنگى بسیار حاصل مىآید و پیداست که هرگاه مرگ بر بدن نازل آید ((حس)) رخت برمى بندد و پرده ى آن برداشته مى شود و نفس بر ذات و جهان خود آگاه مى شود و آن ها این مرگ قواى بدنى را به طور اکتسابى; یعنى با ریاضت در وجود خود پدید مىآورند تا آنچه را پس از مرگ براى آنان روى مى دهد, پیش از مرگ به دست آورند و نفس بر مغیبات آگاه شود و ریاضت کشانى که به سحر و جادوگرى مى پردازند. از این گروه به شمار مى روند که به این گونه ریاضت ها تن درمى دهند تا آگاهى بر مغیبات و تصرف در جهان هستى براى آنان حاصل آید و بیشتر این کسان در اقلیم هاى غیرمعتدل جنوبى و شمالى به ویژه در کشور هند به سر مى برند و در آن کشور آن ها را ((جوکیه)) مى نامند.))(22) اما در قرآن کریم راجع به تسخیر جن تنها درباره حضرت سلیمان بن داود(ع) سخن به میان آمده است و از نعمت هایى که خداوند به آن حضرت(ع) عطا کرد, علاوه بر بسیارى از انسان ها, جن نیز مسخر ایشان بود و نیز حتى پرندگان و وحوش چنانکه مى خوانیم: ((وحشر لسلیمان جنوده من الجن والانس والطیر فهم یوزعون;(23) سپاهیان حضرت سلیمان(ع) از جن و آدم و پرنده گردآورده شده و آنان دسته دسته شده بودند. )) اوصاف و ویژگى هاى جنجن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده که به اقتضاى طبیعتش از حواس بشر پوشیده مى باشد و مانند انسان مکلف و مبعوث در آخرت است و مطیع, عاصى, مومن, مشرک و... و خلاصه دوش به دوش انسان است. تنها فرقشان این است که انسان محسوس و جن نامحسوس و شاید بعضى فرق هاى مختصر هم داشته باشند. در مورد شناخت کامل تر این موجود, آیاتى نازل شده و روایاتى ذکر شده است که با استناد به این آیات و روایات کیفیت, ویژگى ها و اوصاف آن ها را ذیلا بررسى مى کنیم: 1. جن یکى از دو موجود پرارزش (ثقلان) روى زمین است, دقت و تإمل در آیه ى 31 سوره ى الرحمن این مطلب را روشن تر مى کند: ((سنفرغ لکم ایها الثقلان; اى گروه جن و انس به زودى به حساب شما خواهیم پرداخت.)) 2. جن از لحاظ رتبه ى زمانى اولین ((ثقل)) است ((والجآن خلقناه من قبل من نار السموم...))(24) و از لحاظ رتبه ى مقامى دومین ((ثقل)) است; زیرا انسان اشرف مخلوقات است و برخلاف آنچه در اذهان و افواه مردم عوام مشهور است و آنها را از ما بهتران مى دانند, انسان برتر از آنهاست به دلیل اینکه تمام پیامبران الهى از انسان ها برگزیده شدند و جنیان به پیامبر اسلام که از نوع بشر بود ایمان آوردند و از او تبعیت کردند و اصولا واجب شدن سجده در برابر انسان بر شیطان که از بزرگان طایفه ى جن بود دلیل بر فضیلت نوع انسان بر جن مى باشد. 3. ماهیت آن از آتش است: ((وخلق الجان من مارج من نار;(25) جن را از مخلوطى از آتش آفرید)). ولى با مراجعه به روایات معصومین انواع و اقسامى براى آن مطرح شده است از جمله پیامبر اکرم(ص) مى فرمایند: ((خداوند جن را پنج قسم آفریده است: یک قسم به صورت مارها, قسمى به صورت عقرب ها, قسمى به صورت حشرات, قسمى مانند باد و قسمى از آن ها مانند انسان هستند که براى آن ها حساب و عقاب است.))(26) 4. خلقتش بر خلقت انسان تقدم دارد اما این که چه مقدار است ظاهرا دلیل متقنى در دست نیست. آیه ى 27 سوره ى حجر دلالت بر تقدم خلقت جن بر انس دارد. همچنین در اکثر آیات قرآن کلمه ى جن جلوتر از انس آمده که این خود شاهد مدعاست. 5. جنیان داراى علم, ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال هستند (آیات مختلف سوره ى جن). 6. داراى تکلیف و مسوولیت هستند (آیات سوره جن و الرحمن) 7. گروهى از آن ها مومن صالح و گروهى کافرند: ((وانا منا الصالحون ومنا دون ذلک)).(27) 8. آن ها با بعضى انسان ها ارتباط برقرار مى کنند و با آگاهى محدودى که نسبت به بعضى از اسرار نهانى دارند به اغواى انسان ها مى پردازند.(28) 9. خدا را عبادت مى کنند: ((وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون)).(29) روز قیامت به جن مانند انسان ها گفته مى شود آیا پیامبران نیامدند؟ آیا شما را از این روز بیم ندادم؟ هر دو بر کفر خود گواهى دهند. آیه ى130 سوره ى انعام صریح است در این که جن مکلف است و همچون انسان کافر مى شوند و پیامبرانى از خود دارند و با مراجعه به سوره ى جن و آیات 29 و 32 سوره ى احقاف چنین برمىآید که حضرت محمد(ص) بر آن ها پیامبر است.(30) در خصوص این که چگونه عبادت مى کنند و آیا مسلمانان آن ها نیز مانند انسان نماز مى خوانند و روزه مى گیرند و یا این که عبادت ایشان به نحوه دیگرى است؟ ظاهرا دلیل نقلى در دست نیست اما از آن جایى که آن ها همراه انسان مورد امر الهى قرار گرفته و مکلف به عبادت هستند و از طرفى پیامبران آن ها همان پیامبران انسان ها هستند و پیامبر ما, پیامبر طایفه ى جن نیز است, بعید به نظر نمى رسد که عبادت آن ها همچون انسان ها بوده و به تناسب نوع خلقتشان و عالم حیاتشان به پرستش خداوند مشغول باشند.(31) 10. مانند انسان ها مرگ و میر دارند و گروهى جاى گروهى را مى گیرند.(32) 11. در میان آن ها افرادى یافت مى شود که از قدرت زیادى برخوردارند همان گونه که در میان انسان ها چنین است. در سوره ى نمل آیات 17 تا 39, لشکرکشى حضرت سلیمان(ع) به مملکت ((سبإ)) نقل شده و در آنجاست که عده اى از جن جزء لشکریان او بودند و عفریتى از جن به او گفت: من تخت ملکه را پیش از آن که از جاى خود حرکت کنى نزد تو مىآورم.(33) 12. آن ها مانند انسان, قدرت بر انجام کار دارند. با وجود خلقت لطیفى که دارند براى حضرت سلیمان(ع) کار مى کردند, کاخ ها, تمثال ها و کاسه هاى بزرگ مى ساختند. پس از مرگ حضرت داود(ع) فرزندش حضرت سلیمان(ع) جانشین او شد و خداوند به او فرمان داد تا ساختمان بیت المقدس را تمام کند. سلیمان(ع), آدمیان, جنیان و شیاطین را جمع کرد و کارها را میان آن ها تقسیم کرد و هر گروهى را مإمور به انجام کارى کرد. جنیان را براى بدست آوردن سنگ هاى مرمر سفید صاف از معادن مإمور کرد پس از ساختن شهر بیت المقدس, جنیان را به چند دسته تقسیم کرد: گروهى را مإمور استخراج سیم و زر از معادن; گروهى را مإمور در دریاها و بیرون آوردن انواع مرواریدها و گوهرها و گروهى دیگر را مإمور کرد براى او مشک و عنبر و سایر مواد خوشبو را فراهم آورند.(34) 13. مانند سایر موجودات زنده, نر و ماده دارند و این موضوع در آیه 36 سوره ى ((یس)) قابل تإمل و دقت است. آیه مى گوید: نباتات و انسان ها نر و ماده دارند و نیز چیزهایى که ما آن ها را نمى دانیم, نر و ماده دارند و عبارت ((و مما لایعلمون)) جن را نیز شامل مى شود ولى ما کیفیت آن را نمى دانیم. همچنین در سوره ى جن از قول آن ها نقل شده که مى گفتند: مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى بردند.(35) چون قرآن کریم اشاره به مردان جن کرده است, پس حتما زنان جن هم وجود دارند.(36) 14. طبق آیات قرآن مانند انسان توالد و تناسل دارند و در چند آیه در وصف حوریان بهشتى آمده است: ((لم یطمثهن انس قبلهم ولا جان; حوریان بهشتى را قبل از شوهرانشان, نه آدمى و نه جن دست نزده است)).(37) این آیه به وضوح دلالت دارد بر این که جن هم آفرینش دو جنسى دارد و تکثیر نوع آن به وسیله ى مقاربت نر و ماده صورت مى گیرد اما در کلام وحى, درباره ى مقاربت آن ها سخنى به میان نیامده جز اینکه ابن عربى در کتاب فتوحات گفته است: ((تناسل بشر به القاى آب نطفه در رحم است و تناسل جن به القاى هوا در رحم انثى مى باشد.))(38) روایاتى نیز در این رابطه در دست مى باشد. 15. از آنجایى که موجودات لطیفى هستند, در شرایط عادى و در هر زمانى نمى توان آن ها را دید. اما جنیان, ما انسان ها را مى بینند چنانکه درباره ى برحذر داشتن بنىآدم از شیطان و اتباع او آمده است: ((انه یراکم هو وقبیله من حیث لا ترونهم... ))(39) 16. بدان آن ها از نظر قرآن ((شیاطین)) نام دارند. یکى از مواهبى که خداوند به حضرت سلیمان(ع) بخشید, تسخیر شیاطین; یعنى همان جنیان سرکش و متمرد بود, به طورى که در مسیر سازندگى و استخراج منابع گران بها قرار گرفتند.(40) 17. روز قیامت محشور مى شوند. 18. آیات قرآن را استماع مى کردند. 19. به زبان قرآن آشنایى دارند. 20. تفاوت بین کلام عادى و کلام اعجازآمیز را مى دانند. 21. خود را موظف به تبلیغ مى دانند. 22. به اعجاز قرآن اعتراف مى کنند. 23. مثل انسان ها اصل اختیار و آزادى بر آن ها حاکم است. 24. یقین دارند که نمى توانند بر اراده ى خداوند در زمین غالب شوند و نمى توانند از پنجه ى قدرت او فرار کنند. 25. داراى شعور و اراده هستند. 26. ایمانشان به خداوند متعال ایمان توحیدى است; یعنى مومنان آن ها احدى را شریک خداوند قرار نمى دهند. 27. مومنان آن ها مشرکین انس و جن را تکذیب مى کنند. 28. منحرفین آن ها هیزم جهنم هستند. 29. مقارن با نزول قرآن کریم و بعثت خاتم الانبیإ(ص) از تلقى اخبار غیبى آسمانى و استراق سمع براى به دست آوردن آن ممنوع شدند.(41) 30. داراى عقاید مختلف بوده و عده اى از آن ها فاسق و فاجر و ظالم هستند و عده اى از آن ها صالح و مومن و اما این که آن ها مانند انسان ها, شیعه و غیر شیعه هم دارند, شواهدى وجود دارد که صحت این مطلب را تإیید مى کند, زیرا در روایات بسیارى از لسان اهل بیت(ع) عده اى از جنیان به عنوان شیعه معرفى شده اند. از آن جمله است روایتى که ابوحمزه ى ثمالى نقل کرده و گفته است: ((روزى جهت شرف یابى به حضور امام باقر(ع) اجازه خواستم. گفتند که عده اى خدمت آن حضرت هستند لذا اندکى صبر کردم تا آن ها خارج شوند. پس کسانى خارج شدند که آن ها را نمى شناختم. داخل شدم و به حضرت (ع) عرض کردم: فدایت شوم! الان زمان حکومت بنى امیه است و شمشیرهاى آن ها خونریز مى باشد (ورود افراد ناآشنا براى شما خطرناک است!) امام فرمودند: ((اى اباحمزه اینان گروهى از شیعیان از طایفه ى جن بودند آمده بودند تا از مسائل دینى خود سوال کنند.))(42) 31. دین حضرت موسى(ع) را قبل از اسلام تإیید و تصدیق کردند. وقتى تنى چند از آنان براى شنیدن آیات قرآن نزد رسول خدا(ص) رسیدند به سوى قوم خود برگشتند و گفتند: ((ما گروه جنیان آیات کتابى را شنیدیم که پس از موسى(ع) نازل شده است. ))(43) 32. آن ها داراى مکان هستند ولى به این معنا نیست که مانند انسان یک فضاى خاصى از ماده ى خاکى را اشغال کرده اند و خانه هایى چون خانه ى انسان و امکاناتى مثل انسان دارند و چون نوع خلقت آن ها با حقیقت خاکى انسان تفاوت دارد, طبیعى است که محل زندگیشان متناسب با حقیقت آن هاست که به طور قطعى مکان مشخصى از آن ها به دست نمى دهند.(44) همچنین زندگى در هوا و زمین براى آن ها ممکن است. ابن خرم در کتاب الفصل مى نویسد: طایفه ى جن امتى هستند داراى عقل, فکر و قدرت تشخیص که به ایشان از طرف خدا وعده و وعید نازل شده و آن ها نیز پذیرفته اند. آمیزش مى کنند; اولادى از آن ها به وجود مىآید و مرگ نیز آن ها را در بر مى گیرد و تمامى مسلمانان نیز بر این امر توافق و اجماع دارند. جنیان داراى اجسام لطیف, شفاف و هوایى هستند; یعنى زندگى در هوا و زمین براى آن ها امکان دارد; زیرا عنصر آن ها از آتش است. همچنان که عنصر انسان ها از خاک است. نقل مى شود در غرب شهر مکه مسجدى وجود دارد به نام ((مسجد الجن)) که محل نزول جنیان در مکه است و مستحب است حاجیان در آن مسجد رفته و دو رکعت نماز به جا آورند.(45) 33. آن ها مى خورند و مىآشامند; زیرا مانند انسان نیاز به رشد و تولید مثل دارند و طبیعى است که تغذیه نیز داشته باشند. اما این که از چه چیزهایى تغذیه مى کنند از روایات چنین برمىآید که آن ها از بازمانده ى غذاى انسان و مغز استخوان استفاده مى کنند. چنان که ((ابن بابویه)) نقل کرده است: ((گروهى از طایفه ى جن خدمت پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شدند و عرض کردند اى رسول خدا چیزى براى خوردن به ما عطا فرما, حضرت(ص) هم استخوان و بازمانده ى غذا به آن ها عطا کرد.(46) و نیز امام صادق(ع) مى فرماید: ((استخوان و ضایعات, غذاى جنیان است)).(47) 34. مانند انسان مى خوابند. از آیه ى 255 سوره ى بقره چنین استنباط مى شود که تنها ذات اقدس احدیت است که نمى خوابد و همه ى مخلوقات از خواب ناگزیرند چنانکه در روایت آمده امام صادق(ع) فرمودند: ((به غیر از خداوند متعال, همه خواب دارند حتى فرشتگان)).(48) 35. به محضر ائمه(ع) مىآیند و مسائل دینى خود را مى پرسند. در اصول کافى, ج1, ص394 بابى تحت عنوان ((جن در محضر ائمه(ع))) وجود دارد که درباره ى آن هفت حدیث نقل شده است از جمله ((سدیر صیرفى)) نقل مى کند که امام باقر(ع) در مدینه به من سفارش هایى فرمود: از مدینه بیرون رفتم, در میان راه ((روحا)) (محلى است چهل یا سى میلى مدینه) بودم که مردى با لباس خود به من اشاره کرد. به سوى او برگشتم و خیال کردم که تشنه است. ظرف آب را به او دادم. گفت: نیاز به آب ندارم, نامه اى به من داد که مرکب آن خشک نشده بود. ملاحظه کردم مهر امام باقر(ع) بود. گفتم: این نامه را چه موقع به تو داد؟ گفت: الان. در نامه دستورهایى بود. چون متوجه آن مرد شدم, دیدم کسى نیست. بعد از آن ابوجعفر(ع) به مکه آمدند. به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! مردى نامه ى شما را آورد که مهرش خشک نشده بود, فرمود: اى سدیر! ما خدمتکارانى از جن داریم, چون خواهیم کارى به فوریت انجام پذیرد, آن ها را مى فرستیم.(49) رانده شدن جنرانده شدن جن از آسمان, یکى از مطالب قابل دقت قرآن است. آیات 8 تا 10 سوره ى جن مبین این مطلب است که جن ها قبلا محل هایى در آسمان براى استراق سمع داشته اند و سپس دیده اند که آسمان پر از نگهبان وشهاب است و شهاب در کمین آنهاست که استراق سمع مى کنند. پیش خود گفتند: نمى دانیم آیا خداوند در اثر این تحول, رشد و کمالى براى اهل زمین اراده کرده و یا بلایى به آن ها خواهد رسید. در روایات اهل بیت(ع) منقول است که این تحول بعد از ولادت رسول اکرم(ص) اتفاق افتاد و از اهل سنت آن را در وقت بعثت آن حضرت گفته اند و آن را در مجمع البیان ذیل آیه ى 18 سوره ى ((حجر)) از ابن عباس و در سوره ى ((جن)) از بلخى نقل کرده است. در تفسیر ((صافى)) در سوره ى جن از احتجاج از حضرت امام صادق(ع) نقل شده: این ممنوعیت براى آن بود که در زمین چیزى مانند وحى از خبر آسمان نباشد و آنچه از جانب خداوند آمده باشد, ملتبس نگردد... ناگفته نماند آیات قرآن دال بر آن است که در آسمان محلى براى دانستن اسرار خلقت و کارهاى آینده ى روى زمین وجود دارد که جنیان به آن جا نزدیک مى شده اند. عده اى از دانشمندان مسلم گرفته اند که پیام هاى مرموزى به طور مرتب و موج هاى منظم از آسمان به زمین ارسال مى گردد و آن را ((بى سیم کیهانى)) نام گذاشته اند. ((کارل جانسکى)) به سال 1932 میلادى 8 ماه مراقب گرفتن این پیام ها با بى سیم خود شد و دید هر شب چهار دقیقه از شب قبلى زودتر ارسال مى گردد و آن به واسطه ى این بود که گردش زمین به دور خورشید موجب مى شود غروب و طلوع ستارگان هر روز چهار دقیقه زودتر از روز قبل باشد. در پایان سال 1933 میلادى سمینارى از متخصصین این علم منعقد شد. جانسکى در این سمینار طى بیانیه اى از مشاهدات خود پرده برداشت و متذکر شد که در ستارگان موجوداتى مى باشند که قادر به تکلم هستند و این پیام هاى آسمانى که با تلسکوپ هاى بى سیم قابل دریافت هست, انسان را در شناخت هرچه بیش تر جهان کمک مى کند... در فوریه ى سال 1942 دلائلى بر صحت نظر جانسکى اضافه شد, زیرا دیده شد که یک سلسله پیام هاى فضایى, کار جهت یابى رادارى را که در انگلستان به کار گذاشته شده بود, متوقف کرد. دانشمندان پس از کوشش فراوان بالاخره دریافتند که این وقفه در اثر یک سرى پیام هاى تلگرافى است که از یک سوى ناشناخته از ماوراى افق بوده است و فعلا این مطلب را دانشمندان تقریبا مسلم گرفته اند. ولى از نظر قرآن مجید چنانکه در سابق اشاره شد, این مطلب مسلم و حتمى است. نویسنده ى این مطلب عقیده دارد که جن ها براى شنیدن چنین اصواتى به آسمان نزدیک مى شدند نه براى شنیدن وحى; زیرا وحى را جز کسى که به او وحى مى شود, کسى نمى شنود. (50) خلاصه; آیات قرآن روشن مى کند که جنیان مى کوشیدند تا آسمان را رصد کنند و اسرار آن را به دست آورند تا از اسرار خلقت و حوادث آینده مطلع شوند. آرى این بود اوصاف و ویژگى هاى جن از دیدگان قرآن و عترت(ع) اما افراد ناآگاه که نتوانسته اند حقیقت جن را حداقل تا حدودى بشناسند, ره افسانه زدند و خرافات زیادى درباره ى این موجود ساختند که با عقل و منطق سازگارى ندارد. پى نوشت ها:1. سوره الرحمن, آیه31. 2. جن و شیطان, علیرضا رجالى, ص18. 3. قاموس قرآن, على اکبر قرشى, ج1 و 2, ص62. 4. دایره المعارف جامع اسلامى, سید مصطفى حسینى دشتى, ج4, ص208. 5. مجمع البحرین, طریحى, ج6, ص229. 6. ناس, 6. 7. قاموس قرآن, همان, ص62. 8. تفسیر نمونه, ج25, ص155. 9. داستان هاى شگفت درباره ى جن, ابراهیم عباسى, ص27 و 28. 10. همان, ص156. 11. جن و شیطان, ص16 و17. 12. الرحمن, 15. 13. حجر, 27. 14. تفسیر المیزان, ترجمه موسوى همدانى, ج12, ص225. 15. معارف قرآن, آیه الله مصباح یزدى, ص310. 16. مفاتیح الغیب ملاصدرا, ترجمه خواجوى, ص455. 17. بحارالانوار, ج14, ص635. 18. جن و شیطان, ص21 و 22. 19. نمل, 39. 20. تفسیر نمونه, ج25, ص101. 21. تفسیر المیزان, ج20, ص202 و 203. 22. مقدمه ابن خلدون, ترجمه محمد پروین گنابادى, ج1, ص200 به نقل از کتاب جن و شیطان. 23. نمل, 17. 24. حجر, 27. 25. الرحمن, 15. 26. نهج الفصاحه, ابوالقاسم پاینده, ص304, حدیث1451. 27. جن, 11. 28. تفسیر نمونه, ج25, ص154. 29. ذاریات, 56. 30. قاموس قرآن, همان, ص63. 31. جن و شیطان, ص63. 32. فصلت, 25. 33. نمل, 39. 34. تفسیر نمونه, ج13, ص475 و 476. 35. جن, 6. 36. قاموس قرآن, ص67. 37. الرحمن, 74. 38. جن و شیطان, ص56. 39. اعراف, 27. 40. تفسیر نمونه, ج19, ص286. 41. تفسیر المیزان, ج20, ص185, 186, 187, 190, 191, 193, 198, 199. 42. میزان الحکمه, رى شهرى, ج2, ص118. 43. احقاف, 30. 44. جن و شیطان, ص71. 45. وسایل الشیعه, ج3, ص76. 46. همان, ج1, ص252. 47. همان. 48. جن و شیطان, ص52. 49. اصول کافى, ج1, ص394. 50. قاموس قرآن, ص68 ـ 70.
|