اصلاحات حسینى در پرتو کلام وحى اصلاحات, اصلاح طلبى, مصلح و واژگانى از این قبیل از رایج ترین اصطلاحات قرآنى است. این کلمات و مشابه آن که بارها در کلام وحى به کار گرفته شده (1) بیشتر در مقابل فساد و مفسد استعمال مى شود. از منظر کتاب آسمانى قرآن, انبیإ الهى به عنوان طلایه داران اصلاحات معرفى شده و آنان با تحمل رسالت سنگین نبوت, تمام هستى خود را در راه مبارزه با فسادهاى اخلاقى, اجتماعى, سیاسى و فرهنگى به کار گرفته اند. از آنجایى که امام حسین(ع) از سویى به عنوان جانشین نبوت و گنجینه دار کلام وحى در تمام حرکات و رفتار و گفتار به عنوان الگوى کاملى براى امت محسوب مى شود که باید آنان از رفتار آن امام(ع) سرمشق بگیرند, هم چنان که خودش فرمود: ((فلکم فى اسوه;(2) قیام من سرمشق شماست.)) و از سویى نیز قیام جاویدان خویش را با شعار اصلاح طلبى و مبارزه با فسادهاى گوناگون عصر اعلام نموده و در تبیین حرکت خویش مى فرماید: ((انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى;(3) من براى اصلاح در میان امت اسلام به پا خاسته ام)) و هم چنین آن حضرت در پایان سخنرانى معروف خویش در سرزمین منى اصلاح واقعى را در جامعه اسلامى خواستار شده و معناى روشنى از اصلاحات به دست داده و فرمود: ((اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فى سلطان و لا التماسا من فضول الحطام ولکن لنرى المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک و یإمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک;(4) خدایا! همانا تو مى دانى آن چه از ما سرزده (حرکت و مبارزه) به عنوان رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسى و یا به دست آوردن ثروت و نعمت هاى دنیوى نبوده است, بلکه ما مى خواهیم اصول و ارزش هاى دین تو را در جامعه حاکم کرده و در شهرهاى تو اصلاحات نماییم براى بندگان ستم زده ات امنیت به وجود آورده و زمینه عمل به فرامین و احکام تو را فراهم نماییم.)) با توجه به نکات فوق در این نوشتار سعى شده تا اهداف اصلاح طلبانه امام حسین(ع) در حماسه عاشورا براساس مبانى وحیانى آن بررسى و در حد گنجایش مقام به برخى از مقاصد قرآنى آن حضرت پرداخته شود. به امید آن که با پیروى از آن اسوه راستین اصلاحات بتوانیم به صلاح و مصلحت واقعى خویش در دنیا و آخرت دست یابیم. O اولین گام اصلاحاتدر مکتب امام حسین(ع) آغازین قدم هاى اصلاح با خودسازى مصلحان برداشته مى شود. اصلاح طلبان حسینى با الهام از پیام وحى, اولین گام هاى اصلاحى را در تربیت نفس خویش برداشته و اصلاح اخلاق و رفتار خویش را زیربناى اصلاحات حقیقى مى دانند. آنان این پیام آسمانى رسولان الهى را سرلوحه حرکات خویش قرار داده و هر صبح و شام آن را زمزمه مى کنند که: ((ما ارید ان اخالفکم الى ما انهاکم عنه ان ارید الا الاصلاح ما استطعت;(5) من هرگز نمى خواهم چیزى را که شما را از آن باز دارم خودم مرتکب شوم, که رفتار و گفتارم با هم مخالف باشند, و تا حد توانایى مى خواهم به سوى اصلاح قدم بردارم)). بنابراین اگر در مراحل نخست حرکت هاى اصلاح طلبانه, مدعیان اصلاحات در اندیشه پاکسازى وجود خود از آلودگى هاى دنیوى و اندیشه هاى فسادانگیز نباشند چطور آنان خواهند توانست در سطح اجتماع که از هر طرف عوامل شیطانى براى گسترش فساد و تباهى و بى بند و بارى تلاش مى کنند, قدم هاى مثبت بردارند, آیا کسانى که در کشور وجود خود به سوى اصلاحات حرکت نمى کنند مى توانند در پهناى اجتماع مدیریت رشد و ترقى و مقابله با انحرافات را به عهده بگیرند. بلى هم چنان که گفته اند: ذات نایافته از هستى بخش کى تواند که شود هستى بخش از دیدگاه قرآن رهبران جنبش اصلاحات لازم است که از پاکیزه ترین و خوش سابقه ترین انسان هاى اجتماع باشند آنان گذشته از این که در خودسازى و تهذیب نفس از افراد پیش قدم در جامعه هستند. در نزد افکار عمومى نیز باید از نظر فضائل اخلاقى و مدیریت اجتماعى به عنوان فردى مورد اعتماد به شمار آیند. خداوند متعال از قول قوم صالح نقل مى کند که: ((قالوا یا صالح قد کنت فینا مرجوا قبل هـذا;(6) اى صالح تو پیش از آن که ادعاى نبوت خود را مطرح کنى در میان ما فردى مورد اعتماد و مایه امیدوارى بودى)). حضرت سیدالشهدا(ع) هنگامى که نداى اصلاح در جامعه سرداد و مردم را براى مبارزه با انحرافات و تباهى در جامعه فراخواند از نظر دوست و دشمن فردى خود ساخته و مورد اعتماد و اطمینان بود تا جایى که معاویه بن ابى سفیان به فرزندش یزید گفته بود: ((حسین احب الناس الى الناس;(7) حسین بن على(ع) محبوب ترین چهره جامعه مسلمانان مى باشد)). به هر حال اگر امام حسین(ع) از اصلاح و تغییرات اجتماعى و سیاسى سخن مى گفت, در حالى بود که در سیره عملى آن بزرگوار خودسازى, توجه به نماز, اخلاص, رضا, توکل به معبود یکتا, عرفان و معنویت, ایثار و صبر و استقامت جایگاه ویژه اى داشت. O اهداف قیام عاشوراحرکت هاى اجتماعى که براى اصلاح جامعه و دگرگون کردن اوضاع نابسامان آن صورت مى گیرد باید براساس نقشه اى حساب شده و اهداف خاصى ـ که در آن نیازهاى مردم و جامعه منظور شده باشد ـ طراحى و اعلام شود. این اهداف که بازگو کننده اندیشه ها و دغدغه هاى رهبران نهضت مى باشد لازم است به صورت شفاف و با زبان عموم مردم و به صورت گسترده در جامعه اعلام و به مردم تفهیم شود. چرا که در غیر این صورت حرکتى کور و ناموفق خواهد بود. حضرت اباعبدالله(ع) اهداف متعالى قیام خود را در قالب پیام هاى مختلف ـ که برگرفته از کلام وحى و سیره و سنت پیامبر اکرم(ص) بود ـ در فرصت هاى مناسب به صورت روشن و شفاف بارها اعلام کرده و بر آن پافشارى مى نمود. در این جا برخى از این اهداف والا و حیاتى را مى خوانیم: 1. برقرارى قسط و عدالتاز دیدگاه بلند حضرت حسین(ع) کسى لیاقت و شایستگى زمامدارى بر مسلمانان را داراست که رفتار و گفتار و حرکاتش در جهت اجراى قانون حق و گسترش عدالت باشد. آن حضرت مى فرماید: ((فلعمرى ما الامام الا العامل بالکتاب و القائم بالقسط, الدائن بدین الحق, الحابس نفسه على ذات الله;(8) به جان خودم سوگند! فردى شایستگى زمامدارى بر مسلمانان را ندارد مگر این که قانون خدا را محترم شمرده و به آن عمل کند, براى گسترش عدالت قیام کرده و متدین به دین حق باشد و جان خود را در راه خدا گرو بگذارد)). حضرت سیدالشهدا(ع) این مرام خود را به همه اعلان کرده و توسط دوستان و یارانش همه جا به آن اشاره مى کرد. حضرت مسلم بن عقیل سفیر باکفایت آن گرامى در دارالاماره کوفه ضمن اشاره به فلسفه نهضت حضرت حسین(ع), خطاب به عبیدالله بن زیاد در مورد احترام به قانون الهى و ایجاد عدل و داد در جامعه سخن گفته و فرمود: ((فإتینا لنإمر بالعدل و ندعوا الى حکم الکتاب;(9) آمده ایم[ تا مردم و حاکمان را] به سوى عدالت و قانون خدا دعوت کنیم)). برقرارى عدالت اجتماعى و عملى کردن احکام خداوند همان چیزى است که پیامبران الهى براى آن مبعوث شده اند و در قرآن کریم خداوند متعال بارها به آن تإکید مى نماید و مى فرماید: ((ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.))(10) از منظر بینش قرآنى در اصلاحات اجتماعى و سیاسى یکى از مهم ترین انگیزه ها باید همان گسترش عدالت باشد چرا که اگر به این موضوع حیاتى بى توجهى شود و زورمداران, ثروتمندان و حکمرانان براى تکیه بر اریکه قدرت, نفع خود را در سلطه طلبى انحصارگرایى و از میان بردن قسط و عدل ببینند, یقینا به گواهى تاریخ و تجربه و براساس سنت الهى جامعه را در آستانه بحران و فروپاشى قرار خواهند داد و اراده خداوند بر این تعلق گرفته که در صورت رواج ظلم و ستم و بى عدالتى ارکان چنین جامعه را متزلزل و نابود گرداند. اگر این هدف متعالى از منظر اصلاح طلبان نادیده انگاشته شود و منافع شخصى و گروهى بر ایجاد عدالت در میان مردم ترجیح داده شود تدریجا روحیه ناامیدى, نگرانى در میان مردم اوج گرفته و با توسعه یافتن فسادهاى اقتصادى, سیاسى و اجتماعى, منافع مردم از میان رفته و قانون الهى فراموش خواهد شد. بدین جهت اصلاح طلبان راستین این پیام آسمانى را ـ که قیام اباعبدالله(ع) نیز در پرتو آن صورت گرفت ـ همیشه نصب العین خود قرار مى دهند که: عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت طلبان را دوست دارد.(11) 2. بازگرداندن عزت مسلمانانتوجه به عزت و خودباورى در سیره حماسى امام حسین(ع) یکى دیگر از مقاصد متعالى آن حضرت است. از زمانى که پیامبر گرامى اسلام رحلت کرده بود عزت مسلمانان ـ که در پرتو اطاعت از رسول اکرم(ص) به وجود آمده بود ـ هر روز تضعیف شده و تدریجا از میان آنان رخت بربسته بود تا آنجایى که در زمان معاویه مردم به عنوان بردگانى حلقه به گوش, در زیر فرمان حاکمان خودسر اموى به سر مى بردند. آنان بدون این که از خود حرکتى نشان دهند و در مورد احقاق حقوقى که اسلام برایشان به ارمغان آورده بود قدمى بردارند حق حیات خود را در اطاعت از زمامداران مستبد مى دانستند. امام حسین(ع) در خطبه آتشین و روشنگرانه خود در سرزمین منى به این حقیقت تاریخى اشاره کرده و مى فرماید: ((فالارض لهم شاغره و ایدیهم فیها مبسوطه و الناس لهم خول لایدفعون ید لامس, فمن بین جبار عنید و ذى سطوه على الضعفه شدید مطاع لایعرف المبدىء المعید;(12) زمین در تسلط آنان (حاکمان بنى امیه) است و دستشان (براى هر تجاوز و جنایتى) از هر جهت باز است. مردم بردگان آنان به شمار مىآیند آن گونه که هر دستى که بر سرشان کوبیده شود قدرت دفاع ندارند. گروهى از این جباران کینه توز بر بینوایان چیره گشته و گروهى دیگر نیز فرمانروایانى هستند که نه خدا را مى شناسند و نه روز معاد را باور دارند. آن حضرت براى جبران حقارت مسلمانان و بر گرداندن عزت واقعى به آنان قیام نمود و به عنوان الگو و اسوه عزتمندان حقیقى, نداى هیهات منا الذله را سر داده و به ملت هاى تحقیر شده جهان, راه به دست آوردن عزت و افتخار را آموخت که عزت حقیقى فقط در سایه توجه به خدا و در پرتو عمل به قانون الهى است و این همان پیام آسمانى قرآن است که ((فان العزه لله جمیعا;(13) عزت و کرامت منحصرا براى خداست)). انسان هاى وارسته که هیچ گاه حقارت ها و حرکت هاى ذلت آور افراد پست و فرومایه را نمى توانند تحمل کنند و ارزش هاى انسانى و کرامت خود را به هیچ قیمتى حاضر نمى شوند فدا کنند به پیام عزت بخش حسینى لبیک گفته و در قیام عاشورا شرکت جستند. آنان اصلاح طلبان آزاده اى بودند که از رواج گناه, نابود شدن ارزش هاى الهى, شایع شدن برخى عقاید و خیال هاى باطل و ناهنجارىهاى فراوان جامعه به ستوه آمده بودند و از تحقیر و خدشه دار شدن کرامت مسلمانان رنج مى کشیدند و در دل هاى خود آرزوى رهبرى شایسته و لایق را انتظار مى کشیدند. حضرت سیدالشهدإ (ع) با یارى آن عده به ظاهر اندک, پیام عاشورایى خود را در بلنداى تاریخ منتشر کرده و بازگرداندن عزت و افتخار به مسلمانان را سرلوحه قیام خود قرار داد. 3. مبارزه با ستم و ستمگران خداوند متعال در آیات متعددى از ارتباط با ستمگران و حکمرانان مستکبر نهى کرده و در مورد عواقب ذلت بار آن هشدار داده است. از جمله در سوره هود مى فرماید: ((ولا ترکنوا الى الذین ظلموا فتمسکم النار وما لکم من دون الله من اولیإ ثم لا تنصرون; بر ستمگران اعتماد نکنید[ و به آنان تمایل نداشته باشید] که این عمل موجب مى شود آتش شما را فراگیرد و در آن حال, هیچ ولى و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت و یارى نخواهید شد)). اما گروهى بدون توجه به عواقب وخیم آن و على رغم هشدارهاى مکرر قرآن به این عمل ننگین و ذلت آور مبادرت مى ورزند این افراد فرومایه براى چند روز زندگى زودگذر دنیوى و به خاطر رفاه و آسایش چند روزه خود به طاغوت ها و ستمگران روى آورده و در مقابل ظلم و ستم آنان نه تنها از خود عکس العمل نشان نمى دهند بلکه با سکوت و گاهى لبخند رضایتآمیز خود عملا در مقام تإیید زورگویان ستم پیشه برمىآیند. معمولا این افراد کم مایه و پست همت براى کسب قدرت, سرمایه, ریاست هاى ظاهرى, حفظ موقعیت و جایگاه خود به این خوارى دنیا و آخرت تن مى دهند. امام حسین(ع) براى مقابله با این عده رفاه طلب به پا خاسته و یکى از علل قیام خود را مقابله با مستکبران و طاغوتیان شمرده و عالمان و خردمندان و عقلاى جامعه را از نزدیک شدن و ارتباط با آنان برحذر مى دارد و از قول رسول خدا(ص) مى فرماید: ((من رإى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناکثا لعهدالله مخالفا لسنه رسول الله یعمل فى عبادالله بالاثم والعدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا على الله إن یدخله مدخله;(14) هر کس ببیند زمامدار ستم پیشه اى به حقوق الهى و احکام دین بى اعتنایى کرده و حرام خدا را حلال مى شمارد, پیمان خدا را مى شکند و با روش رسول خدا(ص) مخالفت مى ورزد و با بندگان خدا براساس گناه رفتار کرده و دشمنى مى نماید و با این حال براى تغییر و اصلاح روش چنین حاکم ستمگرى در گفتار و کردار اقدام نکند خداوند متعال حق دارد که او را به همان جایى برد که آن فرمانرواى ستم پیشه را خواهد برد. آن حضرت در ادامه سخنانش که در مقابل لشکر حر بن یزید ریاحى ایراد مى کرد به ضرورت تغییر وضع موجود و اصلاحات اشاره کرده و فرمود: اى مردم! آگاه باشید که این حاکمان ستمگر, به اطاعت شیطان تن داده و از بندگى خدا سر باز زده و فساد را ظاهر ساخته و رواج داده اند, حدود الهى و مجازات دینى را تعطیل کرده و بیت المال را به خود اختصاص داده اند, آنان حرام خدا را حلال و حلال او را حرام کرده اند و من از هر کسى در اقدام به تغییر وضع موجود شایسته ترم.(15) 4. دفاع از حقوق محرومانتوجه به حقوق و زندگى طبقات پائین جامعه و رسیدگى به نیازمندان و فقرا از جمله مصادیق اصلاحات اجتماعى در دیدگاه وحیانى کلام الهى به شمار مىآید. از منظر آیات قرآن یکى از مهم ترین وظایف حاکمیت در جامعه اسلامى, تلاش براى رفع فقر و محرومیت است. زیرا گسترش فقر و همسان نبودن مخارج زندگى با درآمدهاى آن, زمینه رستگارى و سعادت را از میان برده و محرومان را در آستانه سقوط و فسادهاى مختلف قرار مى دهد. به همین جهت رسول گرامى اسلام فرمود: ((کاد الفقر إن یکون کفرا;(16) فقر و ندارى به کفر نزدیکتر است.)) از دیدگاه فرهنگ قرآنى یکى از مهم ترین وظایف حاکمان در حکومت اسلامى تلاش براى رفع فقر و محرومیت و از بین بردن زمینه ها و عوامل فقر است. از میان رفتن خلاقیت ها و استعدادهاى درونى, اضطراب روح و ناآرامى وجدان انسانى, از دست رفتن موقعیت ها و فرصت هاى اجتماعى, رشد ارتباطات ناسالم میان افراد, افسردگى, پرخاشگرى, افزایش جرم و جنایت و انواع ناهنجارىهاى شخصیتى, از جمله ره آورد محرومیت و فقر در جامعه مى باشد. به این جهت خداوند متعال رسیدگى به طبقات پایین جامعه را در ضمن آیات متعددى در رإس اصلاحات اجتماعى قلمداد نموده و در مورد یتیمان که بخشى از محرومان جامعه را تشکیل مى دهند, مى فرماید: ((ویسالونک عن الیتامى قل اصلاح لهم خیر وان تخالطوهم فاخوانکم والله یعلم المفسد من المصلح;(17) از تو درباره یتیمان سوال مى کنند بگو اصلاح کار آنان بهتر است و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بیامیزید آنها برادران شما هستند,[ شما با آنان همانند برادران و خواهران دینى رفتار کنید] خداوند متعال البته که مفسدان را از مصلحان باز مى شناسد)). اساسا در بینش قرآنى محرومان و طبقات پایین جامعه بیشترین مشکلات را در حرکت هاى مختلف سیاسى و اجتماعى تحمل کرده و بار سنگین زحمات را به دوش مى کشند و آنانند که باید مورد تقدیر و تکریم مسوولان جامعه قرار بگیرند و در مقابل, مرفهین و متمولان بى درد و کوردلان حوادث سخت و بحران هاى جامعه در حاشیه امن قرار داشته و در هنگام چیدن میوه نهضت هاى اصلاحى خود را از همه پیش قدم تر مى پندارند. خداوند متعال مى فرماید: ((واذآ انزلت سوره ان آمنوا بالله وجاهدوا مع رسوله استاذنک اولوا الطول منهم;(18) هرگاه سوره اى نازل شود که به ایمان به خدا و جهاد در راه دین دستور دهد ثروتمندان توانا از حضور تو تقاضا مى کنند که ما را از جهاد معاف بدار)). در سیره امام حسین(ع) نیز فقرزدایى و یارى به محرومان جایگاه ویژه اى دارد, آن گرامى این شیوه قرآنى را در رفتار و گفتار خویش عملى ساخته و درسآموز دیگران در عرصه زندگى شد. احادیث و روایات فراوانى درباره آن حضرت وجود دارد که حکایت از دستگیرى از ضعفاى جامعه و توجه خاص به طبقات محروم دارد. امام حسین(ع) حتى در روزهاى بحرانى زندگى خویش در سفر کربلا از این خصلت انسانى خویش صرف نظر نکرد. یارى به یک خانواده نیازمند مسیحى, کمک به على بن طعان محاربى, و مصادره کاروان تجارتى حکومت و تقسیم آن بین نیازمندان از جمله اقدامات آن حضرت در راستاى فقرزدایى در جامعه مى باشد. آن حضرت در سخنان کوبنده خویش به نخبگان و عقلاى جامعه و افراد صاحب نفوذ نهیب زده و به آنان در مورد کوتاهى در حق محرومان جامعه شدیدا هشدار داده و فرمود: ((فاما حق الضعفإ فضیعتم و اما حقکم بزعمکم فطلبتم;(19) حق ضعیفان و بینوایان را پایمال نموده و آن چه را که حق خودتان مى پنداشتید مطالبه کردید)). در اندیشه امام حسین(ع) بدترین صفات زمامداران و مسئولین جامعه بى مهرى به قشر محروم جامعه است هم چنان که فرمود: بدترین صفات حاکمان, ترس از دشمنان, بى رحمى و قساوت در حق ضعیفان و محرومان و خوددارى از بخشش در هنگام عطا مى باشد.(20) حضرت مهدى(ع) در مورد خصلت یتیم پرورى و فقیرنوازى حضرت اباعبدالله(ع) مى فرماید: ((اى جد بزرگوار! تو بهار یتیمان, پناهگاه مردم, مایه سربلندى اسلام, کانون احکام الهى و هم پیمان بخشش و احسان بودى)).(21) O آفات اصلاحاتدر نهضت هاى اصلاحى گاهى افراد فرصت طلب و سودجو به بهانه اصلاح امور وارد جامعه شده و در دستگاه هاى مختلف رخنه کرده و شعارها و ادعاهاى عموم پسند مطرح مى کنند. اگر چهره واقعى آنان افشا شود مردم به مفاسد فسادانگیز و نقشه هاى نفاقآمیز آنان پى خواهند برد. خداوند متعال ضمن گوشزد کردن خطر این گروه هاى فرصت طلب و موج سوار, مى فرماید: ((واذا قیل لهم لا تفسدوا فى الارض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون ولـکن لا یشعرون;(22) هرگاه به این عده گفته شود: در جامعه فساد نکنید, مى گویند: همانا اصلاح طلب هستیم, آگاه باش آنان اهل فسادند ولى نمى فهمند.)) براى همین در کنار حرکت هاى انقلابى اصلاح طلبانه, عده اى با آگاهى یا ناآگاهى به دنبال توطئه و فساد علیه اهل ایمان برمىآیند و کار باطل و افسادگرایانه خود را اصلاح طلبى مى نامند. اینان تلاش مى کنند قیام هاى الهى و کوشش هاى اهل حق را باطل جلوه داده و مقابله آن را حق خود بدانند. این دنیاپرستان اهریمن صفت, مردم عادى را اغفال نموده و حقایق را واژگون جلوه مى دهند و در حقیقت آنان مهمترین موانع در راه اصلاحات راستین و خطرناکترین سد در مقابل اجراى فرامین الهى هستند. در نهضت عاشورا نیز این قبیل افراد از اهل باطل سرکوبى قیام حضرت اباعبدالله(ع) را به عنوان مبارزه با فساد و تباهى و هرج و مرج قلمداد کرده و حرکت عاشورایى خود را در جهت فساد جامعه دانسته و با تبلیغات وسیع خود مردم را بر علیه خاندان پیامبر(ص) شورانیده بودند. آرى یزید خود را حق جلوه داده و از کتاب خدا براى حقانیت حکومت فاسد خویش دلیل اقامه مى کرد او با توسل به آیه ((قل اللهم مالک الملک...))(23) نتیجه مى گرفت که خداوند طبق این آیه مرا عزیز کرده و حسین بن على(ع) را خوار نمود. پس من بهتر از او هستم. هم چنین عوامل وى زمانى که از دستگیرى امام حسین(ع) در مکه مإیوس شدند تهمت فساد و تبهکارى و اقدام بر علیه امنیت اجتماعى به حضرت سیدالشهدا(ع) زده و گفتند: آیا از خدا نمى ترسى که از جماعت مسلمانان خارج شده و در میان امت اسلام تفرقه ایجاد مى کنى؟(24) و ابن زیاد همین سخن را در مواجهه با حضرت مسلم بن عقیل بر زبان آورد.(25) آنان قیام معنوى امام حسین(ع) را به عنوان تفرقه و شکستن وحدت مسلمین نامیده و خود را انسان هاى مصلحت اندیش مى پنداشتند که در جهت صلاح جامعه قدم برمى دارند. پى نوشت ها:این مقاله با همکارى مرکز فرهنگ قرآن و معارف, توسط جناب حجه الاسلام عبدالکریم پارسانیا به رشته تحریر درآمده است. 1ـ از جمله به آیات انفال, 1, نسإ 153, شعرإ152, اعراف 156, اعراف 170, قصص 19 و... 2ـ تاریخ طبرى, ج4, ص304. 3ـ سخنان حسین بن على(ع), ص28. 4ـ تحف العقول, ص239. 5ـ هود, 88. 6ـ هود, 62. 7ـ تهذیب ابن عساکر, ج4, ص327. 8ـ ارشاد مفید, ج2, ص39. 9ـ تاریخ طبرى, ج4, ص282. 10ـ حدید,25. 11ـ حجرات, 9. 12ـ تحف العقول, ص168. 13ـ نسإ, 139. 14ـ تاریخ طبرى, ج4, ص266. 15ـ همان. 16ـ الکافى, ج2, ص307. 17ـ بقره, 220. 18ـ توبه, 86. 19ـ تحف العقول, ص238. 20ـ العوالم, الامام الحسین(ع), ص62. 21ـ زیارت ناحیه مقدسه, ص40. 22ـ بقره, 11 و 12. 23ـ آل عمران, 26. 24ـ تاریخ طبرى, ج4, ص289. 25ـ ارشاد مفید, ص196.
|